شرح مناقب ابن عربى: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'مى‏' به 'مى‌‏'
بدون خلاصۀ ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'مى‏' به 'مى‌‏')
 
خط ۲۷: خط ۲۷:
'''شرح مناقب محيى‌الدين عربى''' عنوان ترجمه و شرحی است که [[موسوی خلخالی، صالح|محمدصالح موسوی خلخالی]] بر کتاب مناقب ائمّه­ اثنی عشریه منسوب به [[ابن عربی، محمد بن علی|محی‌الدین عربی]]، نوشته است. [[ابن عربی، محمد بن علی|ابن عربی]] در کتاب مناقب ائمه اثنی عشریه، به بیان مناقب امامان دوازده‌گانه  شیعه و حضرت زهرا(س) می‌پردازد. برخی به دلیل این کتاب، وی را شیعه شمرده‌اند. [[ابن عربی، محمد بن علی|محی‌الدین]]، اصل کتاب را به عربی نگاشته و [[موسوی خلخالی، صالح|موسوی خلخالی]] آن را به فارسی، ترجمه و شرح کرده است.
'''شرح مناقب محيى‌الدين عربى''' عنوان ترجمه و شرحی است که [[موسوی خلخالی، صالح|محمدصالح موسوی خلخالی]] بر کتاب مناقب ائمّه­ اثنی عشریه منسوب به [[ابن عربی، محمد بن علی|محی‌الدین عربی]]، نوشته است. [[ابن عربی، محمد بن علی|ابن عربی]] در کتاب مناقب ائمه اثنی عشریه، به بیان مناقب امامان دوازده‌گانه  شیعه و حضرت زهرا(س) می‌پردازد. برخی به دلیل این کتاب، وی را شیعه شمرده‌اند. [[ابن عربی، محمد بن علی|محی‌الدین]]، اصل کتاب را به عربی نگاشته و [[موسوی خلخالی، صالح|موسوی خلخالی]] آن را به فارسی، ترجمه و شرح کرده است.


[[موسوی خلخالی، صالح|محمدصالح موسوی خلخالی]] در بخشی از مقدمه این شرح در توضیح آن چنین می‌نگارد: «منزهى تو اى آنكه از غيب پوشيده و مخزون خود- كه به عالم قدس و لاهوت موصوف است- در عالم شهادت و ناسوت بدن‏هايى انسانى و قالب‏هايى علوى و اشخاصى ملكوتى و نفوس قدسى ايجاد كردى و آن‏ها ما را به طريقه تسبيح و تهليل ارشاد كردند و به ما راه تحميد و تجليل را با كلامشان آموختند كه «حمد مخصوص آن كسى كه گويندگان به حد حمد او نمى‏‌توانند رسيد و شمارندگان نتوانند ثناى او را در حد و اندازه آرند و كوشش‏‌كنندگان نتوانند حق او را به جاى آورند و درود بى‏‌پايان و سلام بر اين انوار برتر و نشانه‌‏هاى روشن و بدن‏هاى پاكيزه تا آن زمان كه براى دوام اسمى هست و براى ابديت رسمى.]
[[موسوی خلخالی، صالح|محمدصالح موسوی خلخالی]] در بخشی از مقدمه این شرح در توضیح آن چنین می‌نگارد: «منزهى تو اى آنكه از غيب پوشيده و مخزون خود- كه به عالم قدس و لاهوت موصوف است- در عالم شهادت و ناسوت بدن‏هايى انسانى و قالب‏هايى علوى و اشخاصى ملكوتى و نفوس قدسى ايجاد كردى و آن‏ها ما را به طريقه تسبيح و تهليل ارشاد كردند و به ما راه تحميد و تجليل را با كلامشان آموختند كه «حمد مخصوص آن كسى كه گويندگان به حد حمد او نمى‌‏‌توانند رسيد و شمارندگان نتوانند ثناى او را در حد و اندازه آرند و كوشش‏‌كنندگان نتوانند حق او را به جاى آورند و درود بى‏‌پايان و سلام بر اين انوار برتر و نشانه‌‏هاى روشن و بدن‏هاى پاكيزه تا آن زمان كه براى دوام اسمى هست و براى ابديت رسمى.]


و بعد: مدّت زمانى قبل بر اين، يكى از اعاظم ادباء و اجلّه فضلاء دار الخلافه طهران كه رشته دوستيش با اين بنده محكم و عهد مودّتش مستحكم است، خواهش نمود در شرح مناقب ائمّه اثناعشريّه صلوات اللّه عليهم اجمعين كه منسوب به استاد العرفاء و السّالكين محيى الدين اعرابى است؛ كتابى برنگارم و در حلّ معضلات آن مناقب شرحى بيارم. چون آن فاضل يگانه در فنون مخصوصه خود همواره مشغول تصنيف و تأليف است قريحه جامده مرا نيز چون ذهن سليم خود مستعد دانسته‏ و طبيعت افسرده مرا همچون خاطر وقّاد خود مشتعل مى‏پنداشت، بدين واسطه روزبه روز در ترغيب اين بنده همّت مى‏گماشت، تا آنكه از همّت بلند آن فاضل معاصر طبيعت افسرده مرا انبساطى حاصل شد و خاطر پژمرده مرا نشاطى ظاهر گشت چند صباحى خود را از ساير مشاغل علميّه كناره گرفته به تحرير اين مختصر ممارست نمودم و در حلّ معانى لغويّه و كشف مرموزات عرفانيّه آن به قدرى كه گنجايش اين مختصر بود از نقل اقوال علماء لغت و استشهاد اصطلاحات اهل معرفت مضايقت نكردم شواهد بسيارى از هر دو فريق بياوردم و شرح حالات محيى الدّين را كه‏ مصنّف آن مناقب است با بعضى از بيانات حكميّه در ديباچه آن رساله مندرج ساختم.»<ref>ر.ک: مقدمه کتاب، ص5</ref>
و بعد: مدّت زمانى قبل بر اين، يكى از اعاظم ادباء و اجلّه فضلاء دار الخلافه طهران كه رشته دوستيش با اين بنده محكم و عهد مودّتش مستحكم است، خواهش نمود در شرح مناقب ائمّه اثناعشريّه صلوات اللّه عليهم اجمعين كه منسوب به استاد العرفاء و السّالكين محيى الدين اعرابى است؛ كتابى برنگارم و در حلّ معضلات آن مناقب شرحى بيارم. چون آن فاضل يگانه در فنون مخصوصه خود همواره مشغول تصنيف و تأليف است قريحه جامده مرا نيز چون ذهن سليم خود مستعد دانسته‏ و طبيعت افسرده مرا همچون خاطر وقّاد خود مشتعل مى‌‏پنداشت، بدين واسطه روزبه روز در ترغيب اين بنده همّت مى‌‏گماشت، تا آنكه از همّت بلند آن فاضل معاصر طبيعت افسرده مرا انبساطى حاصل شد و خاطر پژمرده مرا نشاطى ظاهر گشت چند صباحى خود را از ساير مشاغل علميّه كناره گرفته به تحرير اين مختصر ممارست نمودم و در حلّ معانى لغويّه و كشف مرموزات عرفانيّه آن به قدرى كه گنجايش اين مختصر بود از نقل اقوال علماء لغت و استشهاد اصطلاحات اهل معرفت مضايقت نكردم شواهد بسيارى از هر دو فريق بياوردم و شرح حالات محيى الدّين را كه‏ مصنّف آن مناقب است با بعضى از بيانات حكميّه در ديباچه آن رساله مندرج ساختم.»<ref>ر.ک: مقدمه کتاب، ص5</ref>


شیوه [[موسوی خلخالی، صالح|موسوی خلخالی]]، در این کتاب اینگونه است که ابتدا بخشی از متن [[ابن عربی، محمد بن علی|ابن عربی]] را می‌آورد. سپس در زیر آن، ترجمه فارسی آن را ارائه می‌نماید و پس از ترجمه به شرح عبارات ذکر شده، می‌پردازد. عبارات ترجمه، قدیمی است و از این جهت برای خواننده امروزین، شاید روان نباشد. شرح مطالب نیز در حد خودش، شرح مفید و قابل استفاده‌ای است. بخشی از ابتدای متن خاتمه کتاب به عنوان نمونه ارائه می‌شود تا قلم مترجم و شارح و ترتیب شیوه ارائه مطالب وی(متن، ترجمه، شرح) عینا قابل مشاهده باشد:
شیوه [[موسوی خلخالی، صالح|موسوی خلخالی]]، در این کتاب اینگونه است که ابتدا بخشی از متن [[ابن عربی، محمد بن علی|ابن عربی]] را می‌آورد. سپس در زیر آن، ترجمه فارسی آن را ارائه می‌نماید و پس از ترجمه به شرح عبارات ذکر شده، می‌پردازد. عبارات ترجمه، قدیمی است و از این جهت برای خواننده امروزین، شاید روان نباشد. شرح مطالب نیز در حد خودش، شرح مفید و قابل استفاده‌ای است. بخشی از ابتدای متن خاتمه کتاب به عنوان نمونه ارائه می‌شود تا قلم مترجم و شارح و ترتیب شیوه ارائه مطالب وی(متن، ترجمه، شرح) عینا قابل مشاهده باشد:
خط ۳۷: خط ۳۷:
قال الشيخ: " اللّهمّ انّى اشهدك انّ هؤلاء اهل‌بيت الرّسالة و مختلف الملائكة و مهبط الوحي و خزّان العلم و منتهى الحكمة و معادن الرّحمة و اصول الكرم و قادة الامم و عناصر الأبرار و دعائم الأخيار و أبواب الإيمان و اصفياء الرّحمن و سلالة خيرة النّبيّين و خلاصة عترة صفوة المرسلين صلوات اللّه و سلامه عليه و عليهم اجمعين"
قال الشيخ: " اللّهمّ انّى اشهدك انّ هؤلاء اهل‌بيت الرّسالة و مختلف الملائكة و مهبط الوحي و خزّان العلم و منتهى الحكمة و معادن الرّحمة و اصول الكرم و قادة الامم و عناصر الأبرار و دعائم الأخيار و أبواب الإيمان و اصفياء الرّحمن و سلالة خيرة النّبيّين و خلاصة عترة صفوة المرسلين صلوات اللّه و سلامه عليه و عليهم اجمعين"


حاصل الترجمه: گواه مى‏گيرم خداوند تبارك و تعالى را بر اينكه اين بزرگوارانى كه نام نامى و اسم گرامى آنها را به جلالت و عظمت برشمردم جميعا از اهل‌بيت رسالت‏اند كه قلوب واعيه و صدور منشرحه آن بزرگواران محل نزول وحى كبريايى است و آستان مطهر آنها زيارتگاه ملائكه‏ مقدسه و خود گنجوران علم و نهايت دانش‏اند و معادن رحمت رحمانيه و اصول بخشايش و كرم و پيشوايان امم؛ بيخ و بنياد نيكوكارانند و ابواب ايمان و برگزيده انبيا صلوات‌اللّه‌عليه‌وعليهم‌اجمعين.
حاصل الترجمه: گواه مى‌‏گيرم خداوند تبارك و تعالى را بر اينكه اين بزرگوارانى كه نام نامى و اسم گرامى آنها را به جلالت و عظمت برشمردم جميعا از اهل‌بيت رسالت‏اند كه قلوب واعيه و صدور منشرحه آن بزرگواران محل نزول وحى كبريايى است و آستان مطهر آنها زيارتگاه ملائكه‏ مقدسه و خود گنجوران علم و نهايت دانش‏اند و معادن رحمت رحمانيه و اصول بخشايش و كرم و پيشوايان امم؛ بيخ و بنياد نيكوكارانند و ابواب ايمان و برگزيده انبيا صلوات‌اللّه‌عليه‌وعليهم‌اجمعين.


اهل‌بيت الرّسالة يعنى خانواده رسالت و پيغمبرى و ممكن است كه از" بيت" رسالت حضرت رسول صلّى‌اللّه‌عليه‌وآله اراده شود زيرا كه" هو الّذي جعلت النّبوّة فيه [رسالت آن چيزى است كه نبوت در آن قرار داده شده است‏] و محتمل است كه از لفظ" بيت" رسالت، [[امام علی علیه‌السلام|حضرت اميرالمؤمنين صلوات‌اللّه‌عليه]] را اراده نماييم" لأنّه مسكن احكام الرّسالة و الحاوي لأسرارها و الجامع‏ لآثارها و الحافظ لشريعتها" [چون او مسكن احكام رسالت است و در برگيرنده اسرار آن و جمع‏كننده آثار آن و حافظ شريعت آن است‏] و بهر تقدير معنى صحيح است زيرا كه آن بزرگواران اهل و اولاد خانه رسالتند.<ref>ر.ک: خاتمه کتاب، ص344-347</ref>
اهل‌بيت الرّسالة يعنى خانواده رسالت و پيغمبرى و ممكن است كه از" بيت" رسالت حضرت رسول صلّى‌اللّه‌عليه‌وآله اراده شود زيرا كه" هو الّذي جعلت النّبوّة فيه [رسالت آن چيزى است كه نبوت در آن قرار داده شده است‏] و محتمل است كه از لفظ" بيت" رسالت، [[امام علی علیه‌السلام|حضرت اميرالمؤمنين صلوات‌اللّه‌عليه]] را اراده نماييم" لأنّه مسكن احكام الرّسالة و الحاوي لأسرارها و الجامع‏ لآثارها و الحافظ لشريعتها" [چون او مسكن احكام رسالت است و در برگيرنده اسرار آن و جمع‏كننده آثار آن و حافظ شريعت آن است‏] و بهر تقدير معنى صحيح است زيرا كه آن بزرگواران اهل و اولاد خانه رسالتند.<ref>ر.ک: خاتمه کتاب، ص344-347</ref>