ابن امیل، محمد بن امیل: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
جز (Hbaghizadeh صفحهٔ ابن امیل را بدون برجای‌گذاشتن تغییرمسیر به ابن امیل، محمد بن امیل منتقل کرد)
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۴۷: خط ۴۷:


=دوران زندگی=
=دوران زندگی=
سال‌های زندگى و سرگذشت او چندان روشن نیست‌، اما سخنان خود وی در کتاب بسیار معروف «الماء الورقي و الأرض النجمیة» تا حدودی، دوران زندگیش را مشخص مى‌سازد. از جمله آن‌که وی یک‌بار با ابوالقاسم عبدالرحمان‌، برادر ابوالفضل جعفر نحوی‌، و یک‌بار با ابوالحسین على بن احمد بن عبدالواحد (عمر) عدوی‌، به معبد معروف به سدر بوصیر رفته بوده است. در جای دیگری از همین کتاب به بحثى اشاره کرده که در خانه شاعری به نام ابوالحسین بن وصیف، میان شاعر و دو تن دیگر، در تفسیر «سخن حکیم‌» رخ داده و خود او نیز به آنان پیوسته و آن 3 تن را از اشتباه در درک مسأله بیرون آورده است. ابوالقاسم عبدالرحمان ظاهراً تا 308ق‌/920م مى‌زیسته و وصیف شاعر، در 365ق‌/976م در 94 سالگى درگذشته است‌. بدین ترتیب مى‌توان نتیجه‌گیری برخى پژوهشگران را که دوران زندگى ابن امیل را میان سال‌های 900-960م‌/287- 349ق تخمین زده‌اند، قریب به صحت شمرد.
سال‌های زندگى و سرگذشت او چندان روشن نیست‌، اما سخنان خود وی در کتاب بسیار معروف «[[الماء الورقي و الأرض النجمیة]]» تا حدودی، دوران زندگیش را مشخص مى‌سازد. از جمله آن‌که وی یک‌بار با [[ابوالقاسم عبدالرحمان‌]]، برادر ابوالفضل جعفر نحوی‌، و یک‌بار با ابوالحسین على بن احمد بن عبدالواحد (عمر) عدوی‌، به معبد معروف به سدر بوصیر رفته بوده است. در جای دیگری از همین کتاب به بحثى اشاره کرده که در خانه شاعری به نام ابوالحسین بن وصیف، میان شاعر و دو تن دیگر، در تفسیر «سخن حکیم‌» رخ داده و خود او نیز به آنان پیوسته و آن 3 تن را از اشتباه در درک مسأله بیرون آورده است. ابوالقاسم عبدالرحمان ظاهراً تا 308ق‌/920م مى‌زیسته و وصیف شاعر، در 365ق‌/976م در 94 سالگى درگذشته است‌. بدین ترتیب مى‌توان نتیجه‌گیری برخى پژوهشگران را که دوران زندگى ابن امیل را میان سال‌های 900-960م‌/287- 349ق تخمین زده‌اند، قریب به صحت شمرد.
=تسلط بر کیمیا=
=تسلط بر کیمیا=
ابن امیل شعر نیز مى‌گفته و بسیاری از مطالب و رموز کیمیا را به شعر بیان کرده است‌. اما زمانى که بیان «سخنان پوشیده حکیم‌» به‌صورت شعر ممکن نبوده‌، به نثر متوسل مى‌شده است.
ابن امیل شعر نیز مى‌گفته و بسیاری از مطالب و رموز کیمیا را به شعر بیان کرده است‌. اما زمانى که بیان «سخنان پوشیده حکیم‌» به‌صورت شعر ممکن نبوده‌، به نثر متوسل مى‌شده است.
   
   
معروف‌ترین قصیده او «رسالة الشمس إلى الهلال‌»، مخمسى در بحر رجز است‌. ابن امیل در این اثر که خود او آن را نامه‌ای خطاب به ابوالحسین على بن احمد بن عمر عدوی مى‌نامد، اشکال و صوری را که طى دیدار خود از معبد سدر بوصیر، بر سقف دهلیز و دیوارهای آن مشاهده کرده و گویا همه آنها رموز مربوط به کیمیا بوده‌اند، به دقت شرح داده است‌. این معبد در جیزه واقع در جنوب قاهره و در نزدیکى اهرام سه‌گانه قرار داشته‌، و گفته‌اند که زمانى زندان یوسف نبى بوده است، دشواری‌های این قصیده‌، توسط خود ابن امیل در الماء الورقى‌، تفسیر شده است. ابن امیل تصریح کرده که شرح وی‌، شرحى «بدون حسد و رمز» است و در جای دیگر به تفصیل بیان داشته که حکما، در بیان دقایق کیمیا، متعمداً از اصطلاحاتى استفاده مى‌کرده‌اند و شیوه‌هایى به کار مى‌برده‌اند که عوام‌الناس چیزی از این فن در نیابند و در این زمینه‌، به‌صراحت از «مکاید و مغالطات حکما» سخن گفته و در ضمن ستایش خویش، مدعى است که هیچ کس نمى‌تواند مانند او کتب حکما را تفسیر کند و اسرار و غوامض دانش کیمیا را آشکار سازد و آن‌چه اصحاب کیمیا با رموز پنهان در تاریکى نگهداشته‌اند، بر اثر توضیحات وی‌، مانند روز روشن و همچون خورشید تابناک گشته است. وی به قطع و یقین اعلام مى‌کند که روزگار کسى را پدید نخواهد آورد که سخنان و اشارات حکما را به درستى تفسیر کند و کسى که کتب و قصاید وی را نخوانده باشد، از رسائل اصحاب کیمیا نیز چیزی درنخواهد یافت‌، و آنچه فلاسفه پنهان داشته و یا در هزاران هزار برگ پراکنده ساخته‌اند، خود او در اوراق اندکى گرد آورده است. او همچنین مدعیان صنعت کیمیا را که معاصر وی بوده‌اند، مورد نکوهش قرار داده است‌. به گفته وی‌، هر یک از ایشان خویشتن را یکى از آن دو سه تنى مى‌پندارد که «جابربن حیان صوفى‌» از آنان به عنوان برادران خویش نام برده و ظهور آنان را در آخرالزمان خبر داده است. ابن امیل سخن جابر را درباره این‌که صنعت کیمیا به مکان و امکان و اخوان و درس و استاد ماهر نیازمند است‌، تفسیر کرده و تفسیر دیگران را از آن اصطلاحات، مردود شمرده است‌. سپس به بیان این مسأله پرداخته که منظور جابر از دو برادر وی‌، کبریت الحکما و زرنیخ الحکماست و سرانجام خود نیز به 5 عاملى که جابربن حیان از آنها به عنوان لوازم صنعت کیمیا سخن گفته است‌، عامل دیگری با عنوان «تکریر الفکر» مى‌افزاید و توضیح مى‌دهد که هدف از آن‌، استخراج نفس از جسد است.  
معروف‌ترین قصیده او «رسالة الشمس إلى الهلال‌»، مخمسى در بحر رجز است‌. ابن امیل در این اثر که خود او آن را نامه‌ای خطاب به ابوالحسین على بن احمد بن عمر عدوی مى‌نامد، اشکال و صوری را که طى دیدار خود از معبد سدر بوصیر، بر سقف دهلیز و دیوارهای آن مشاهده کرده و گویا همه آنها رموز مربوط به کیمیا بوده‌اند، به دقت شرح داده است‌. این معبد در جیزه واقع در جنوب قاهره و در نزدیکى اهرام سه‌گانه قرار داشته‌، و گفته‌اند که زمانى زندان یوسف نبى بوده است، دشواری‌های این قصیده‌، توسط خود ابن امیل در الماء الورقى‌، تفسیر شده است.  
 
ابن امیل تصریح کرده که شرح وی‌، شرحى «بدون حسد و رمز» است و در جای دیگر به تفصیل بیان داشته که حکما، در بیان دقایق کیمیا، متعمداً از اصطلاحاتى استفاده مى‌کرده‌اند و شیوه‌هایى به کار مى‌برده‌اند که عوام‌الناس چیزی از این فن در نیابند و در این زمینه‌، به‌صراحت از «مکاید و مغالطات حکما» سخن گفته و در ضمن ستایش خویش، مدعى است که هیچ کس نمى‌تواند مانند او کتب حکما را تفسیر کند و اسرار و غوامض دانش کیمیا را آشکار سازد و آن‌چه اصحاب کیمیا با رموز پنهان در تاریکى نگهداشته‌اند، بر اثر توضیحات وی‌، مانند روز روشن و همچون خورشید تابناک گشته است.
 
وی به قطع و یقین اعلام مى‌کند که روزگار کسى را پدید نخواهد آورد که سخنان و اشارات حکما را به درستى تفسیر کند و کسى که کتب و قصاید وی را نخوانده باشد، از رسائل اصحاب کیمیا نیز چیزی درنخواهد یافت‌، و آنچه فلاسفه پنهان داشته و یا در هزاران هزار برگ پراکنده ساخته‌اند، خود او در اوراق اندکى گرد آورده است. او همچنین مدعیان صنعت کیمیا را که معاصر وی بوده‌اند، مورد نکوهش قرار داده است‌.
 
به گفته وی‌، هر یک از ایشان خویشتن را یکى از آن دو سه تنى مى‌پندارد که «جابربن حیان صوفى‌» از آنان به عنوان برادران خویش نام برده و ظهور آنان را در آخرالزمان خبر داده است. ابن امیل سخن جابر را درباره این‌که صنعت کیمیا به مکان و امکان و اخوان و درس و استاد ماهر نیازمند است‌، تفسیر کرده و تفسیر دیگران را از آن اصطلاحات، مردود شمرده است‌. سپس به بیان این مسأله پرداخته که منظور جابر از دو برادر وی‌، کبریت الحکما و زرنیخ الحکماست و سرانجام خود نیز به 5 عاملى که جابربن حیان از آنها به عنوان لوازم صنعت کیمیا سخن گفته است‌، عامل دیگری با عنوان «تکریر الفکر» مى‌افزاید و توضیح مى‌دهد که هدف از آن‌، استخراج نفس از جسد است.
 
به نظر مى‌رسد که ابن امیل به هدف عام کیمیاگران‌، یعنى تبدیل فلزات پست به طلا قانع نبوده‌، بلکه اندیشه پالایش جسم آدمى و تبدیل آن به نفس ناب را نیز در سر مى‌پرورانده است‌. به گفته برخى از پژوهشگران‌، آرزوی وی آن بوده است که به وسیله اکسیری‌، فعالیت جسم آدمى را افزایش دهد و آن را از همه عوامل بیماری و پیری پاک سازد و در نتیجه عمر او را درازتر گرداند و حتى او را به جاودانگى برساند.  
به نظر مى‌رسد که ابن امیل به هدف عام کیمیاگران‌، یعنى تبدیل فلزات پست به طلا قانع نبوده‌، بلکه اندیشه پالایش جسم آدمى و تبدیل آن به نفس ناب را نیز در سر مى‌پرورانده است‌. به گفته برخى از پژوهشگران‌، آرزوی وی آن بوده است که به وسیله اکسیری‌، فعالیت جسم آدمى را افزایش دهد و آن را از همه عوامل بیماری و پیری پاک سازد و در نتیجه عمر او را درازتر گرداند و حتى او را به جاودانگى برساند.  
=آثار=
=آثار=