تذکره مرآة الخیال: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
جز (جایگزینی متن - '== معرفى اجمالى == «(.*)»' به '== معرفى اجمالى == '''$1'''')
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۶۵: خط ۶۵:
براى آشنايى با روش و محتواى اين اثر، توجه به نكات زير مفيد است:
براى آشنايى با روش و محتواى اين اثر، توجه به نكات زير مفيد است:


1. در مقدمه حميد حسنى كه آن را در تهران، جمعه، 23 آذر 1375ش، نوشته، چنين آمده است:
#در مقدمه حميد حسنى كه آن را در تهران، جمعه، 23 آذر 1375ش، نوشته، چنين آمده است:
 
#:«كتاب حاضر كه به «تذكره مرآة الخيال» معروف است، در واقع دايرةالمعارف يا دانشنامه‌اى است كه مؤلف، شيرعلى‌خان لودى، در آن به بحث درباره موضوعات گوناگون پرداخته است و در ضمن موضوع اصلى كتاب - تذكره شاعران - مطالب ديگرى هم آورده است؛ مباحثى در زمينه خط و عروض و قافيه و صنايع شعرى و انشا و نيز تفسير و تأويل و عرفان و تصوف، همچنين دانش‌هايى مانند موسيقى و تعبير خواب و فراست (قيافه‌شناسى) و طب و جغرافيا، نيز عجايب دنيا و اخلاق، همه در اين كتاب طرح شده‌اند و در باب هريك، بيش‌وكم سخن رفته است» <ref>ر.ك: همان، ص15</ref>.
«كتاب حاضر كه به «تذكره مرآة الخيال» معروف است، در واقع دايرةالمعارف يا دانشنامه‌اى است كه مؤلف، شيرعلى‌خان لودى، در آن به بحث درباره موضوعات گوناگون پرداخته است و در ضمن موضوع اصلى كتاب - تذكره شاعران - مطالب ديگرى هم آورده است؛ مباحثى در زمينه خط و عروض و قافيه و صنايع شعرى و انشا و نيز تفسير و تأويل و عرفان و تصوف، همچنين دانش‌هايى مانند موسيقى و تعبير خواب و فراست (قيافه‌شناسى) و طب و جغرافيا، نيز عجايب دنيا و اخلاق، همه در اين كتاب طرح شده‌اند و در باب هريك، بيش‌وكم سخن رفته است» <ref>ر.ك: همان، ص15</ref>.
#دسته‌بند ازهار اشعار، استاد رودكى، كنيت او ابوالحسن است. مداح و نديم مجلس امير نصرالدين بن احمد سامانى بوده و كتاب «كليله و دمنه» در عهد وى به قيد نظم درآورده، صلات گران‌مايه يافت؛ چنان‌كه عنصرى شرح آن انعامات در قصيده‌اى ذكر كرده كه مطلعش اين است:{{شعر}}
 
#:{{ب|''چهل هزار درم رودكى ز مهتر خويش''|2=''عطا گرفت ز نظم‌آورى به كشور خويش''}}{{پایان شعر}}
2. دسته‌بند ازهار اشعار، استاد رودكى، كنيت او ابوالحسن است. مداح و نديم مجلس امير نصرالدين بن احمد سامانى بوده و كتاب «كليله و دمنه» در عهد وى به قيد نظم درآورده، صلات گران‌مايه يافت؛ چنان‌كه عنصرى شرح آن انعامات در قصيده‌اى ذكر كرده كه مطلعش اين است:
#:اول كسى كه شعر فارسى را مدون ساخته، اوست. در علم موسيقى نيز مهارتى تمام داشت و... گويند كور مادرزاد بود و در هشت سالگى به فكر شعر افتاده، معانى و الفاظ دقيق بر زبان آورد... اين قصيده شورانگيز از اوست:{{شعر}}
 
#:{{ب|''بوى جوىِ موليان آيد همى''|2=''ياد يارِ مهربان آيد همى''}}
{| class="wikitable poem"
#:{{ب|''اى بخارا شاد باش و شاد زى''|2=''مير روزى شادمان آيد همى''}}
|-
#:{{ب|''ريگ آمون با درشتى‌هاى او''|2=''پاى ما را پرنيان آيد همى''}}
!«چهل هزار درم رودكى ز مهتر خويش !! عطا گرفت ز نظم‌آورى به كشور خويش»
#:{{ب|''مير ماه است و بخارا آسمان''|2=''ماه سوىِ آسمان آيد همى''}}
|}.
#:{{ب|''مير سرو است و بخارا بوستان''|2=''سرو سوىِ بوستان آيد همى''}}{{پایان شعر}}
 
اول كسى كه شعر فارسى را مدون ساخته، اوست. در علم موسيقى نيز مهارتى تمام داشت و... گويند كور مادرزاد بود و در هشت سالگى به فكر شعر افتاده، معانى و الفاظ دقيق بر زبان آورد... اين قصيده شورانگيز از اوست:
 
{| class="wikitable poem"
|-
!«بوى جوىِ موليان آيد همى !! ياد يارِ مهربان آيد همى»
|}؛
 
{| class="wikitable poem"
|-
!«اى بخارا شاد باش و شاد زى !! مير روزى شادمان آيد همى»
|}؛
 
{| class="wikitable poem"
|-
!«ريگ آمون با درشتى‌هاى او !! پاى ما را پرنيان آيد همى»
|}؛
 
{| class="wikitable poem"
|-
!«مير ماه است و بخارا آسمان !! ماه سوىِ آسمان آيد همى»
|}؛
 
{| class="wikitable poem"
|-
!«مير سرو است و بخارا بوستان !! سرو سوىِ بوستان آيد همى»
|}
<ref>ر.ك: متن كتاب، ص18-19</ref>.
<ref>ر.ك: متن كتاب، ص18-19</ref>.
#در علم تعبير خواب... اين علمى شريف است و معجزه يوسف صديق(ع) بوده و حضرت يوسف آن را در برابر ملك نهاد؛ چنان‌كه حق متعال در قرآن مجيد و فرقان حميد از وى حكايت فرموده، في قوله: «'''رَبِّ قَدْ آتَيْتَنِي مِنَ الْمُلْكِ وَ عَلَّمْتَنِي مِنْ تَأْوِيلِ الْأَحادِيثِ'''»... <ref>ر.ك: همان، ص153</ref>.
#نويسنده با بيان اينكه از اعظم عجائبات، وجود كرامت‌آمود حضرت انسان است؛ چه، جواهر ظاهرى و باطنى وى بى‌پايان است، تعداد 27 مورد از شگفتى‌هاى جهان را به‌صورت مختصر معرفى كرده است و از جمله چنين نوشته است: «... و در نزهة القلوب آورده كه در شهر طريه، چشمه‌اى آب گرم روان است و حرارت آن آب به مرتبه‌اى است كه تا آب سرد بدان نياميزند، استعمال نتوان كرد و بالاى چشمه عمارت قديمى است كه گويند از بناهاى سليمان(ع) است. در آنجا صورتى از سنگ تراشيده‌اند كه آب اين چشمه از سينه آن صورت برمى‌آيد و منقسم مى‌شود به دوازده بخش كه هر بخشى مخصوص است به مرضى و چون صاحب مرض خود را بدان آب بشويد صحت يابد بإذن الله تعالى و اين از نوادر چشمه‌هاى عالم است...» <ref>ر.ك: همان، ص237-238</ref>.
#نويسنده، تعداد 15 نفر از زنان شاعر را تحت عنوان تذكره شاعرات معرفى كرده و برخى از اشعار آنان را آورده و از جمله چنين نوشته است: حجابى، دختر خواجه هادى استرآبادى است. در حسن و جمال به‌مثابه‌اى بود كه آفتاب عالم‌تاب از رشك عارضش در زير سحاب پنهان شدى و ماه جهان‌افروز از عكس رخسارش جلا يافتى. گويند از فرط حيا و عصمت در [خلأ] و [ملأ] نقاب از رخسار نازنين برنگرفتى؛ ازآن‌روى، حجابى تخلص نموده بود. اين مطلع از اوست:
{{شعر}}
{{ب|''مه جمال تو و آفتاب هر دو يكى است ''|2=''خط عذار تو و مشك ناب هر دو يكى است ''}}
{{پایان شعر}}


3. در علم تعبير خواب... اين علمى شريف است و معجزه يوسف صديق(ع) بوده و حضرت يوسف آن را در برابر ملك نهاد؛ چنان‌كه حق متعال در قرآن مجيد و فرقان حميد از وى حكايت فرموده، في قوله: «'''رَبِّ قَدْ آتَيْتَنِي مِنَ الْمُلْكِ وَ عَلَّمْتَنِي مِنْ تَأْوِيلِ الْأَحادِيثِ'''»... <ref>ر.ك: همان، ص153</ref>.
4. نويسنده با بيان اينكه از اعظم عجائبات، وجود كرامت‌آمود حضرت انسان است؛ چه، جواهر ظاهرى و باطنى وى بى‌پايان است، تعداد 27 مورد از شگفتى‌هاى جهان را به‌صورت مختصر معرفى كرده است و از جمله چنين نوشته است: «... و در نزهة القلوب آورده كه در شهر طريه، چشمه‌اى آب گرم روان است و حرارت آن آب به مرتبه‌اى است كه تا آب سرد بدان نياميزند، استعمال نتوان كرد و بالاى چشمه عمارت قديمى است كه گويند از بناهاى سليمان(ع) است. در آنجا صورتى از سنگ تراشيده‌اند كه آب اين چشمه از سينه آن صورت برمى‌آيد و منقسم مى‌شود به دوازده بخش كه هر بخشى مخصوص است به مرضى و چون صاحب مرض خود را بدان آب بشويد صحت يابد بإذن الله تعالى و اين از نوادر چشمه‌هاى عالم است...» <ref>ر.ك: همان، ص237-238</ref>.
5. نويسنده، تعداد 15 نفر از زنان شاعر را تحت عنوان تذكره شاعرات معرفى كرده و برخى از اشعار آنان را آورده و از جمله چنين نوشته است: حجابى، دختر خواجه هادى استرآبادى است. در حسن و جمال به‌مثابه‌اى بود كه آفتاب عالم‌تاب از رشك عارضش در زير سحاب پنهان شدى و ماه جهان‌افروز از عكس رخسارش جلا يافتى. گويند از فرط حيا و عصمت در [خلأ] و [ملأ] نقاب از رخسار نازنين برنگرفتى؛ ازآن‌روى، حجابى تخلص نموده بود. اين مطلع از اوست:
{|  class="wikitable poem"
|-
! مه جمال تو و آفتاب هر دو يكى است !! خط عذار تو و مشك ناب هر دو يكى است
|}... <ref>ر.ك: همان، ص281</ref>.


== وضعيت كتاب ==
== وضعيت كتاب ==
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش