امام خمینی(قدس‌سره) و خودآگاهی تاریخی: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'ن ها' به 'ن‌ها'
جز (جایگزینی متن - 'سال ها' به 'سال‌ها')
جز (جایگزینی متن - 'ن ها' به 'ن‌ها')
خط ۴۸: خط ۴۸:
عهد با امام خمینی آن نوع عهدهایی است که انسانها با خدا بسته اند و این عهد در هر شرایطی، ظهور خاص پیدا  می‌کند و تنها آنهایی که بر عهد الهی خود پایدارند، عهد با [[موسوی خمینی، سید روح‌الله|امام خمینی]] را می شناسند و گفتار و حرکات او را وسیله ی تذکر و تجدید عهد با خدا  می‌دانند.
عهد با امام خمینی آن نوع عهدهایی است که انسانها با خدا بسته اند و این عهد در هر شرایطی، ظهور خاص پیدا  می‌کند و تنها آنهایی که بر عهد الهی خود پایدارند، عهد با [[موسوی خمینی، سید روح‌الله|امام خمینی]] را می شناسند و گفتار و حرکات او را وسیله ی تذکر و تجدید عهد با خدا  می‌دانند.


[[موسوی خمینی، سید روح‌الله|امام خمینی]] که سالها خود را در عهد الهی و عهد محمدی پرورش داده بود، در دورانی که می رفت تا بشر به کلی از عهد الهی خود محروم شود،به صحنه آمد تا با تذکر به عهد محمدی و تأکید بر اسلام، عهد الهی انسان ها را احیاء کند. انسان عهدی با خدا دارد که از طریق اسلام بر آن عهد پایدار می ماند، به نهضت امام خمینی عمیقا فکر می-کنیم، به این نتیجه می رسیم که انقلاب اسلامی شرایط ظهور اًسلام است در قرن معاصر، تا مسلمانان بدون آن که از فرهنگ غربی متاثر شوند، بتوانند به دینداری خود ادامه دهند و بر عهد خود با پروردگارشان پایدار بمانند.
[[موسوی خمینی، سید روح‌الله|امام خمینی]] که سالها خود را در عهد الهی و عهد محمدی پرورش داده بود، در دورانی که می رفت تا بشر به کلی از عهد الهی خود محروم شود،به صحنه آمد تا با تذکر به عهد محمدی و تأکید بر اسلام، عهد الهی انسان‌ها را احیاء کند. انسان عهدی با خدا دارد که از طریق اسلام بر آن عهد پایدار می ماند، به نهضت امام خمینی عمیقا فکر می-کنیم، به این نتیجه می رسیم که انقلاب اسلامی شرایط ظهور اًسلام است در قرن معاصر، تا مسلمانان بدون آن که از فرهنگ غربی متاثر شوند، بتوانند به دینداری خود ادامه دهند و بر عهد خود با پروردگارشان پایدار بمانند.


'''امام خمینی و زبان تفکر دوران معاصر'''  
'''امام خمینی و زبان تفکر دوران معاصر'''  
خط ۶۸: خط ۶۸:
[[موسوی خمینی، سید روح‌الله|امام خمینی]] راز شکست فرهنگ مدرنیته را که همان دوری از فرهنگ انبیاء بود، اعلام کرد و فرمود: «حتی روابط سیاسی جوامع را باید دین تنظیم کند و جهت دهد.» طرح ولایت فقیه طرحی است مقابل فرهنگ مدرنیته که چهار صد سال بشر را به بازی گرفت و متذکر درمان بیماری جهان امروز است. البته آن طرح باید در حوزه ی اسلامی به گونه ای و در حوزه غیراسلامی به  گونهای دیگر اجرا شود، عمده توجه بشر است بر این که باید احکام الهی بر امورات بشر حاکم باشد.
[[موسوی خمینی، سید روح‌الله|امام خمینی]] راز شکست فرهنگ مدرنیته را که همان دوری از فرهنگ انبیاء بود، اعلام کرد و فرمود: «حتی روابط سیاسی جوامع را باید دین تنظیم کند و جهت دهد.» طرح ولایت فقیه طرحی است مقابل فرهنگ مدرنیته که چهار صد سال بشر را به بازی گرفت و متذکر درمان بیماری جهان امروز است. البته آن طرح باید در حوزه ی اسلامی به گونه ای و در حوزه غیراسلامی به  گونهای دیگر اجرا شود، عمده توجه بشر است بر این که باید احکام الهی بر امورات بشر حاکم باشد.


[[موسوی خمینی، سید روح‌الله|امام خمینی]] با طرح ولایت فقیه اعلام  کردهاند حکومت ها باید در تنظیم روابط انسان ها و در جهت دادن به جامعه، نظر به حقیقت داشته باشند و نه به منابع احزاب و یا نظر به هوس های افراد و این همان طرح ولایت فقیه است که با سر و صدای زیاد سعی  می‌کنند اگر توانستند آن را بد معرفی کنند و اگر نتوانستند آن را نادیده بگیرند، ولی تا کی می‌توان آن را نادیده گرفت؟  
[[موسوی خمینی، سید روح‌الله|امام خمینی]] با طرح ولایت فقیه اعلام  کردهاند حکومت ها باید در تنظیم روابط انسان‌ها و در جهت دادن به جامعه، نظر به حقیقت داشته باشند و نه به منابع احزاب و یا نظر به هوس های افراد و این همان طرح ولایت فقیه است که با سر و صدای زیاد سعی  می‌کنند اگر توانستند آن را بد معرفی کنند و اگر نتوانستند آن را نادیده بگیرند، ولی تا کی می‌توان آن را نادیده گرفت؟  


طرح [[موسوی خمینی، سید روح‌الله|امام خمینی]] با تأسی به فرهنگ انبیاء بر دو خصوصیت تأکید دارد: یکی این که تمام روابط اجتماعی، سیاسی، آموزشی و اقتصادی بشر باید دینی باشد، دیگر این که حیات دنیایی یک حیات موقت است و انسان باید سعی کند به حداقل رفاه راضی شود تا زندگی صحیح برایش ممکن گردد و از  زندگیاش سود ببرد.
طرح [[موسوی خمینی، سید روح‌الله|امام خمینی]] با تأسی به فرهنگ انبیاء بر دو خصوصیت تأکید دارد: یکی این که تمام روابط اجتماعی، سیاسی، آموزشی و اقتصادی بشر باید دینی باشد، دیگر این که حیات دنیایی یک حیات موقت است و انسان باید سعی کند به حداقل رفاه راضی شود تا زندگی صحیح برایش ممکن گردد و از  زندگیاش سود ببرد.