۱۰۶٬۳۳۱
ویرایش
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - ' :' به ': ') برچسبها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه |
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - ' ' به ' ') برچسبها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه |
||
خط ۳۳: | خط ۳۳: | ||
==گزارش محتوا== | ==گزارش محتوا== | ||
نویسنده در مقدمه کتاب پس از حمد الهی و درود بر پیامبر اکرم(ص) و خاندان و اصحاب ایشان مینویسد: و بعد فيقول الأقل المسرف الراجي من ربه العفو عما اقترف «محمد طه» بن مهدي بن محمدرضا بن محمد بن نجف...: | نویسنده در مقدمه کتاب پس از حمد الهی و درود بر پیامبر اکرم(ص) و خاندان و اصحاب ایشان مینویسد: و بعد فيقول الأقل المسرف الراجي من ربه العفو عما اقترف «محمد طه» بن مهدي بن محمدرضا بن محمد بن نجف...: مرتبه فقه در میان علوم، واضح و معلوم است و کمال تعلق و تمام توقف این علم بر علم رجال نیز واضح است. لذا ما لازم دیدیم همّتمان را صرف در آن کنیم و به شأن حاملین آن اعتنا نماییم؛ هرچند که علم در این دوران به پس پرده غیبت رفته است و حامیان آن کم شدهاند در حدی که رسیدن به اندکی از آن، امری عجیب به نظر میآید تا جایی که علم رجال در این زمان اصلا به حساب نمیآید، بلکه طعنههای بسیاری به احتیاج به این علم میزنند و توقف فقه بر آن را ممنوع میدانند. | ||
اگر مقصود این افراد از عدم توقف فقه بر رجال، این است که تمام فقه، متوقف بر این علم نیست، پاسخش آن است که سایر علوم نیز اینگونهاند؛ یعنی فقه بتمامه بر آنها متوقف نیست؛ مانند اجماعیات محصله که نیازی به اصول در آنها نیست، بلکه نیاز به علم دیگری هم ندارند و اگر مقصودشان آن است که هیچ چیزی از فقه بر رجال متوقف نیست، فساد آن بنا بر حجیت شرعی یا عقلی خبر واحد روشن است. حتی اگر خبر واحد را هم حجت ندانیم، شکی در این نیست که آموختن این علم و خبره شدن در آن، گاهی قرائنی به دست ما میدهد که از آن میتوانیم بر دخول حکم در حیّز متیقن، یاری جوییم. اگر مراد آنها عدم توقف فقه بر رجال در غالب موارد است، جواب آن است که بر فرض اینکه این حرف را بپذیریم، این سخن خود در حقیقت قبول احتیاج فقه و توقف آن بر رجال است؛ چه، تعارضات بسیاری وجود دارد که بیان رفع آن و اطمینان در ترجیح برای دفع آن، متوقف بر این علم است. | اگر مقصود این افراد از عدم توقف فقه بر رجال، این است که تمام فقه، متوقف بر این علم نیست، پاسخش آن است که سایر علوم نیز اینگونهاند؛ یعنی فقه بتمامه بر آنها متوقف نیست؛ مانند اجماعیات محصله که نیازی به اصول در آنها نیست، بلکه نیاز به علم دیگری هم ندارند و اگر مقصودشان آن است که هیچ چیزی از فقه بر رجال متوقف نیست، فساد آن بنا بر حجیت شرعی یا عقلی خبر واحد روشن است. حتی اگر خبر واحد را هم حجت ندانیم، شکی در این نیست که آموختن این علم و خبره شدن در آن، گاهی قرائنی به دست ما میدهد که از آن میتوانیم بر دخول حکم در حیّز متیقن، یاری جوییم. اگر مراد آنها عدم توقف فقه بر رجال در غالب موارد است، جواب آن است که بر فرض اینکه این حرف را بپذیریم، این سخن خود در حقیقت قبول احتیاج فقه و توقف آن بر رجال است؛ چه، تعارضات بسیاری وجود دارد که بیان رفع آن و اطمینان در ترجیح برای دفع آن، متوقف بر این علم است. |