ثمرات النظر في علم الأثر: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۲۶: خط ۲۶:
}}
}}


'''ثمرات النظر فی علم الأثر'''، نوشته محمد بن اسماعیل امیر، معروف به صنعانی(1182-1099ق) است. این کتاب نقد و بررسی بخشی از کتاب «نخبة الفکر فی مصطلح أهل الأثر» از ابن حجر عسقلانى(۷۷۳ - ۸۵۲ق) که در دانش درایة و مصطلح الحدیث است می‌پردازد و در آن، مسأله عدالت راوی مطرح می‌کند و مدار روایت را بر صدق و ضبط راوی می‌نهد. رائد بن صبری بن أبی علفه، پژوهش این اثر را انجام داده است.
'''ثمرات النظر فی علم الأثر'''، نوشته [[صنعانی، محمد بن اسماعیل|محمد بن اسماعیل امیر]]، معروف به [[صنعانی، محمد بن اسماعیل|صنعانی]](1182-1099ق) است. این کتاب نقد و بررسی بخشی از کتاب «[[نخبة الفکر في مصطلح أهل الأثر|نخبة الفکر فی مصطلح أهل الأثر]]» از [[ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی|ابن حجر عسقلانى]](۷۷۳ - ۸۵۲ق) که در دانش درایة و مصطلح الحدیث است می‌پردازد و در آن، مسأله عدالت راوی مطرح می‌کند و مدار روایت را بر صدق و ضبط راوی می‌نهد. [[ابن ‌ابی علفه، رائد بن صبری|رائد بن صبری بن أبی علفه]]، پژوهش این اثر را انجام داده است.


آنچه که سبب تألیف این کتاب شده است، تضادی است که میان تعریفی از عدالت با راویان حدیث از حیث تطبیق مفهوم بر مصداق رخ داده است؛ عالمان حدیث، عدالت راوی را در شناخت حدیث صحیح و حسن اصل گرفته‌اند. آنان تعریف‌های گوناگونی را برای عدالت ارائه داده‌اند که تعریف ابن حجر عسقلانی مشهورترین آن‌ها است؛ او می‌گوید: عدالت ملکه‌ای است که انسان با رعایت آن به ملازمت بر تقوی و جوانمردی دست می‌یابد. ابن حجر، تقوی را به پرهیز از کارهای بد مانند: شرک، گناه و بدعت‌گذاری تفسیر می‌کند که بسیاری از عالمان حدیث نیز در معنای آن به طریق ابن حجر رفته‌اند. اما با نگاه به کتاب‌های حدیثی بویژه، صحیح بخاری و مسلم، دیده می‌شود که در این آثار، بسیاری از روایت‌های بدعت‌گذارانی همچون خوارج، ناصبیان و رافضیان به اسانيد صحیح نقل شده است، در‌حالی‌که آن تعریف از عدالت بر این واقعیت ملموس تطبیق نمی‌کند؛ چرا که، بر طبق آن باید راوی از این فاسقان و فسقشان دور باشد. البته، میان کسانی که مردم را به بدعت فرامی‌خوانند و کسانی که چنین نمی‌کنند، فرق گذاشته می‌شود و در شرح حالی که از این بدعت‌گذاران آمده است، به درستی و استواری آنان تأکید شده است و به پرهیزشان از گناهان توصیف گشته‌اند؛ در‌عین‌حال، وجود روایات این دسته از بدعت‌گذاران در صحیحین و آثار دیگر با آنچه که بسیاری از محدثان از مفهوم عدالت گفته‌اند، سازگار نیست. از سوی دیگر، کنارنهادن این دسته روایات، به حذف بسیاری از روایات نبوی‌(ص) می‌انجامد که در جای خود، تباهی بزرگی در شناخت دین به همراه می‌آورد. افزون بر آن، با این‌گونه تعریف از عدالت، کسی در دایره راویان باقی نمی‌ماند. برای برون‌رفت از این ناهمخوانی، بایسته است که عدالت را در حد «گمانه بر صدق راوی» تعریف کنیم.
آنچه که سبب تألیف این کتاب شده است، تضادی است که میان تعریفی از عدالت با راویان حدیث از حیث تطبیق مفهوم بر مصداق رخ داده است؛ عالمان حدیث، عدالت راوی را در شناخت حدیث صحیح و حسن اصل گرفته‌اند. آنان تعریف‌های گوناگونی را برای عدالت ارائه داده‌اند که تعریف [[ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی|ابن حجر عسقلانی]] مشهورترین آن‌ها است؛ او می‌گوید: عدالت ملکه‌ای است که انسان با رعایت آن به ملازمت بر تقوی و جوانمردی دست می‌یابد. [[ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی|ابن حجر]]، تقوی را به پرهیز از کارهای بد مانند: شرک، گناه و بدعت‌گذاری تفسیر می‌کند که بسیاری از عالمان حدیث نیز در معنای آن به طریق [[ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی|ابن حجر]] رفته‌اند. اما با نگاه به کتاب‌های حدیثی بویژه، صحیح بخاری و مسلم، دیده می‌شود که در این آثار، بسیاری از روایت‌های بدعت‌گذارانی همچون خوارج، ناصبیان و رافضیان به اسانيد صحیح نقل شده است، در‌حالی‌که آن تعریف از عدالت بر این واقعیت ملموس تطبیق نمی‌کند؛ چرا که، بر طبق آن باید راوی از این فاسقان و فسقشان دور باشد. البته، میان کسانی که مردم را به بدعت فرامی‌خوانند و کسانی که چنین نمی‌کنند، فرق گذاشته می‌شود و در شرح حالی که از این بدعت‌گذاران آمده است، به درستی و استواری آنان تأکید شده است و به پرهیزشان از گناهان توصیف گشته‌اند؛ در‌عین‌حال، وجود روایات این دسته از بدعت‌گذاران در صحیحین و آثار دیگر با آنچه که بسیاری از محدثان از مفهوم عدالت گفته‌اند، سازگار نیست. از سوی دیگر، کنارنهادن این دسته روایات، به حذف بسیاری از روایات نبوی‌(ص) می‌انجامد که در جای خود، تباهی بزرگی در شناخت دین به همراه می‌آورد. افزون بر آن، با این‌گونه تعریف از عدالت، کسی در دایره راویان باقی نمی‌ماند. برای برون‌رفت از این ناهمخوانی، بایسته است که عدالت را در حد «گمانه بر صدق راوی» تعریف کنیم.


صنعانی در این کتاب، مسأله عدالت و بدعت را همه‌جانبه بررسی می‌کند و راجح و مرجوح اقوال را در‌‌این‌باره بیان می‌نماید. او روایتی را که یک بدعت‌گذار نقل کرده است و خدشه‌ای که به آن رسیده است را بررسی می‌کند. او به مواضع برخی فرقه‌ها اشاره می‌کند و تشیع را که نزد اهل سنت در زمره بدعت‌گذاران شمرده می‌شوند، از نگاه «ذهبی» و «ابن حجر» تحلیل می‌کند. مباحث دیگر او عبارتند از رابطه بدعت با گناهان کبیره، بررسی ناصبیان، پذیرش قول فاسق التأویل، عدالت صحابه، اقسام راویان و دیدگاه عالمان و محدثان معاصر درباره یکدیگر.<ref>ر.ک: مقدمه محقق، ص7-6</ref>‏
[[صنعانی، محمد بن اسماعیل|صنعانی]] در این کتاب، مسأله عدالت و بدعت را همه‌جانبه بررسی می‌کند و راجح و مرجوح اقوال را در‌‌این‌باره بیان می‌نماید. او روایتی را که یک بدعت‌گذار نقل کرده است و خدشه‌ای که به آن رسیده است را بررسی می‌کند. او به مواضع برخی فرقه‌ها اشاره می‌کند و تشیع را که نزد اهل سنت در زمره بدعت‌گذاران شمرده می‌شوند، از نگاه «ذهبی» و «[[صنعانی، محمد بن اسماعیل|ابن حجر]]» تحلیل می‌کند. مباحث دیگر او عبارتند از رابطه بدعت با گناهان کبیره، بررسی ناصبیان، پذیرش قول فاسق التأویل، عدالت صحابه، اقسام راویان و دیدگاه عالمان و محدثان معاصر درباره یکدیگر.<ref>ر.ک: مقدمه محقق، ص7-6</ref>‏


مباحث دیگر صمغانی درباره تأثیری است که تعریف‌های گوناگون از عدالت در پذیرش روایات «صحیحین» می‌گذارد و اینکه آیا چون نام این دو کتاب «الصحیح» است، باید بنا بر درستی روایات آن‌ها گذاشت یا نه؟<ref>ر.ک: متن کتاب، ص135-130</ref>‏او در آخر، با بررسی موارد «قدح در روایت»، «جرح راویان» و «پیراستگی از دروغ»، می‌گوید: مراد ما نفی وقوع کذب از راویان نیست که این، بی‌تردید رخ داده است؛ بلکه می‌گوییم خدشه واردکردن به کسی بر مبنای کذب و جعل، جز در آنجایی که کژی، بی‌مبالاتی و ارتکاب گناهان کبیره در وی دیده شود، روا نیست.<ref>ر.ک: همان، ص146،141</ref>‏
مباحث دیگر [[صنعانی، محمد بن اسماعیل|صنعانی]] درباره تأثیری است که تعریف‌های گوناگون از عدالت در پذیرش روایات «صحیحین» می‌گذارد و اینکه آیا چون نام این دو کتاب «الصحیح» است، باید بنا بر درستی روایات آن‌ها گذاشت یا نه؟<ref>ر.ک: متن کتاب، ص135-130</ref>‏او در آخر، با بررسی موارد «قدح در روایت»، «جرح راویان» و «پیراستگی از دروغ»، می‌گوید: مراد ما نفی وقوع کذب از راویان نیست که این، بی‌تردید رخ داده است؛ بلکه می‌گوییم خدشه واردکردن به کسی بر مبنای کذب و جعل، جز در آنجایی که کژی، بی‌مبالاتی و ارتکاب گناهان کبیره در وی دیده شود، روا نیست.<ref>ر.ک: همان، ص146،141</ref>‏


==پانویس ==
==پانویس ==