۱۰۶٬۳۱۲
ویرایش
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - 'تـ' به 'ت') |
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
||
(۱۵ نسخهٔ میانیِ ایجادشده توسط همین کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۴۳: | خط ۴۳: | ||
در سال 113ق به دنيا آمد. | در سال 113ق به دنيا آمد. | ||
نیای بزرگ او سعد بن بجیر از قبیلۀ بَجیله، در شمار اصحاب پیامبر (ص) و از نخستین كسانی بود كه از مدینه به كوفه مهاجرت كردند. | نیای بزرگ او سعد بن بجیر از قبیلۀ بَجیله، در شمار اصحاب پیامبر(ص) و از نخستین كسانی بود كه از مدینه به كوفه مهاجرت كردند. | ||
برپایۀ روایتی از خود ابویوسف، پدر وی آنگاه كه او كودكی بیش نبود، درگذشت و تنگدستی، مادرش را ناچار ساخت تا او را برای كار به گازری بسپارد، اما او با وجود گذران سخت زندگی از هر فرصتی برای فراگیری دانش بهره میجست. | برپایۀ روایتی از خود ابویوسف، پدر وی آنگاه كه او كودكی بیش نبود، درگذشت و تنگدستی، مادرش را ناچار ساخت تا او را برای كار به گازری بسپارد، اما او با وجود گذران سخت زندگی از هر فرصتی برای فراگیری دانش بهره میجست. | ||
خط ۵۲: | خط ۵۲: | ||
ابویوسف در طول تحصیل خود، محضر دو نسل از محدثان كوفه را دریافته كه ابن سعد در طبقهبندی خود آنان را در طبقۀ ۴ و ۵ از تابعین كوفه جای داده است. از سرشناسترین آنان در نسل كهن، منصور بن معتمر، عطاء بن سائب، سلیمان اعمش، ابواسحاق شیبانی، مطرِّف بن طریف، اسماعیل بن ابی خالد و مجالد بن سعید، و از شیوخ نسل بعد، حجّاج بن ارطاة، محمد بن سائب كلبی، ابوحمزۀ ثمالی و مسعر بن كدام را میتوان برشمرد. | ابویوسف در طول تحصیل خود، محضر دو نسل از محدثان كوفه را دریافته كه ابن سعد در طبقهبندی خود آنان را در طبقۀ ۴ و ۵ از تابعین كوفه جای داده است. از سرشناسترین آنان در نسل كهن، منصور بن معتمر، عطاء بن سائب، سلیمان اعمش، ابواسحاق شیبانی، مطرِّف بن طریف، اسماعیل بن ابی خالد و مجالد بن سعید، و از شیوخ نسل بعد، حجّاج بن ارطاة، محمد بن سائب كلبی، ابوحمزۀ ثمالی و مسعر بن كدام را میتوان برشمرد. | ||
ابویوسف از مشایخ بصره نیز حلقۀ تحدیث ابان بن ابی عیاش و داوود بن ابی هند از طبقۀ چهارم تابعین و حسن بن دینار و سعید بن ابی عروبه از طبقۀ بعد را درك كرد. همچنین او چندی نیز در حجاز به استماع حدیث گذرانده و از شیوخ مدینه چون عبیدالله بن عمر عمری و یحیی بن سعید انصاری، و شیوخ مكی چون | ابویوسف از مشایخ بصره نیز حلقۀ تحدیث ابان بن ابی عیاش و داوود بن ابی هند از طبقۀ چهارم تابعین و حسن بن دینار و سعید بن ابی عروبه از طبقۀ بعد را درك كرد. همچنین او چندی نیز در حجاز به استماع حدیث گذرانده و از شیوخ مدینه چون عبیدالله بن عمر عمری و یحیی بن سعید انصاری، و شیوخ مكی چون ابن جُرّیج و حنظلة بن ابی سفیان بهره گرفته است. او در این دوره به حفظ در حدیث شهرت داشت و در حلقۀ برخی از مشایخ خود، به عنوان مستملی حضور مییافت و گاه نیز به املای احادیث شنودۀ خود میپرداخت. | ||
خط ۶۴: | خط ۶۴: | ||
==مناصب، همراهی با خلفای عباسی== | ==مناصب، همراهی با خلفای عباسی== | ||
ابویوسف چندی بعد از كوفه به بغداد آمد و در روزگار خلافت مهدی عباسی (حك ۱۵۸- ۱۶۹ ق)، در بغداد منصب قضا یافت. در برخی از منابع، انتصاب ابویوسف بدین منصب را بیدرنگ پس از درگذشت ابوبكر بن عبدالله بن محمد بن ابی سیرة قاضی بغداد، در ۱۶۲ ق / ۷۷۹ م آوردهاند. در ۱۶۶ ق كه مهدی فرزند و ولیعهد خود موسی را به گرگان فرستاد، ابویوسف را با وی همراه ساخت و فرزند او یوسف را | ابویوسف چندی بعد از كوفه به بغداد آمد و در روزگار خلافت مهدی عباسی (حك ۱۵۸- ۱۶۹ ق)، در بغداد منصب قضا یافت. در برخی از منابع، انتصاب ابویوسف بدین منصب را بیدرنگ پس از درگذشت ابوبكر بن عبدالله بن محمد بن ابی سیرة قاضی بغداد، در ۱۶۲ ق / ۷۷۹ م آوردهاند. در ۱۶۶ ق كه مهدی فرزند و ولیعهد خود موسی را به گرگان فرستاد، ابویوسف را با وی همراه ساخت و فرزند او یوسف را ـ كه خود فقیهی توانا بود ـ برجای پدر به قضای بغداد نشانید. | ||
تا زمانی كه موسی در گرگان بود، ابویوسف با او بود و منصب قضای آن سرزمین را برعهده داشت. وی در گرگان از فعالیتهای علمی نیز باز نایستاد و از جمله كسانی كه در آنجا از او دانش آموختند، محمد بن عواد بن راشد، فرزند میزبان وی، بود كه پاسخ سؤالاتی را در فقه از وی روایت میكرد. | تا زمانی كه موسی در گرگان بود، ابویوسف با او بود و منصب قضای آن سرزمین را برعهده داشت. وی در گرگان از فعالیتهای علمی نیز باز نایستاد و از جمله كسانی كه در آنجا از او دانش آموختند، محمد بن عواد بن راشد، فرزند میزبان وی، بود كه پاسخ سؤالاتی را در فقه از وی روایت میكرد. | ||
آنگاه كه پیك بغداد به گرگان رسید و خبر درگذشت مهدی و به خلافت رسیدن موسی را آورد، ابویوسف همراه موسی رهسپار بغداد شد. موسی كه با لقب هادی به خلافت رسیده بود (حك ۱۶۹-۱۷۰ ق)، قضای بغداد را از نو به ابویوسف سپرد، ولی كمتر از دو سال نگذشت كه هادی وفات یافت. | آنگاه كه پیك بغداد به گرگان رسید و خبر درگذشت مهدی و به خلافت رسیدن موسی را آورد، ابویوسف همراه موسی رهسپار بغداد شد. موسی كه با لقب هادی به خلافت رسیده بود (حك ۱۶۹-۱۷۰ ق)، قضای بغداد را از نو به ابویوسف سپرد، ولی كمتر از دو سال نگذشت كه هادی وفات یافت. | ||
هارون (حك ۱۷۰-۱۹۳ ق) نیز ابویوسف را مورد عنایت خاص خود قرار داد و بر منصب قضای بغداد ابقا كرد و او همچنان تا پایان عمر عهدهدار این سمت بود. هارون چندی بعد ابویوسف را لقب قاضی القضات داد و این نخستین بار در تمدن اسلامی بود كه چنین لقبی به كسی | هارون (حك ۱۷۰-۱۹۳ ق) نیز ابویوسف را مورد عنایت خاص خود قرار داد و بر منصب قضای بغداد ابقا كرد و او همچنان تا پایان عمر عهدهدار این سمت بود. هارون چندی بعد ابویوسف را لقب قاضی القضات داد و این نخستین بار در تمدن اسلامی بود كه چنین لقبی به كسی اعطا میشد. هر چند به درستی دانسته نیست كه قاضی القضات در آن هنگام چه اختیارات و مسئولیتهایی داشته است، ولی از برخی حكایات پراكنده برمیآید كه ابویوسف عزل و نصب قاضیان ولایات را برعهده داشته است. | ||
در این دوره ابویوسف بارها همراه هارون به سفر میرفت و در غیاب او فرزندش یوسف بر جای او مینشست. از جملۀ آنها میتوان از دو سفر او به بصره در ۱۷۶ ق و ۱۸۰ ق یاد كرد. وی همچنین به همراه خلیفه سفری (یا سفرهایی) به حجاز داشت كه مطابق روایات، در خلال همین سفر (یا سفرها) در مكه با امام موسی كاظم (ع) (امامت: ۱۴۸-۱۸۳ ق) دربارۀ برخی از مسائل مربوط به اِحرام، مناظره گونهای داشت و امام (ع) پیروی او از قیاس را مورد نكوهش قرار داد. | در این دوره ابویوسف بارها همراه هارون به سفر میرفت و در غیاب او فرزندش یوسف بر جای او مینشست. از جملۀ آنها میتوان از دو سفر او به بصره در ۱۷۶ ق و ۱۸۰ ق یاد كرد. وی همچنین به همراه خلیفه سفری (یا سفرهایی) به حجاز داشت كه مطابق روایات، در خلال همین سفر (یا سفرها) در مكه با امام موسی كاظم(ع) (امامت: ۱۴۸-۱۸۳ ق) دربارۀ برخی از مسائل مربوط به اِحرام، مناظره گونهای داشت و امام(ع) پیروی او از قیاس را مورد نكوهش قرار داد. | ||
در منابع، همچنین از ملاقات ابویوسف و مالك بن انس از ائمۀ اربعۀ اهل سنت و گفتوگوی طعنهآمیز آن دو، در مدینه سخن رفته كه در همان سفر یا سفرها انجام گرفته است. | در منابع، همچنین از ملاقات ابویوسف و مالك بن انس از ائمۀ اربعۀ اهل سنت و گفتوگوی طعنهآمیز آن دو، در مدینه سخن رفته كه در همان سفر یا سفرها انجام گرفته است. | ||
خط ۹۰: | خط ۹۰: | ||
اگرچه گاه در منابع از دانش ابویوسف در كلام سخن رفته، اما او نه تنها برخلاف ابوحنیفه هیچ گاه به عنوان یك نظریهپرداز كلامی شناخته نشده است، بلكه در منابع اصحاب حدیث، از زبان ابویوسف عبارتهایی نقل شده است كه در آنها علم كلام نكوهش گردیده و با زندقه یا جهل برابر دانسته شده است. بغدادی نیز در روایتی آورده كه ابویوسف معتزله را زندیق میدانسته است. | اگرچه گاه در منابع از دانش ابویوسف در كلام سخن رفته، اما او نه تنها برخلاف ابوحنیفه هیچ گاه به عنوان یك نظریهپرداز كلامی شناخته نشده است، بلكه در منابع اصحاب حدیث، از زبان ابویوسف عبارتهایی نقل شده است كه در آنها علم كلام نكوهش گردیده و با زندقه یا جهل برابر دانسته شده است. بغدادی نیز در روایتی آورده كه ابویوسف معتزله را زندیق میدانسته است. | ||
همانگونه كه برخی از متعصبان اصحاب حدیث سعی داشتند تا ابویوسف را همچون استادش ابوحنیفه به جهمی بودن متهم نمایند، برخی نیز، برپایۀ تعصب بر آن بودند تا عقاید ابوحنیفه را از زبان ابویوسف مورد حمله قرار دهند و بدین ترتیب چنین بنمایند كه ابویوسف در نظام اعتقادی كاملاً از ابوحنیفه بریده بوده و صرفاً او را در فقه استاد خود میدانسته است. ابنحبان این نكته را به عنوان | همانگونه كه برخی از متعصبان اصحاب حدیث سعی داشتند تا ابویوسف را همچون استادش ابوحنیفه به جهمی بودن متهم نمایند، برخی نیز، برپایۀ تعصب بر آن بودند تا عقاید ابوحنیفه را از زبان ابویوسف مورد حمله قرار دهند و بدین ترتیب چنین بنمایند كه ابویوسف در نظام اعتقادی كاملاً از ابوحنیفه بریده بوده و صرفاً او را در فقه استاد خود میدانسته است. ابنحبان این نكته را به عنوان باور شخص خود در آثارش مطرح نموده است. در حالی كه عقیده نامهنویسان حنفی اهل سنت و جماعت چون ابوالقاسم حكیم سمرقندی در السواد الاعظم و ابوجعفر طحاوی در العقیده بر این پندار بودند كه ابویوسف و همتایش [[شیبانی، محمد بن حسن|محمد بن حسن شیبانی]] در عقاید نیز با امام حنفیان همسو بودهاند. | ||
با یك نظر تحلیلی میتوان گفت كه ابویوسف، همچون فقه، در عقاید نیز یك عالم حنفی است كه تا حد زیادی به مواضع اصحاب حدیث نزدیك شده است. میتوان چنین پنداشت كه ابویوسف در مسألۀ بحثانگیزی چون خلق قرآن با اصحاب حدیث همسو بود، یا دستكم نظری | با یك نظر تحلیلی میتوان گفت كه ابویوسف، همچون فقه، در عقاید نیز یك عالم حنفی است كه تا حد زیادی به مواضع اصحاب حدیث نزدیك شده است. میتوان چنین پنداشت كه ابویوسف در مسألۀ بحثانگیزی چون خلق قرآن با اصحاب حدیث همسو بود، یا دستكم نظری مخالف آنان ابراز نمیداشت، ولی در مسألۀ اِرجاء كه از اصول مذهب ابوحنیفه در عقاید بود، به مخالفت با وی برنمیخاست. اعتقاد ابویوسف به ارجاء معتدل حنفی، در منابع گروههای مختلف از حنفیان، اصحاب حدیث و غیر آنان تأیید شده است. | ||
همكاری ابویوسف با خلفای عباسی و قبول منصب قضا در حكومت آنان نشان از این حقیقت دارد كه وی در مسائل مربوط به شرایط امام بر حق و لزوم قیام در برابر حكومت جور، پیرو نظریات ابوحنیفه نبود، ولی برخی اظهارنظرهای او دربارۀ امام عادل و امام جائر در كتاب الخراج نشان میدهد كه وی آراء ابوحنیفه را در این باره از نظر دور نداشته است. به هر روی بلندی جایگاه ابویوسف در میان شاگردان ابوحنیفه از یك سو و محافظهكاری او در اظهارنظرهای اعتقادی موجب میگردید تا دو مذهب رقیب حنفی: حنفیان اهل سنت و جماعت و حنفیان عدلگرا، هر دو ابویوسف را از پیشوایان خود قلمداد كنند. | همكاری ابویوسف با خلفای عباسی و قبول منصب قضا در حكومت آنان نشان از این حقیقت دارد كه وی در مسائل مربوط به شرایط امام بر حق و لزوم قیام در برابر حكومت جور، پیرو نظریات ابوحنیفه نبود، ولی برخی اظهارنظرهای او دربارۀ امام عادل و امام جائر در كتاب الخراج نشان میدهد كه وی آراء ابوحنیفه را در این باره از نظر دور نداشته است. به هر روی بلندی جایگاه ابویوسف در میان شاگردان ابوحنیفه از یك سو و محافظهكاری او در اظهارنظرهای اعتقادی موجب میگردید تا دو مذهب رقیب حنفی: حنفیان اهل سنت و جماعت و حنفیان عدلگرا، هر دو ابویوسف را از پیشوایان خود قلمداد كنند. | ||
خط ۱۰۵: | خط ۱۰۵: | ||
اوج تقابل فقه این دو استاد در تألیف پرآوازۀ ابویوسف اختلاف ابی حنیفة و ابن ابی لیلی، خود مینماید كه وی در آن آزادانه با نظر آنان برخورد انتخابی كرده و مورد به مورد، قولی را بر قول دیگر ترجیح داده است. | اوج تقابل فقه این دو استاد در تألیف پرآوازۀ ابویوسف اختلاف ابی حنیفة و ابن ابی لیلی، خود مینماید كه وی در آن آزادانه با نظر آنان برخورد انتخابی كرده و مورد به مورد، قولی را بر قول دیگر ترجیح داده است. | ||
اینكه ابویوسف فقیهی از اصحاب رأی بوده، هرگز از سوی صاحب نظری مورد تردید قرار نگرفته است، لیكن از مقایسه میان فقیهان رأیگرا میتوان دریافت كه ابویوسف گرایش آشكاری را به شیوههای اصحاب حدیث نشان داده است. این گرایش تا آنجا بودكه مُزَنی شافعی، ابویوسف را در میان فقیهان (رأیگرای( عراق، پایبندترین آنان به سنت شمرده است و عمرو ناقد از عالمان اصحاب حدیث، با عبارتی تعصبآمیز او را تنها پیرو سنت از اصحاب رأی دانسته است. همچنین ابن عدی از رجالشناسان اصحاب حدیث، چنین ابراز داشته است كه ابویوسف در بسیاری موارد از «اثر» پیروی كرده و از مخالفت یاران خود باكی نداشته است. | اینكه ابویوسف فقیهی از اصحاب رأی بوده، هرگز از سوی صاحب نظری مورد تردید قرار نگرفته است، لیكن از مقایسه میان فقیهان رأیگرا میتوان دریافت كه ابویوسف گرایش آشكاری را به شیوههای اصحاب حدیث نشان داده است. این گرایش تا آنجا بودكه مُزَنی شافعی، ابویوسف را در میان فقیهان (رأیگرای(عراق، پایبندترین آنان به سنت شمرده است و عمرو ناقد از عالمان اصحاب حدیث، با عبارتی تعصبآمیز او را تنها پیرو سنت از اصحاب رأی دانسته است. همچنین ابن عدی از رجالشناسان اصحاب حدیث، چنین ابراز داشته است كه ابویوسف در بسیاری موارد از «اثر» پیروی كرده و از مخالفت یاران خود باكی نداشته است. | ||
نگرش در آثار بازماندۀ ابویوسف، به ویژه كتاب الخراج و الرد علی سیر الاوزاعی نیز آشكار میسازد كه وی به شیوۀ همیشگی اصحاب حدیث، آثار و احادیث مورد استفادۀ خود را ذكر كرده و در بسیاری از آنها سند متصل خود را نیز به دست داده است. در حالی كه تجرید نوشتههای فقهی از متون احادیث خردهای بود كه از سوی حدیثگرایان براصحاب رأی گرفته میشد. | نگرش در آثار بازماندۀ ابویوسف، به ویژه كتاب الخراج و الرد علی سیر الاوزاعی نیز آشكار میسازد كه وی به شیوۀ همیشگی اصحاب حدیث، آثار و احادیث مورد استفادۀ خود را ذكر كرده و در بسیاری از آنها سند متصل خود را نیز به دست داده است. در حالی كه تجرید نوشتههای فقهی از متون احادیث خردهای بود كه از سوی حدیثگرایان براصحاب رأی گرفته میشد. | ||
خط ۱۲۱: | خط ۱۲۱: | ||
در مورد حجّیت خبر واحد، دیدگاه ابویوسف از نظر تاریخ علم اصول شایان توجه است. | در مورد حجّیت خبر واحد، دیدگاه ابویوسف از نظر تاریخ علم اصول شایان توجه است. | ||
او به هنگام بحث از مسألهای در بابِ «سیر» و در مقام رد نظر حدیثگرایان شام، حدیث مورد تمسك آنان را «حدیث واحد» شمرده و اظهار داشته است كه «حدیث واحد» نزد او «شاذ» محسوب میگردد و قابلیت استناد فقهی ندارد. اینكه تا چه حد میتوان این گفتۀ ابویوسف را به سان یك قاعدۀ حاكم در سراسر فقه از عبادات و معاملات و دیگر احكام تلقی كرد، خود جای بررسی دارد؛ ولی آنچه از ابویوسف به عنوان یك قاعده در دست است، مخالفت او با استناد به احادیثی است كه وی آنها را «شاذ» مینامیده است. او آن دسته از روایات را حجت میشمارد كه نزد اكثریت اهل علم «معروف» (شناخته شده) است و روایات «شاذ» را در خور استناد نمیداند. | او به هنگام بحث از مسألهای در بابِ «سیر» و در مقام رد نظر حدیثگرایان شام، حدیث مورد تمسك آنان را «حدیث واحد» شمرده و اظهار داشته است كه «حدیث واحد» نزد او «شاذ» محسوب میگردد و قابلیت استناد فقهی ندارد. اینكه تا چه حد میتوان این گفتۀ ابویوسف را به سان یك قاعدۀ حاكم در سراسر فقه از عبادات و معاملات و دیگر احكام تلقی كرد، خود جای بررسی دارد؛ ولی آنچه از ابویوسف به عنوان یك قاعده در دست است، مخالفت او با استناد به احادیثی است كه وی آنها را «شاذ» مینامیده است. او آن دسته از روایات را حجت میشمارد كه نزد اكثریت اهل علم «معروف» (شناخته شده) است و روایات «شاذ» را در خور استناد نمیداند. | ||
ابویوسف در عین حجت شمردن حدیث به سبب شهرت آن، سنتهایی را كه نزد مردم حجاز و شام پذیرش عمومی داشته و سند برای اثبات كاشفیت آن از سنت پیامبر (ص) ارائه نشده است، مورد حمله قرار داده و فقیهان حجاز و شام را به دلیل حجت شمردن این سنتها به انتقاد گرفته است. | ابویوسف در عین حجت شمردن حدیث به سبب شهرت آن، سنتهایی را كه نزد مردم حجاز و شام پذیرش عمومی داشته و سند برای اثبات كاشفیت آن از سنت پیامبر(ص) ارائه نشده است، مورد حمله قرار داده و فقیهان حجاز و شام را به دلیل حجت شمردن این سنتها به انتقاد گرفته است. | ||
در مقایسهای كلی بین فقه ابوحنیفه و ابویوسف، باید گفت كه در فقه ابوحنیفه نیز میتوان از استحسان سراغ یافت، ولی كاربرد استحسان در فقه ابویوسف دامنهای گسترده دارد. در واقع در موارد بسیاری كه ابوحنیفه بر قیاس عمل كرده، ابویوسف از قیاس به استحسان عدول كرده است. | در مقایسهای كلی بین فقه ابوحنیفه و ابویوسف، باید گفت كه در فقه ابوحنیفه نیز میتوان از استحسان سراغ یافت، ولی كاربرد استحسان در فقه ابویوسف دامنهای گسترده دارد. در واقع در موارد بسیاری كه ابوحنیفه بر قیاس عمل كرده، ابویوسف از قیاس به استحسان عدول كرده است. | ||
خط ۱۳۳: | خط ۱۳۳: | ||
ابویوسف در كتاب الخراج كه به عنوان راهنمای خلیفه هارون در ادارۀ برخی امور كشور نوشته است، مباحث بسیاری را مطرح كرده كه از نظر تقسیمات امروزی علم حقوق در حیطۀ حقوق عمومی جای میگیرند. اگرچه بخش عمدۀ مباحث كتاب را عواید مالی دولت و در حد محدودتر مقررات مربوط به جنگ و مجازاتها تشكیل میدهد، اما در این كتاب برخی نكات ریز و پراكندهای هست كه از نظر بررسی تاریخچۀ نظریۀ حقوق عمومی در تمدن اسلامی و پذیرش یك شخصیت حقوقی برای دولت در فقه اسلامی بسیار حائز اهمیت است. | ابویوسف در كتاب الخراج كه به عنوان راهنمای خلیفه هارون در ادارۀ برخی امور كشور نوشته است، مباحث بسیاری را مطرح كرده كه از نظر تقسیمات امروزی علم حقوق در حیطۀ حقوق عمومی جای میگیرند. اگرچه بخش عمدۀ مباحث كتاب را عواید مالی دولت و در حد محدودتر مقررات مربوط به جنگ و مجازاتها تشكیل میدهد، اما در این كتاب برخی نكات ریز و پراكندهای هست كه از نظر بررسی تاریخچۀ نظریۀ حقوق عمومی در تمدن اسلامی و پذیرش یك شخصیت حقوقی برای دولت در فقه اسلامی بسیار حائز اهمیت است. | ||
ابویوسف به هنگام بحث از شخص اول مقتدر در حكومت اسلامی، از «امام عادل» و «والی | ابویوسف به هنگام بحث از شخص اول مقتدر در حكومت اسلامی، از «امام عادل» و «والی مهدی» سخن رانده و او را در جامعۀ مسلمانان دارای اختیارات و مسئولیتهایی شمرده است. | ||
اگرچه ابویوسف از تكلیف مسلمانان در صورت تسلط یافتن «امام جائر» بر آنان سخن نگفته و موضوع خود را در قبال نظریۀ «قیام در برابر امام جائر» كه استادش ابوحنیفه بر آن تأكید داشته است، مشخص نكرده، ولی با نصایح خود خطاب به خلیفه هارون در جای جای كتاب، گاه به تندی او را از مبادرت به جور بیم داده است . | اگرچه ابویوسف از تكلیف مسلمانان در صورت تسلط یافتن «امام جائر» بر آنان سخن نگفته و موضوع خود را در قبال نظریۀ «قیام در برابر امام جائر» كه استادش ابوحنیفه بر آن تأكید داشته است، مشخص نكرده، ولی با نصایح خود خطاب به خلیفه هارون در جای جای كتاب، گاه به تندی او را از مبادرت به جور بیم داده است. | ||
ابویوسف در مواضعی چند از كتاب دیگر خود، الرد علی سیر الاوزاعی به ترسیم خطوط كلی نظریۀ خود دربارۀ حكومت پرداخته و میان پیامبر (ص) و امامان (در اصطلاح او به معنی خلفا) از حیث اختیارات، تفاوت عمدهای قائل شده و از باب نمونه برخی تصرفات امام را در غنایم جنگی جایز نشمرده و موارد منقول را از اختصاصات پیامبر (ص) دانسته است. وی همچنین در مواضعی از كتاب الخراج با پای فشاری بر حقوق مالی خدشهناپذیر مردم، به صراحت یادآور شده است كه امام حق ندارد مالی را از چنگ احدی بیرون آورد، مگر آنكه حق ثابت و مشروعی در میان باشد. | ابویوسف در مواضعی چند از كتاب دیگر خود، الرد علی سیر الاوزاعی به ترسیم خطوط كلی نظریۀ خود دربارۀ حكومت پرداخته و میان پیامبر(ص) و امامان (در اصطلاح او به معنی خلفا) از حیث اختیارات، تفاوت عمدهای قائل شده و از باب نمونه برخی تصرفات امام را در غنایم جنگی جایز نشمرده و موارد منقول را از اختصاصات پیامبر(ص) دانسته است. وی همچنین در مواضعی از كتاب الخراج با پای فشاری بر حقوق مالی خدشهناپذیر مردم، به صراحت یادآور شده است كه امام حق ندارد مالی را از چنگ احدی بیرون آورد، مگر آنكه حق ثابت و مشروعی در میان باشد. | ||
ابویوسف در جملهای پراهمیت دركتاب الخراج كه میتوان آن را به سان قاعدهای تلقی كرد، اختیارات امام را به نگاهبانی از «مصلحت» و «منفعت» مردم محدود دانسته و حتی در جهت منافع مردم، اقدام برای اموری عام المنفعه چون لای روبی رودهای بزرگ را از وظایف و تكالیف امام شمرده است. | ابویوسف در جملهای پراهمیت دركتاب الخراج كه میتوان آن را به سان قاعدهای تلقی كرد، اختیارات امام را به نگاهبانی از «مصلحت» و «منفعت» مردم محدود دانسته و حتی در جهت منافع مردم، اقدام برای اموری عام المنفعه چون لای روبی رودهای بزرگ را از وظایف و تكالیف امام شمرده است. | ||
خط ۱۴۶: | خط ۱۴۶: | ||
==ابویوسف و اصول فقه== | ==ابویوسف و اصول فقه== | ||
در نیمۀ نخست سدۀ ۲ ق / ۸ م، برخی مسائل اساسی در استنباط احكام، نظیر مسألۀ قیاس و رأی میان فقیهان مورد بحث و نظر بوده است. در همین روزگار، ابن مقفع (مق ۱۴۲ ق) در نوشتهای كوچك، ولی ارزشمند با عنوان رسالة الصحابة كه خطاب به منصور عباسی نوشت، با اشاره به وضع آشفتۀ داوری در آن روزگار، خلیفه را ترغیب كرد تا شیوههای قضایی و | در نیمۀ نخست سدۀ ۲ ق / ۸ م، برخی مسائل اساسی در استنباط احكام، نظیر مسألۀ قیاس و رأی میان فقیهان مورد بحث و نظر بوده است. در همین روزگار، ابن مقفع (مق ۱۴۲ ق) در نوشتهای كوچك، ولی ارزشمند با عنوان رسالة الصحابة كه خطاب به منصور عباسی نوشت، با اشاره به وضع آشفتۀ داوری در آن روزگار، خلیفه را ترغیب كرد تا شیوههای قضایی و راههای استنباط حكم را مدون سازد و آن را به سان دستور عملی به همگان ابلاغ نماید. با اینهمه، گزارشی در دست نیست كه نشان دهد پیش از ابویوسف این كار جامۀ عمل پوشیده باشد. ابویوسف با تألیف كتاب ادب القاضی كه نخستین كتاب دربارۀ شیوۀ صحیح دادرسی در تمدن اسلامی دانسته شده، توانست تا حدودی مقررات قضا را تدوین نماید، ولی اینكه ابویوسف تا چه حد در تدوین شیوههای استنباط احكام فقهی یا به عبارت دیگر در تدوین علم اصول فقه نقش داشته، سخنی دیگر است. ابویوسف در الرد علی سیر الاوزاعی، مخالفان حدیثگرای مكتب خود را به جهت ناآگاهی بر آنچه وی «اصول فقه» نام نهاده، مورد نكوهش قرار داده است و بیتردید مراد او از «اصول فقه»، نوعی نگرش نظری و عمومی در استنباطات فقهی بوده است. البته كاربرد تعبیر «اصول فقه» با مفهومی تقریباً معادل «ادلۀ فقه» حتی در آثار سدۀ ۴ ق / ۱۰ م، حكایت از آن دارد كه تثبیت تعبیر «اصول فقه» برای عنوان این علمِ بخصوص به تدریج صورت گرفته است و از این رو نباید در تكیه بر عبارت یاد شده از ابویوسف مبالغه كرد. | ||
به هر تقدیر، این یك واقعیت تردیدناپذیر است كه ابویوسف در ادامۀ راه ابوحنیفه، در شكلگیری مبانی اصول فقه نقش بسزایی ایفا نموده و به سهم خود راه برای مطالعات محمد بن حسن شیبانی و شافعی هموار كرده است. آثار بازماندۀ ابویوسف از نظر دربرداشتن نكات اصولی درخور توجه است و در بسیاری از مباحث اصولی چون مسائل مربوط به قیاس و استحسان و نیز اخبارآحاد را به طور جسته و گریخته در بردارد. در كتب اصولی كه در سدههای بعد توسط عالمان حنفی تدوین شده است، بسیاری از نظریات اصولی به عنوان دیدگاه ابویوسف مطرح گردیده و با آراء ابوحنیفه و محمد بن حسن شیبانی مقایسه شده است، ولی این نظریات نه منقول از آثار ابویوسف، بلكه استنباط و انتزاع شده از خلال آثار آراء فقهی اوست. به هر حال، با وجود اینكه در برخی منابع، ابویوسف را به عنوان نخستین نویسندۀ كتاب در موضوع اصول فقه شمردهاند، ولی باید در صحت این روایات تردید داشت. | به هر تقدیر، این یك واقعیت تردیدناپذیر است كه ابویوسف در ادامۀ راه ابوحنیفه، در شكلگیری مبانی اصول فقه نقش بسزایی ایفا نموده و به سهم خود راه برای مطالعات محمد بن حسن شیبانی و شافعی هموار كرده است. آثار بازماندۀ ابویوسف از نظر دربرداشتن نكات اصولی درخور توجه است و در بسیاری از مباحث اصولی چون مسائل مربوط به قیاس و استحسان و نیز اخبارآحاد را به طور جسته و گریخته در بردارد. در كتب اصولی كه در سدههای بعد توسط عالمان حنفی تدوین شده است، بسیاری از نظریات اصولی به عنوان دیدگاه ابویوسف مطرح گردیده و با آراء ابوحنیفه و محمد بن حسن شیبانی مقایسه شده است، ولی این نظریات نه منقول از آثار ابویوسف، بلكه استنباط و انتزاع شده از خلال آثار آراء فقهی اوست. به هر حال، با وجود اینكه در برخی منابع، ابویوسف را به عنوان نخستین نویسندۀ كتاب در موضوع اصول فقه شمردهاند، ولی باید در صحت این روایات تردید داشت. | ||
خط ۱۵۹: | خط ۱۵۹: | ||
در مقایسه میان آراء فقهی ابویوسف و محمد بن حسن شیبانی، هماهنگی بسیاری بین این دو به چشم میخورد. با یك نگرش آماری به اختلافات اركان سه گانۀ فقه حنفی، دیده میشود كه محمد بن حس در بسیاری از موارد در كنار ابویوسف قرار گرفته و در موضعگیری وی در برابر استاد، هم رأی او بوده است. در این هماهنگی، باید نكاتی چون مقتضیات زمانی، محیط مشترك بغداد و پارهای اشتراكات فكری و اجتماعی مؤثر بوده باشد. | در مقایسه میان آراء فقهی ابویوسف و محمد بن حسن شیبانی، هماهنگی بسیاری بین این دو به چشم میخورد. با یك نگرش آماری به اختلافات اركان سه گانۀ فقه حنفی، دیده میشود كه محمد بن حس در بسیاری از موارد در كنار ابویوسف قرار گرفته و در موضعگیری وی در برابر استاد، هم رأی او بوده است. در این هماهنگی، باید نكاتی چون مقتضیات زمانی، محیط مشترك بغداد و پارهای اشتراكات فكری و اجتماعی مؤثر بوده باشد. | ||
==شاگردان== | ==شاگردان== | ||
بجز محمد بن حسن شیبانی، در شمار دیگر فقیهانی كه از ابویوسف دانش آموخته و به نقل آراء فقهی او پرداختهاند، میتوان ابوسلیمان جوزجانی و معلّی بن منصور رازی راویان كتب و امالی وی، ابوعبدالله محمد بن سماعه راوِی نوادرِ ابویوسف، بشر بن ولید كندی راوِی امالی او، هشام بن عبیدالله رازی، حسن بن ابی مالك، بشر بن غیاث مریسی، ابراهیم بن جراح قاضی مصر و هلال بن یحیی معروف به هلال الرأی را یاد كرد. نمونههایی از روایات خاص این فقیهان از ابویوسف را میتوان در آثاری چون اختلاف الفقهاء طحاوی بازیافت . | بجز محمد بن حسن شیبانی، در شمار دیگر فقیهانی كه از ابویوسف دانش آموخته و به نقل آراء فقهی او پرداختهاند، میتوان ابوسلیمان جوزجانی و معلّی بن منصور رازی راویان كتب و امالی وی، ابوعبدالله محمد بن سماعه راوِی نوادرِ ابویوسف، بشر بن ولید كندی راوِی امالی او، هشام بن عبیدالله رازی، حسن بن ابی مالك، بشر بن غیاث مریسی، ابراهیم بن جراح قاضی مصر و هلال بن یحیی معروف به هلال الرأی را یاد كرد. نمونههایی از روایات خاص این فقیهان از ابویوسف را میتوان در آثاری چون اختلاف الفقهاء طحاوی بازیافت. | ||
خط ۱۷۸: | خط ۱۷۸: | ||
معدودی از روایات ابویوسف در كتب حدیثی شیعه، ازجمله در برخی از كتب اربعه نیز راه یافته و نمونۀ شاخص آن به روایت ابوالقاسم كوفی نامی از ابویوسف از لیث بن ابی سلیم(در برخی نسخ به اشتباه سلیمان) است كه سند آن به حضرت علی (ع) باز میگردد و بازگو كنندۀ حكمی از احكام فرائض (مبحث ارث) است. | معدودی از روایات ابویوسف در كتب حدیثی شیعه، ازجمله در برخی از كتب اربعه نیز راه یافته و نمونۀ شاخص آن به روایت ابوالقاسم كوفی نامی از ابویوسف از لیث بن ابی سلیم(در برخی نسخ به اشتباه سلیمان) است كه سند آن به حضرت علی(ع) باز میگردد و بازگو كنندۀ حكمی از احكام فرائض (مبحث ارث) است. | ||
خط ۲۰۳: | خط ۲۰۳: | ||
{{وابستهها}} | {{وابستهها}} | ||
[[الخراج]] | [[الخراج]] | ||
[[الخراج ( | [[الخراج (ابویوسف قاضی)]] | ||
[[الرد على سير الأوزاعي]] | |||
[[اختلاف أبي حنیفة و ابن أبي لیلی]] | |||
[[رده:زندگینامه]] | [[رده:زندگینامه]] |