تاريخ الأدب العربي (عمر فروخ): تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'ابوالعلاء معری' به 'ابوالعلاء معری'
جز (جایگزینی متن - '↵↵ ' به ' ')
جز (جایگزینی متن - 'ابوالعلاء معری' به 'ابوالعلاء معری')
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
خط ۴۷: خط ۴۷:
در مقدمه جلد سوم کتاب به عصر انحطاط اشاره شده است: «این جزء فاصله طولانی از تاریخ ادب عربی را یعنی از ابتدای قرن پنجم تا اواخر ثلث اول از قرن دهم هجری (1009-1525م) را دربر می‌گیرد. این فاصله زمانی حقیقتاً غنی از انواع ادب و گونه‌های آن و محصولات زندگی فرهنگی است؛ اگرچه ادب عربی در خلال این مدت مقادیر متفاوتی از ناتوانی را تحمل کرده است و به‌دنبال این مدت تکلف در بلاغت به‌طور عام و در صناعت لفظی به‌طور خاص –و در کنایه و توریه به‌طور ویژه- به حد کمال رسید». نویسنده نام‌گذاری این مدت را به «عصر انحطاط» خالی را حقیقت و ثواب دانسته و لذا در مقدمات فصول مختلف این جزء به تشریح جوانب این نام‌گذاری پرداخته است<ref>ر.ک: جلد3، مقدمه، ص5</ref>‏.
در مقدمه جلد سوم کتاب به عصر انحطاط اشاره شده است: «این جزء فاصله طولانی از تاریخ ادب عربی را یعنی از ابتدای قرن پنجم تا اواخر ثلث اول از قرن دهم هجری (1009-1525م) را دربر می‌گیرد. این فاصله زمانی حقیقتاً غنی از انواع ادب و گونه‌های آن و محصولات زندگی فرهنگی است؛ اگرچه ادب عربی در خلال این مدت مقادیر متفاوتی از ناتوانی را تحمل کرده است و به‌دنبال این مدت تکلف در بلاغت به‌طور عام و در صناعت لفظی به‌طور خاص –و در کنایه و توریه به‌طور ویژه- به حد کمال رسید». نویسنده نام‌گذاری این مدت را به «عصر انحطاط» خالی را حقیقت و ثواب دانسته و لذا در مقدمات فصول مختلف این جزء به تشریح جوانب این نام‌گذاری پرداخته است<ref>ر.ک: جلد3، مقدمه، ص5</ref>‏.


در جلد چهارم، تاریخ ادب عربی در مغرب (شمال غربی قاره آفریقا) و اندلس (جنوب غربی قاره اروپا) بررسی شده است. این دوره شامل فتح اسلامی (قرن اول هجری: اواخر قرن هفتم میلادی) تا انتهای عصر دولت‌های ملوک‌الطوایف در اندلس و سپس تا انتهای قرن پنجم هجری (ابتدای قرن دوازدهم میلادی) استمرار یافته است<ref>ر.ک: جلد4، الکلمة الاولی، ص5</ref>‏. عجیب نیست اگر بگوییم که ادب اندلسی (خصوصاً در نثر) تقلید روشنی از ادب مشرقی است؛ چراکه ادب مشرقی سرمشقی است که مغربی‌ها در نوشتن ادبیات خود از آن پیروی کرده‌اند. مغرب، ادبایی بزرگ‌تر از بحتری، [[جاحظ، عمرو بن بحر|جاحظ]]، متنبی، ابوالعلاء معری و امثال ایشان نداشته است. با اینکه نمی‌توانیم ابن هانی اندلسی و ابن دراج قسطلی و ابن زیدون را از جایگاه صدارت در شعر دور کنیم اما تحسین‌کنندگان این شعرا به آنها القابی چون بحتری غرب و متنبی غرب داده‌اند<ref>ر.ک: همان، ص6</ref>‏.
در جلد چهارم، تاریخ ادب عربی در مغرب (شمال غربی قاره آفریقا) و اندلس (جنوب غربی قاره اروپا) بررسی شده است. این دوره شامل فتح اسلامی (قرن اول هجری: اواخر قرن هفتم میلادی) تا انتهای عصر دولت‌های ملوک‌الطوایف در اندلس و سپس تا انتهای قرن پنجم هجری (ابتدای قرن دوازدهم میلادی) استمرار یافته است<ref>ر.ک: جلد4، الکلمة الاولی، ص5</ref>‏. عجیب نیست اگر بگوییم که ادب اندلسی (خصوصاً در نثر) تقلید روشنی از ادب مشرقی است؛ چراکه ادب مشرقی سرمشقی است که مغربی‌ها در نوشتن ادبیات خود از آن پیروی کرده‌اند. مغرب، ادبایی بزرگ‌تر از بحتری، [[جاحظ، عمرو بن بحر|جاحظ]]، متنبی، [[ابوالعلاء معری]] و امثال ایشان نداشته است. با اینکه نمی‌توانیم ابن هانی اندلسی و ابن دراج قسطلی و ابن زیدون را از جایگاه صدارت در شعر دور کنیم اما تحسین‌کنندگان این شعرا به آنها القابی چون بحتری غرب و متنبی غرب داده‌اند<ref>ر.ک: همان، ص6</ref>‏.


در جلد پنجم، تاریخ ادب عربی در مغرب (از قاره افریقا) و در اندلس و صقلیه یا سیسیل (از قاره اروپا) ذکر شده است. نویسنده با توجه به اینکه ادبیات شرقی منفصل و جدای از ادبیات غربی است، ادبیات شرقی را ابتدا تاریخ‌نگاری کرده است. وی معتقد است که این جدایی تحقیق و بررسی موضوع را بر وی آسان‌تر کرده است<ref>ر.ک: جلد5، الکلمة الاولی، ص5</ref>‏. برخی از ادبا و شعرا آثار ارزنده‌ای داشته‌اند، لکن تاریخ وفات آنها را نمی‌دانیم و چه‌بسا عصر ایشان را هم ندانیم، پس نویسنده چاره‌ای جز ذکر تاریخ ادبیات به شیوه سال‌نگاری نداشته است<ref>ر.ک: همان، مقدمه، ص15</ref>‏.
در جلد پنجم، تاریخ ادب عربی در مغرب (از قاره افریقا) و در اندلس و صقلیه یا سیسیل (از قاره اروپا) ذکر شده است. نویسنده با توجه به اینکه ادبیات شرقی منفصل و جدای از ادبیات غربی است، ادبیات شرقی را ابتدا تاریخ‌نگاری کرده است. وی معتقد است که این جدایی تحقیق و بررسی موضوع را بر وی آسان‌تر کرده است<ref>ر.ک: جلد5، الکلمة الاولی، ص5</ref>‏. برخی از ادبا و شعرا آثار ارزنده‌ای داشته‌اند، لکن تاریخ وفات آنها را نمی‌دانیم و چه‌بسا عصر ایشان را هم ندانیم، پس نویسنده چاره‌ای جز ذکر تاریخ ادبیات به شیوه سال‌نگاری نداشته است<ref>ر.ک: همان، مقدمه، ص15</ref>‏.