۱۰۶٬۷۷۴
ویرایش
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۵۰: | خط ۵۰: | ||
'''مبحث دوم:''' | '''مبحث دوم:''' | ||
بیان آنکه غیر طریقه امامیه در استنباط فقهی اتصال مقبول به وحی ندارد | بیان آنکه غیر طریقه امامیه در استنباط فقهی اتصال مقبول به وحی ندارد | ||
فرق بین متولیان فقه سنتی، یعنی مجتهدان از فقهای امامیه، علیه السلام، و بین فقهای اخباریون از اصحاب ما، به وجوهی است که بعضی از علما آمار آن وجوه افتراق را بیش از 40 مورد ذکر کرده اند. عمده فروق همان افتراق در مبانی استنباطات است. مجتهدان از فقهای امامیه، مبانی و ادله استنباط را در 4 امر یعنی کتاب و سنت و اجماع و عقل منحصر فرموده اند. و اخباریون از اصحاب ما، در دو امر، یعنی کتاب و سنّت، محصور کردهاند. البته اجماع نهایتا به سنت باز می گردد، ولی شگفتانگیز است حذف عقل از مبانی استدلاًل و استنباط! «عقل» اصل و پایه اساسی برای نقل و سمع است. اگر عقل نباشد، سمعیات مربوط به معارف احکام قابل اثبات نیست. | فرق بین متولیان فقه سنتی، یعنی مجتهدان از فقهای امامیه، علیه السلام، و بین فقهای اخباریون از اصحاب ما، به وجوهی است که بعضی از علما آمار آن وجوه افتراق را بیش از 40 مورد ذکر کرده اند. عمده فروق همان افتراق در مبانی استنباطات است. مجتهدان از فقهای امامیه، مبانی و ادله استنباط را در 4 امر یعنی کتاب و سنت و اجماع و عقل منحصر فرموده اند. و اخباریون از اصحاب ما، در دو امر، یعنی کتاب و سنّت، محصور کردهاند. البته اجماع نهایتا به سنت باز می گردد، ولی شگفتانگیز است حذف عقل از مبانی استدلاًل و استنباط! «عقل» اصل و پایه اساسی برای نقل و سمع است. اگر عقل نباشد، سمعیات مربوط به معارف احکام قابل اثبات نیست. | ||
آنچه روش اخباریون ما را بیاعتبار و آنان را منزوی ساخته، حذف عقل است- که خود پایه اساسی سمع و نقل به شمار می رود- از مبانی استدلال و احتجاج در غیر ضروریات. مولیاند اخباری که قطع حاصل از مقدمات قطعیه عقلیه غیر ضروریه اعتبار ندارد. چون در معرض خطا و اشتباه است. شیخ اعظم به این شبهه اینگونه پاسخ میدهند: | آنچه روش اخباریون ما را بیاعتبار و آنان را منزوی ساخته، حذف عقل است- که خود پایه اساسی سمع و نقل به شمار می رود- از مبانی استدلال و احتجاج در غیر ضروریات. مولیاند اخباری که قطع حاصل از مقدمات قطعیه عقلیه غیر ضروریه اعتبار ندارد. چون در معرض خطا و اشتباه است. شیخ اعظم به این شبهه اینگونه پاسخ میدهند: | ||
«بدیهیات از آن عقل است و نظریات نیز در صورت موافقت نقل با آن ،حکم آن بر نقل مقدم است و در صورت تعارض بین عقل و نقل، در نزد ما شکی نیست که نقل رجحان دارد. و در این صورت، حکم عقل هیچ التفات نمی شود و این قاعده ای است که مسائل بسیاری بر آن مبتنی است». | «بدیهیات از آن عقل است و نظریات نیز در صورت موافقت نقل با آن ،حکم آن بر نقل مقدم است و در صورت تعارض بین عقل و نقل، در نزد ما شکی نیست که نقل رجحان دارد. و در این صورت، حکم عقل هیچ التفات نمی شود و این قاعده ای است که مسائل بسیاری بر آن مبتنی است». | ||
امام راحل (ره) در درس اصول به مناسبتی فرمودند: «علم کلام چیزی جز فلسفه | [[موسوی خمینی، سید روحالله|امام راحل(ره)]] در درس اصول به مناسبتی فرمودند: «علم کلام چیزی جز فلسفه مقدسها نیست. همان فلسفه مقدسهاست که علم کلام نامیده شده است». | ||
برهان ناب در مسیر جدال و تنازع اهوا و آراء ملل و نحل طبعا به اوهام و تخیلات گردیده است. بر محقق صاحب بصیرت است که مسئلًه «اصالت عقل برای نقل» را از منبع اصل آن که فلسفه است استفسار کند، چه آنکه شئون نفس و قوای آن، که از آن جمله عقل است، در فلسفه مورد بحث و مصب برهان واقع گردیده است، و معانیای که برای عقل آمده است باید در آنجا تفحص کرد. اختلاف بین دو عقل بالذات نیست، بلکه به اختلاف مدرکات است که به دو عقل تعبیر شده و چنانچه مدرک از قبیل حسن و قبح فعل باشد. این سنخ مدرک را «عقل عملی» میخوانند، مانند حسن عدل و قبح ظلم. و چنانچه مدرک در طریق فعل و عمل نباشد، مانند: «کل بزرگتر از جزء خود است.» این سنخ را «عقل نظری» مینامند. و بر این اساس، معنی حکم عقل همان ادراک حسن و قبح افعال است، و برای عقل هیچ گونه انشاء بعث و زجر و امر و نهی نیست، مگر به معنی ادراکی که عقل را داعی بر عمل باشد. | برهان ناب در مسیر جدال و تنازع اهوا و آراء ملل و نحل طبعا به اوهام و تخیلات گردیده است. بر محقق صاحب بصیرت است که مسئلًه «اصالت عقل برای نقل» را از منبع اصل آن که فلسفه است استفسار کند، چه آنکه شئون نفس و قوای آن، که از آن جمله عقل است، در فلسفه مورد بحث و مصب برهان واقع گردیده است، و معانیای که برای عقل آمده است باید در آنجا تفحص کرد. اختلاف بین دو عقل بالذات نیست، بلکه به اختلاف مدرکات است که به دو عقل تعبیر شده و چنانچه مدرک از قبیل حسن و قبح فعل باشد. این سنخ مدرک را «عقل عملی» میخوانند، مانند حسن عدل و قبح ظلم. و چنانچه مدرک در طریق فعل و عمل نباشد، مانند: «کل بزرگتر از جزء خود است.» این سنخ را «عقل نظری» مینامند. و بر این اساس، معنی حکم عقل همان ادراک حسن و قبح افعال است، و برای عقل هیچ گونه انشاء بعث و زجر و امر و نهی نیست، مگر به معنی ادراکی که عقل را داعی بر عمل باشد. | ||
'''مبحث سوم:''' | '''مبحث سوم:''' | ||
احوال کتب صحاح و سنن و زمان تدوین حدیث قول بزرگان اهل سنت درباره تدوین حدیث و تردید در باب اتصال فقه آنان به وحی: | احوال کتب صحاح و سنن و زمان تدوین حدیث قول بزرگان اهل سنت درباره تدوین حدیث و تردید در باب اتصال فقه آنان به وحی: | ||
روایات و آثار وارد در منع کتابت احادیث و آثار و نیز تجویز آن بسیاراست. علماء و محققان در توجیه و جمع بین این دو دسته از روایات آرائی دارند که عبارت است از: | روایات و آثار وارد در منع کتابت احادیث و آثار و نیز تجویز آن بسیاراست. علماء و محققان در توجیه و جمع بین این دو دسته از روایات آرائی دارند که عبارت است از: | ||
#بعضی از اهل تحقیق گفتهاند حدیث ابوسعید | #بعضی از اهل تحقیق گفتهاند حدیث [[ابوسعید خدری]]، که اصل و اساس در اخبار و آثار نهی است، حدیثی است موقوف علیه، یعنی فقط منسوب به ابوسعید است و به حدیث موقوف احتجاج نمیشود. این رأی را در [[فتح الباري شرح صحیح البخاري|فتح الباری]] به بخاری نسبت میدهند. | ||
#نهی از کتابت در آغاز اسلام جاری گردیده و حکمش این بود که قرآن از اختلاط با حدیث مصون باشد. و وقتی که تعداد مسلمانان فزونی یافت، و سبک قرآن درست شناسایی شد و معرفت مسلمین به آن کامل گردید، به گونهای که تمایز قرآن را از حدیث به روشنی دریافته بودند، بیم اختلاط و اشتباه آن با حدیث زایل گردید و حکم نهی نیز با زوال حکمت نهی زایل گشت. به عبارت دیگر آثار و اخباری که در جواز کتابت آمده همه حاکی از انقضای مدت نهی است و به اصطلاح ناسخ حکم منع بوده است. | #نهی از کتابت در آغاز اسلام جاری گردیده و حکمش این بود که قرآن از اختلاط با حدیث مصون باشد. و وقتی که تعداد مسلمانان فزونی یافت، و سبک قرآن درست شناسایی شد و معرفت مسلمین به آن کامل گردید، به گونهای که تمایز قرآن را از حدیث به روشنی دریافته بودند، بیم اختلاط و اشتباه آن با حدیث زایل گردید و حکم نهی نیز با زوال حکمت نهی زایل گشت. به عبارت دیگر آثار و اخباری که در جواز کتابت آمده همه حاکی از انقضای مدت نهی است و به اصطلاح ناسخ حکم منع بوده است. | ||