جستارهایی در معرفت مرگ: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'پدیده ی ' به 'پدیده‌ی'
جز (جایگزینی متن - 'بررسی های' به 'بررسی‌های')
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
جز (جایگزینی متن - 'پدیده ی ' به 'پدیده‌ی')
خط ۲۴: خط ۲۴:
}}  
}}  


'''جستارهایی در معرفت مرگ''' تألیف [[محمدی وایقانی، کاظم|کاظم محمّدی]] است که به تفسیر فلسفیِ مرگ می‌‌پردازد. مرگ امری است که بر ذات هر چیزی نهاده و در درون هر چیزی نهفته است و طبق آیات قرآن که این بینش و بصیرت را به ما میدهد که غیر از خدا را در مسیر مرگ و نابودی قلمداد کنیم این مقوله با تمام آشنایی در عین حال غریبه و بیگانه به نظر می‌رسد. وجود مرگ و میرهای گسترده و پیاپی که از دید کسی پنهان نیست باز هم غفلت از مرگ را برای اکثر افراد رقم می‌زند و لذا نوشتن کتاب یا کتابهایی که ما را در خصوص مرگ چونان تذکاری محکم باشد امری میمون و پسندیده است. کتاب جستاهایی در معرفت مرگ از قضا یکی از آن آثار گران‌سنگ است که ما را به معرفتی نیک در خصوص مرگ نزدیک می‌کند و شمایی کلّی و دقیق از منظر فلسفه و اندیشه‌ی فلسفی به ما می‌دهد. نویسنده در خصوص پدیده ی مرگ می‌گوید: مرگ، آشنایی غریب است، شناخته است امّا نه تمام بلکه در هاله ای از ابهام، ابهامِ آن آن است که کسی معرفتی درست نسبت به آن ندارد و نمی‌داند که چیست و یا کیست ولی از فرط دیدن مردگان، از دور و نزدیک، یقین دارد که هست و بسیار هم کوشنده و فعّال به نظر می‌رسد. و کسی از تیررس او در امان نمی‌ماند و یکایک در نوبت ملاقات با اویند تا نوبت هر یک کی فرارسد و دیدار کی صورت بگیرد.
'''جستارهایی در معرفت مرگ''' تألیف [[محمدی وایقانی، کاظم|کاظم محمّدی]] است که به تفسیر فلسفیِ مرگ می‌‌پردازد. مرگ امری است که بر ذات هر چیزی نهاده و در درون هر چیزی نهفته است و طبق آیات قرآن که این بینش و بصیرت را به ما میدهد که غیر از خدا را در مسیر مرگ و نابودی قلمداد کنیم این مقوله با تمام آشنایی در عین حال غریبه و بیگانه به نظر می‌رسد. وجود مرگ و میرهای گسترده و پیاپی که از دید کسی پنهان نیست باز هم غفلت از مرگ را برای اکثر افراد رقم می‌زند و لذا نوشتن کتاب یا کتابهایی که ما را در خصوص مرگ چونان تذکاری محکم باشد امری میمون و پسندیده است. کتاب جستاهایی در معرفت مرگ از قضا یکی از آن آثار گران‌سنگ است که ما را به معرفتی نیک در خصوص مرگ نزدیک می‌کند و شمایی کلّی و دقیق از منظر فلسفه و اندیشه‌ی فلسفی به ما می‌دهد. نویسنده در خصوص پدیده‌یمرگ می‌گوید: مرگ، آشنایی غریب است، شناخته است امّا نه تمام بلکه در هاله ای از ابهام، ابهامِ آن آن است که کسی معرفتی درست نسبت به آن ندارد و نمی‌داند که چیست و یا کیست ولی از فرط دیدن مردگان، از دور و نزدیک، یقین دارد که هست و بسیار هم کوشنده و فعّال به نظر می‌رسد. و کسی از تیررس او در امان نمی‌ماند و یکایک در نوبت ملاقات با اویند تا نوبت هر یک کی فرارسد و دیدار کی صورت بگیرد.


لذا از بابت آشنایی بی‌ آنکه بدانیم کیست و چیست صورت گرفته و همه نسبت به آن به‌ نوعی وقوف داریم ولی اینکه کجا؟ چگونه؟ در چه شرایطی؟ و در چه حالی با او دیدار کنیم مجهول است، و این مجهول نه‌ تنها برای ما بلکه برای خود فرشته‌ی مرگ نیز وجود دارد، درواقع نه ما می‌دانیم که کی، کجا و چگونه خواهیم مرد و نه فرشته‌ی مرگ بر این امر وقوف دارد، و لذا هر دو به‌ حکم قضای الهی و با حکم او به سوی مرگ می‌شتابیم، ما برای جان دادن و او برای جان گرفتن، امّا چیزی که هست او چون طبق فرمان الهی عمل می‌کند کسی او را قاتل به معنای مصطلح نمی‌داند، و لذا او جان‌ستان است نه قاتل و عمده آن است که بی‌غرض عمل می‌کند با کسی در این امر خصومت و دشمنی ندارد، چه مرگ در نظر او و اهل معنا فعلی در کنار دیگر افعال معنوی در جهان است که نبودش دشواری زاست ولی کار در این رابطه به دست کاردانی فعّال سپرده شده و در دستور سر سوزنی خلاف نمی‌کند <ref>مقدمه، صص 8-7</ref>.
لذا از بابت آشنایی بی‌ آنکه بدانیم کیست و چیست صورت گرفته و همه نسبت به آن به‌ نوعی وقوف داریم ولی اینکه کجا؟ چگونه؟ در چه شرایطی؟ و در چه حالی با او دیدار کنیم مجهول است، و این مجهول نه‌ تنها برای ما بلکه برای خود فرشته‌ی مرگ نیز وجود دارد، درواقع نه ما می‌دانیم که کی، کجا و چگونه خواهیم مرد و نه فرشته‌ی مرگ بر این امر وقوف دارد، و لذا هر دو به‌ حکم قضای الهی و با حکم او به سوی مرگ می‌شتابیم، ما برای جان دادن و او برای جان گرفتن، امّا چیزی که هست او چون طبق فرمان الهی عمل می‌کند کسی او را قاتل به معنای مصطلح نمی‌داند، و لذا او جان‌ستان است نه قاتل و عمده آن است که بی‌غرض عمل می‌کند با کسی در این امر خصومت و دشمنی ندارد، چه مرگ در نظر او و اهل معنا فعلی در کنار دیگر افعال معنوی در جهان است که نبودش دشواری زاست ولی کار در این رابطه به دست کاردانی فعّال سپرده شده و در دستور سر سوزنی خلاف نمی‌کند <ref>مقدمه، صص 8-7</ref>.