جامع التواریخ (تاریخ اغوز): تفاوت میان نسخه‌ها

هیچ تغییری در اندازه به وجود نیامده‌ است. ،  ‏۶ نوامبر ۲۰۱۶
جز
جایگزینی متن - 'كرمان' به 'کرمان'
جز (جایگزینی متن - 'محمد روشن' به 'محمد روشن')
جز (جایگزینی متن - 'كرمان' به 'کرمان')
خط ۷۷: خط ۷۷:
وى با اشاره به لشكركشى اغوز به دمشق، آمدن ايلچيان دمشقى نزد وى و توصيف ويژگى‌هاى اغوز براى بزرگان خود و سر سپارى آنان به وى، از رفتن او به مصر گزارش مى‌دهد. اغوز در باره گرفتن مصر با لشكريانش مشورت كرد و سه پسرش را با نُه هزار «منقله» بدان جا فرستاد و خود در پى آنان روان شد و پيرامون دمشق، غوطه، ولايت قدس و خليل قشلاق كرد و دمشقيان را فرستاد تا مصريان را از شمار لشكريانش آگاه سازند. مصريان پيشكش‌هاى فراوان آوردند و بدو سر سپردند. اغوز يك سال ديگر در دمشق ماند و فرمان داد كه كسى به مكه و مدينه برود و چندى از خاك آدم (ع) بياورد تا بر تن خود بمالد و شكرانه به جاى آورَد.
وى با اشاره به لشكركشى اغوز به دمشق، آمدن ايلچيان دمشقى نزد وى و توصيف ويژگى‌هاى اغوز براى بزرگان خود و سر سپارى آنان به وى، از رفتن او به مصر گزارش مى‌دهد. اغوز در باره گرفتن مصر با لشكريانش مشورت كرد و سه پسرش را با نُه هزار «منقله» بدان جا فرستاد و خود در پى آنان روان شد و پيرامون دمشق، غوطه، ولايت قدس و خليل قشلاق كرد و دمشقيان را فرستاد تا مصريان را از شمار لشكريانش آگاه سازند. مصريان پيشكش‌هاى فراوان آوردند و بدو سر سپردند. اغوز يك سال ديگر در دمشق ماند و فرمان داد كه كسى به مكه و مدينه برود و چندى از خاك آدم (ع) بياورد تا بر تن خود بمالد و شكرانه به جاى آورَد.


هنگامى كه هوا خنك شد، اغوز به سوى بصره و بغداد به راه افتاد و پس از فرمان پذيرى مردمان آن سامان، پسرانش را به پارس و كرمان فرستاد و آنان چنان كه اصفهان را گرفته بودند، كرمان و فارس (شيراز) را نيز تصرف كردند و اغوز كه در اصفهان بود، پس از بازگشت آنان، در انديشه گرفتن عراق افتاد. از اين رو، دويست مرد را از راه رى و قزوين و همدان، بدان جا فرستاد. مردمان اين سرزمين‌ها نيز با ديدن شكوه و توان اغوز، به او سر سپردند. رشيد الدين با آوردن ديگر ماجراهاى پيش آمده در اين سفر و داستان رفتن اغوز به مازندران، گرگان، دهستان، خراسان و قهستان و اشاره به پادشاهى پسر او (كونخان) در هفتاد سالگى، از ديدار مردى بزرگ (خوجه) از دوستان اغوز با كونخان گزارش مى‌دهد. خوجه به او سفارش مى‌كند كه با پنج برادر خود نستيزد و به هر يك از آنان و فرزندانشان مقامى واگذارد تا هر كس راه خودش را در پيش گيرد. وى آنان را به دو دسته (بوزوق و اوجوق) تقسيم كرد و به هر يك از آنان نشانه (تمغايى) و لقبى داد.
هنگامى كه هوا خنك شد، اغوز به سوى بصره و بغداد به راه افتاد و پس از فرمان پذيرى مردمان آن سامان، پسرانش را به پارس و کرمان فرستاد و آنان چنان كه اصفهان را گرفته بودند، کرمان و فارس (شيراز) را نيز تصرف كردند و اغوز كه در اصفهان بود، پس از بازگشت آنان، در انديشه گرفتن عراق افتاد. از اين رو، دويست مرد را از راه رى و قزوين و همدان، بدان جا فرستاد. مردمان اين سرزمين‌ها نيز با ديدن شكوه و توان اغوز، به او سر سپردند. رشيد الدين با آوردن ديگر ماجراهاى پيش آمده در اين سفر و داستان رفتن اغوز به مازندران، گرگان، دهستان، خراسان و قهستان و اشاره به پادشاهى پسر او (كونخان) در هفتاد سالگى، از ديدار مردى بزرگ (خوجه) از دوستان اغوز با كونخان گزارش مى‌دهد. خوجه به او سفارش مى‌كند كه با پنج برادر خود نستيزد و به هر يك از آنان و فرزندانشان مقامى واگذارد تا هر كس راه خودش را در پيش گيرد. وى آنان را به دو دسته (بوزوق و اوجوق) تقسيم كرد و به هر يك از آنان نشانه (تمغايى) و لقبى داد.


هر يك از شش فرزند اغوز، چهار پسر داشت كه مورخ از آنان نام مى‌برد و معناى نام و نشان و شرح حالشان را باز مى‌گويد و سرانجام، ماجراى جانشينى فرزندان و برادر زادگان و تبار «دست راستى» و «دست چپى» كونخان و داستان جنگ آورى‌ها و پيروزى‌هايشان را گزارش مى‌كند و اين بخش را با پادشاهى بغراخان (پسر قراخان) پايان مى‌دهد.
هر يك از شش فرزند اغوز، چهار پسر داشت كه مورخ از آنان نام مى‌برد و معناى نام و نشان و شرح حالشان را باز مى‌گويد و سرانجام، ماجراى جانشينى فرزندان و برادر زادگان و تبار «دست راستى» و «دست چپى» كونخان و داستان جنگ آورى‌ها و پيروزى‌هايشان را گزارش مى‌كند و اين بخش را با پادشاهى بغراخان (پسر قراخان) پايان مى‌دهد.
۶۱٬۱۸۹

ویرایش