شفاء السائل و تهذيب المسائل: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۲۵: خط ۲۵:
| پیش از =  
| پیش از =  
}}
}}
'''شفاء السائل و تهذيب المسائل''' عنوان رساله‌ای است یک جلدی از أبو زيد عبدالرحمن بن محمد بن محمد إبن خلدون حضرمي إشبيلي مالکي(733 – 808 ه‍) معروف به ابن خلدون با موضوع عرفان و تصوف. سه رساله از  ابن عباد(متوفی 792 ه‍.)، قباب(متوفی 788 ه‍.) و یوسی(متوفی 1102 ه‍.) در ذیل این رساله به چاپ رسیده که مرتبط با محتوای کتاب است.
'''شفاء السائل و تهذيب المسائل''' از أبو زيد عبدالرحمن بن محمد بن محمد إبن خلدون حضرمي إشبيلي مالکي(733 – 808 ه‍) معروف به ابن خلدون با موضوع عرفان و تصوف. سه رساله از  ابن عباد(متوفی 792 ه‍.)، قباب(متوفی 788 ه‍.) و یوسی(متوفی 1102 ه‍.) در ذیل این رساله به چاپ رسیده که مرتبط با محتوای کتاب است.


علت نگارش این کتاب درخواستی بوده از ابن خلدون درباره تحقیق و تبیین مناظره‌ای که میان صوفیان اندلس یعنی ابواسحاق ابراهیم شاطبی از علمای غرناطه و برخی علمای فاس مانند ابوعبدالله محمد بن ابراهیم معروف به ابن عباد رندی(متوفی 792 هجری در فاس)، که میان فاس و تلمسان و مراکش و دیگر جاها آمد و شد داشت و خطیب قرویین در فاس بود و همچنین ابوالعباس احمد بن قاسم بن عبدالرحمن جذامی فاسی مشهور به ابن قباب(متولد 724 هجری در فاس و متوفی 778 هجری در همانجا) متولی خطابه در مسجد اعظم فاس، صورت گرفته است. ابن عباد در رساله شانزدهم از رسائل صغرایش و همچنین ونثریسی در معیار المعرب به این مناظره اشاره کرده‌اند.<ref>ر.ک: مقدمه نویسنده بر کتاب، ص33-34</ref>
علت نگارش این کتاب درخواستی بوده از ابن خلدون درباره تحقیق و تبیین مناظره‌ای که میان صوفیان اندلس یعنی ابواسحاق ابراهیم شاطبی و برخی علمای فاس مانند ابوعبدالله محمد بن ابراهیم معروف به ابن عباد رندی(متوفی 792 هجری در فاس)، که میان فاس و تلمسان و مراکش و دیگر جاها آمد و شد داشت و خطیب قرویین در فاس بود و همچنین ابوالعباس احمد بن قاسم بن عبدالرحمن جذامی فاسی مشهور به ابن قباب(متولد 724 هجری در فاس و متوفی 778 هجری در همانجا) متولی خطابه در مسجد اعظم فاس، صورت گرفته است. ابن عباد در رساله شانزدهم از رسائل صغرایش و همچنین ونثریسی در معیار المعرب به این مناظره اشاره کرده‌اند.<ref>ر.ک: مقدمه نویسنده بر کتاب، ص33-34</ref>


ابن خلدون می‌نویسد: اینان که از من درخواست برداشتن پرده از طریقه صوفیان اهل تحقق در توحید ذوقی و معرفت وجدانی را داشتند؛ سؤالشان این بود که آیا سلوک طبق روش آنان و رسیدن به معرفت ذوقی از طریقه روش آنها و اقتدا به سخنانشان در شرح کیفیت این سلوک واموری مانند این صحیح است؟ که در این صورت بتوان به مطالعه کتابهایی مانند احیاء علوم الدین امام غزالی(که مشتمل بر چهار بخش عبادات، عادات، مهلکات و منجیات است) و الرعایة لحقوق الله عز و جل از ابو عبدالله حارث بن اسد محاسبی از بزرگان صوفیه(که مشتمل بر شرح طریقه رعایت حقوق الهی و رسیدن به تقوای الهی است) بسنده کرد؟ یا اینکه باید استادی داشت که مانند طبیبی که بالای سر مریض می‌آید، مبهمات این کتابها را شرح دهد و احوال مسائلش را بیان نماید؟<ref>ر.ک: همان، ص34-35</ref>
ابن خلدون می‌نویسد: اینان که از من درخواست برداشتن پرده از طریقه صوفیان اهل تحقق در توحید ذوقی و معرفت وجدانی را داشتند؛ سؤالشان این بود که آیا سلوک طبق روش آنان و رسیدن به معرفت ذوقی از طریقه روش آن‌ها و اقتدا به سخنانشان در شرح کیفیت این سلوک و اموری مانند این، صحیح است؟ که در این صورت بتوان به مطالعه کتاب‌هایی مانند احیاء علوم الدین امام غزالی(که مشتمل بر چهار بخش عبادات، عادات، مهلکات و منجیات است) و الرعایة لحقوق الله عز و جل از ابو عبدالله حارث بن اسد محاسبی از بزرگان صوفیه(که مشتمل بر شرح طریقه رعایت حقوق الهی و رسیدن به تقوای الهی است) بسنده کرد؟ یا اینکه باید استادی داشت که مانند طبیبی که بالای سر مریض می‌آید، مبهمات این کتاب‌ها را شرح دهد و احوال مسائلش را بیان نماید؟<ref>ر.ک: همان، ص34-35</ref>


مناظره‌ای که میان شاطبی با اشخاصی مانند رندی و ابن قباب مطرح شده بوده، درباره همین امر یعنی لزوم یا عدم لزوم استاد است و به تعبیر ابن خلدون: «و الحق و إن فقدوه فقریب مما اعتقدوه» یعنی اگر آنان وارد این مناظره نمی‌شدند، باورهایشان بسیار به هم نزدیک بود. درهرحال، ابن خلدون به بیان و توضیح محل نزاع میان این دو گروه می‌پردازد و چون لازمه این امر تحقیق در طریقه صوفیه و تمییزش از سایر روشها و... است، پیش از پرداختن به اصل این مسأله و بیان حق از نظر خودش درباره آن، به بیان این موارد می‌پردازد؟<ref>ر.ک: همان، ص35-36</ref>
مناظره‌ای که میان شاطبی با اشخاصی مانند رندی و ابن قباب مطرح شده بوده، درباره همین امر یعنی لزوم یا عدم لزوم استاد است و به تعبیر ابن خلدون: «و الحق و إن فقدوه فقریب مما اعتقدوه» یعنی اگر آنان وارد این مناظره نمی‌شدند، باورهایشان بسیار به هم نزدیک بود. درهرحال، ابن خلدون به بیان و توضیح محل نزاع میان این دو گروه می‌پردازد و چون لازمه این امر تحقیق در طریقه صوفیه و تمییزش از سایر روش‌ها و... است، پیش از پرداختن به اصل این مسأله و بیان حق از نظر خودش درباره آن، به بیان این موارد می‌پردازد؟<ref>ر.ک: همان، ص35-36</ref>


==پانویس==
==پانویس==
۱٬۵۹۴

ویرایش