۱۰۶٬۳۸۸
ویرایش
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - ' مى ش' به ' میش') |
|||
(۶ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۱۱۴: | خط ۱۱۴: | ||
آغاز سلطنت شاه اسماعیل دوم مىتواند دلیلى براى مهاجرت علماى بزرگى چون میرداماد و [[شیخ بهایی، محمد بن حسین|شیخ بهایى]] به اصفهان و دور شدن از دستگاه حکومت باشد. بخصوص آن که شیخ عزّالدین پدر [[شیخ بهایی، محمد بن حسین|شیخ بهایى]] و استاد آن دو عالم معاصر در همین سال پس از انجام حج تصمیم به اقامت در بحرین گرفت و از مرکز حکومت دورى جست و در همان سال در آنجا رحلت کرد. | آغاز سلطنت شاه اسماعیل دوم مىتواند دلیلى براى مهاجرت علماى بزرگى چون میرداماد و [[شیخ بهایی، محمد بن حسین|شیخ بهایى]] به اصفهان و دور شدن از دستگاه حکومت باشد. بخصوص آن که شیخ عزّالدین پدر [[شیخ بهایی، محمد بن حسین|شیخ بهایى]] و استاد آن دو عالم معاصر در همین سال پس از انجام حج تصمیم به اقامت در بحرین گرفت و از مرکز حکومت دورى جست و در همان سال در آنجا رحلت کرد. | ||
در آن دوران اصفهان داراى مدارس علمى خوب و مدرسین عالى بود و طلاب سختکوش و جدى به تحصیل علوم و معارف مشغول بودند. میرداماد در مدرسه خوجه اصفهان حکمت تدریس مىکرد. [[شیخ بهایی، محمد بن حسین|شیخ بهایى]] نیز در همان مدرسه تفسیر، فقه، حدیث و رجال درس مىداد و میرفندرسکى دیگر معاصر میرداماد ملل و نحل تدریس مىکرد.<ref>ملاصدرا، ص 18، 42 و 57 ملل و نحل علمى بود كه در آن راجع به شناسايى اقوام و مذاهب آنها بحث | در آن دوران اصفهان داراى مدارس علمى خوب و مدرسین عالى بود و طلاب سختکوش و جدى به تحصیل علوم و معارف مشغول بودند. میرداماد در مدرسه خوجه اصفهان حکمت تدریس مىکرد. [[شیخ بهایی، محمد بن حسین|شیخ بهایى]] نیز در همان مدرسه تفسیر، فقه، حدیث و رجال درس مىداد و میرفندرسکى دیگر معاصر میرداماد ملل و نحل تدریس مىکرد.<ref>ملاصدرا، ص 18، 42 و 57 ملل و نحل علمى بود كه در آن راجع به شناسايى اقوام و مذاهب آنها بحث میشد</ref> | ||
در دوره سلطنت شاه عباس صفوى به سال 999ق پایتخت از قزوین به اصفهان منتقل شد. به دلیل حمایتها و تشویقهاى شاه عباس از علما و دانشمندان و به وجود آمدن محیطى امن و برخوردار از تکریم و تشویق حکومت، رفته رفته بر رونق و اهمیت حوزه اصفهان افزوده شد. | در دوره سلطنت شاه عباس صفوى به سال 999ق پایتخت از قزوین به اصفهان منتقل شد. به دلیل حمایتها و تشویقهاى شاه عباس از علما و دانشمندان و به وجود آمدن محیطى امن و برخوردار از تکریم و تشویق حکومت، رفته رفته بر رونق و اهمیت حوزه اصفهان افزوده شد. | ||
خط ۱۸۲: | خط ۱۸۲: | ||
و نیز از مدح و ستایشى که [[صدرالدین شیرازی، محمد بن ابراهیم|صدرالمتألهین]] [[صدرالدین شیرازی، محمد بن ابراهیم|ملاصدراى شیرازى]] از استادش میرداماد کرده است مقام علمى وى نزد حکیم بزرگى چون ملاصدرا معلوم مىشود. وى در نامهاى که به میرداماد نوشته است او را در حدّ اعلى ستایش نموده و در حد پرستش تعریف و مدح کرده است.<ref>اين نامه در كتاب شرح حال و آراء فلسفى ملاصدرا ص224 آمده است</ref> | و نیز از مدح و ستایشى که [[صدرالدین شیرازی، محمد بن ابراهیم|صدرالمتألهین]] [[صدرالدین شیرازی، محمد بن ابراهیم|ملاصدراى شیرازى]] از استادش میرداماد کرده است مقام علمى وى نزد حکیم بزرگى چون ملاصدرا معلوم مىشود. وى در نامهاى که به میرداماد نوشته است او را در حدّ اعلى ستایش نموده و در حد پرستش تعریف و مدح کرده است.<ref>اين نامه در كتاب شرح حال و آراء فلسفى ملاصدرا ص224 آمده است</ref> | ||
میرداماد خود نیز خویش را معلم مىخوانده و در برخى از نوشتههایش آنگاه که مىخواهد از [[فارابی، محمد بن محمد|فارابى]] مطلبى را نقل کند مىگوید: «ابونصر [[فارابی، محمد بن محمد|فارابى]]، شریک ما در تعلیم گفته است...» و آنگاه که مىخواهد از [[بهمنیار بن مرزبان|بهمنیار]] شاگرد [[ | میرداماد خود نیز خویش را معلم مىخوانده و در برخى از نوشتههایش آنگاه که مىخواهد از [[فارابی، محمد بن محمد|فارابى]] مطلبى را نقل کند مىگوید: «ابونصر [[فارابی، محمد بن محمد|فارابى]]، شریک ما در تعلیم گفته است...» و آنگاه که مىخواهد از [[بهمنیار بن مرزبان|بهمنیار]] شاگرد [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابوعلى سینا]] گفتهاى را نقل کند مىگوید: «شاگرد ما [[بهمنیار بن مرزبان|بهمنیار]] گفته است...»<ref>قصص العلماء، ص 333</ref> | ||
گویند روزى ملاصدرا برحسب معمول براى شرکت در درس میرداماد در محل تدریس حاضر شد ولى میر در آنجا حاضر نبود. در این حین تاجرى براى کارى در محل درس حاضر شد و چون میرداماد را نیافت با ملاصدرا به گفتگو نشست. مرد تاجر از وى سؤال کرد که آیا میر افضل است یا فلان عالم. ملاصدرا در جواب گفت که میر افضل است. در این اثنا میرداماد از راه رسید و در پشت دیوار توقف کرد و به گفتگوى شاگردش با مرد تاجر گوش داد مرد تاجر یکیک علمارا نام مىبرد و ملاصدرا مىگفت که میر افضل است. پس آن شخص پرسید: «میر افضل است یا [[ | گویند روزى ملاصدرا برحسب معمول براى شرکت در درس میرداماد در محل تدریس حاضر شد ولى میر در آنجا حاضر نبود. در این حین تاجرى براى کارى در محل درس حاضر شد و چون میرداماد را نیافت با ملاصدرا به گفتگو نشست. مرد تاجر از وى سؤال کرد که آیا میر افضل است یا فلان عالم. ملاصدرا در جواب گفت که میر افضل است. در این اثنا میرداماد از راه رسید و در پشت دیوار توقف کرد و به گفتگوى شاگردش با مرد تاجر گوش داد مرد تاجر یکیک علمارا نام مىبرد و ملاصدرا مىگفت که میر افضل است. پس آن شخص پرسید: «میر افضل است یا [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|شیخ الرئیس]] ابوعلىسینا؟» [[صدرالدین شیرازی، محمد بن ابراهیم|ملا صدرا]]گفت: «میر افضل است» مرد تاجر پرسید: «میر افضل است یا معلم ثانى ([[فارابی، محمد بن محمد|فارابى]])؟» ملاصدرا مردد ماند و سکوت کرد. ناگاه میر از پشت دیوار گفت: «صدر نترس و بگو میرافضل است!» | ||
== آراء میرداماد در حکمت== | == آراء میرداماد در حکمت== | ||
خط ۲۲۰: | خط ۲۲۰: | ||
از میرداماد حالاتى نقل شده است که در بدو نظر عجیب مىنماید. وى در یکى از نوشتههایش مىگوید که روزى، هنگامى که در خلوت یاد خدا مىکرده و ذکر خدا بر لب داشته و تمام توجهش را به خدا معطوف کرده بوده، روحش از بدنش جدا شده و خلع بدن کرده و از عالم زمانى به عالم دهر (فوق زمان) صعود کرده و عوالم امکان را شهود نموده است. | از میرداماد حالاتى نقل شده است که در بدو نظر عجیب مىنماید. وى در یکى از نوشتههایش مىگوید که روزى، هنگامى که در خلوت یاد خدا مىکرده و ذکر خدا بر لب داشته و تمام توجهش را به خدا معطوف کرده بوده، روحش از بدنش جدا شده و خلع بدن کرده و از عالم زمانى به عالم دهر (فوق زمان) صعود کرده و عوالم امکان را شهود نموده است. | ||
این مطلب در بدو نظر غریب و بعید به نظر مىرسد چرا که اوّلاً از تجربیات ما و در ثانى از تحلیل علمى، فاصلهها دارد. اما باید اذعان داشت که در نفى آن نیز دلیل قاطعى نمىتوان اقامه کرد و از مواردى است که مصداق کلام حکیم [[ | این مطلب در بدو نظر غریب و بعید به نظر مىرسد چرا که اوّلاً از تجربیات ما و در ثانى از تحلیل علمى، فاصلهها دارد. اما باید اذعان داشت که در نفى آن نیز دلیل قاطعى نمىتوان اقامه کرد و از مواردى است که مصداق کلام حکیم [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابوعلى سینا]] است که: هر آنچه که درباره این عالم شنیدى مادام که دلیل قاطعى آن را رد نکرد آن را در حیّز امکان قرار بده و ممکنش بدان. گذشته از این در متون دینى و روایات معصومین(ع) نیز مطالب بسیارى درباره امکان تحقق و بلکه وقوع امور خارقالعاده براى غیر معصوم وجود دارد. | ||
== شاگردان == | == شاگردان == | ||
خط ۴۵۶: | خط ۴۵۶: | ||
[[رسالة في وجوب صلاة الجمعة (میرداماد)]] | [[رسالة في وجوب صلاة الجمعة (میرداماد)]] | ||
[[اربعة ایام]] | |||
[[ضوابط الرضاع]] | [[ضوابط الرضاع]] | ||
خط ۴۸۳: | خط ۴۸۵: | ||
[[تقويم الإيمان و شرحه كشف الحقائق]] | [[تقويم الإيمان و شرحه كشف الحقائق]] | ||
[[کلمات المحققین]] | [[کلمات المحققین]] | ||
[[تحقیق نصف النهار]] | |||
[[التعلیقة علی کتاب الکافی]] | [[التعلیقة علی کتاب الکافی]] | ||
خط ۵۱۲: | خط ۵۱۶: | ||
[[رده:شاعران]] | [[رده:شاعران]] | ||
[[رده:آبان(1400)]] | [[رده:آبان(1400)]] | ||
[[رده:فیلسوفان]] | |||
[[رده:شارحان صحیفه سجادیه]] |