احرار، عبیدالله بن محمود: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
جز (Hbaghizadeh صفحهٔ احرار، خواجه ناصرالدین عبیدالله را بدون برجای‌گذاشتن تغییرمسیر به احرار، عبیدالله بن محمود منتقل کرد)
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۵۹: خط ۵۹:
تحصیلات مقدماتی عبیدالله در تاشكند آغاز شد. او در آغاز جوانی همراه دایی خود ابراهیم شاشی برای ادامۀ ‌تحصیل به سمرقند رفت و چندی بعد از آنجا رهسپار هرات شد. با آنكه در آغاز علاقۀ او به كسب و علوم ظاهری اندك بود، استعداد ذهنی فراوان داشت و اهل علم از شبهاتی كه وی بر تفسیر بیضاوی وارد می‌كرد، در شگفت بودند. اشراف او بر تفسیر قرآن مجید و كتب حدیث و متون عرفانی در آثارش به وضوح پیداست.
تحصیلات مقدماتی عبیدالله در تاشكند آغاز شد. او در آغاز جوانی همراه دایی خود ابراهیم شاشی برای ادامۀ ‌تحصیل به سمرقند رفت و چندی بعد از آنجا رهسپار هرات شد. با آنكه در آغاز علاقۀ او به كسب و علوم ظاهری اندك بود، استعداد ذهنی فراوان داشت و اهل علم از شبهاتی كه وی بر تفسیر بیضاوی وارد می‌كرد، در شگفت بودند. اشراف او بر تفسیر قرآن مجید و كتب حدیث و متون عرفانی در آثارش به وضوح پیداست.
   
   
احرار در ۸۲۸ ق از هرات بیرون آمد و در بخارا، بلخ، چغانیان و هلغتو با مشایخی چون بهاءالدین عمر، حسام‌الدین پارسا، زین‌الدین خوافی، سعدالدین كاشغری، علاءالدین غُجدوانی، سید قاسم انوار تبریزی و نظام‌الدین خاموش ملاقات كرد.
احرار در ۸۲۸ ق از هرات بیرون آمد و در بخارا، بلخ، چغانیان و هلغتو با مشایخی چون بهاءالدین عمر، حسام‌الدین پارسا، زین‌الدین خوافی، [[سعدالدین كاشغری]]، علاءالدین غُجدوانی، [[سید قاسم انوار تبریزی]] و نظام‌الدین خاموش ملاقات كرد.
حسام‌الدین پارسا می‌خواست كه او را به حلقۀ مریدان خود در آورد، ولی احرار خود در آغاز می‌خواست كه مرید سید قاسم انوار شود، اما چون دید كه مریدان او مرتكب منكرات می‌شوند، از این خیال منصرف شد‌.
 
[[حسام‌الدین پارسا]] می‌خواست كه او را به حلقۀ مریدان خود در آورد، ولی احرار خود در آغاز می‌خواست كه مرید سید قاسم انوار شود، اما چون دید كه مریدان او مرتكب منكرات می‌شوند، از این خیال منصرف شد‌.
 




==پیوستن به  طریقۀ نقشبندیه==
==پیوستن به  طریقۀ نقشبندیه==


احرار سرانجام در ۸۳۲ ق به هلغتو رفت و با مولانا یعقوب چرخی، یكی از خلفای نامدار خواجه بهاءالدین نقشبند، بیعت كرد و رسماً در طریقۀ نقشبندیه داخل شد. چندی بعد در سلوك به درجات بالا رسید و به تبلیغ و ترویج طریقت و دستگیری و ارشاد طالبان و مریدان پرداخت. بیشتر اعیان و بزرگان وقت مانند عبدالرحمان جامی، علیشیرنوایی، مولانا علی طوسی و فخرالدین علی كاشفی به او ارادات می‌ورزیدند و عده‌ای دیگر رسماً به دست او بیعت طریقۀ نقشبندیه كرده بودند، از آن جمله مولانا محمد قاضی سمرقندی (د ۹۲۱ ق) و محمد زاهد وَخْشی طریقۀ او را كه به احراریه معروف شد، بیشتر گسترش دادند.
احرار سرانجام در ۸۳۲ ق به هلغتو رفت و با مولانا یعقوب چرخی، یكی از خلفای نامدار خواجه بهاءالدین نقشبند، بیعت كرد و رسماً در طریقۀ نقشبندیه داخل شد. چندی بعد در سلوك به درجات بالا رسید و به تبلیغ و ترویج طریقت و دستگیری و ارشاد طالبان و مریدان پرداخت. بیشتر اعیان و بزرگان وقت مانند عبدالرحمان جامی، علیشیرنوایی، مولانا علی طوسی و فخرالدین علی كاشفی به او ارادات می‌ورزیدند و عده‌ای دیگر رسماً به دست او بیعت طریقۀ نقشبندیه كرده بودند، از آن جمله مولانا [[محمد قاضی سمرقندی]] (د ۹۲۱ ق) و محمد زاهد وَخْشی طریقۀ او را كه به احراریه معروف شد، بیشتر گسترش دادند.




خط ۷۸: خط ۸۰:


بعضی مشایخ و علمای معاصر به تمول احرار ایراد می‌گرفتند و شیخ‌زاده الیاس كوه تونی تجارت و زراعت او را نشانۀ مال‌پرستی او و منافی احكام شریعت می‌دانست و پیش امیر درویش محمدخان از او سخن‌چینی می‌كرد. خواجه مولانای سمرقندی (د ۸۷۶ ق) نیز به مردم می‌گفت كه همگی همت احرار بر این است كه دنیا جمع كند، و همین خواجه مولانا نقشۀ قتل احرار را كشیده بود، اما موفق نشد.  
بعضی مشایخ و علمای معاصر به تمول احرار ایراد می‌گرفتند و شیخ‌زاده الیاس كوه تونی تجارت و زراعت او را نشانۀ مال‌پرستی او و منافی احكام شریعت می‌دانست و پیش امیر درویش محمدخان از او سخن‌چینی می‌كرد. خواجه مولانای سمرقندی (د ۸۷۶ ق) نیز به مردم می‌گفت كه همگی همت احرار بر این است كه دنیا جمع كند، و همین خواجه مولانا نقشۀ قتل احرار را كشیده بود، اما موفق نشد.  
البته اینگونه اعتراضات ناشی ازخصومت شخصی و حسادت بوده است و هیچ دلیلی در دست نیست كه حكایت از آن كند كه عبیدالله در كسب اموال خود و یا در مصرف آن روشی نادرست و ناروا داشته است. وی شخصاً معیشتی ساده و بی‌پیرایه داشت و اسراف و تجمل را نمی‌پسندید، برای نزدیكان و خویشاوندان خود نیز سهمیه‌ای به مقدار كفاف مایحتاج آنان تعیین كرده بود.
البته اینگونه اعتراضات ناشی ازخصومت شخصی و حسادت بوده است و هیچ دلیلی در دست نیست كه حكایت از آن كند كه عبیدالله در كسب اموال خود و یا در مصرف آن روشی نادرست و ناروا داشته است. وی شخصاً معیشتی ساده و بی‌پیرایه داشت و اسراف و تجمل را نمی‌پسندید، برای نزدیكان و خویشاوندان خود نیز سهمیه‌ای به مقدار كفاف مایحتاج آنان تعیین كرده بود.




خط ۹۵: خط ۹۹:


نفوذ عرفانی و اجتماعی احرار، به او در صحنۀ سیاست ماوراءالنهر پایگاهی خاص بخشیده بود و دولتمردان وقت ناگزیر بودند كه پشتیبانی و خشنودی او را جلب كنند و به وساطت خلفای او به او نزدیك شوند. سلطان ابوسعید گوركان (حك‍ ‍۸۵۴-۸۷۳ ق) بیش از همه معتقد او بود و گفته‌اند كه وی بر اثر خوابی كه دیده بود، به خواجه اردات یافت و در ۸۵۵ ق به یمن دعای خیر او سمرقند را فتح كرد و خواجه را از تاشكند بدان شهر انتقال داد. در ۸۵۸ ق ابوالقاسم بابر، نوۀ شاهرخ، به سمرقند لشكر كشید، ولی احرار برای حفظ سمرقند از كشتار و ویرانی، وساطت كرد و میان ابوسعید و بابر صلح برقرار شد و سمرقند در دست ابوسعید ماند.  
نفوذ عرفانی و اجتماعی احرار، به او در صحنۀ سیاست ماوراءالنهر پایگاهی خاص بخشیده بود و دولتمردان وقت ناگزیر بودند كه پشتیبانی و خشنودی او را جلب كنند و به وساطت خلفای او به او نزدیك شوند. سلطان ابوسعید گوركان (حك‍ ‍۸۵۴-۸۷۳ ق) بیش از همه معتقد او بود و گفته‌اند كه وی بر اثر خوابی كه دیده بود، به خواجه اردات یافت و در ۸۵۵ ق به یمن دعای خیر او سمرقند را فتح كرد و خواجه را از تاشكند بدان شهر انتقال داد. در ۸۵۸ ق ابوالقاسم بابر، نوۀ شاهرخ، به سمرقند لشكر كشید، ولی احرار برای حفظ سمرقند از كشتار و ویرانی، وساطت كرد و میان ابوسعید و بابر صلح برقرار شد و سمرقند در دست ابوسعید ماند.  
ابوسعید در ۸۷۲ ق، قبل از لشكركشی به عراق و آذربایجان، احرار را برای مشورت به مرو خواست و مقدم او را سخت گرامی داشت.
ابوسعید در ۸۷۲ ق، قبل از لشكركشی به عراق و آذربایجان، احرار را برای مشورت به مرو خواست و مقدم او را سخت گرامی داشت.
ابوسعید در ۸۶۵ ق تمغای سمرقند و بخارا و چندی بعد تمغای سراسر ماوراءالنهر را به توصیۀ خواجه برانداخت.
ابوسعید در ۸۶۵ ق تمغای سمرقند و بخارا و چندی بعد تمغای سراسر ماوراءالنهر را به توصیۀ خواجه برانداخت.
خط ۱۰۱: خط ۱۰۶:


سلطان حسین بایقرا پادشاه هرات (حك‍ ‍۸۷۸-۹۱۲ ق) نیز از اردتمندان احرار بود و در نامه‌ای به او تجدید اردات كرد و به مناسبت درگذشت او تسلیت نامه‌ای برای سلطان احمد میرزا فرستاد. وزیر دانشمند او امیر علیشیر نوایی نیز به احرار اردات می‌ورزید و اجرای اوامر او را برای خود مایۀ شرف می‌دانست.
سلطان حسین بایقرا پادشاه هرات (حك‍ ‍۸۷۸-۹۱۲ ق) نیز از اردتمندان احرار بود و در نامه‌ای به او تجدید اردات كرد و به مناسبت درگذشت او تسلیت نامه‌ای برای سلطان احمد میرزا فرستاد. وزیر دانشمند او امیر علیشیر نوایی نیز به احرار اردات می‌ورزید و اجرای اوامر او را برای خود مایۀ شرف می‌دانست.
سلطان محمد فاتح، پادشاه عثمانی (حك‍ ‍۸۵۵-۸۸۶ ق)، برای خواجه از آسیای صغیر به سمرقند هدایا فرستاد.
سلطان محمد فاتح، پادشاه عثمانی (حك‍ ‍۸۵۵-۸۸۶ ق)، برای خواجه از آسیای صغیر به سمرقند هدایا فرستاد.
خواجه عمادالدین محمود گاوان (د ۸۸۶ ق)، وزیر دربار بهمنی دكن، به او نامه‌های ارادتمندانه می‌نوشت.
خواجه عمادالدین محمود گاوان (د ۸۸۶ ق)، وزیر دربار بهمنی دكن، به او نامه‌های ارادتمندانه می‌نوشت.




خط ۱۱۹: خط ۱۲۶:
همۀ آثار مكتوب احرار به زبان فارسی است:
همۀ آثار مكتوب احرار به زبان فارسی است:


1. فقرات،  
1.فقرات،  


در بیان عقاید اهل سنت و تعلیمات خواجگان نقشبند، به خصوص ذكر و عبادات آنان كه پس از ۸۹۰ ق نوشته شده است. در این كتاب برخی از نامه‌های او خطاب به پادشاهان و حكام و نیز خویشاوندانش نقل شده است.
در بیان عقاید اهل سنت و تعلیمات خواجگان نقشبند، به خصوص ذكر و عبادات آنان كه پس از ۸۹۰ ق نوشته شده است. در این كتاب برخی از نامه‌های او خطاب به پادشاهان و حكام و نیز خویشاوندانش نقل شده است.
این كتاب به اهتمام عبدالقیوم آغایی ابوالعلایی در حیدرآباد هند به چاپ رسیده است. مصطفی حسین صادقی و مصلح‌الدین نقشبندی آن را به تركی ترجمه كرده‌اند. ترجمۀ عربی فقرات در ۱۳۱۷ ق در مكه طبع شده است.
این كتاب به اهتمام عبدالقیوم آغایی ابوالعلایی در حیدرآباد هند به چاپ رسیده است. مصطفی حسین صادقی و مصلح‌الدین نقشبندی آن را به تركی ترجمه كرده‌اند. ترجمۀ عربی فقرات در ۱۳۱۷ ق در مكه طبع شده است.


2. والدیه،
2.والدیه،


رسالۀ مختصری است كه احرار به خواهش والد خود بیان اعمالی كه سبب حصول معرفت می‌شود، تألیف كرده است.
رسالۀ مختصری است كه احرار به خواهش والد خود بیان اعمالی كه سبب حصول معرفت می‌شود، تألیف كرده است.
خط ۱۳۱: خط ۱۳۸:




3. حورائیه،
 
3.حورائیه،


شرح موجزی بر رباعی معروف منسوب به ابوسعید ابوالخیر است كه احرار به خواهش جلال‌الدین امیر بایزید نوشته است. این شرح عرفانی چند بار به‌انضمام اسرار التوحید فی مقامات الشیخ ابی سعید در پترزبورگ (۱۸۹۹ م) و تهران (۱۳۱۳ ش) منتشر شده است.  
شرح موجزی بر رباعی معروف منسوب به ابوسعید ابوالخیر است كه احرار به خواهش جلال‌الدین امیر بایزید نوشته است. این شرح عرفانی چند بار به‌انضمام اسرار التوحید فی مقامات الشیخ ابی سعید در پترزبورگ (۱۸۹۹ م) و تهران (۱۳۱۳ ش) منتشر شده است.  




4. رقعات،
 
4.رقعات،


چند مجموعه از رقعات و مراسلات وی تدوین شده است، از آن جمله مجموعۀ ۱۳۴ نامه خطاب به امیرعلیشیر نوایی كه خود نوایی آن را تدوین كرده است و نسخۀ خطی آن به خط احرار در آكادمی علوم ازبكستان، تاشكند موجود است. مجموعۀ دیگری نیز مشتمل بر ۱۴ رقعه خطاب به سلطان ابوسعید در گنجینۀ اسعدی افندی دانشگاه سلیمانیه استانبول نگهداری می‌شود. دو نسخۀ دیگر در آكادمی علوم تاجیكستان، دوشنبه، مضبوط است.
چند مجموعه از رقعات و مراسلات وی تدوین شده است، از آن جمله مجموعۀ ۱۳۴ نامه خطاب به امیرعلیشیر نوایی كه خود نوایی آن را تدوین كرده است و نسخۀ خطی آن به خط احرار در آكادمی علوم ازبكستان، تاشكند موجود است. مجموعۀ دیگری نیز مشتمل بر ۱۴ رقعه خطاب به سلطان ابوسعید در گنجینۀ اسعدی افندی دانشگاه سلیمانیه استانبول نگهداری می‌شود. دو نسخۀ دیگر در آكادمی علوم تاجیكستان، دوشنبه، مضبوط است.
خط ۱۵۲: خط ۱۶۱:
در زمان‌های متأخر عبدالحی بن ابی الفتح سمرقندی در اواخر سدۀ ۱۰ ق نسب‌نامۀ خواجگان را تألیف كرد كه اطلاعات مهمی را دربارۀ بازماندگان احرار در بلاد مختلف در بر دارد.
در زمان‌های متأخر عبدالحی بن ابی الفتح سمرقندی در اواخر سدۀ ۱۰ ق نسب‌نامۀ خواجگان را تألیف كرد كه اطلاعات مهمی را دربارۀ بازماندگان احرار در بلاد مختلف در بر دارد.


محمد هاشم كشمی در ۱۰۳۹ ق تذكره‌ای به نام نسمات القدس من حدائق الانس در شرح احوال و اعمال مریدان خواجۀ احرار تألیف كرد.<ref>نوشاهی، عارف، ‌ج6، ص654-651</ref>.
[[محمدهاشم كشمی]] در ۱۰۳۹ ق تذكره‌ای به نام نسمات القدس من حدائق الانس در شرح احوال و اعمال مریدان خواجۀ احرار تألیف كرد.<ref>نوشاهی، عارف، ‌ج6، ص654-651</ref>.
‌  
‌  
==پانویس==
==پانویس==