۶۱٬۱۸۹
ویرایش
جز (جایگزینی متن - '== معرفى اجمالى == «(.*)»' به '== معرفى اجمالى == '''$1'''') |
جز (جایگزینی متن - ' ' به ' ') |
||
خط ۷۵: | خط ۷۵: | ||
كتاب حدائق السحر در صنايع شعرى از تصنيفات اوست. آخر كار به عمر نود و هفت سالگى در سنه ثمان و سبعين و خمسمائة مرغ روحش به مرغزار بقا پر پرواز گشود و جسد خاكى در جرجانيه خوارزم آسود. از طبع نقاد اوست: | كتاب حدائق السحر در صنايع شعرى از تصنيفات اوست. آخر كار به عمر نود و هفت سالگى در سنه ثمان و سبعين و خمسمائة مرغ روحش به مرغزار بقا پر پرواز گشود و جسد خاكى در جرجانيه خوارزم آسود. از طبع نقاد اوست: | ||
{| | {| class="wikitable poem" | ||
|- | |- | ||
!«يكى منم كه اگر صد هزار جان بودم !! به جان تو كه كنم جمله را به تو تسليم» | !«يكى منم كه اگر صد هزار جان بودم !! به جان تو كه كنم جمله را به تو تسليم» | ||
|}؛{| | |}؛{| class="wikitable poem" | ||
|- | |- | ||
!«ز طلعت تو به خورشيد دادهاند فروغ !! ز طرّه تو به فردوس بردهاند نسيم» | !«ز طلعت تو به خورشيد دادهاند فروغ !! ز طرّه تو به فردوس بردهاند نسيم» | ||
|}؛ | |}؛ | ||
{| | {| class="wikitable poem" | ||
|- | |- | ||
!«تو راست حشمت جم در ميان اهل كمال !! كه زلف توست چو جيم و دهان توست چو ميم» | !«تو راست حشمت جم در ميان اهل كمال !! كه زلف توست چو جيم و دهان توست چو ميم» | ||
خط ۹۰: | خط ۹۰: | ||
2. حكمران مصر خوشكلامى، مير يوسف بلگرامى، كه در سنه ست عشر و مائة و ألف قدم به عرصه شهود نهاد... بعد بههمرسانى سرمايه عقل و تمييز به اكتساب علوم و فنون كوشيده، كتب درسيه به خدمت مير طفيل محمد گذرانيده و لغت و حديث به جناب جد بزرگوار خود به سند رسانيده و در عروض و قافيه و ديگر فنون ادبيه از خدمت مير سيد محمد مهارت حاصل نمود و در هنگام تحصيل از بدايت تا نهايت همدرس مير آزاد بلگرامى بود و در ايامى كه وارد شاهجهانآباد گشته، علوم رياضى و هيئت و هندسه و حساب از فضلاى عصر به اكتساب پرداخته و در آن فنون استعداد تامه حاصل ساخته. بالجمله، مير در فضل و كمال شأنى عالى داشت و در اقسام نظم هم طبع رسا و فكر متعالى. كلام دلپذيرش نمونه فصاحت است و اشعار بىنظيرش. از كلام اوست: | 2. حكمران مصر خوشكلامى، مير يوسف بلگرامى، كه در سنه ست عشر و مائة و ألف قدم به عرصه شهود نهاد... بعد بههمرسانى سرمايه عقل و تمييز به اكتساب علوم و فنون كوشيده، كتب درسيه به خدمت مير طفيل محمد گذرانيده و لغت و حديث به جناب جد بزرگوار خود به سند رسانيده و در عروض و قافيه و ديگر فنون ادبيه از خدمت مير سيد محمد مهارت حاصل نمود و در هنگام تحصيل از بدايت تا نهايت همدرس مير آزاد بلگرامى بود و در ايامى كه وارد شاهجهانآباد گشته، علوم رياضى و هيئت و هندسه و حساب از فضلاى عصر به اكتساب پرداخته و در آن فنون استعداد تامه حاصل ساخته. بالجمله، مير در فضل و كمال شأنى عالى داشت و در اقسام نظم هم طبع رسا و فكر متعالى. كلام دلپذيرش نمونه فصاحت است و اشعار بىنظيرش. از كلام اوست: | ||
{| | {| class="wikitable poem" | ||
|- | |- | ||
!«به رنگ نقش نگين از فروتنى آخر !! چه نامها كه برآورده است پستى ما» | !«به رنگ نقش نگين از فروتنى آخر !! چه نامها كه برآورده است پستى ما» | ||
|}؛ | |}؛ | ||
{| | {| class="wikitable poem" | ||
|- | |- | ||
!«همينكه چشم گشوديم صبح، چون شبنم !! ز آفتاب رخت رنگ باخت هستى ما» | !«همينكه چشم گشوديم صبح، چون شبنم !! ز آفتاب رخت رنگ باخت هستى ما» | ||
|}. | |}. | ||
{| | {| class="wikitable poem" | ||
|- | |- | ||
!«اى گل! خبر از بلبل بيچاره چه پرسى !! افتاده به كنج قفسى بال و پرى هست» | !«اى گل! خبر از بلبل بيچاره چه پرسى !! افتاده به كنج قفسى بال و پرى هست» | ||
خط ۱۰۷: | خط ۱۰۷: | ||
... | ... | ||
{| | {| class="wikitable poem" | ||
|- | |- | ||
!«گر مهر رخ تو جلوهپيرا نشدى !! يك ذرّه ز كائنات پيدا نشدى» | !«گر مهر رخ تو جلوهپيرا نشدى !! يك ذرّه ز كائنات پيدا نشدى» | ||
|}؛ | |}؛ | ||
{| | {| class="wikitable poem" | ||
|- | |- | ||
!«ور نقطه نور تو نگشتى مركز !! نُه دايره فلك هويدا نشدى» | !«ور نقطه نور تو نگشتى مركز !! نُه دايره فلك هويدا نشدى» |
ویرایش