۱۰۶٬۳۳۱
ویرایش
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - 'هها' به 'هها') |
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - 'تاریخ نگاری' به 'تاریخنگاری') |
||
خط ۴۴: | خط ۴۴: | ||
به نظر میرسد، خانواده محمدهاشم، در دوران حکمرانی وکیل الرعایا، در شیراز به سر میبردند، نویسنده از مشاهدات خود درباره شیراز عصر وکیل در زمانی که هفت سال داشت(1186ق) سخن رانده است. از فحوای گزارش او درباره وقایع بعد از مرگ کریم خان برمیآید که آن زمان در اصفهان بود و در همین اوان «پای در دایره شاعری و انشاگری نهاد» در دوران حکومت چهار ساله علی مردان خان زند در اصفهان، محمدهاشم «هفده ساله...در دبستان مشغول به درس خواندن» بود. او مینویسد که در مکتب خانه با قریب هفتاد نفر از امیرزادگان و وزیر زادگان و عالمزادگان و کدخدازادگان و حاجی زادگان همدرس بود و چون معلم، محمدهاشم را نایب و خلیفه در مدرس و مکتب قرار داده بود، همه متعلمان در تحت امر و نهی محمدهاشم بودند. | به نظر میرسد، خانواده محمدهاشم، در دوران حکمرانی وکیل الرعایا، در شیراز به سر میبردند، نویسنده از مشاهدات خود درباره شیراز عصر وکیل در زمانی که هفت سال داشت(1186ق) سخن رانده است. از فحوای گزارش او درباره وقایع بعد از مرگ کریم خان برمیآید که آن زمان در اصفهان بود و در همین اوان «پای در دایره شاعری و انشاگری نهاد» در دوران حکومت چهار ساله علی مردان خان زند در اصفهان، محمدهاشم «هفده ساله...در دبستان مشغول به درس خواندن» بود. او مینویسد که در مکتب خانه با قریب هفتاد نفر از امیرزادگان و وزیر زادگان و عالمزادگان و کدخدازادگان و حاجی زادگان همدرس بود و چون معلم، محمدهاشم را نایب و خلیفه در مدرس و مکتب قرار داده بود، همه متعلمان در تحت امر و نهی محمدهاشم بودند. | ||
رسول جعفریان درباره او مینویسد: بنده به نوبه خود نمیتوانم باور کنم، نویسندهای دهها کتاب داشته باشد، از میان دوره قاجار باشد، و حتی یک نفر از معاصران، شرح حال وی را ننوشته باشد. آنچه از رستمالحکماء میدانیم از میان آثار خود اوست و کسی نه او را دیده و نه خبری به ما داده است. اگر این نکته را کنار مطالب مشکوکی از او بدانیم که در باره وعده ظهور در حوالی سال ۱۲۶۰ ق گفته، باید حدس بزنیم که او مدتی پس از این تاریخ و از عوامل بابیه است که در عین حال، در | رسول جعفریان درباره او مینویسد: بنده به نوبه خود نمیتوانم باور کنم، نویسندهای دهها کتاب داشته باشد، از میان دوره قاجار باشد، و حتی یک نفر از معاصران، شرح حال وی را ننوشته باشد. آنچه از رستمالحکماء میدانیم از میان آثار خود اوست و کسی نه او را دیده و نه خبری به ما داده است. اگر این نکته را کنار مطالب مشکوکی از او بدانیم که در باره وعده ظهور در حوالی سال ۱۲۶۰ ق گفته، باید حدس بزنیم که او مدتی پس از این تاریخ و از عوامل بابیه است که در عین حال، در تاریخنگاری هم آثاری داشته و اساسا اسم و مشخصات او هیچ ارتباطی به این نامی که از وی میشناسیم ندارد. | ||
محمد هاشم آصف معروف به رستمالحکماء را به کتاب رستم التواریخ میشناسند که تاریخ طنز گونه ایران از دوره شاه سلطان حسین تا دوره فتحلی شاه است، تاریخی که سعی کرده ذهنیات خود را با تاریخ درهم آمیزد و با ارائه ترکیبی از داستان ـ تاریخ در غالب طنز، مسائل تلخ جامعه ایرانی را واگویه نماید. بنابرین هر چند به تاریخ او نمیتوان اعتماد کرد، اما میتوان بین شوخی و جدی، برخی از واقعیات (نه لزوما حقایق) را که مورخان رسمی به آن نمیپردازند از قلم او خواند. شاید این کتاب گفتمانی ویژه از این دوره نسبت به رویدادهای یک صد ساله ایران باشد. | محمد هاشم آصف معروف به رستمالحکماء را به کتاب رستم التواریخ میشناسند که تاریخ طنز گونه ایران از دوره شاه سلطان حسین تا دوره فتحلی شاه است، تاریخی که سعی کرده ذهنیات خود را با تاریخ درهم آمیزد و با ارائه ترکیبی از داستان ـ تاریخ در غالب طنز، مسائل تلخ جامعه ایرانی را واگویه نماید. بنابرین هر چند به تاریخ او نمیتوان اعتماد کرد، اما میتوان بین شوخی و جدی، برخی از واقعیات (نه لزوما حقایق) را که مورخان رسمی به آن نمیپردازند از قلم او خواند. شاید این کتاب گفتمانی ویژه از این دوره نسبت به رویدادهای یک صد ساله ایران باشد. |