أحوال النفس: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - ' '''' به '''''
جز (جایگزینی متن - 'مقدمه و متن کتاب↵==وابسته‌ها==↵' به 'مقدمه و متن کتاب ==وابسته‌ها== ')
جز (جایگزینی متن - ' '''' به ''''')
خط ۶۸: خط ۶۸:
دهمین فصل، در اثبات جوهر عقلى مى‌باشد كه در كودكان خالى از هر صورتى بوده و رفته‌رفته، معقولات بديهى، بدون نياز به تعليم، در آن حاصل گرديده كه گاهى با حس و تجربه و گاهى به فيض الهى مى‌باشد<ref>[https://noorlib.ir/book/view/1871?pageNumber=176&viewType=html ر.ک: همان، ص176]</ref>. مطالب تكمیلى این بحث و همین‌طور عاقبت نفس كه خلودش در آخرت يا با سعادت و يا با شقاوت همراه است، پایان‌بخش این فصل مى‌باشد.
دهمین فصل، در اثبات جوهر عقلى مى‌باشد كه در كودكان خالى از هر صورتى بوده و رفته‌رفته، معقولات بديهى، بدون نياز به تعليم، در آن حاصل گرديده كه گاهى با حس و تجربه و گاهى به فيض الهى مى‌باشد<ref>[https://noorlib.ir/book/view/1871?pageNumber=176&viewType=html ر.ک: همان، ص176]</ref>. مطالب تكمیلى این بحث و همین‌طور عاقبت نفس كه خلودش در آخرت يا با سعادت و يا با شقاوت همراه است، پایان‌بخش این فصل مى‌باشد.
دومین رساله، «رسالة في معرفة النفس الناطقة و أحوالها» مى‌باشد كه مايه‌هاى عرفانى، در خطبه و مطالب رساله، قابل ملاحظه مى‌باشد<ref>[https://noorlib.ir/book/view/1871?pageNumber=179&viewType=html ر.ک: همان، ص179]</ref>. رساله حاضر، در سه فصل مى‌باشد و خاتمه‌اى نيز بدان افزوده شده است.
دومین رساله، «رسالة في معرفة النفس الناطقة و أحوالها» مى‌باشد كه مايه‌هاى عرفانى، در خطبه و مطالب رساله، قابل ملاحظه مى‌باشد<ref>[https://noorlib.ir/book/view/1871?pageNumber=179&viewType=html ر.ک: همان، ص179]</ref>. رساله حاضر، در سه فصل مى‌باشد و خاتمه‌اى نيز بدان افزوده شده است.
فصل اول، در اثبات مغايرت جوهر نفس با جوهر بدن مى‌باشد<ref>[https://noorlib.ir/book/view/1871?pageNumber=183&viewType=html ر.ک: همان، ص183]</ref>. بوعلى، حقيقت نفس را همان منى مى‌داند كه انسان در خطاب خودش بيان مى‌كند. البته این اختلاف بين متكلمین و حكما و عرفا وجود دارد كه متكلمین، بدن جسمانى را مورد اشاره لفظ من مى‌دانند و عرفا و علماى ربانى، جوهر نفسانى روحانى را كه با اكتساب معارف و علوم، عارف به پروردگارخود مى‌گردد. وى، برای اثبات این نظريه، براهینى را بيان مى‌كند كه از جمله آنها، اشاره به آيه شريفه‌اى است كه مى‌گوید: '''«فإذا سوّيته و نفخت فيه من روحي»'''. این «روحي» بيانگر استناد نفس انسان به ذات اقدس الهى است كه مطمئناً جوهرى روحانى و غير جسمانى مى‌باشد.
فصل اول، در اثبات مغايرت جوهر نفس با جوهر بدن مى‌باشد<ref>[https://noorlib.ir/book/view/1871?pageNumber=183&viewType=html ر.ک: همان، ص183]</ref>. بوعلى، حقيقت نفس را همان منى مى‌داند كه انسان در خطاب خودش بيان مى‌كند. البته این اختلاف بين متكلمین و حكما و عرفا وجود دارد كه متكلمین، بدن جسمانى را مورد اشاره لفظ من مى‌دانند و عرفا و علماى ربانى، جوهر نفسانى روحانى را كه با اكتساب معارف و علوم، عارف به پروردگارخود مى‌گردد. وى، برای اثبات این نظريه، براهینى را بيان مى‌كند كه از جمله آنها، اشاره به آيه شريفه‌اى است كه مى‌گوید:'''«فإذا سوّيته و نفخت فيه من روحي»'''. این «روحي» بيانگر استناد نفس انسان به ذات اقدس الهى است كه مطمئناً جوهرى روحانى و غير جسمانى مى‌باشد.
دومین فصل، در بقاى نفس بعد از زوال و فناى بدن مى‌باشد<ref>[https://noorlib.ir/book/view/1871?pageNumber=186&viewType=html ر.ک: همان، ص186]</ref>. شيخ‌الرئيس، نفسى را كه محرك و مدبر بدن مى‌باشد و تصرف در بدن دارد و بدن تابع آن است، غير قابل فنا مى‌داند. وى، بعد از اقامه برهان بر این مطلب، نفوس زكيه را كه با علم و حكمت و عمل صالح كمال يافته‌اند، مشمول آيه كريمه '''«يا أيتها النفس المطمئنة ارجعي إلى ربك راضية مرضية فادخلي في عبادي و ادخلي جنتي»''' مى‌داند.  
دومین فصل، در بقاى نفس بعد از زوال و فناى بدن مى‌باشد<ref>[https://noorlib.ir/book/view/1871?pageNumber=186&viewType=html ر.ک: همان، ص186]</ref>. شيخ‌الرئيس، نفسى را كه محرك و مدبر بدن مى‌باشد و تصرف در بدن دارد و بدن تابع آن است، غير قابل فنا مى‌داند. وى، بعد از اقامه برهان بر این مطلب، نفوس زكيه را كه با علم و حكمت و عمل صالح كمال يافته‌اند، مشمول آيه كريمه'''«يا أيتها النفس المطمئنة ارجعي إلى ربك راضية مرضية فادخلي في عبادي و ادخلي جنتي»''' مى‌داند.  
در فصل سوم، مراتب نفوس، به لحاظ شقاوت و سعادت، بعد از مفارقت از بدن، مورد بحث مى‌باشد<ref>[https://noorlib.ir/book/view/1871?pageNumber=187&viewType=pdf ر.ک: همان، ص187]</ref>. شيخ‌الرئيس، نفوس را به سه قسمت تقسيم مى‌كند: 1. آنهایى كه به لحاظ علم و عمل كامل مى‌باشند؛ 2. نفوسى كه در هر دوى آنها دچار نقصانند؛ 3. نفوسى كه در یکى از آنها كامل و در ديگرى ناقص مى‌باشند. او برای این مطلب، استشهاد مى‌كند به آيه شريفه '''«و كنتم أزواجاً ثلاثة فأصحاب المیمنة ما أصحاب المیمنة و أصحاب المشئمة ما أصحاب المشئمة... و السابقون السابقون أولئك المقربون»'''.
در فصل سوم، مراتب نفوس، به لحاظ شقاوت و سعادت، بعد از مفارقت از بدن، مورد بحث مى‌باشد<ref>[https://noorlib.ir/book/view/1871?pageNumber=187&viewType=pdf ر.ک: همان، ص187]</ref>. شيخ‌الرئيس، نفوس را به سه قسمت تقسيم مى‌كند: 1. آنهایى كه به لحاظ علم و عمل كامل مى‌باشند؛ 2. نفوسى كه در هر دوى آنها دچار نقصانند؛ 3. نفوسى كه در یکى از آنها كامل و در ديگرى ناقص مى‌باشند. او برای این مطلب، استشهاد مى‌كند به آيه شريفه'''«و كنتم أزواجاً ثلاثة فأصحاب المیمنة ما أصحاب المیمنة و أصحاب المشئمة ما أصحاب المشئمة... و السابقون السابقون أولئك المقربون»'''.
مؤلف، در خاتمه رساله، به تشريح عوالم سه‌گانه نفس، عقل و جسم پرداخته است<ref>[https://noorlib.ir/book/view/1871?pageNumber=189&viewType=pdf ر.ک: همان، ص189]</ref>.
مؤلف، در خاتمه رساله، به تشريح عوالم سه‌گانه نفس، عقل و جسم پرداخته است<ref>[https://noorlib.ir/book/view/1871?pageNumber=189&viewType=pdf ر.ک: همان، ص189]</ref>.
سومین رساله «رسالة في الكلام على النفس الناطقة» است كه [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|بوعلى سينا]] آن را به زبان عربى تأليف نموده است<ref>[https://noorlib.ir/book/view/1871?pageNumber=193&viewType=pdf ر.ک: همان، ص193]</ref>. مؤلف، در خطبه رساله، قوه‌ى دراكه معقولات را وجه تمايز انسان از ساير حيوانات مى‌داند و اسم‌هایى مانند: نفس ناطقه، نفس مطمئنه، نفس قدسيه، روح روحانیه، روح امرى، كلمه طيبه، كلمه جامعه فاصله، سرّ الهى، نور مدبر، قلب حقيقى، لبّ، نهى و حجى را بدان منتسب نموده است.
سومین رساله «رسالة في الكلام على النفس الناطقة» است كه [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|بوعلى سينا]] آن را به زبان عربى تأليف نموده است<ref>[https://noorlib.ir/book/view/1871?pageNumber=193&viewType=pdf ر.ک: همان، ص193]</ref>. مؤلف، در خطبه رساله، قوه‌ى دراكه معقولات را وجه تمايز انسان از ساير حيوانات مى‌داند و اسم‌هایى مانند: نفس ناطقه، نفس مطمئنه، نفس قدسيه، روح روحانیه، روح امرى، كلمه طيبه، كلمه جامعه فاصله، سرّ الهى، نور مدبر، قلب حقيقى، لبّ، نهى و حجى را بدان منتسب نموده است.