رساله عشق و عقل: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'ده اند' به 'ده‌اند'
جز (جایگزینی متن - 'مالدین' به 'م‌الدین')
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
جز (جایگزینی متن - 'ده اند' به 'ده‌اند')
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
خط ۵۰: خط ۵۰:
متن اثر با حمد و ثنای خداوند و ستایش پیامبر و خاندان و اصحاب او آغاز شده است و این شیوه‌ای کهن در متون دینی و عرفانی است که شیخ نیز به آن اهتمام نموده است. از عبارات نخستین کتاب چنین فهمیده می‌شود که کسی از شیخ پرسشی در کمال عقل و عشق و معیارهای آن پرسیده بود و شیخ این رساله را به تقاضا و پاسخ آن فرد نوشته است بی این که معلوم شود این فرد چه کسی بوده است، چنانکه می‌گوید: و امّا بعد، ... التماسی که از این ضعیف فرموده‌ای و استدعا نموده در تقریر شرح کمال عشق و کمال عقل تا هیچ مضادتی می‌توان بود در کمالیّت هر دو یا نه، و فرموده‌ای که ما هرکجا عقل بیشتر و شریفتر یافتیم در جمله موجودات [عشق بر او ثابت تر و ظریف  تر] بود و [چنانکه سیّد کاینات علیه الصّلوة و السّلام که عاقلترین و عاشقترین موجودات بود] و نموده‌ای که عقل نه قسمی‌است از اقسام موجودات بلکه عقل خود جمله موجودات است، و وجود او راست از آنکه به عقل بر همه اقسام وجود محیط توان شد و به هیچ قسم از اقسام موجودات بر عقل محیط نمی‌توان شد. این است مجموع سؤالات ... <ref>متن، ص 26</ref>.
متن اثر با حمد و ثنای خداوند و ستایش پیامبر و خاندان و اصحاب او آغاز شده است و این شیوه‌ای کهن در متون دینی و عرفانی است که شیخ نیز به آن اهتمام نموده است. از عبارات نخستین کتاب چنین فهمیده می‌شود که کسی از شیخ پرسشی در کمال عقل و عشق و معیارهای آن پرسیده بود و شیخ این رساله را به تقاضا و پاسخ آن فرد نوشته است بی این که معلوم شود این فرد چه کسی بوده است، چنانکه می‌گوید: و امّا بعد، ... التماسی که از این ضعیف فرموده‌ای و استدعا نموده در تقریر شرح کمال عشق و کمال عقل تا هیچ مضادتی می‌توان بود در کمالیّت هر دو یا نه، و فرموده‌ای که ما هرکجا عقل بیشتر و شریفتر یافتیم در جمله موجودات [عشق بر او ثابت تر و ظریف  تر] بود و [چنانکه سیّد کاینات علیه الصّلوة و السّلام که عاقلترین و عاشقترین موجودات بود] و نموده‌ای که عقل نه قسمی‌است از اقسام موجودات بلکه عقل خود جمله موجودات است، و وجود او راست از آنکه به عقل بر همه اقسام وجود محیط توان شد و به هیچ قسم از اقسام موجودات بر عقل محیط نمی‌توان شد. این است مجموع سؤالات ... <ref>متن، ص 26</ref>.


در پاسخ نیز شیخ به قوّت در خصوص پرسش و سختی آن و فهم آن اشارت می‌کند و بیان می‌دارد که فهم این مسئله چنان معضل بوده که اغلب افراد در آن حیران و یا منحرف شده اند. متن سخن شیخ چنین است: امّا الجواب، بدان که در شبهات این سؤالات و مقالات بسیاری خلق از فضلا و حکما و علمای متقدّم و متأخر، سرگردان بوده اند و هستند و هر اختلاف که در مسائل اصولی افتاده است محلّ اشکال همه از اینجا بوده است و چون به حقیقت در جواب بیانی شافی افتد، بسی مشکلات که به عمرهای دراز از حکمای اوائل در آن رنج برده اند و حل نتوانستند کرد حل افتد، «إن شاء الله وحده» ولکن نظری باید منصفانه که از رمص هوا و طبیعت پاک باشد و از رمد عناد و جدل و انکار و جحود و انفت و تقلید مبرّا تا باز بیند و انصاف دهد که تا غایت وقت در این معنی این تقریر و بیان در شرح کمال عقل و عشق و فرق میان هردو دیگری را بوده است یا نه و به حقیقت بباید دانست که به مجرّد نظر عقل و دلائل عقلی این مشکلات را حل نتوان کرد نظری باید که بعد از نور ایمان مؤیّد باشد به تأیید خصوصیّت روح خاص که [نص کلام باری بدان مسطور است که]: «کتب فی قلوبهم الایمان و ایّدهم بروح منه». و به تشریف ارائت: «سنریهم آیاتنا فی الآفاق و فی انفسهم» از مکاشفات و مشاهدات حضرتی مشرّف باشد تا حقیقت حقیّت هریک از عقل و عشق را بیان تواند کرد [که «حتّی یتبیّـن لهم انّـه الحق» همچنان که مبیّن این کلمات و مجیّب این سؤالات می‌باید که از طوری به طوری ورای عقل بهره مند باشد تا بیان این حقایق تواند کرد] مستمع [نیز] می‌باید که از این عالم بهره دارد تا نور ایمانی که بدان مصدّق و مدرک این حقایق تواند شد<ref>متن، صص 28-26</ref>.
در پاسخ نیز شیخ به قوّت در خصوص پرسش و سختی آن و فهم آن اشارت می‌کند و بیان می‌دارد که فهم این مسئله چنان معضل بوده که اغلب افراد در آن حیران و یا منحرف شده‌اند. متن سخن شیخ چنین است: امّا الجواب، بدان که در شبهات این سؤالات و مقالات بسیاری خلق از فضلا و حکما و علمای متقدّم و متأخر، سرگردان بوده‌اند و هستند و هر اختلاف که در مسائل اصولی افتاده است محلّ اشکال همه از اینجا بوده است و چون به حقیقت در جواب بیانی شافی افتد، بسی مشکلات که به عمرهای دراز از حکمای اوائل در آن رنج برده‌اند و حل نتوانستند کرد حل افتد، «إن شاء الله وحده» ولکن نظری باید منصفانه که از رمص هوا و طبیعت پاک باشد و از رمد عناد و جدل و انکار و جحود و انفت و تقلید مبرّا تا باز بیند و انصاف دهد که تا غایت وقت در این معنی این تقریر و بیان در شرح کمال عقل و عشق و فرق میان هردو دیگری را بوده است یا نه و به حقیقت بباید دانست که به مجرّد نظر عقل و دلائل عقلی این مشکلات را حل نتوان کرد نظری باید که بعد از نور ایمان مؤیّد باشد به تأیید خصوصیّت روح خاص که [نص کلام باری بدان مسطور است که]: «کتب فی قلوبهم الایمان و ایّدهم بروح منه». و به تشریف ارائت: «سنریهم آیاتنا فی الآفاق و فی انفسهم» از مکاشفات و مشاهدات حضرتی مشرّف باشد تا حقیقت حقیّت هریک از عقل و عشق را بیان تواند کرد [که «حتّی یتبیّـن لهم انّـه الحق» همچنان که مبیّن این کلمات و مجیّب این سؤالات می‌باید که از طوری به طوری ورای عقل بهره مند باشد تا بیان این حقایق تواند کرد] مستمع [نیز] می‌باید که از این عالم بهره دارد تا نور ایمانی که بدان مصدّق و مدرک این حقایق تواند شد<ref>متن، صص 28-26</ref>.


شیخ توضیحات خود را با عنوان فصل آورده است و لذا در این رساله چندین فصل بدون شماره وجود دارد که به ترتیب مطالب به توالی در شرح و توضیح پرسش مذکور جریان می‌یابد. در یک فصل از اصناف موجودات سخن می‌گوید که در مجموع دو صنف قابل توجّه اند یکی روحانی و یکی هم جسمانی، قسم روحانی آن است که با حواس خمسه‌ی ظاهری نتوان آن را ادراک کرد و در مقابل قسم دوّم که جسمانی است با حواس صوری و ظاهری پنجگانه قابل ادراک است<ref>متن، ص 29</ref>. در فصلی دیگر از ربط موجودات روحانی و جسمانی سخن می‌گوید و از آنچه که به آن تعلق گرفته یاد می‌کند<ref>متن، ص 31</ref>. در همین اثنا از موجودات متفاوت به مانند: جماد، نبات، حیوان، شیطان، ملک و انسان سخن می‌گوید. و اینها تمهیدی است تا وارد بحث عشق و عقل شود و لذا در این باره بیان می‌دارد:  
شیخ توضیحات خود را با عنوان فصل آورده است و لذا در این رساله چندین فصل بدون شماره وجود دارد که به ترتیب مطالب به توالی در شرح و توضیح پرسش مذکور جریان می‌یابد. در یک فصل از اصناف موجودات سخن می‌گوید که در مجموع دو صنف قابل توجّه اند یکی روحانی و یکی هم جسمانی، قسم روحانی آن است که با حواس خمسه‌ی ظاهری نتوان آن را ادراک کرد و در مقابل قسم دوّم که جسمانی است با حواس صوری و ظاهری پنجگانه قابل ادراک است<ref>متن، ص 29</ref>. در فصلی دیگر از ربط موجودات روحانی و جسمانی سخن می‌گوید و از آنچه که به آن تعلق گرفته یاد می‌کند<ref>متن، ص 31</ref>. در همین اثنا از موجودات متفاوت به مانند: جماد، نبات، حیوان، شیطان، ملک و انسان سخن می‌گوید. و اینها تمهیدی است تا وارد بحث عشق و عقل شود و لذا در این باره بیان می‌دارد:  


امّا انسان در قبول فیض عقل قابل ترقّی است تا به تربیّت عقل هریک از قوّت به فعل آید و عقل هریک شاید که به عقل دیگری برسد و از وی در گذرد پس کمالیّت مراتب عقلی هم انسان را تواند بود که آلات پرورش آن از حواسّ ظاهر و قوای باطن و دیگر مدرکات دلی و سرّی و روحانی به کمال دارد. امّا [آن] نوع دوّم در قابلیّت کمالیّت که خاص انسان راست قابلیتّ فیض بی واسطه است که آنرا نور الله می‌ خوانیم و اگرچه انسان مطلقاً مستعدّ قبول این فیض است امّا سعادت یافت این فیض به هر انسان نمی‌دهند به خلاف فیض نور عقل که مطلقاً به هر انسانی اثری از آن فیض داده اند که بدان مستحقّ خطاب [حق می‌شوند] و در تربیت آن عقل به خود مستقل اند [و] در پرورش آن محتاج پیغمبری نیستند تا آن عقل به کمال رسانند چنانکه فلاسفه [و حکما] به استبداد خویش و تعلیم استادی جنس خویش عقل را به نوعی کمال رسانیدند که مدرک دقایق علوم طبّی و نجومی‌و منطقی و ریاضی و غیر آن شدند و در علم الهی خوض کردند آنچه حدّ عقل نبود که آن  نوع ادراک کند به خودی خود در آن شروع کردند، لاجرم در شبهات و کفریات افتادند<ref>متن، ص 35</ref>.
امّا انسان در قبول فیض عقل قابل ترقّی است تا به تربیّت عقل هریک از قوّت به فعل آید و عقل هریک شاید که به عقل دیگری برسد و از وی در گذرد پس کمالیّت مراتب عقلی هم انسان را تواند بود که آلات پرورش آن از حواسّ ظاهر و قوای باطن و دیگر مدرکات دلی و سرّی و روحانی به کمال دارد. امّا [آن] نوع دوّم در قابلیّت کمالیّت که خاص انسان راست قابلیتّ فیض بی واسطه است که آنرا نور الله می‌ خوانیم و اگرچه انسان مطلقاً مستعدّ قبول این فیض است امّا سعادت یافت این فیض به هر انسان نمی‌دهند به خلاف فیض نور عقل که مطلقاً به هر انسانی اثری از آن فیض داده‌اند که بدان مستحقّ خطاب [حق می‌شوند] و در تربیت آن عقل به خود مستقل اند [و] در پرورش آن محتاج پیغمبری نیستند تا آن عقل به کمال رسانند چنانکه فلاسفه [و حکما] به استبداد خویش و تعلیم استادی جنس خویش عقل را به نوعی کمال رسانیدند که مدرک دقایق علوم طبّی و نجومی‌و منطقی و ریاضی و غیر آن شدند و در علم الهی خوض کردند آنچه حدّ عقل نبود که آن  نوع ادراک کند به خودی خود در آن شروع کردند، لاجرم در شبهات و کفریات افتادند<ref>متن، ص 35</ref>.


آخرین عبارت شیخ قبل از ختام عربی رساله چنین است: خوانندگان این قصّه پر غصّه را از اریحیّت همّت بر هفوات قلم رقم عفو باید کشید و بعین الرّضا بدین نوباوه‌ی غیب بی ریب، باید نگرید و سرّ این درج گهر به دست نیاز باید گشود و قدم در این بادیه‌ی بی پایان از سر اعتقاد باید نهاد تا بو که به مقصد و مقصودی توان رسید<ref>متن، ص 83</ref>.
آخرین عبارت شیخ قبل از ختام عربی رساله چنین است: خوانندگان این قصّه پر غصّه را از اریحیّت همّت بر هفوات قلم رقم عفو باید کشید و بعین الرّضا بدین نوباوه‌ی غیب بی ریب، باید نگرید و سرّ این درج گهر به دست نیاز باید گشود و قدم در این بادیه‌ی بی پایان از سر اعتقاد باید نهاد تا بو که به مقصد و مقصودی توان رسید<ref>متن، ص 83</ref>.