۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - '== وابستهها ==' به '== وابستهها == {{وابستهها}}') |
جز (جایگزینی متن - 'كتاب' به 'کتاب') |
||
خط ۴۱: | خط ۴۱: | ||
در روزگار نوجوانى، حوزه درس ابن يعيش، نحوى بزرگ حلب را در واپسين سالهاى عمر وى درك كرد و سپس نزد شاگرد او ابن عمرون، دانش خود را در نحو كمال بخشيد و ظاهراً پس از وفات ابن عمرون، خود به تدريس نحو پرداخت. از ديگر استادان و مشايخ حديث وى در حلب، ابن لتّى، ابن رواحه، قاسم بن احمد بن موفق اندلسى، يوسف بن خليل و پدر او، علمالدين ارضى و ابن مالك، نحوى معروف را نام بردهاند. علاوه بر اهل علم، وزيران و اميران و صاحبمنصبان نيز نزد او رفت و آمد مىكردند و درس مىگرفتند؛ چنانكه يكى از آثار وى بر يكى از همان اميران املا شده است. | در روزگار نوجوانى، حوزه درس ابن يعيش، نحوى بزرگ حلب را در واپسين سالهاى عمر وى درك كرد و سپس نزد شاگرد او ابن عمرون، دانش خود را در نحو كمال بخشيد و ظاهراً پس از وفات ابن عمرون، خود به تدريس نحو پرداخت. از ديگر استادان و مشايخ حديث وى در حلب، ابن لتّى، ابن رواحه، قاسم بن احمد بن موفق اندلسى، يوسف بن خليل و پدر او، علمالدين ارضى و ابن مالك، نحوى معروف را نام بردهاند. علاوه بر اهل علم، وزيران و اميران و صاحبمنصبان نيز نزد او رفت و آمد مىكردند و درس مىگرفتند؛ چنانكه يكى از آثار وى بر يكى از همان اميران املا شده است. | ||
بااينهمه به نظر مىآيد كه ابن نحاس در زمينه نحو، از دايره عقايد گذشتگان پا فراتر نمىنهاده و شايد به همين جهت بوده كه ظاهراً هيچگاه دست به تأليف | بااينهمه به نظر مىآيد كه ابن نحاس در زمينه نحو، از دايره عقايد گذشتگان پا فراتر نمىنهاده و شايد به همين جهت بوده كه ظاهراً هيچگاه دست به تأليف کتابى در اين باب نزده است. از قول او تنها يك نظر نحوى خاص نقل شده است؛ از اين قرار كه عامه نحويان، براى حروف معناى مستقلى قائل نيستند، بلكه معنى آنها را در پيوند با ديگر اجزاى كلام جستجو مىكنند، حال آنكه او به استقلال معنايى حروف معتقد بوده است. | ||
ابن نحاس گذشته از نحو، در فقه و حديث و تفسير نيز تبحر داشت و در زادگاه خود به بحث و تدريس قرائات و فقه مىپرداخت. در مصر نيز در اواخر عمر، در جامع ابن طولون و قبه منصوريه مسند تدريس تفسير به وى تفويض شد. در همان حال، رياست جامع اَقْمَر و بعضى ديگر از مدارس بزرگ مصر را نيز عهدهدار بود. | ابن نحاس گذشته از نحو، در فقه و حديث و تفسير نيز تبحر داشت و در زادگاه خود به بحث و تدريس قرائات و فقه مىپرداخت. در مصر نيز در اواخر عمر، در جامع ابن طولون و قبه منصوريه مسند تدريس تفسير به وى تفويض شد. در همان حال، رياست جامع اَقْمَر و بعضى ديگر از مدارس بزرگ مصر را نيز عهدهدار بود. | ||
خط ۵۷: | خط ۵۷: | ||
ابن نحاس تا 71 سالگى كه از دنيا رفت، پيوسته در حجره مدرسه بسر مىبرد و هيچگاه همسرى اختيار نكرد. بيشتر منابع، دو بيت از اشعار او را كه ظاهراً بسيار تكرار مىكرده و نشان از خصلت عارفانه و زندگانى سالكانه او دارد، نقل كردهاند كه مضمون آن چنين است: «من دنيا را به اهل دنيا واگذار كرده و در انتظار مرگ نشستهام. همه رشتههاى زندگى دنيوى را بريدهام؛ نه فرزندى دارم كه بميرد و نه خانه و باغ و ملكى دارم كه ويران گردد». | ابن نحاس تا 71 سالگى كه از دنيا رفت، پيوسته در حجره مدرسه بسر مىبرد و هيچگاه همسرى اختيار نكرد. بيشتر منابع، دو بيت از اشعار او را كه ظاهراً بسيار تكرار مىكرده و نشان از خصلت عارفانه و زندگانى سالكانه او دارد، نقل كردهاند كه مضمون آن چنين است: «من دنيا را به اهل دنيا واگذار كرده و در انتظار مرگ نشستهام. همه رشتههاى زندگى دنيوى را بريدهام؛ نه فرزندى دارم كه بميرد و نه خانه و باغ و ملكى دارم كه ويران گردد». | ||
در پارسايى او گفتهاند كه با همه ميلى كه به انگور داشت، به آرزوى بهشت از خوردن آن پرهيز مىكرد. او تنها به اين دلخوش بود كه | در پارسايى او گفتهاند كه با همه ميلى كه به انگور داشت، به آرزوى بهشت از خوردن آن پرهيز مىكرد. او تنها به اين دلخوش بود كه کتابخانه نفيسى به ارزش 1000 دينار فراهم آورده است و باز همهروزه در بازار کتابفروشان، کتابهاى تازه مىجست. شبها با پيرهنى بر تن و دستارى بر سر از مدرسه بيرون مىآمد و چندى راه مىرفت. هرگاه در محيط مدرسه احساس دلتنگى مىكرد، طلاب را با خود همراه مىساخت و در حال قدم زدن در كوچههاى مجاور مدرسه برايشان درس مىگفت. | ||
وى در باب اعتقادات، نظرى عرفانى داشت و مردم را از بحث و مجادله در اصول دين و معتقدات مذهبى نهى مىكرد. ابن نحاس، به سبب همين سجاياى اخلاقى، سراسر عمر در نهايت عزّت و حرمت زيست و چون وفات يافت، جنازهاش را به آيينى رسمى تشييع كردند و در قرافه در جوار آرامگاه ملك منصور لاچين كه در همان سال (698ق) درگذشته بود، به خاك سپردند. | وى در باب اعتقادات، نظرى عرفانى داشت و مردم را از بحث و مجادله در اصول دين و معتقدات مذهبى نهى مىكرد. ابن نحاس، به سبب همين سجاياى اخلاقى، سراسر عمر در نهايت عزّت و حرمت زيست و چون وفات يافت، جنازهاش را به آيينى رسمى تشييع كردند و در قرافه در جوار آرامگاه ملك منصور لاچين كه در همان سال (698ق) درگذشته بود، به خاك سپردند. | ||
خط ۶۵: | خط ۶۵: | ||
# التعليقة (شرحى بر ديوان امرؤالقيس)؛ | # التعليقة (شرحى بر ديوان امرؤالقيس)؛ | ||
# مهاة الكلتين و ذات الحلتين؛ | # مهاة الكلتين و ذات الحلتين؛ | ||
# شرح المُقرب (شرحى بر | # شرح المُقرب (شرحى بر کتاب المقرب ابن عصفور تا حدود «باب الوقف» آن). | ||
ویرایش