ابن بابک، عبدالصمد: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - ' ' به ' '
جز (جایگزینی متن - ' ؛' به '؛')
جز (جایگزینی متن - ' ' به ' ')
خط ۲۸: خط ۲۸:
| پیش از =  
| پیش از =  
| اساتید =  
| اساتید =  
| مشایخ =  
| مشایخ =  
| معاصرین =  
| معاصرین =  
| شاگردان =  
| شاگردان =  
خط ۶۲: خط ۶۲:
====مسأله سیاسی====
====مسأله سیاسی====
ابن بابک خصوصاً در زمانى مى‌زیست که عضدالدوله درگذشته بود و شاهزادگان دیلمى هر یک گوشه‌ای‌از خاک ایران و عراق را گرفته‌، آرزوی شاهنشاهى در سر مى‌پروراندند. هر چه زمان بیشتر مى‌گذشت‌، جدایى و دشمنى میان آنان فزون‌تر مى‌شد و اندک اندک آتش جنگ از آن میان، زبانه مى‌کشید. وزیران و امیران و اعیان هر ناحیه نیز البته از شهریاران خویش پیروی مى‌کردند و به ناچار دامنشان به کشمکش‌های سیاسى آلوده مى‌شد. اما شگفتى کار ابن بابک در آن است که وی همه شاهان و امیران عصر خویش را از بغداد گرفته تا کرمان و گرگان مدح گفته و کمتر در دام جدال‌های سیاسى گرفتار آمده است‌.
ابن بابک خصوصاً در زمانى مى‌زیست که عضدالدوله درگذشته بود و شاهزادگان دیلمى هر یک گوشه‌ای‌از خاک ایران و عراق را گرفته‌، آرزوی شاهنشاهى در سر مى‌پروراندند. هر چه زمان بیشتر مى‌گذشت‌، جدایى و دشمنى میان آنان فزون‌تر مى‌شد و اندک اندک آتش جنگ از آن میان، زبانه مى‌کشید. وزیران و امیران و اعیان هر ناحیه نیز البته از شهریاران خویش پیروی مى‌کردند و به ناچار دامنشان به کشمکش‌های سیاسى آلوده مى‌شد. اما شگفتى کار ابن بابک در آن است که وی همه شاهان و امیران عصر خویش را از بغداد گرفته تا کرمان و گرگان مدح گفته و کمتر در دام جدال‌های سیاسى گرفتار آمده است‌.
وی حتى از مدح سلطان محمود که از خاور برآمد و قدرت روز افزون مى‌یافت و کیان پادشاهى دیلمى را تهدید مى‌کرد، چشم نپوشید، فهرست ممدوحان او سخت مفصل است‌. از این میان‌، ذکر شاهان و شاهزادگان شاید سودمند باشد: فخرالدوله شاهنشاه‌، در ری و اصفهان‌،پس از مرگ صاحب‌بن‌عباد؛ شمس‌الدوله پسر فخرالدوله‌، حاکم همدان و قرمیسین. این مدیحه رادر تاریخ 407ق‌/1016م سروده است؛ بهاءالدوله پسر عضدالدوله‌، فارس و عراق‌، 4 قصیده، اما دو قصیده (سوم و چهارم‌) را خود موفق نشد نزد شهریار بخواند؛ شرف‌الدوله پسر عضدالدوله‌، فارس و عراق‌. بنابر عنوان قصیده‌، هنگامى که شاعر از ری به بغداد رفت‌، شرف‌الدوله او را گرفته به زندان انداخت؛ شاهنشاه‌کهف‌الامه[= رکن‌الدوله‌]، ری‌، 395ق؛ ابوکالیجار مرزبان بن ویهان‌، خوزستان؛ امیر ابوالعباس‌، خسرو فیروز بن رکن‌الدوله‌، پس از مرگ صاحب؛ فلک المعالى منوچهر بن شمس‌المعالى‌، گرگان؛ کیا ابومظفر بن کیا ابى العباس‌، نهاوند. قصیده‌ای دیگر در باب وداع و گلایه از او؛ سلطان محمود غزنوی‌، قصیده اول‌، بى‌تاریخ، قصیده دوم به مناسبت فتح خوارزم در 407ق‌/1016م و تنها امیری که شاعر جسارت ورزیده و او را هجا گفته است‌، بدر بن حسنویه (365- 405ق‌/979-1014م‌) است‌.
وی حتى از مدح سلطان محمود که از خاور برآمد و قدرت روز افزون مى‌یافت و کیان پادشاهى دیلمى را تهدید مى‌کرد، چشم نپوشید، فهرست ممدوحان او سخت مفصل است‌. از این میان‌، ذکر شاهان و شاهزادگان شاید سودمند باشد: فخرالدوله شاهنشاه‌، در ری و اصفهان‌،پس از مرگ صاحب‌بن‌عباد؛ شمس‌الدوله پسر فخرالدوله‌، حاکم همدان و قرمیسین. این مدیحه رادر تاریخ 407ق‌/1016م سروده است؛ بهاءالدوله پسر عضدالدوله‌، فارس و عراق‌، 4 قصیده، اما دو قصیده (سوم و چهارم‌) را خود موفق نشد نزد شهریار بخواند؛ شرف‌الدوله پسر عضدالدوله‌، فارس و عراق‌. بنابر عنوان قصیده‌، هنگامى که شاعر از ری به بغداد رفت‌، شرف‌الدوله او را گرفته به زندان انداخت؛ شاهنشاه‌کهف‌الامه[= رکن‌الدوله‌]، ری‌، 395ق؛ ابوکالیجار مرزبان بن ویهان‌، خوزستان؛ امیر ابوالعباس‌، خسرو فیروز بن رکن‌الدوله‌، پس از مرگ صاحب؛ فلک المعالى منوچهر بن شمس‌المعالى‌، گرگان؛ کیا ابومظفر بن کیا ابى العباس‌، نهاوند. قصیده‌ای دیگر در باب وداع و گلایه از او؛ سلطان محمود غزنوی‌، قصیده اول‌، بى‌تاریخ، قصیده دوم به مناسبت فتح خوارزم در 407ق‌/1016م و تنها امیری که شاعر جسارت ورزیده و او را هجا گفته است‌، بدر بن حسنویه (365- 405ق‌/979-1014م‌) است‌.
مى‌دانیم که بدر به شیوه‌ای زیرکانه با امیران آل بویه روابطى نیکو برقرار کرده و در بخش بزرگى از جبال‌، دولت نیمه مستقلى تشکیل داده بود. با این‌همه بدر در نظر آل بویه پیوسته شخصیتى مزاحم جلوه مى‌کرد، به همین جهت ابن بابک آن قدر گستاخى یافت که او را مورد انتقاد قرار دهد. در عوض شاعر، فرزند او هلال (400- 405ق‌/ 1010-1014م‌) را به گونه‌ای ستوده است‌: در 2 قصیده، فخرالملک وزیر را مدح گفته و به خلعت گرفتن از هلال اشاره مى‌کند. نکته جالب آن‌که در عناوین قصاید، نام این امیر کرد همه جا هُلَیل آمده نه هلال‌.
مى‌دانیم که بدر به شیوه‌ای زیرکانه با امیران آل بویه روابطى نیکو برقرار کرده و در بخش بزرگى از جبال‌، دولت نیمه مستقلى تشکیل داده بود. با این‌همه بدر در نظر آل بویه پیوسته شخصیتى مزاحم جلوه مى‌کرد، به همین جهت ابن بابک آن قدر گستاخى یافت که او را مورد انتقاد قرار دهد. در عوض شاعر، فرزند او هلال (400- 405ق‌/ 1010-1014م‌) را به گونه‌ای ستوده است‌: در 2 قصیده، فخرالملک وزیر را مدح گفته و به خلعت گرفتن از هلال اشاره مى‌کند. نکته جالب آن‌که در عناوین قصاید، نام این امیر کرد همه جا هُلَیل آمده نه هلال‌.
با توجه به تعداد اندک قصایدی که وی در مدح شاهان و شاهزادگان گفته‌، البته نمى‌توان او را شاعر دربار خواند. در عوض‌، اشعاری که در ستایش وزیران بزرگ و کوچک دیلمى پرداخته‌، سخت فراوان است و در وهله اول مى‌توان او را شاعر صاحب بن عباد نامید، زیرا چنان‌که گذشت وی زمستان‌ها را نزد صاحب مى‌گذراند و اشعاری که در مدح او سروده به 22 قصیده مى‌رسد که 2 تای آنها را در ری و بقیه را در گرگان به او تقدیم کرده است‌. با این‌همه‌، تعداد قصایدی که برای ابوسعد محمد ابن اسماعیل بن فضل سروده‌، بیشتر است و به 27 قصیده بالغ مى‌گردد. از این قصاید چنین برمى‌آید که رابطه شاعر با این وزیر - که در همدان مأمور بود - بیشتر دوستانه بوده است‌، زیرا، یک بار او را در بغداد، یک بار در قزوین پیش از آن‌که وزیر شود و 8 بار در ری مدح کرده است‌. یکى از این مدایح‌، در جشن مهرگان (394ق‌/1004م‌)، به مناسبت وزارت یافتن او، احتمالاً از سوی مجدالدوله دیلمى‌، سروده شده‌است‌. 16 قصیده دیگر که درباره او سروده احتمالاً همه را در همدان تقدیم او کرده و آخرین قصیده تاریخ دار (399ق‌) در جشن مهرگان پرداخته شده است‌. این وزیر عاقبت خانه‌نشین شد و 2 قصیده به همین مناسبت در دیوان ابن بابک آمده است‌. دیگر وزیران نسبتاً معتبری که وی در داخل خاک ایران مدح گفته عبارتند از: ابوالقاسم على بن محمد بن فضل‌، بیشتری در ری و نهاوند، 17 قصیده‌؛ وزیر ابوعلى حمد بن احمد، 11 قصیده همه در گرگان‌؛ وزیر فلک الملک ابوالمعالى در همدان و نهاوند، 8 قصیده که 2 تای آنها را در 406ق ساخته‌؛ ابونصر خرشید ابن یزدانفادار بن مافنه‌، 3 قصیده‌، بدون ذکر محل و تاریخ‌؛ استاد جلیل ابوعلى حسن بن احمد، در ری‌، 9 قصیده که آخرین آنها به تاریخ 396ق است‌، یکى را نیز پس از مصادره اموالش در ری و یکى را در 388ق‌/998م در جشن مهرگان زمانى که ابوعلى از ری به جنگ قابوس ابن وشمگیر رفته و به فریم رسیده بود، ساخت‌؛ اسفهسالار ابونصر احمد بن محمد، 10 قصیده در ری‌، یکى در قرمیسین‌؛ ابوسعد منصور ابن حسن آوی وزیر مجدالدوله‌، 6 قصیده‌، یکى به تاریخ 399ق‌/1009م‌، یکى دیگر هجایى بسیار تند و ناشایست است‌؛ابوالقاسم و ابوالعلاء از خاندان آل حسول (ه م‌)، هر کدام یک قصیده و ابوطاهر از همین خاندان‌، 3 قصیده‌؛ درباره ابوبکر بن رافع که چندی والى نهاوند بود، 14 قصیده در نهاوند و همدان وری سروده است‌، اما بیشتر این قصائد در هجای اوست و آگاهی‌های تاریخى پر بهایى از آنها به دست مى‌آید. بر این فهرست البته مى‌توان ده‌ها نام دیگر نیز افزود.
با توجه به تعداد اندک قصایدی که وی در مدح شاهان و شاهزادگان گفته‌، البته نمى‌توان او را شاعر دربار خواند. در عوض‌، اشعاری که در ستایش وزیران بزرگ و کوچک دیلمى پرداخته‌، سخت فراوان است و در وهله اول مى‌توان او را شاعر صاحب بن عباد نامید، زیرا چنان‌که گذشت وی زمستان‌ها را نزد صاحب مى‌گذراند و اشعاری که در مدح او سروده به 22 قصیده مى‌رسد که 2 تای آنها را در ری و بقیه را در گرگان به او تقدیم کرده است‌. با این‌همه‌، تعداد قصایدی که برای ابوسعد محمد ابن اسماعیل بن فضل سروده‌، بیشتر است و به 27 قصیده بالغ مى‌گردد. از این قصاید چنین برمى‌آید که رابطه شاعر با این وزیر - که در همدان مأمور بود - بیشتر دوستانه بوده است‌، زیرا، یک بار او را در بغداد، یک بار در قزوین پیش از آن‌که وزیر شود و 8 بار در ری مدح کرده است‌. یکى از این مدایح‌، در جشن مهرگان (394ق‌/1004م‌)، به مناسبت وزارت یافتن او، احتمالاً از سوی مجدالدوله دیلمى‌، سروده شده‌است‌. 16 قصیده دیگر که درباره او سروده احتمالاً همه را در همدان تقدیم او کرده و آخرین قصیده تاریخ دار (399ق‌) در جشن مهرگان پرداخته شده است‌. این وزیر عاقبت خانه‌نشین شد و 2 قصیده به همین مناسبت در دیوان ابن بابک آمده است‌. دیگر وزیران نسبتاً معتبری که وی در داخل خاک ایران مدح گفته عبارتند از: ابوالقاسم على بن محمد بن فضل‌، بیشتری در ری و نهاوند، 17 قصیده‌؛ وزیر ابوعلى حمد بن احمد، 11 قصیده همه در گرگان‌؛ وزیر فلک الملک ابوالمعالى در همدان و نهاوند، 8 قصیده که 2 تای آنها را در 406ق ساخته‌؛ ابونصر خرشید ابن یزدانفادار بن مافنه‌، 3 قصیده‌، بدون ذکر محل و تاریخ‌؛ استاد جلیل ابوعلى حسن بن احمد، در ری‌، 9 قصیده که آخرین آنها به تاریخ 396ق است‌، یکى را نیز پس از مصادره اموالش در ری و یکى را در 388ق‌/998م در جشن مهرگان زمانى که ابوعلى از ری به جنگ قابوس ابن وشمگیر رفته و به فریم رسیده بود، ساخت‌؛ اسفهسالار ابونصر احمد بن محمد، 10 قصیده در ری‌، یکى در قرمیسین‌؛ ابوسعد منصور ابن حسن آوی وزیر مجدالدوله‌، 6 قصیده‌، یکى به تاریخ 399ق‌/1009م‌، یکى دیگر هجایى بسیار تند و ناشایست است‌؛ابوالقاسم و ابوالعلاء از خاندان آل حسول (ه م‌)، هر کدام یک قصیده و ابوطاهر از همین خاندان‌، 3 قصیده‌؛ درباره ابوبکر بن رافع که چندی والى نهاوند بود، 14 قصیده در نهاوند و همدان وری سروده است‌، اما بیشتر این قصائد در هجای اوست و آگاهی‌های تاریخى پر بهایى از آنها به دست مى‌آید. بر این فهرست البته مى‌توان ده‌ها نام دیگر نیز افزود.