۱۰۴٬۱۱۰
ویرایش
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) (صفحهای تازه حاوی «{{جعبه اطلاعات کتاب | تصویر =NURپا به پای آفتابJ1.jpg | عنوان =پا به پای آفتاب: گفتهها و ناگفتهها از زندگی امام خمینی(س) | عنوانهای دیگر = |پدیدآورندگان | پدیدآوران = ستوده، امیررضا (نویسنده) |زبان | زبان = | کد کنگره =۱۵۷۶DSR/س۲۸پ۲ ۱ | موضوع =خمینی،...» ایجاد کرد) |
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۲۵: | خط ۲۵: | ||
| پیش از = | | پیش از = | ||
}} | }} | ||
'''پا به پای آفتاب: گفتهها و ناگفتهها از زندگی امام خمینی(س)''' | '''پا به پای آفتاب: گفتهها و ناگفتهها از زندگی امام خمینی(س)''' توسط [[ستوده، امیررضا|امیررضا ستوده]] گردآوری و تدوین شده است. | ||
اینک ما در زمانه غیبت به سر میبریم و برای جبران خسارت قرن های پیش، تنها یک راه پیش رو داریم. ثبت دقیق و کامل خاطرات، سرگذشتها و لحظه های زندگی، اندیشه، اعمال و گفتار اولیای خدا و مردان الهی- که هیچ زمانهای خالی از آنها نخواهد ماند- و انتشار و ترویج آن، با این همه باید به خاطر داشت که تنها ثبت «سیر» زندگی این بزرگان نیست و باید «سیره» آنان را نیز حفظ کرد و اشاعه داد. | |||
بیتردید در زمانه حاضر ثبت و اشاعه سیر و سیره هیچ یک از بندگان خاص خدا واجبتر و مؤثرتر از تدوین و نشر سیره [[موسوی خمینی، سید روحالله|حضرت امام خمینی]]، نیست. | |||
مردی شگفت که مجموعه اضداد بود و تأمل در ژرفای وجودش اندیشهسوز است. مردی که بزرگترین حرکت و انقلاب قرن حاضر را پدید آورد، راهبری کرد، به سرانجام رساند و با کفر و ستم به ستیزی بیامان پرداخت و تمامی زرمداران و زورمداران و تزویرپیشگان را با هراسی ابدی از نام خویش دست به گریبان ساخت و در همان حال بال های فروتنی خویش را در برابر مؤمنان و ستمدیدگان بر خاک فرود آورد و نیمه شبان در پیشگاه کبریایی معبود خویش، سجاده را با اشک چشمان خدایش دریا ساخت. | مردی شگفت که مجموعه اضداد بود و تأمل در ژرفای وجودش اندیشهسوز است. مردی که بزرگترین حرکت و انقلاب قرن حاضر را پدید آورد، راهبری کرد، به سرانجام رساند و با کفر و ستم به ستیزی بیامان پرداخت و تمامی زرمداران و زورمداران و تزویرپیشگان را با هراسی ابدی از نام خویش دست به گریبان ساخت و در همان حال بال های فروتنی خویش را در برابر مؤمنان و ستمدیدگان بر خاک فرود آورد و نیمه شبان در پیشگاه کبریایی معبود خویش، سجاده را با اشک چشمان خدایش دریا ساخت. | ||
پا به پای آفتاب حکایت همان مرد است. گفتهها و ناگفتههایی از زندگانی امام خمینی(س). این مجموعه، خاطرات و مصاحبههایی درباره حضرت امام میباشد.برخي ديگر از خاطرات نيز از مصاحبهها و مقالات چاپ شده در روزنامهها و مجلات استخراج شده است و پارهاي نيز برگرفته از مصاحبههاي پخش شده از صدا و | پا به پای آفتاب حکایت همان مرد است. گفتهها و ناگفتههایی از زندگانی [[موسوی خمینی، سید روحالله|امام خمینی(س)]]. این مجموعه، خاطرات و مصاحبههایی درباره [[موسوی خمینی، سید روحالله|حضرت امام]] میباشد.برخي ديگر از خاطرات نيز از مصاحبهها و مقالات چاپ شده در روزنامهها و مجلات استخراج شده است و پارهاي نيز برگرفته از مصاحبههاي پخش شده از صدا و سیمای جمهوری اسلامی ايران است. | ||
مجموع این مطالب در شش جلد تنظیم شده است. فصل اول یا همان جلد اول مربوط به روایت اهل بیت و بستگان امام از ایشان است.این فصل به ترتیب سنی راویان خاطرات منظم شده است. از این رو ابتده خاطرات | مجموع این مطالب در شش جلد تنظیم شده است. فصل اول یا همان جلد اول مربوط به روایت اهل بیت و بستگان امام از ایشان است.این فصل به ترتیب سنی راویان خاطرات منظم شده است. از این رو ابتده خاطرات [[آیتالله پسندیده]] را می خوانیم. سپس خاطرات همسر امام و سپس سایر اعضای خانواده. | ||
مرحوم | مرحوم حجتالاسلام [[سید احمد خمینی]] لطفا درباره دوران تحصیل امام مطالبی را بیان فرمایید؛ ظاهرًا امام در سن 21 سالگی وارد حوزه اراک شدند، مرحوم [[حائری یزدی، عبدالکریم|آیتالله حائری]] از اراک برای زیارت به قم میآیند. در قم تعدادی از علماء به گرد ایشان جمع می شوند و از ایشان درخواست میکنند که در قم ماندگار شوند، وقتی ایشان در قم میمانند حضرت امام نزد مرحوم [[حائری یزدی، عبدالکریم|آیتالله حائری]]، بیشتر دروس مقدماتی را فرا میگیرند. | ||
امام، فلسفه را نزد مرحوم آیتالله رفیعی فرا میگیرند. درس منظومه را نزد ایشان و شرح اسفار را نزد آقای سیدابوالحسنی قزوینی بهره میگیرند. امام مقدار زیادی از اسفار را با مرحوم کمره ای مباحثه میکنند. | امام، فلسفه را نزد مرحوم [[رفیعی قزوینی، سید ابوالحسن|آیتالله رفیعی]] فرا میگیرند. درس منظومه را نزد ایشان و شرح اسفار را نزد آقای [[سیدابوالحسنی قزوینی|سید ابوالحسنی قزوینی]] بهره میگیرند. امام مقدار زیادی از اسفار را با مرحوم [[کمرهای، محمدباقر|کمره ای]] مباحثه میکنند. | ||
حضرت امام نزد آقای شاهآبادی شرح نصوص را خواندند و همچنین مفاتیح الغیب را. | حضرت امام نزد آقای [[شاهآبادی، محمدعلی|شاهآبادی]] شرح نصوص را خواندند و همچنین [[مفاتیح الغیب]] را. | ||
لطفا قدری درباره تألیفات امام توضیح دهید؟ | |||
اولین کتاب وی حاشیه به رأس الجالوت بود. بعد شرح مستقلی بر این حدیث نوشتند. | اولین کتاب وی حاشیه به رأس الجالوت بود. بعد شرح مستقلی بر این حدیث نوشتند. | ||
در سن 27 سالگی مصباح الهدایه و در سن 29 سالگی شرحی بر دعای سحر را نگاشتند. هنوز متأهل نشده بود که اربعین حدیث را تألیف کردند…. | در سن 27 سالگی [[مصباح الهداية إلی الخلافة والولاية|مصباح الهدایه]] و در سن 29 سالگی شرحی بر [[شرح دعاء السحر|دعای سحر]] را نگاشتند. هنوز متأهل نشده بود که اربعین حدیث را تألیف کردند…. | ||
اگر ممکن است قدری در مورد فعالیتهای امام در حوزه علمیه قم، تا پیش از پانزده خرداد صحبت | اگر ممکن است قدری در مورد فعالیتهای امام در حوزه علمیه قم، تا پیش از پانزده خرداد صحبت کنید؟ | ||
ایشان در کنار تهذیب نفس از فعالیتهای سیاسی غافل نبودند، چه در زمان آقای | |||
در قضیه اعدام نواب صفوی و سایر اعضای فداییان اسلام، امام از مرحوم آقای بروجردی و مراجع دلخور شدند که چرا موضع محکمی بر ضد دستگاه شاه نگرفتند و آنان را نجات ندادند. امام در این قضیه خیلی صدمه روحی خوردند. در آن اوضاع و احوال، شرایط به گونه ای بود که از دیدگاه متحجران مبارزه با شاه ننگ بود…. | ایشان در کنار تهذیب نفس از فعالیتهای سیاسی غافل نبودند، چه در زمان آقای [[حائری یزدی، عبدالکریم|حائری]]، چه در زمان مرحوم [[بروجردی، سید حسین|آیت الله بروجردی]]. ایشان به تلخی از آن دوران یاد می کند و متذکر می شوند: دوران بسیار سختی بر ما گذشت. حتی نقل میکردند: من و چند نفر دیگر برای اینکه مورد هجوم حمله رضاخان قلدر قرار نگیریم روزها قبل از طلوع آفتاب به محلی بیرون از شهر قم میرفتیم و وقتی هوا تاریک می شد دوباره به خانه برمیگشتیم تا بتوانیم به درس و مباحثه برسیم و در عین حال دست از لباسمان نکشیم. | ||
در قضیه اعدام [[نواب صفوی]] و سایر اعضای فداییان اسلام، امام از مرحوم آقای [[بروجردی، سید حسین|بروجردی]] و مراجع دلخور شدند که چرا موضع محکمی بر ضد دستگاه شاه نگرفتند و آنان را نجات ندادند. امام در این قضیه خیلی صدمه روحی خوردند. در آن اوضاع و احوال، شرایط به گونه ای بود که از دیدگاه متحجران مبارزه با شاه ننگ بود…. | |||
لطفا مقداری نیز از ماجراهایی بگویید که در زمان اقامت امام در پاریس رخ داد. | |||
پس از دو روز توقف به دهی در هفت فرسنگی در پاریس به نام نوفل لوشاتو رفتیم. آنجا منزل آقای عسگری بود…. رفت و آمدهای سیاستمداران ایرانی شروع شد. از ایران و کشورهای اروپایی، آسیایی و آمریکا تقریباً همه آمدند و گفتند: «به رفتن شاه راضی شوید، زیرا آمریکا و ارتش را نمی شود شکست داد.» ولی امام فرمودند: «شما به مردم کاری نداشته باشید. آنان جمهوری اسلامی را میخواهند. اگر بخواهید این مطالب را شما بگویید، شما را به مردم معرفی می کنم.»آیا در نخستین انتخابات ریاست جمهوری، امام به بنیصدر رأی دادند یا نه؟ | پس از دو روز توقف به دهی در هفت فرسنگی در پاریس به نام نوفل لوشاتو رفتیم. آنجا منزل آقای عسگری بود…. رفت و آمدهای سیاستمداران ایرانی شروع شد. از ایران و کشورهای اروپایی، آسیایی و آمریکا تقریباً همه آمدند و گفتند: «به رفتن شاه راضی شوید، زیرا آمریکا و ارتش را نمی شود شکست داد.» ولی امام فرمودند: «شما به مردم کاری نداشته باشید. آنان جمهوری اسلامی را میخواهند. اگر بخواهید این مطالب را شما بگویید، شما را به مردم معرفی می کنم.»آیا در نخستین انتخابات ریاست جمهوری، امام به بنیصدر رأی دادند یا نه؟ | ||
امام به بنی صدر رأی ندادند. این را فقط من میدانم. من نزد امام بودم.در آن موقع حال امام بسیار بد بود. یعنی چند ساعت قبل از آوردن صندوق رأی، یک شوک به امام دست داده بود. این را فراموش نمی کنم که در همان حال که پزشکان اجازه نمی دادند امام حرف بزنند، ایشان با چشم به من اشاره کردند، من گوشم را بردم نزدیک دهانشان و ایشان به سختی فرمودند: «اگر حادثه اتفاق افتاد، تا شب کسی را مطلع | امام به بنی صدر رأی ندادند. این را فقط من میدانم. من نزد امام بودم.در آن موقع حال امام بسیار بد بود. یعنی چند ساعت قبل از آوردن صندوق رأی، یک شوک به امام دست داده بود. این را فراموش نمی کنم که در همان حال که پزشکان اجازه نمی دادند امام حرف بزنند، ایشان با چشم به من اشاره کردند، من گوشم را بردم نزدیک دهانشان و ایشان به سختی فرمودند: «اگر حادثه اتفاق افتاد، تا شب کسی را مطلع نکنید». | ||
آیا حضرت امام به رشته خاصی از ورزش علاقهمند بودند؟ امام ورزش را دوست داشتند، ولی رشته خاصی را ترجیح نمیدادند.شاید بشود گفت که به کشتی و ورزش باستانی بیشتر علاقه داشتند، ولی ژیمناستیک بیشتر از سایر ورزشها جلب نظر ایشان را میکرد. | آیا [[موسوی خمینی، سید روحالله|حضرت امام]] به رشته خاصی از ورزش علاقهمند بودند؟ امام ورزش را دوست داشتند، ولی رشته خاصی را ترجیح نمیدادند.شاید بشود گفت که به کشتی و ورزش باستانی بیشتر علاقه داشتند، ولی ژیمناستیک بیشتر از سایر ورزشها جلب نظر ایشان را میکرد. | ||
آیا نظر حضرت امام راجع به موسیقی قبل و بعد انقلاب تفاوت داشت؟ بله، آقا اصلاً آن دو دوره را دو چیز می دانند. یک روزی مقام رهبری، آقای هاشمی، آقای موسوی نخست وزیر و آقای [[موسوی اردبیلی، سید عبدالکریم|موسوی اردبیلی]] و من جلسه داشتیم که امام وارد شدند. تلویزیون یکی از آهنگ های شجریان را گذاشته بود. امام آمدند و نشستند. آقای هاشمی به امام گفتند: «آقا شما که قبلاً موسیقی را حرام میدانستید، چرا الان حرام نمیدانید؟«امام گفتند:» من الان هم همین موسیقی را اگر از رادیوی عربستان پخش شود، حرام میدانم. من خبر رادیوی شاه را هم حرام می دانستم. موسیقی اش که جای خود دارد. اما این موسیقی از نظام اسلامی پخش می شود و حلال است ». | |||
مرحوم حجت الاسلام [[اشراقی، شهابالدین|شهابالدین اشراقی]] | |||
مرحوم [[خمینی، سید مصطفی|آیتالله سید مصطفی]] می گفتند: «پس از دو ماه که امام در ترکیه محبوس بودند، خدمت ایشان رسیدم و دیدم امام پرده های اتاق را در آن دو ماه کنار نزدهاند. یعنی دو ماه در اتاقی به سر برده و بیرون را تماشا نکرده بودند. گفتم: چرا این کار را کردید؟ امام در جواب فرمودند: برای چه این کار را بکنم؟ | |||
برای ایشان این مسائل مطرح نبود. بیرون برای ایشان تماشا نداشت. من از ایشان خواستم که پرده را کنار بزنم. امام به خاطر من موافقت کردند و بعد از دو ماه، منظره بیرون را که بسیار وسیع و گلکاری شده بود، دیدند. این نشان دهنده حالت روحی امام بود که زندان و تبعید برای ایشان مفهوم نداشت. | برای ایشان این مسائل مطرح نبود. بیرون برای ایشان تماشا نداشت. من از ایشان خواستم که پرده را کنار بزنم. امام به خاطر من موافقت کردند و بعد از دو ماه، منظره بیرون را که بسیار وسیع و گلکاری شده بود، دیدند. این نشان دهنده حالت روحی امام بود که زندان و تبعید برای ایشان مفهوم نداشت. | ||
خط ۶۷: | خط ۷۶: | ||
ًلطفا در مورد نام خانوادگی امام و خودتان توضیح دهید؟ | ًلطفا در مورد نام خانوادگی امام و خودتان توضیح دهید؟ | ||
چون امام از خمین به حوزه آمده بودند، در مدرسه فیضیه به نام خمینی معروف شدند. یعنی هر | چون امام از خمین به حوزه آمده بودند، در مدرسه فیضیه به نام خمینی معروف شدند. یعنی هر طلبهای میخواست بگوید فلانی، میگفت آن شخص که از خمین آمد یا سید خمینی، یواش یواش ایشان به خمینی مشهور شدند بعد، قرار شد افراد شناسنامه بگیرند و بنا بر این شد که هرکس نام خانوادگی انتخاب کند. در آن زمان حضرت امام، نام خانوادگی «مصطفوی» را دوست داشتند. حال به چه دلیل، ما نمیدانیم. ایشان نام مصطفوی را انتخاب کردند. عموی بزرگم »پسندیده» را و عموی دیگرم «هندی» را، به همین جهت، نام خانوادگی هر کدام از آنان متفاوت است. | ||
شما اطلاع داشتید که بیماری حضرت امام چنین سرانجامی دارد؟ | شما اطلاع داشتید که بیماری حضرت امام چنین سرانجامی دارد؟ | ||
==پانویس == | خیر، پزشکان هم خیلی دیر فهمیدند. یعنی روزی که معده حضرت امام خونریزی کرد، فردایش آندوسکوپی کردند و این بیماری را تشخیص دادند و به حضرت امام گفتند: اگر عمل نکنیم، احتمال دارد تا سه یا شما شش ماه دیگر، خونریزی معده همراه با درد داشته باشید که قطعا را از بین میبرد. اگر عمل کنید یا 15 سال عمر خوب خواهید داشت یا مؤثر نمیافتد. <nowiki><ref> ر.ک: بینام، ص67-69</ref</nowiki> | ||
<references/> | |||
<nowiki>==پانویس ==</nowiki> | |||
<nowiki><references/></nowiki> | |||
==منابع مقاله== | ==منابع مقاله== |