۱۰۶٬۳۳۳
ویرایش
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - ' .' به '.') |
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - 'بهره مند' به 'بهرهمند') برچسبها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه |
||
خط ۵۰: | خط ۵۰: | ||
متن اثر با حمد و ثنای خداوند و ستایش پیامبر و خاندان و اصحاب او آغاز شده است و این شیوهای کهن در متون دینی و عرفانی است که شیخ نیز به آن اهتمام نموده است. از عبارات نخستین کتاب چنین فهمیده میشود که کسی از شیخ پرسشی در کمال عقل و عشق و معیارهای آن پرسیده بود و شیخ این رساله را به تقاضا و پاسخ آن فرد نوشته است بی این که معلوم شود این فرد چه کسی بوده است، چنانکه میگوید: و امّا بعد،... التماسی که از این ضعیف فرمودهای و استدعا نموده در تقریر شرح کمال عشق و کمال عقل تا هیچ مضادتی میتوان بود در کمالیّت هر دو یا نه، و فرمودهای که ما هرکجا عقل بیشتر و شریفتر یافتیم در جمله موجودات [عشق بر او ثابت تر و ظریف تر] بود و [چنانکه سیّد کاینات علیه الصّلوة و السّلام که عاقلترین و عاشقترین موجودات بود] و نمودهای که عقل نه قسمیاست از اقسام موجودات بلکه عقل خود جمله موجودات است، و وجود او راست از آنکه به عقل بر همه اقسام وجود محیط توان شد و به هیچ قسم از اقسام موجودات بر عقل محیط نمیتوان شد. این است مجموع سؤالات... <ref>متن، ص 26</ref>. | متن اثر با حمد و ثنای خداوند و ستایش پیامبر و خاندان و اصحاب او آغاز شده است و این شیوهای کهن در متون دینی و عرفانی است که شیخ نیز به آن اهتمام نموده است. از عبارات نخستین کتاب چنین فهمیده میشود که کسی از شیخ پرسشی در کمال عقل و عشق و معیارهای آن پرسیده بود و شیخ این رساله را به تقاضا و پاسخ آن فرد نوشته است بی این که معلوم شود این فرد چه کسی بوده است، چنانکه میگوید: و امّا بعد،... التماسی که از این ضعیف فرمودهای و استدعا نموده در تقریر شرح کمال عشق و کمال عقل تا هیچ مضادتی میتوان بود در کمالیّت هر دو یا نه، و فرمودهای که ما هرکجا عقل بیشتر و شریفتر یافتیم در جمله موجودات [عشق بر او ثابت تر و ظریف تر] بود و [چنانکه سیّد کاینات علیه الصّلوة و السّلام که عاقلترین و عاشقترین موجودات بود] و نمودهای که عقل نه قسمیاست از اقسام موجودات بلکه عقل خود جمله موجودات است، و وجود او راست از آنکه به عقل بر همه اقسام وجود محیط توان شد و به هیچ قسم از اقسام موجودات بر عقل محیط نمیتوان شد. این است مجموع سؤالات... <ref>متن، ص 26</ref>. | ||
در پاسخ نیز شیخ به قوّت در خصوص پرسش و سختی آن و فهم آن اشارت میکند و بیان میدارد که فهم این مسئله چنان معضل بوده که اغلب افراد در آن حیران و یا منحرف شدهاند. متن سخن شیخ چنین است: امّا الجواب، بدان که در شبهات این سؤالات و مقالات بسیاری خلق از فضلا و حکما و علمای متقدّم و متأخر، سرگردان بودهاند و هستند و هر اختلاف که در مسائل اصولی افتاده است محلّ اشکال همه از اینجا بوده است و چون به حقیقت در جواب بیانی شافی افتد، بسی مشکلات که به عمرهای دراز از حکمای اوائل در آن رنج بردهاند و حل نتوانستند کرد حل افتد، «إن شاء الله وحده» ولکن نظری باید منصفانه که از رمص هوا و طبیعت پاک باشد و از رمد عناد و جدل و انکار و جحود و انفت و تقلید مبرّا تا باز بیند و انصاف دهد که تا غایت وقت در این معنی این تقریر و بیان در شرح کمال عقل و عشق و فرق میان هردو دیگری را بوده است یا نه و به حقیقت بباید دانست که به مجرّد نظر عقل و دلائل عقلی این مشکلات را حل نتوان کرد نظری باید که بعد از نور ایمان مؤیّد باشد به تأیید خصوصیّت روح خاص که [نص کلام باری بدان مسطور است که]: «کتب فی قلوبهم الایمان و ایّدهم بروح منه». و به تشریف ارائت: «سنریهم آیاتنا فی الآفاق و فی انفسهم» از مکاشفات و مشاهدات حضرتی مشرّف باشد تا حقیقت حقیّت هریک از عقل و عشق را بیان تواند کرد [که «حتّی یتبیّـن لهم انّـه الحق» همچنان که مبیّن این کلمات و مجیّب این سؤالات میباید که از طوری به طوری ورای عقل | در پاسخ نیز شیخ به قوّت در خصوص پرسش و سختی آن و فهم آن اشارت میکند و بیان میدارد که فهم این مسئله چنان معضل بوده که اغلب افراد در آن حیران و یا منحرف شدهاند. متن سخن شیخ چنین است: امّا الجواب، بدان که در شبهات این سؤالات و مقالات بسیاری خلق از فضلا و حکما و علمای متقدّم و متأخر، سرگردان بودهاند و هستند و هر اختلاف که در مسائل اصولی افتاده است محلّ اشکال همه از اینجا بوده است و چون به حقیقت در جواب بیانی شافی افتد، بسی مشکلات که به عمرهای دراز از حکمای اوائل در آن رنج بردهاند و حل نتوانستند کرد حل افتد، «إن شاء الله وحده» ولکن نظری باید منصفانه که از رمص هوا و طبیعت پاک باشد و از رمد عناد و جدل و انکار و جحود و انفت و تقلید مبرّا تا باز بیند و انصاف دهد که تا غایت وقت در این معنی این تقریر و بیان در شرح کمال عقل و عشق و فرق میان هردو دیگری را بوده است یا نه و به حقیقت بباید دانست که به مجرّد نظر عقل و دلائل عقلی این مشکلات را حل نتوان کرد نظری باید که بعد از نور ایمان مؤیّد باشد به تأیید خصوصیّت روح خاص که [نص کلام باری بدان مسطور است که]: «کتب فی قلوبهم الایمان و ایّدهم بروح منه». و به تشریف ارائت: «سنریهم آیاتنا فی الآفاق و فی انفسهم» از مکاشفات و مشاهدات حضرتی مشرّف باشد تا حقیقت حقیّت هریک از عقل و عشق را بیان تواند کرد [که «حتّی یتبیّـن لهم انّـه الحق» همچنان که مبیّن این کلمات و مجیّب این سؤالات میباید که از طوری به طوری ورای عقل بهرهمند باشد تا بیان این حقایق تواند کرد] مستمع [نیز] میباید که از این عالم بهره دارد تا نور ایمانی که بدان مصدّق و مدرک این حقایق تواند شد<ref>متن، صص 28-26</ref>. | ||
شیخ توضیحات خود را با عنوان فصل آورده است و لذا در این رساله چندین فصل بدون شماره وجود دارد که به ترتیب مطالب به توالی در شرح و توضیح پرسش مذکور جریان مییابد. در یک فصل از اصناف موجودات سخن میگوید که در مجموع دو صنف قابل توجّه اند یکی روحانی و یکی هم جسمانی، قسم روحانی آن است که با حواس خمسهی ظاهری نتوان آن را ادراک کرد و در مقابل قسم دوّم که جسمانی است با حواس صوری و ظاهری پنجگانه قابل ادراک است<ref>متن، ص 29</ref>. در فصلی دیگر از ربط موجودات روحانی و جسمانی سخن میگوید و از آنچه که به آن تعلق گرفته یاد میکند<ref>متن، ص 31</ref>. در همین اثنا از موجودات متفاوت به مانند: جماد، نبات، حیوان، شیطان، ملک و انسان سخن میگوید. و اینها تمهیدی است تا وارد بحث عشق و عقل شود و لذا در این باره بیان میدارد: | شیخ توضیحات خود را با عنوان فصل آورده است و لذا در این رساله چندین فصل بدون شماره وجود دارد که به ترتیب مطالب به توالی در شرح و توضیح پرسش مذکور جریان مییابد. در یک فصل از اصناف موجودات سخن میگوید که در مجموع دو صنف قابل توجّه اند یکی روحانی و یکی هم جسمانی، قسم روحانی آن است که با حواس خمسهی ظاهری نتوان آن را ادراک کرد و در مقابل قسم دوّم که جسمانی است با حواس صوری و ظاهری پنجگانه قابل ادراک است<ref>متن، ص 29</ref>. در فصلی دیگر از ربط موجودات روحانی و جسمانی سخن میگوید و از آنچه که به آن تعلق گرفته یاد میکند<ref>متن، ص 31</ref>. در همین اثنا از موجودات متفاوت به مانند: جماد، نبات، حیوان، شیطان، ملک و انسان سخن میگوید. و اینها تمهیدی است تا وارد بحث عشق و عقل شود و لذا در این باره بیان میدارد: |