جستارهایی در سخن و سکوت: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'زمینه ها' به 'زمینه‌ها'
جز (جایگزینی متن - 'ده ها' به 'ده‌ها')
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
جز (جایگزینی متن - 'زمینه ها' به 'زمینه‌ها')
خط ۵۴: خط ۵۴:
استاد [[محمدی وایقانی، کاظم|کاظم محمّدی]] نخستین بیتی را که مورد نظر قرار داده از سخن آفرین یاد کرده است و این که خداوند زبان و سخن آفرین غیر از طریقه ی «گفت» انواع دیگری از سخنها را دارد که معمولاً مردم با آنها خو و آشنایی ندارند، وحی و الهام بخشی از آنهاست و قهراً چیزهای دیگری هست که در این سخن نمی‌گنجد. چنانکه نویسنده در شرح این مورد بیان می‌کند: این خامی‌است که گمان کنیم گفت ‌وگو منحصر شده در آنچه که ما داریم، یعنی ارتباط کلامی‌و رابطه داشتن زبان و گوش؛ که شاید در این مرحله ماندن دوری جستن از اسرار ژرف الهی است که در بی  زبانی و در بی زمانی نهفته است و لذا به ‌زعم [[مولانا]] که بسیار هم دقیق و به ‌جاست: «برون گفت، سخنهای جانفزا دارد». خداوند حکیم در بیکرانه‌ی آفرینش خود ساده‌ترین و ابتدایی‌ترین را برای بشر قرار داده و آن ‌هم ارتباط کلامی‌از طریق زبان و گوش است و حال آنکه بارها متذکّر شده ایم عالم ارواح و جهان فرشتگان مقیّد و محدود به این زبان مادی و گوش حسّی نیست. اگر عالم ارواح و عالم فرشتگان و نیز عالم عقول را ملاحظه کنیم خواهیم دانست که در آن عوالم هیچ یک از این زبان محدود و ناقص زبانی استفاده نمی‌کنند. برای موجودات مادی همین ابزار مادی کارساز است، خاصّه اگر مخاطب ما گوش جسمانی و مادّی باشد<ref>متن، صص 31-30</ref>.
استاد [[محمدی وایقانی، کاظم|کاظم محمّدی]] نخستین بیتی را که مورد نظر قرار داده از سخن آفرین یاد کرده است و این که خداوند زبان و سخن آفرین غیر از طریقه ی «گفت» انواع دیگری از سخنها را دارد که معمولاً مردم با آنها خو و آشنایی ندارند، وحی و الهام بخشی از آنهاست و قهراً چیزهای دیگری هست که در این سخن نمی‌گنجد. چنانکه نویسنده در شرح این مورد بیان می‌کند: این خامی‌است که گمان کنیم گفت ‌وگو منحصر شده در آنچه که ما داریم، یعنی ارتباط کلامی‌و رابطه داشتن زبان و گوش؛ که شاید در این مرحله ماندن دوری جستن از اسرار ژرف الهی است که در بی  زبانی و در بی زمانی نهفته است و لذا به ‌زعم [[مولانا]] که بسیار هم دقیق و به ‌جاست: «برون گفت، سخنهای جانفزا دارد». خداوند حکیم در بیکرانه‌ی آفرینش خود ساده‌ترین و ابتدایی‌ترین را برای بشر قرار داده و آن ‌هم ارتباط کلامی‌از طریق زبان و گوش است و حال آنکه بارها متذکّر شده ایم عالم ارواح و جهان فرشتگان مقیّد و محدود به این زبان مادی و گوش حسّی نیست. اگر عالم ارواح و عالم فرشتگان و نیز عالم عقول را ملاحظه کنیم خواهیم دانست که در آن عوالم هیچ یک از این زبان محدود و ناقص زبانی استفاده نمی‌کنند. برای موجودات مادی همین ابزار مادی کارساز است، خاصّه اگر مخاطب ما گوش جسمانی و مادّی باشد<ref>متن، صص 31-30</ref>.


در مجموع هر چه که در خصوص سخن و سکوت در دین و عرفان قابل ذکر بوده در این اثر دیده می‌شود و تمام زمینه ها و شروط آن مورد نظر واقع شده است. انواع گفتن، نقش زبان، مثبت و منفی بودن آنچه که از زبان بر می‌آید، محلّ سخن و جایگاه سکوت. اینکه در کجا باید سخن گفت و در چه جایی سکوت کرد. اینکه در چه خصوص و چگونه و برای چه باید سخن گفت. اینکه در هرجایی نباید سخن گفت. برای هر کسی نباید سخن گفت. سخن را از هرکسی نباید شنید. این که باید رازداری پیشه کرد. اینکه گاهی باید در قالب راز و رمز سخن گفت تا نامحرمان از اصل ماجرا سر در نیاورند. این که گاهی سخن بر کسی الزام می‌شود و از سخن گفتن ناچار است. اینکه در برابر ستم نباید خاموش بود، این که در برابر عالمان راستین باید گوش بود نه زبان. این که تمام ماهیّت و هویّت آدمی‌در زیر زبان او نهفته است. اینکه با باز کردن زبان و سخن گفت تمام حقیقت فرد نمایان می‌شود و بسیاری دیگر از امور که به آن در این کتاب ارزشمند پرداخته شده است.
در مجموع هر چه که در خصوص سخن و سکوت در دین و عرفان قابل ذکر بوده در این اثر دیده می‌شود و تمام زمینه‌ها و شروط آن مورد نظر واقع شده است. انواع گفتن، نقش زبان، مثبت و منفی بودن آنچه که از زبان بر می‌آید، محلّ سخن و جایگاه سکوت. اینکه در کجا باید سخن گفت و در چه جایی سکوت کرد. اینکه در چه خصوص و چگونه و برای چه باید سخن گفت. اینکه در هرجایی نباید سخن گفت. برای هر کسی نباید سخن گفت. سخن را از هرکسی نباید شنید. این که باید رازداری پیشه کرد. اینکه گاهی باید در قالب راز و رمز سخن گفت تا نامحرمان از اصل ماجرا سر در نیاورند. این که گاهی سخن بر کسی الزام می‌شود و از سخن گفتن ناچار است. اینکه در برابر ستم نباید خاموش بود، این که در برابر عالمان راستین باید گوش بود نه زبان. این که تمام ماهیّت و هویّت آدمی‌در زیر زبان او نهفته است. اینکه با باز کردن زبان و سخن گفت تمام حقیقت فرد نمایان می‌شود و بسیاری دیگر از امور که به آن در این کتاب ارزشمند پرداخته شده است.


استاد [[محمدی وایقانی، کاظم|کاظم محمّدی]] در فصل 128 با توجّه به بیت مولانا در دفتر اوّل مثنوی، شماره ی 1902 آمده، سخنانی را که از انبیاء و اولیاء است که در مقام عقل کُلّند به منبعی سماوی اشاره می‌کند که از آن دیار بر جان و زبان ایشان وارد و جاری شده است، می‌نویسد: آنچه اولیای الهی و عالمان ربّانی بر زبان جاری می‌کنند بخشی از حقایق عالم بالاست که در قالب گفت بر زبان ایشان جاری ‌شده است. عارفی که ضمیرش پاک و آینه ‌ی دلش شفّاف و صاف و بی غبار گشته محلّ تجلّی حضرت حق شده و آنچه بایسته‌ی حال ایشان است از عالم بالا برایشان اشراق می‌شود و لذا چون سینه‌ای سینا و دلی بی کینه دارند آنچه بیان می‌دارند همانی است که بر ایشان افاضه می‌گردد و بی تردید همچنان که ایشان را به کمال برده مخاطب ایشان مستعدّ باشد نیز از این طریق به حال خوش و کمال مطلوب نایل می‌آید. سخنان هر عارف راستینی و به ویژه سخنان خود مولانا رشحه‌ای از رشحات بیکران بحار عقل کلّ است و عقل کلّ در عبارت اهل معرفت همان صادر نخستین و آینه ی تمام نمای حق است که هر لحظه خداوند بر او تجلّی می‌کند و او این تجلّیات را برای چشمان بینای عارفان به تماشا می‌گذارد و لذا سخنان اولیاء و عرفای راستین بوی حق می‌دهد و آنان که مشام جانشان پاک باشد و به هواجس نفسانی آلوده نشده باشد از همین کلمات بوی حق را استشمام می‌کنند و به حقیقت می‌رسند. برای آن افرادی که مستقیماً از عقل کلّ مشرق نمی‌گردند همین اندازه که خود را در معرض نسیم کلمات عرفای راستین قرار دهند خنکای آن به جانشان می‌رسد و به آسایش و آرامش بایسته راه می‌یابند<ref>متن، صص 273-272</ref>.  
استاد [[محمدی وایقانی، کاظم|کاظم محمّدی]] در فصل 128 با توجّه به بیت مولانا در دفتر اوّل مثنوی، شماره ی 1902 آمده، سخنانی را که از انبیاء و اولیاء است که در مقام عقل کُلّند به منبعی سماوی اشاره می‌کند که از آن دیار بر جان و زبان ایشان وارد و جاری شده است، می‌نویسد: آنچه اولیای الهی و عالمان ربّانی بر زبان جاری می‌کنند بخشی از حقایق عالم بالاست که در قالب گفت بر زبان ایشان جاری ‌شده است. عارفی که ضمیرش پاک و آینه ‌ی دلش شفّاف و صاف و بی غبار گشته محلّ تجلّی حضرت حق شده و آنچه بایسته‌ی حال ایشان است از عالم بالا برایشان اشراق می‌شود و لذا چون سینه‌ای سینا و دلی بی کینه دارند آنچه بیان می‌دارند همانی است که بر ایشان افاضه می‌گردد و بی تردید همچنان که ایشان را به کمال برده مخاطب ایشان مستعدّ باشد نیز از این طریق به حال خوش و کمال مطلوب نایل می‌آید. سخنان هر عارف راستینی و به ویژه سخنان خود مولانا رشحه‌ای از رشحات بیکران بحار عقل کلّ است و عقل کلّ در عبارت اهل معرفت همان صادر نخستین و آینه ی تمام نمای حق است که هر لحظه خداوند بر او تجلّی می‌کند و او این تجلّیات را برای چشمان بینای عارفان به تماشا می‌گذارد و لذا سخنان اولیاء و عرفای راستین بوی حق می‌دهد و آنان که مشام جانشان پاک باشد و به هواجس نفسانی آلوده نشده باشد از همین کلمات بوی حق را استشمام می‌کنند و به حقیقت می‌رسند. برای آن افرادی که مستقیماً از عقل کلّ مشرق نمی‌گردند همین اندازه که خود را در معرض نسیم کلمات عرفای راستین قرار دهند خنکای آن به جانشان می‌رسد و به آسایش و آرامش بایسته راه می‌یابند<ref>متن، صص 273-272</ref>.