شهریار جاده‌ها؛ سفرنامه ناصرالدین شاه به عتبات: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'كرمان' به 'کرمان'
جز (A-esmaili@noornet.net صفحهٔ شهریار جاده ها: سفرنامه ناصرالدین شاه به عتبات را بدون برجای‌گذاشتن تغییرمسیر به [[شهریار جاده‌ها؛ سفرنامه ناصرالدین...)
جز (جایگزینی متن - 'كرمان' به 'کرمان')
خط ۸۳: خط ۸۳:
براى اين سفر اردوى بسيار مفصل و سنگينى از هر جهت فراهم شده بود و براى اين مسافرت هر نوع تشريفاتى را تدارك ديده بودند، به طورى كه خود شاه از اين كه در مدت مسافرت هيچ گونه بارانى نيامده و مزاحمتى براى اردو فراهم نشده است و اردو با راحتى توانسته است، اين سفر را انجام دهد بسيار شادمان است.
براى اين سفر اردوى بسيار مفصل و سنگينى از هر جهت فراهم شده بود و براى اين مسافرت هر نوع تشريفاتى را تدارك ديده بودند، به طورى كه خود شاه از اين كه در مدت مسافرت هيچ گونه بارانى نيامده و مزاحمتى براى اردو فراهم نشده است و اردو با راحتى توانسته است، اين سفر را انجام دهد بسيار شادمان است.


در اين كتاب از اوضاع و احوال اطرافيان و رفتار و حركات آنها كاملا آگاه مى‌شويم و خواننده، به خوبى از طمع و مال‌اندوزى و اخلاق و حركات آن‌ها باخبر مى‌شود، خود شاه ازدواج «اعتمادالسلطنه» با دختر «عمادالدوله» حاكم كرمانشاهان را شرح مى‌دهد، شرح اين عروسى بسيار جالب است، پرخورى، خست و پول‌دوستى «اعتمادالسلطنه» كاملا تشريح شده است: «در جايى كه همه شام خوردند او را هم برده بودند، آتش‌بازى مى‌كردند، پاچه خيزك مى‌انداختند [كه] به كلاه و گردن مردم مى‌رفت. پدر و مادر عرفانچى و عمادالدوله را فحش مى‌دادند مردم. به عرفانچى گفته بودند شام نخور [او كه] گرسنه بوده است، يك نان بزرگ را لوله كرده با پنير خورده بود بعد [كه] برده بودند اندرون شيرين‌پلو آورده بودند كه با عروس بخورد، يك قاب شيرين‌پلو خورده بود. ينگه‌ها، گيس سفيدها، گفته بودند: اين گاو است يا داماد، اين چه چيز است.»
در اين كتاب از اوضاع و احوال اطرافيان و رفتار و حركات آنها كاملا آگاه مى‌شويم و خواننده، به خوبى از طمع و مال‌اندوزى و اخلاق و حركات آن‌ها باخبر مى‌شود، خود شاه ازدواج «اعتمادالسلطنه» با دختر «عمادالدوله» حاكم کرمانشاهان را شرح مى‌دهد، شرح اين عروسى بسيار جالب است، پرخورى، خست و پول‌دوستى «اعتمادالسلطنه» كاملا تشريح شده است: «در جايى كه همه شام خوردند او را هم برده بودند، آتش‌بازى مى‌كردند، پاچه خيزك مى‌انداختند [كه] به كلاه و گردن مردم مى‌رفت. پدر و مادر عرفانچى و عمادالدوله را فحش مى‌دادند مردم. به عرفانچى گفته بودند شام نخور [او كه] گرسنه بوده است، يك نان بزرگ را لوله كرده با پنير خورده بود بعد [كه] برده بودند اندرون شيرين‌پلو آورده بودند كه با عروس بخورد، يك قاب شيرين‌پلو خورده بود. ينگه‌ها، گيس سفيدها، گفته بودند: اين گاو است يا داماد، اين چه چيز است.»


وقايعى در اين سفر بازگو شده است كه نشان مى‌دهد، شكايات و اعتراضات مردم نسبت به حكومت نه تنها به چيزى گرفته نمى‌شد، بلكه اگر اعتراضات وسيعى هم بود به توسط خود شاه و اطرافيان سركوب مى‌گرديد. به يكى از گوشه‌ها توجه كنيد:« [رعايا] بنا به خبث طبيعت و هرزگى عارض بودند كه ما فلان حاكم را نمى‌خواهيم. ديگر[ى] را مى‌خواهيم بعد از اين احقاق حق، اين عرض و جسارت خارج از تكليف رعيت و نوكر است، حكم شد مفسدين عارضين را بگيرند و به محبس دولتى بياندازند، جمعى را گرفته و به حبس انداختند.»
وقايعى در اين سفر بازگو شده است كه نشان مى‌دهد، شكايات و اعتراضات مردم نسبت به حكومت نه تنها به چيزى گرفته نمى‌شد، بلكه اگر اعتراضات وسيعى هم بود به توسط خود شاه و اطرافيان سركوب مى‌گرديد. به يكى از گوشه‌ها توجه كنيد:« [رعايا] بنا به خبث طبيعت و هرزگى عارض بودند كه ما فلان حاكم را نمى‌خواهيم. ديگر[ى] را مى‌خواهيم بعد از اين احقاق حق، اين عرض و جسارت خارج از تكليف رعيت و نوكر است، حكم شد مفسدين عارضين را بگيرند و به محبس دولتى بياندازند، جمعى را گرفته و به حبس انداختند.»
خط ۱۱۰: خط ۱۱۰:
[[رده:تاریخ آسیا]]
[[رده:تاریخ آسیا]]
[[رده:آثار باستانی]]
[[رده:آثار باستانی]]
۶۱٬۱۸۹

ویرایش