۱۰۶٬۴۵۴
ویرایش
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - 'رده:سلسلهها، تقسیم بندی دوره ای' به 'رده:سلسلهها، تقسیمبندی دورهای') |
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - 'مهم تر' به 'مهمتر') |
||
خط ۳۶: | خط ۳۶: | ||
'''جامع التواریخ (تاریخ سلاطین خوارزم)'''، تألیف [[رشیدالدین فضلالله|رشیدالدین فضلالله همدانی]] (متوفی 718ق)، به تصحیح «[[روشن، محمد|محمد روشن]]»، از سوی میراث مکتوب منتشر شده است. این کتاب، بخش دیگری از کتاب ارزشمند «جامع التواریخ» است که طی آن، داستان نابودی دولت خوارزمشاهیان و غلبه مغول بر ایران مرور شده است.<ref>ر.ک: کتابخانه موزه و مرکز اسناد مجلس شورای اسلامی، 1395</ref> | '''جامع التواریخ (تاریخ سلاطین خوارزم)'''، تألیف [[رشیدالدین فضلالله|رشیدالدین فضلالله همدانی]] (متوفی 718ق)، به تصحیح «[[روشن، محمد|محمد روشن]]»، از سوی میراث مکتوب منتشر شده است. این کتاب، بخش دیگری از کتاب ارزشمند «جامع التواریخ» است که طی آن، داستان نابودی دولت خوارزمشاهیان و غلبه مغول بر ایران مرور شده است.<ref>ر.ک: کتابخانه موزه و مرکز اسناد مجلس شورای اسلامی، 1395</ref> | ||
این کتاب، یکی از | این کتاب، یکی از مهمترین منابع تاریخ ایران و جهان به زبان فارسی است که خاصه بخش مربوط به دوره مغولان آن از اهمیت و ارزشی یگانه برخوردار است.<ref>ر.ک: موسوی، مصطفی، ج17، ص348</ref> | ||
در باب میزان نقش [[رشیدالدین فضلالله|خواجه رشیدالدین]] در تألیف «جامع التواریخ» بحثی درازدامن و دیرپا میان محققان وجود داشته و دارد. آنچه مسلم است، وی همه مواد کتاب را به تنهایی گرد نیاورده است و در این راه کسانی، بلکه کسان بسیاری با وی همکاری داشتهاند. شمسالدین کاشانی در مقدمه تاریخ مغول منظوم خویش، این همکاران را «دوبار سی» یعنی 60 تن قلمداد کرده است که نام هیچ یک از آن همکاران در متن کتاب و دیگر منابع قید نشده است. اما به هرحال تلفیق و تألیف مواد گردآوری شده برعهده خود او بوده است.<ref>ر.ک: همان، ص351</ref> | در باب میزان نقش [[رشیدالدین فضلالله|خواجه رشیدالدین]] در تألیف «جامع التواریخ» بحثی درازدامن و دیرپا میان محققان وجود داشته و دارد. آنچه مسلم است، وی همه مواد کتاب را به تنهایی گرد نیاورده است و در این راه کسانی، بلکه کسان بسیاری با وی همکاری داشتهاند. شمسالدین کاشانی در مقدمه تاریخ مغول منظوم خویش، این همکاران را «دوبار سی» یعنی 60 تن قلمداد کرده است که نام هیچ یک از آن همکاران در متن کتاب و دیگر منابع قید نشده است. اما به هرحال تلفیق و تألیف مواد گردآوری شده برعهده خود او بوده است.<ref>ر.ک: همان، ص351</ref> | ||
خط ۵۰: | خط ۵۰: | ||
در مقدمه، به بیان ویژگیهای نسخ خطی کتاب پرداخته شده است.<ref>مقدمه، صفحه نه - شانزده</ref> | در مقدمه، به بیان ویژگیهای نسخ خطی کتاب پرداخته شده است.<ref>مقدمه، صفحه نه - شانزده</ref> | ||
طبعاً اهمیت «جامع التواریخ» به آن است که بر اساس مکتب تاریخ نگاری ایرانی و نیز نگاهی که رشیدالدین فضلالله به جهان و جغرافیای سیاسی آن روزگار داشته، نوشته شده است. | طبعاً اهمیت «جامع التواریخ» به آن است که بر اساس مکتب تاریخ نگاری ایرانی و نیز نگاهی که رشیدالدین فضلالله به جهان و جغرافیای سیاسی آن روزگار داشته، نوشته شده است. مهمترین ویژگی آن «جهانی» بودن آن است و دلیلش هم اینکه در دوره ای نوشته شد که به آرامی نگاه جهانی خود را نشان میداد. شاید خواجه نخستین کسی بود که این پیام را در عالم جدید گرفت و در این کتاب عظیم به کار بست<ref>ر.ک: کتابخانه موزه و مرکز اسناد مجلس شورای اسلامی، 1395</ref> | ||
اما در خصوص خوارزمشاهیان وقتی انسان آن را مطالعه میکند، بیش از ادوار دیگر متأثر میشود. از این که ایران در حال گسسته شدن است. از این که دولت استقراری ندارد؛ از اینکه امنیتی در کار نیست و بدتر از همه از اینکه مغولان میآیند و میسوزند و میکشند و خون ریزی میکنند. تاریخ خوارزمشاهیان به ویژه اواخر سلطان محمد و بعد هم جلالالدین منکبرنی یا منکبرتی، داستان ایران متلاطم است. نه پایتختی وجود دارد و نه شکست و پیروزی آن معلوم است و عاقبت هم جلالالدین که گم میشود و برای مدتی به صورت یک اسطوره درمی آید و عاقبت هم در عمق تاریخ فرو میرود<ref>ر.ک: همان</ref> | اما در خصوص خوارزمشاهیان وقتی انسان آن را مطالعه میکند، بیش از ادوار دیگر متأثر میشود. از این که ایران در حال گسسته شدن است. از این که دولت استقراری ندارد؛ از اینکه امنیتی در کار نیست و بدتر از همه از اینکه مغولان میآیند و میسوزند و میکشند و خون ریزی میکنند. تاریخ خوارزمشاهیان به ویژه اواخر سلطان محمد و بعد هم جلالالدین منکبرنی یا منکبرتی، داستان ایران متلاطم است. نه پایتختی وجود دارد و نه شکست و پیروزی آن معلوم است و عاقبت هم جلالالدین که گم میشود و برای مدتی به صورت یک اسطوره درمی آید و عاقبت هم در عمق تاریخ فرو میرود<ref>ر.ک: همان</ref> |