۱۰۴٬۵۹۵
ویرایش
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - 'حوزه ی ' به 'حوزهی ') |
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - 'بررسی های' به 'بررسیهای') |
||
خط ۵۱: | خط ۵۱: | ||
در بحث نام و لقب شبلی مفصّل به استناد منابع مهم عرفانی سخن رفته است و از زبان کسانی چون امام [[قشیری، عبدالکریم بن هوازن|ابوالقاسم قشیری]]، [[خواجه عبدالله انصاری]]، [[عطار، محمد بن ابراهیم|فریدالدین عطار نیشابوری]]، [[علاءالدوله سمنانی، احمد بن محمد|علاءالدوله سمنانی]]، [[جامی، عبدالرحمن|عبدالرحمن جامی]] و دیگران در این باره مطلب ارائه شده است. اختلاف در ذکر نام شبلی از جمله مقولاتی است که از زبان منابع به آن اشاره شده است. سن او را 87 سال گذارش کردهاند و ولادت او را به سال 247 هجری و وفات او را در سال 334 نوشتهاند. در خصوص مذهب و عقیده ی او نیز اختلافاتی وجود دارد، [[ابن خلکان، احمد بن محمد|ابن خلکان]] او را سنّیِ مالکی میداند و [[قاضی نورالله شوشتری]] هم او را شیعهی دوازده امامیتلقّی میکند. برخی روایات شبلی را امیر دماوند دانستهاند. برخی روایات هم او را متولّد سامره گفتهاند ولی نویسنده وی را از خراسان و از منطقهی اشروسنه دانسته است استاد [[زرینکوب، عبدالحسین|عبدالحسین زرینکوب]] هم همین قول را مورد نظر قرار داده است. <ref>جستجو در تصوّف ایران، ج1، ص 151</ref>. | در بحث نام و لقب شبلی مفصّل به استناد منابع مهم عرفانی سخن رفته است و از زبان کسانی چون امام [[قشیری، عبدالکریم بن هوازن|ابوالقاسم قشیری]]، [[خواجه عبدالله انصاری]]، [[عطار، محمد بن ابراهیم|فریدالدین عطار نیشابوری]]، [[علاءالدوله سمنانی، احمد بن محمد|علاءالدوله سمنانی]]، [[جامی، عبدالرحمن|عبدالرحمن جامی]] و دیگران در این باره مطلب ارائه شده است. اختلاف در ذکر نام شبلی از جمله مقولاتی است که از زبان منابع به آن اشاره شده است. سن او را 87 سال گذارش کردهاند و ولادت او را به سال 247 هجری و وفات او را در سال 334 نوشتهاند. در خصوص مذهب و عقیده ی او نیز اختلافاتی وجود دارد، [[ابن خلکان، احمد بن محمد|ابن خلکان]] او را سنّیِ مالکی میداند و [[قاضی نورالله شوشتری]] هم او را شیعهی دوازده امامیتلقّی میکند. برخی روایات شبلی را امیر دماوند دانستهاند. برخی روایات هم او را متولّد سامره گفتهاند ولی نویسنده وی را از خراسان و از منطقهی اشروسنه دانسته است استاد [[زرینکوب، عبدالحسین|عبدالحسین زرینکوب]] هم همین قول را مورد نظر قرار داده است. <ref>جستجو در تصوّف ایران، ج1، ص 151</ref>. | ||
بخش دوّم کتاب که به تصوّف و سلوک شبلی مربوط است چندین موضوع در آن مورد بحث قرار گرفته است که عبارتند از: 1- تعریف تصوّف و صوفی 2- صحو و سکر 3- مجالس پر شور 4- عشق و فنا 5- سماع و پایکوبی 6- شریعت و طریقت 7- بهشت و دوزخ. طبیعتاً در هر یک از موارد هفتگانه بحث و | بخش دوّم کتاب که به تصوّف و سلوک شبلی مربوط است چندین موضوع در آن مورد بحث قرار گرفته است که عبارتند از: 1- تعریف تصوّف و صوفی 2- صحو و سکر 3- مجالس پر شور 4- عشق و فنا 5- سماع و پایکوبی 6- شریعت و طریقت 7- بهشت و دوزخ. طبیعتاً در هر یک از موارد هفتگانه بحث و بررسیهای زیادی صورت گرفته و در کنار تحلیل و بیان اصل مسئله نوع نگرش شبلی هم مطرح شده و آن نیز مورد نقد و بررسی و تطبیق با اصول تصوّف قرار گرفته است. نویسندهی عارف، استاد [[محمدی وایقانی، کاظم|کاظم محمّدی]] در انتهای این بخش عبارتی را از شبلی به روایت [[روزبهان بقلی، روزبهان بن ابینصر|روزبهان بقلی شیرازی]] در [[شرح شطحیات]] نقل میکند که وی گفته حق را بندگانی هستند که قادرند تا با آب دهانشان دوزخ را خاموش سازند<ref>شرح شطحیات، ص 261</ref>. استاد [[محمدی وایقانی، کاظم|کاظم محمّدی]] این کلام را نقدی تند با دلیلی خوشایند آورده است که نشان از آن دارد که وی به شدّت به ادب و آداب در تمام موارد سلوک و در تمام شرایط قائل بوده و کوچکترین حرف نامعقول و ناخوشایند را از هیچ کس پذیرا نمیشود<ref>متن، ص 50</ref>. | ||
در بخش دیگر که از پیران و اساتید شبلی سخن میرود به دو استاد و مرشد حتمی و بزرگ او اشاره میشود، یکی [[خیّر نسّاج]] و یکی هم [[جنید بغدادی، جنید بن محمد|جنید بغدادی]] که هر دو از مردان بزرگ عصر خود و از مشایخ نامدار تصوّف بودهاند. طبیعتاً شبلی نزد این دو استاد معنوی بسیار چیزها آموخته و خود نیز با تربیّت و ریاضات و مجاهداتی که داشته است به کمالاتی رسیده بود. در این فصل به دقّت موقعیّت و اعتبار این دو شیخ را تحلیل و به خوبی تبیین نموده است. در فصل بعدی به شبلی و [[حلاج]] اشاره شده و به تفصیل اندیشهها، مشابهتها و اختلافات ایشان را بر شمرده است، نهایتاً در این دو روش که این دو برای خود در نظر گرفتند، یکی کشته و نابود شد و یکی باقی ماند و به تعالیم و سلوک خود تداوم بخشید. در جمع آنچه که از شبلی در این نظر فهمیده میشود معقول و بهتر به نظر میرسد. | در بخش دیگر که از پیران و اساتید شبلی سخن میرود به دو استاد و مرشد حتمی و بزرگ او اشاره میشود، یکی [[خیّر نسّاج]] و یکی هم [[جنید بغدادی، جنید بن محمد|جنید بغدادی]] که هر دو از مردان بزرگ عصر خود و از مشایخ نامدار تصوّف بودهاند. طبیعتاً شبلی نزد این دو استاد معنوی بسیار چیزها آموخته و خود نیز با تربیّت و ریاضات و مجاهداتی که داشته است به کمالاتی رسیده بود. در این فصل به دقّت موقعیّت و اعتبار این دو شیخ را تحلیل و به خوبی تبیین نموده است. در فصل بعدی به شبلی و [[حلاج]] اشاره شده و به تفصیل اندیشهها، مشابهتها و اختلافات ایشان را بر شمرده است، نهایتاً در این دو روش که این دو برای خود در نظر گرفتند، یکی کشته و نابود شد و یکی باقی ماند و به تعالیم و سلوک خود تداوم بخشید. در جمع آنچه که از شبلی در این نظر فهمیده میشود معقول و بهتر به نظر میرسد. |