ابویوسف قاضی، یعقوب بن ابراهیم: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - ' (ص)' به '(ص)'
جز (جایگزینی متن - '( ' به '(')
جز (جایگزینی متن - ' (ص)' به '(ص)')
خط ۴۳: خط ۴۳:
در سال 113ق به دنيا آمد.
در سال 113ق به دنيا آمد.


نیای بزرگ او سعد بن بجیر از قبیلۀ بَجیله، در شمار اصحاب پیامبر (ص) و از نخستین كسانی بود كه از مدینه به كوفه مهاجرت كردند.
نیای بزرگ او سعد بن بجیر از قبیلۀ بَجیله، در شمار اصحاب پیامبر(ص) و از نخستین كسانی بود كه از مدینه به كوفه مهاجرت كردند.


برپایۀ روایتی از خود ابویوسف، پدر وی آنگاه كه او كودكی بیش نبود، درگذشت و تنگدستی، مادرش را ناچار ساخت تا او را برای كار به گازری بسپارد، اما او با وجود گذران سخت زندگی از هر فرصتی برای فراگیری دانش بهره می‌جست.
برپایۀ روایتی از خود ابویوسف، پدر وی آنگاه كه او كودكی بیش نبود، درگذشت و تنگدستی، مادرش را ناچار ساخت تا او را برای كار به گازری بسپارد، اما او با وجود گذران سخت زندگی از هر فرصتی برای فراگیری دانش بهره می‌جست.
خط ۱۲۱: خط ۱۲۱:
در مورد حجّیت خبر واحد، دیدگاه ابویوسف از نظر تاریخ علم اصول شایان توجه است.
در مورد حجّیت خبر واحد، دیدگاه ابویوسف از نظر تاریخ علم اصول شایان توجه است.
او به هنگام بحث از مسأله‌ای در بابِ «سیر» و در مقام رد نظر حدیث‌گرایان شام، حدیث مورد تمسك آنان را «حدیث واحد» شمرده و اظهار داشته است كه «حدیث واحد» نزد او «شاذ» محسوب می‌گردد و قابلیت استناد فقهی ندارد. اینكه تا چه حد می‌توان این گفتۀ ابویوسف را به سان یك قاعدۀ حاكم در سراسر فقه از عبادات و معاملات و دیگر احكام تلقی كرد، خود جای بررسی دارد؛ ولی آنچه از ابویوسف به عنوان یك قاعده در دست است، مخالفت او با استناد به احادیثی است كه وی آن‌ها را «شاذ» می‌نامیده است. او آن دسته از روایات را حجت می‌شمارد كه نزد اكثریت اهل علم «معروف» (شناخته شده) است و روایات «شاذ» را در خور استناد نمی‌داند.  
او به هنگام بحث از مسأله‌ای در بابِ «سیر» و در مقام رد نظر حدیث‌گرایان شام، حدیث مورد تمسك آنان را «حدیث واحد» شمرده و اظهار داشته است كه «حدیث واحد» نزد او «شاذ» محسوب می‌گردد و قابلیت استناد فقهی ندارد. اینكه تا چه حد می‌توان این گفتۀ ابویوسف را به سان یك قاعدۀ حاكم در سراسر فقه از عبادات و معاملات و دیگر احكام تلقی كرد، خود جای بررسی دارد؛ ولی آنچه از ابویوسف به عنوان یك قاعده در دست است، مخالفت او با استناد به احادیثی است كه وی آن‌ها را «شاذ» می‌نامیده است. او آن دسته از روایات را حجت می‌شمارد كه نزد اكثریت اهل علم «معروف» (شناخته شده) است و روایات «شاذ» را در خور استناد نمی‌داند.  
ابویوسف در عین حجت شمردن حدیث به سبب شهرت آن، سنت‌هایی را كه نزد مردم حجاز و شام پذیرش عمومی داشته و سند برای اثبات كاشفیت آن از سنت پیامبر (ص) ارائه نشده است، مورد حمله قرار داده و فقیهان حجاز و شام را به دلیل حجت شمردن این سنت‌ها به انتقاد گرفته است.  
ابویوسف در عین حجت شمردن حدیث به سبب شهرت آن، سنت‌هایی را كه نزد مردم حجاز و شام پذیرش عمومی داشته و سند برای اثبات كاشفیت آن از سنت پیامبر(ص) ارائه نشده است، مورد حمله قرار داده و فقیهان حجاز و شام را به دلیل حجت شمردن این سنت‌ها به انتقاد گرفته است.  
در مقایسه‌ای كلی بین فقه ابوحنیفه و ابویوسف، باید گفت كه در فقه ابوحنیفه نیز می‌توان از استحسان سراغ یافت، ولی كاربرد استحسان در فقه ابویوسف دامنه‌ای گسترده دارد. در واقع در موارد بسیاری كه ابوحنیفه بر قیاس عمل كرده، ابویوسف از قیاس به استحسان عدول كرده است.
در مقایسه‌ای كلی بین فقه ابوحنیفه و ابویوسف، باید گفت كه در فقه ابوحنیفه نیز می‌توان از استحسان سراغ یافت، ولی كاربرد استحسان در فقه ابویوسف دامنه‌ای گسترده دارد. در واقع در موارد بسیاری كه ابوحنیفه بر قیاس عمل كرده، ابویوسف از قیاس به استحسان عدول كرده است.


خط ۱۳۵: خط ۱۳۵:
ابویوسف به هنگام بحث از شخص اول مقتدر در حكومت اسلامی، از «امام عادل» و «والی مهدی» سخن رانده و او را در جامعۀ مسلمانان دارای اختیارات و مسئولیت‌هایی شمرده است.
ابویوسف به هنگام بحث از شخص اول مقتدر در حكومت اسلامی، از «امام عادل» و «والی مهدی» سخن رانده و او را در جامعۀ مسلمانان دارای اختیارات و مسئولیت‌هایی شمرده است.
اگرچه ابویوسف از تكلیف مسلمانان در صورت تسلط یافتن «امام جائر» بر آنان سخن نگفته و موضوع خود را در قبال نظریۀ «قیام در برابر امام جائر» كه استادش ابوحنیفه بر آن تأكید داشته است، مشخص نكرده، ولی با نصایح خود خطاب به خلیفه هارون در جای جای كتاب، گاه به تندی او را از مبادرت به جور بیم داده است .
اگرچه ابویوسف از تكلیف مسلمانان در صورت تسلط یافتن «امام جائر» بر آنان سخن نگفته و موضوع خود را در قبال نظریۀ «قیام در برابر امام جائر» كه استادش ابوحنیفه بر آن تأكید داشته است، مشخص نكرده، ولی با نصایح خود خطاب به خلیفه هارون در جای جای كتاب، گاه به تندی او را از مبادرت به جور بیم داده است .
ابویوسف در مواضعی چند از كتاب دیگر خود، الرد علی سیر الاوزاعی به ترسیم خطوط كلی نظریۀ خود دربارۀ حكومت پرداخته و میان پیامبر (ص) ‌و امامان (در اصطلاح او به معنی خلفا) از حیث اختیارات، تفاوت عمده‌ای قائل شده و از باب نمونه برخی تصرفات امام را در غنایم جنگی جایز نشمرده و موارد منقول را از اختصاصات پیامبر (ص) دانسته است. وی همچنین در مواضعی از كتاب الخراج با پای فشاری بر حقوق مالی خدشه‌ناپذیر مردم، به صراحت یادآور شده است كه امام حق ندارد مالی را از چنگ احدی بیرون آورد، مگر آنكه حق ثابت و مشروعی در میان باشد.
ابویوسف در مواضعی چند از كتاب دیگر خود، الرد علی سیر الاوزاعی به ترسیم خطوط كلی نظریۀ خود دربارۀ حكومت پرداخته و میان پیامبر(ص) ‌و امامان (در اصطلاح او به معنی خلفا) از حیث اختیارات، تفاوت عمده‌ای قائل شده و از باب نمونه برخی تصرفات امام را در غنایم جنگی جایز نشمرده و موارد منقول را از اختصاصات پیامبر(ص) دانسته است. وی همچنین در مواضعی از كتاب الخراج با پای فشاری بر حقوق مالی خدشه‌ناپذیر مردم، به صراحت یادآور شده است كه امام حق ندارد مالی را از چنگ احدی بیرون آورد، مگر آنكه حق ثابت و مشروعی در میان باشد.


ابویوسف در جمله‌ای پراهمیت دركتاب الخراج كه می‌توان آن را به سان قاعده‌ای تلقی كرد، اختیارات امام را به نگاهبانی از «مصلحت» و «منفعت» مردم محدود دانسته و حتی در جهت منافع مردم، اقدام برای اموری عام المنفعه چون لای روبی رودهای بزرگ را از وظایف و تكالیف امام شمرده است.
ابویوسف در جمله‌ای پراهمیت دركتاب الخراج كه می‌توان آن را به سان قاعده‌ای تلقی كرد، اختیارات امام را به نگاهبانی از «مصلحت» و «منفعت» مردم محدود دانسته و حتی در جهت منافع مردم، اقدام برای اموری عام المنفعه چون لای روبی رودهای بزرگ را از وظایف و تكالیف امام شمرده است.