سهروردی دانای حکمت باستان: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'ده اند' به 'ده‌اند'
جز (جایگزینی متن - 'بالدین' به 'ب‌الدین')
جز (جایگزینی متن - 'ده اند' به 'ده‌اند')
خط ۵۱: خط ۵۱:
# [[سهروردی، عمر بن محمد|شهاب‌الدین ابوحفص عمر سهروردی]]، متوفی به سال 632 ه ق.
# [[سهروردی، عمر بن محمد|شهاب‌الدین ابوحفص عمر سهروردی]]، متوفی به سال 632 ه ق.


نویسنده در ادامه به ناشناخته بودن شیخ اشراق اشاره می‌کند و در این باره چند صفحه‌ای را توضیح می‌دهد، و به خاطره‌ای ناخوش اشاره می‌کند  که یکی از ناموران در سخنرانی از احوال او وی را به بدترین وجه ممکن معرّفی کرده بود که با اعتراض نویسنده، [[محمدی وایقانی، کاظم|کاظم محمّدی]] مواجه می‌شود. بعد از آن در عنوان تصحیح دو فکر خطا به دو نکته‌ی مهم تذکار می‌دهد: در اینجا دو فکر غلط در برخی نوشته‌ها درباره‌ی شیخ اشراق وجود دارد که باید به آن اشاره کرد و آن را اصلاح نمود: یکی این که برخی از این جهت که او به ایجاد حکمت اشراق دست زده است وی را از اساس مخالف حکمت مشّاء تلقّی کرده اند. واین البتّه با توجّه به آثار خود شیخ معلوم است که کاملاً بی‌اساس است. چه این که خود او در انتهای کتاب بزرگ‌اش، [[حکمة الإشراق|حکمة الاشراق]] گفته است که تنها کسی می‌تواند به اسرار این کتاب پی ببرد که با مشی و سلوک فکریِ مشّائیان کاملاً آشنا باشد. و این نکته به خوبی، غلط بودن نظر آن کسانی که وی را دربست مخالف فلسفه‌ی مشّاء دانسته‌اند معلوم می‌سازد. و غلط دیگر که باید به آن اشاره‌کرد این‌که برخی پنداشته‌اند شیخ اشراق در آخر عمر و پیش از مرگ به حکمت مشّاء بازگشته است و از اندیشه‌های اشراقیِ خود کاسته و یا دست شسته است. این هم براساسی نیست، چه آثاری که در دوران آخر عمر وی به رشته‌ی تحریر درآمده نیز به منزله‌ی تأیید و تثبیت افکار اشراقیِ اوست<ref>مقدّمه، ص 53</ref>.
نویسنده در ادامه به ناشناخته بودن شیخ اشراق اشاره می‌کند و در این باره چند صفحه‌ای را توضیح می‌دهد، و به خاطره‌ای ناخوش اشاره می‌کند  که یکی از ناموران در سخنرانی از احوال او وی را به بدترین وجه ممکن معرّفی کرده بود که با اعتراض نویسنده، [[محمدی وایقانی، کاظم|کاظم محمّدی]] مواجه می‌شود. بعد از آن در عنوان تصحیح دو فکر خطا به دو نکته‌ی مهم تذکار می‌دهد: در اینجا دو فکر غلط در برخی نوشته‌ها درباره‌ی شیخ اشراق وجود دارد که باید به آن اشاره کرد و آن را اصلاح نمود: یکی این که برخی از این جهت که او به ایجاد حکمت اشراق دست زده است وی را از اساس مخالف حکمت مشّاء تلقّی کرده‌اند. واین البتّه با توجّه به آثار خود شیخ معلوم است که کاملاً بی‌اساس است. چه این که خود او در انتهای کتاب بزرگ‌اش، [[حکمة الإشراق|حکمة الاشراق]] گفته است که تنها کسی می‌تواند به اسرار این کتاب پی ببرد که با مشی و سلوک فکریِ مشّائیان کاملاً آشنا باشد. و این نکته به خوبی، غلط بودن نظر آن کسانی که وی را دربست مخالف فلسفه‌ی مشّاء دانسته‌اند معلوم می‌سازد. و غلط دیگر که باید به آن اشاره‌کرد این‌که برخی پنداشته‌اند شیخ اشراق در آخر عمر و پیش از مرگ به حکمت مشّاء بازگشته است و از اندیشه‌های اشراقیِ خود کاسته و یا دست شسته است. این هم براساسی نیست، چه آثاری که در دوران آخر عمر وی به رشته‌ی تحریر درآمده نیز به منزله‌ی تأیید و تثبیت افکار اشراقیِ اوست<ref>مقدّمه، ص 53</ref>.


نویسنده در بخش تأثیر سهروردی بر شخصیتهای علمی، ادبی و حکمای بعد از خود نام برخی از بزرگان را که از وی یاد کرده و تحت تأثیرش بوده‌اند را نام برده است که از جمله می‌‌توان به این اشخاص اشاره کرد: [[امام فخر رازی]]، شیخ [[اوحدالدین کرمانی]]، [[عبدالرزاق کاشانی]]، [[محمد بن ابی‌جمهور]]، [[علامه حلی]]، [[ابن کمونه، سعد بن منصور|ابن کمونه]]، [[دوانی، محمد بن اسعد|جلال‌الدین دوانی]]، [[غیاث‌الدن منصور شیرازی]]، [[شیخ بهایی، محمد بن حسین|شیخ بهایی]]، [[میرداماد]]، [[صدرالدین شیرازی، محمد بن ابراهیم|ملاصدرای شیرازی]]، [[فیض کاشانی]] و [[ملا هادی سبزواری]]. برخی از ایشان حتّی برخی از کتابهای شیخ اشراق را شرح کرده و بر آن تفسیر نوشته‌اند.
نویسنده در بخش تأثیر سهروردی بر شخصیتهای علمی، ادبی و حکمای بعد از خود نام برخی از بزرگان را که از وی یاد کرده و تحت تأثیرش بوده‌اند را نام برده است که از جمله می‌‌توان به این اشخاص اشاره کرد: [[امام فخر رازی]]، شیخ [[اوحدالدین کرمانی]]، [[عبدالرزاق کاشانی]]، [[محمد بن ابی‌جمهور]]، [[علامه حلی]]، [[ابن کمونه، سعد بن منصور|ابن کمونه]]، [[دوانی، محمد بن اسعد|جلال‌الدین دوانی]]، [[غیاث‌الدن منصور شیرازی]]، [[شیخ بهایی، محمد بن حسین|شیخ بهایی]]، [[میرداماد]]، [[صدرالدین شیرازی، محمد بن ابراهیم|ملاصدرای شیرازی]]، [[فیض کاشانی]] و [[ملا هادی سبزواری]]. برخی از ایشان حتّی برخی از کتابهای شیخ اشراق را شرح کرده و بر آن تفسیر نوشته‌اند.