۱۰۶٬۳۳۳
ویرایش
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - 'ه ای ' به 'های ') برچسبها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه |
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - 'ی ترین ' به 'یترین ') |
||
خط ۴۳: | خط ۴۳: | ||
#ذکر ابراهیم رقّی: آن قبله اتقیا، آن قدوه اصفیا، آن در دام مرغ سابق، آن در شام صبح صادق، آن فانی به حق باقی، ابراهیم رقّی، از اکابر علما و مشایخ بود و از قدمای طوایف و محترم و صاحب کرامات بود و کلماتی عالی داشت و از بزرگان شام بود و از اقران جنید؛ و ابن جلا را دیده؛ و عمری دراز یافت. | #ذکر ابراهیم رقّی: آن قبله اتقیا، آن قدوه اصفیا، آن در دام مرغ سابق، آن در شام صبح صادق، آن فانی به حق باقی، ابراهیم رقّی، از اکابر علما و مشایخ بود و از قدمای طوایف و محترم و صاحب کرامات بود و کلماتی عالی داشت و از بزرگان شام بود و از اقران جنید؛ و ابن جلا را دیده؛ و عمری دراز یافت. | ||
#:نقل است که درویشی در وادی میرفت. شیری قصد او کرد. چون در درویش نگریست، بغرّید و روی بر خاک نهاد و برفت. درویش در جامه خود نگاه کرد، پارهای از جامه شیخ رقّی بردوخته بود. دانست که شیر حرمت آن داشت. | #:نقل است که درویشی در وادی میرفت. شیری قصد او کرد. چون در درویش نگریست، بغرّید و روی بر خاک نهاد و برفت. درویش در جامه خود نگاه کرد، پارهای از جامه شیخ رقّی بردوخته بود. دانست که شیر حرمت آن داشت. | ||
#:و [سخن اوست که] گفت: «معرفت اثبات حقّ است بیرون از هرچه وهم بدو رسد» و گفت: «قدرت آشکار است و چشمها گشاده، لیکن دیدار ضعیف است» و گفت: «نشان دوستی حق برگزیدن طاعت اوست و متابعت رسول او» و گفت: «ضعیف ترین خلق آن است که عاجز بود از دست داشتن شهوات و | #:و [سخن اوست که] گفت: «معرفت اثبات حقّ است بیرون از هرچه وهم بدو رسد» و گفت: «قدرت آشکار است و چشمها گشاده، لیکن دیدار ضعیف است» و گفت: «نشان دوستی حق برگزیدن طاعت اوست و متابعت رسول او» و گفت: «ضعیف ترین خلق آن است که عاجز بود از دست داشتن شهوات و قویترین آن بود که قادر بود بر ترک آن» و گفت: «قیمت هر آدمی به قدر همّت او بود؛ اگر همّت او دنیا بود، او را هیچ قیمت نبود و اگر رضای خدای بود، ممکن نبود که در توان یافت غایت قیمت او، یا وقوف توان یافت بر آن» و گفت: «راضی آن است که سؤال نکند و مبالغت کردن در دعا از شروط رضا نیست» و گفت: «توکل آرام گرفتن بود بر آنچه خدای - تعالی - ضمان کرده است» و گفت: «آنچه کفایت است به تو میرسد بی رنج. امّا مشغولی و رنج تو در زیادت طلبیدن است» و گفت: «کفایت درویشان توکل است و کفایت توانگران اعتماد بر املاک و اسباب» و گفت: «ادب کردن درویشان آن وقت بود که از حقیقت به علم آیند» و گفت: «تا مادام که در دل تو خطری بود اعراض کون را، یقین دان که: نزد خدای - عزّ و جلّ - تو را هیچ خطری نیست» و گفت: «هرکه عزیز شود به چیزی جز خدای - تعالی - درست آن است که: در عزّ خویش خوار است» و گفت: «بسنده است از دنیا تو را دو چیز: یکی صحبت فقیر، دوم حرمت ولی.»<ref>ر.ک: همان، قسم دوم، ص75-76</ref> | ||
#نویسنده مطالبش را با سخنی در باب حضرت امام باقر(ع) به پایان رسانده و از جمله چنین نوشته است: ذکر امام محمد باقر(رحمةالله علیه): آن حجت اهل معاملت، آن برهان ارباب مشاهدت، آن امام اولاد نبی، آن گزیده احفاد علی، آن صاحب باطن و ظاهر، ابوجعفر محمد باقر(رضیاللهعنه)... گویند که کنیت او ابوعبداللّه بود و او را باقر خواندندی. مخصوص بود به دقایق علوم و لطایف اشارت و او را کرامات مشهور است به آیات باهر و براهین زاهر و... نقل است که از یکی از خواصّ او پرسیدند که:» او شب چون میگذراند؟«. گفت:»چون از شب لختی برود و او از اوراد فارغ شود، به آواز بلند گوید: الهی و سیدی! شب درآمد و ولایت تصرّف ملوک به سرآمد و ستارگان ظاهر شدند و خلایق بخفتند و صوت مردمان بیارامید و مردم از در خلق رمیدند و بایستهای خود بنهفتند و به نوم درها فروبستند و پاسبانان برگماشتند و آنها که بدیشان حاجتی داشتند فروگذاشتند. بار خدایا! تو زندهای و پایندهای و بیننده ای...<ref>ر.ک: همان، ص339-340</ref> | #نویسنده مطالبش را با سخنی در باب حضرت امام باقر(ع) به پایان رسانده و از جمله چنین نوشته است: ذکر امام محمد باقر(رحمةالله علیه): آن حجت اهل معاملت، آن برهان ارباب مشاهدت، آن امام اولاد نبی، آن گزیده احفاد علی، آن صاحب باطن و ظاهر، ابوجعفر محمد باقر(رضیاللهعنه)... گویند که کنیت او ابوعبداللّه بود و او را باقر خواندندی. مخصوص بود به دقایق علوم و لطایف اشارت و او را کرامات مشهور است به آیات باهر و براهین زاهر و... نقل است که از یکی از خواصّ او پرسیدند که:» او شب چون میگذراند؟«. گفت:»چون از شب لختی برود و او از اوراد فارغ شود، به آواز بلند گوید: الهی و سیدی! شب درآمد و ولایت تصرّف ملوک به سرآمد و ستارگان ظاهر شدند و خلایق بخفتند و صوت مردمان بیارامید و مردم از در خلق رمیدند و بایستهای خود بنهفتند و به نوم درها فروبستند و پاسبانان برگماشتند و آنها که بدیشان حاجتی داشتند فروگذاشتند. بار خدایا! تو زندهای و پایندهای و بیننده ای...<ref>ر.ک: همان، ص339-340</ref> | ||