کلیله و دمنه: تفاوت میان نسخه‌ها

۳ بایت اضافه‌شده ،  ‏۲۱ ژانویهٔ ۲۰۲۳
جز
جایگزینی متن - 'ابن‌م' به 'ابن‌ م'
جز (جایگزینی متن - '==وابسته‌ها== ' به '==وابسته‌ها== {{وابسته‌ها}} ')
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
جز (جایگزینی متن - 'ابن‌م' به 'ابن‌ م')
خط ۲۹: خط ۲۹:
'''كليله و دمنه''' كه با خامه تواناى اديب جامع و منشى بارع، [[نصرالله منشی، نصرالله بن محمد|نظام‌الملک ابوالمعالى نصرالله بن محمد بن عبدالحميد منشى]]، از عربى به فارسى ترجمه شده و به كليله بهرامشاهى اشتهار يافته، در جودت لفظ و عذوبت معنى، مستغنى از وصف و تعريف است.
'''كليله و دمنه''' كه با خامه تواناى اديب جامع و منشى بارع، [[نصرالله منشی، نصرالله بن محمد|نظام‌الملک ابوالمعالى نصرالله بن محمد بن عبدالحميد منشى]]، از عربى به فارسى ترجمه شده و به كليله بهرامشاهى اشتهار يافته، در جودت لفظ و عذوبت معنى، مستغنى از وصف و تعريف است.


اين كتاب، چنان‌كه از قلم متين دانشمند مضطلع در لغت عربى و پارسى، [[ابن‌مقفع، عبدالله بن دادویه|عبدالله بن مقفع]] به‌خوبى از پهلوى به عربى ترجمه گرديد و نام و شهرت بسزا يافت، همچنان به پارسى نيز از قلم شيوا و رساى ابوالمعالى بر متانت و بزرگى خويش برقرار بماند و سرمشق نثر فارسى ارباب قلم و اصحاب ادب گرديد.
اين كتاب، چنان‌كه از قلم متين دانشمند مضطلع در لغت عربى و پارسى، [[ابن‌ مقفع، عبدالله بن دادویه|عبدالله بن مقفع]] به‌خوبى از پهلوى به عربى ترجمه گرديد و نام و شهرت بسزا يافت، همچنان به پارسى نيز از قلم شيوا و رساى ابوالمعالى بر متانت و بزرگى خويش برقرار بماند و سرمشق نثر فارسى ارباب قلم و اصحاب ادب گرديد.


ابوالمعالى اصلا از مردم شيراز بود، ولى در غزنه شهرت يافت و به خدمت بهرامشاه غزنوى پيوست و كليله و دمنه عربى [[ابن‌مقفع، عبدالله بن دادویه|ابن مقفع]] را به نام وى ترجمه كرد و در عهد خسرو ملك بن بهرامشاه به مرتبت وزارت رسيد و سرانجام به فرمان وى كشته شد<ref>مقدمه كتاب</ref>
ابوالمعالى اصلا از مردم شيراز بود، ولى در غزنه شهرت يافت و به خدمت بهرامشاه غزنوى پيوست و كليله و دمنه عربى [[ابن‌ مقفع، عبدالله بن دادویه|ابن مقفع]] را به نام وى ترجمه كرد و در عهد خسرو ملك بن بهرامشاه به مرتبت وزارت رسيد و سرانجام به فرمان وى كشته شد<ref>مقدمه كتاب</ref>


وى اين اثر را در نيمه اول قرن ششم هجرى، به فرمان بهرامشاه غزنوى از عربى به نثر فارسى جديد ترجمه كرد، اما «قوام‌الدين بندارى»، مورخ و مترجم مشهور اصفهانى كه شاهنامه فردوسى را به عربى ترجمه كرده، معتقد است كه ابوالمعالى آن را از پارسى قديم به پارسى جديد برگردانده است. او مى‌گويد: «اين كتاب به پارسى باستان تا زمان سلطان بهرامشاه بن مسعود بن محمود بن سبک تكين باقى بود، در آن وقت ابوالمعالى نصرالله بن محمد بن عبدالحميد كاتب غزنوى آن را به اسلوبى شيرين و به عباراتى نمكين درآورده و با استعاراتى كه دل‌ها را جلب و اشاراتى كه سينه‌ها را مى‌گشايد، زينت بخشيده و به اشعار و امثال فصيح عربى ممزوج ساخته و ناسخ ما قبل خود شده است و اين ابتكار را براى ايرانيان موجب افتخار ساخته كه در اسلوب ترسل و انشاى فارسى بى‌مانند بوده است».
وى اين اثر را در نيمه اول قرن ششم هجرى، به فرمان بهرامشاه غزنوى از عربى به نثر فارسى جديد ترجمه كرد، اما «قوام‌الدين بندارى»، مورخ و مترجم مشهور اصفهانى كه شاهنامه فردوسى را به عربى ترجمه كرده، معتقد است كه ابوالمعالى آن را از پارسى قديم به پارسى جديد برگردانده است. او مى‌گويد: «اين كتاب به پارسى باستان تا زمان سلطان بهرامشاه بن مسعود بن محمود بن سبک تكين باقى بود، در آن وقت ابوالمعالى نصرالله بن محمد بن عبدالحميد كاتب غزنوى آن را به اسلوبى شيرين و به عباراتى نمكين درآورده و با استعاراتى كه دل‌ها را جلب و اشاراتى كه سينه‌ها را مى‌گشايد، زينت بخشيده و به اشعار و امثال فصيح عربى ممزوج ساخته و ناسخ ما قبل خود شده است و اين ابتكار را براى ايرانيان موجب افتخار ساخته كه در اسلوب ترسل و انشاى فارسى بى‌مانند بوده است».


درست معلوم نيست كه آيا مقصود بندارى اين بوده كه ترجمه اصل پهلوى تا زمان ابوالمعالى باقى مانده بوده است يا اينكه منظور وى ترجمه نثر بلعمى بوده است. شايد مراد وى همان ترجمه بلعمى بوده باشد و در اين صورت كوشش ابوالمعالى را نبايد ترجمه نام نهيم، بلكه بايد تنظيم و آرايش ترجمه بلعمى كه ممزوج به آيات و احاديث و حكم و اشعار و امثال عربى مى‌باشد، دانست. گرچه مشهور است كه ابوالمعالى كليه و دمنه را به فارسى ترجمه كرده است، اما كار او حقيقت ترجمه را به معناى واقعى نداشته است، زيرا از برخى اشارات ابوالمعالى ظاهر مى‌شود كه اين عمل را در حدود سال 536 هجرى انجام داده باشد و چون اثر ابوالمعالى مانند آثار ديگران از بين نرفته و تاكنون باقى مانده است، اثر او معروف‌ترين و ارزنده‌ترين كوشش و اهتمامى است كه درباره اين كتاب شده است و شهرت آن با شهرت كتاب كليله و دمنه عربى [[ابن‌مقفع، عبدالله بن دادویه|ابن مقفع]] برابر است و همين است كه هرگاه نامى از كليله و دمنه برده شود، عمل ابن المقفع و ابوالمعالى فورى به ذهن مى‌آيد<ref>معمارپور، محمدرحيم</ref>
درست معلوم نيست كه آيا مقصود بندارى اين بوده كه ترجمه اصل پهلوى تا زمان ابوالمعالى باقى مانده بوده است يا اينكه منظور وى ترجمه نثر بلعمى بوده است. شايد مراد وى همان ترجمه بلعمى بوده باشد و در اين صورت كوشش ابوالمعالى را نبايد ترجمه نام نهيم، بلكه بايد تنظيم و آرايش ترجمه بلعمى كه ممزوج به آيات و احاديث و حكم و اشعار و امثال عربى مى‌باشد، دانست. گرچه مشهور است كه ابوالمعالى كليه و دمنه را به فارسى ترجمه كرده است، اما كار او حقيقت ترجمه را به معناى واقعى نداشته است، زيرا از برخى اشارات ابوالمعالى ظاهر مى‌شود كه اين عمل را در حدود سال 536 هجرى انجام داده باشد و چون اثر ابوالمعالى مانند آثار ديگران از بين نرفته و تاكنون باقى مانده است، اثر او معروف‌ترين و ارزنده‌ترين كوشش و اهتمامى است كه درباره اين كتاب شده است و شهرت آن با شهرت كتاب كليله و دمنه عربى [[ابن‌ مقفع، عبدالله بن دادویه|ابن مقفع]] برابر است و همين است كه هرگاه نامى از كليله و دمنه برده شود، عمل ابن المقفع و ابوالمعالى فورى به ذهن مى‌آيد<ref>معمارپور، محمدرحيم</ref>


ناگفته نماند كه منظور از متون «كليله و دمنه بهرامشاهى» آن قسمت از ترجمه ابوالمعالى است كه به متن عربى كتاب مرتبط مى‌گردد، نه اضافات و زياداتى كه وى به مقتضاى سبک نگارش عصر خود بر متن عربى افزوده است؛ بنابراین، منشأ اختلاف ميان متن عربى و متن فارسى «كليله و دمنه» را بايد علاوه بر آن اضافات، در تعدد نسخه‌هاى عربى «كليله و دمنه» جست‌وجو كرد، بلكه مى‌توان گفت كه اين اختلاف، از تعدد ترجمه‌هاى عربى به‌وسيله ابن المقفع و ديگران سرچشمه گرفته است، نه از روش و کیفیت ترجمه ابوالمعالى، آن‌گونه كه برخى از محققان پنداشته‌اند.
ناگفته نماند كه منظور از متون «كليله و دمنه بهرامشاهى» آن قسمت از ترجمه ابوالمعالى است كه به متن عربى كتاب مرتبط مى‌گردد، نه اضافات و زياداتى كه وى به مقتضاى سبک نگارش عصر خود بر متن عربى افزوده است؛ بنابراین، منشأ اختلاف ميان متن عربى و متن فارسى «كليله و دمنه» را بايد علاوه بر آن اضافات، در تعدد نسخه‌هاى عربى «كليله و دمنه» جست‌وجو كرد، بلكه مى‌توان گفت كه اين اختلاف، از تعدد ترجمه‌هاى عربى به‌وسيله ابن المقفع و ديگران سرچشمه گرفته است، نه از روش و کیفیت ترجمه ابوالمعالى، آن‌گونه كه برخى از محققان پنداشته‌اند.