اعتماد‌السلطنه، محمدحسن: تفاوت میان نسخه‌ها

هیچ تغییری در اندازه به وجود نیامده‌ است. ،  ‏۳۱ اکتبر ۲۰۱۶
جز
جایگزینی متن - 'كتاب' به 'کتاب'
جز (جایگزینی متن - 'ادوارد براون' به 'ادوارد براون')
جز (جایگزینی متن - 'كتاب' به 'کتاب')
خط ۳۲: خط ۳۲:




«محمدحسن خان اعتماد السلطنه»، (21 شعبان 1259- 18 شوال 1313ق)، دانشمند و سياستمدار مشهور عصر ناصرالدين شاه و نويسنده ده‌ها كتاب است. وى از دودمان مراغه‌اى بود و پدرش حاج عليخان كه‌نخست لقب ضياءالملك داشت و سپس به اعتمادالسلطنه ملقب شد، حاجب الدوله دربار ناصرالدين شاه بود. پدر اعتمادالسلطنه نيز به مقامات بلند سياسى دست يافت، اما در زمان محمدشاه از كار بركنار شد و اموالش مصادره گرديد و به زندان افتاد و سرانجام به عتبات عاليات تبعيد شد.
«محمدحسن خان اعتماد السلطنه»، (21 شعبان 1259- 18 شوال 1313ق)، دانشمند و سياستمدار مشهور عصر ناصرالدين شاه و نويسنده ده‌ها کتاب است. وى از دودمان مراغه‌اى بود و پدرش حاج عليخان كه‌نخست لقب ضياءالملك داشت و سپس به اعتمادالسلطنه ملقب شد، حاجب الدوله دربار ناصرالدين شاه بود. پدر اعتمادالسلطنه نيز به مقامات بلند سياسى دست يافت، اما در زمان محمدشاه از كار بركنار شد و اموالش مصادره گرديد و به زندان افتاد و سرانجام به عتبات عاليات تبعيد شد.


چون محمدشاه درگذشت، حاج على‌خان به تهران بازگشت و مورد توجه مهد عليا، مادر شاه جديد قرار گرفت و در دربار به سرعت نفوذى به هم رسانيد، به گونه‌اى كه ميرزا آقاخان نورى او را جزو نزديكان و محارم خويش درآورد. در توطئه برضد اميركبير با مهد عليا و ميرزا آقاخان نورى همدست بود و وظيفه قتل اميركبير را برعهده گرفت.
چون محمدشاه درگذشت، حاج على‌خان به تهران بازگشت و مورد توجه مهد عليا، مادر شاه جديد قرار گرفت و در دربار به سرعت نفوذى به هم رسانيد، به گونه‌اى كه ميرزا آقاخان نورى او را جزو نزديكان و محارم خويش درآورد. در توطئه برضد اميركبير با مهد عليا و ميرزا آقاخان نورى همدست بود و وظيفه قتل اميركبير را برعهده گرفت.
خط ۴۶: خط ۴۶:
وى در 1304ق با يارى و پافشارى همسر خود اشرف السلطنه، موفق به دريافت لقب اعتمادالسلطنه شد و از اين زمان بر مراتب اعتبار و اهميت او در دربار ناصرى افزوده شد. او در هر سه سفر ناصرالدين شاه به اروپا در سال‌هاى 1290ق1873/م، 1297ق1880/م و 1306ق1889/م جزو همراهان شاه بود و در سفر سوم سمت ايشيك آقاسى‌باشى گرى (رياست تشريفات) را برعهده داشت. به‌اين ترتيب، او بيش از 25 سال مداوم، همنشين ناصرالدين شاه بود و هر روز ساعت‌ها با او گفت‌وگو داشت و روزنامه‌هاى فرانسوى را برايش مى‌خواند و او را در جريان اخبار جهان قرار مى‌داد.
وى در 1304ق با يارى و پافشارى همسر خود اشرف السلطنه، موفق به دريافت لقب اعتمادالسلطنه شد و از اين زمان بر مراتب اعتبار و اهميت او در دربار ناصرى افزوده شد. او در هر سه سفر ناصرالدين شاه به اروپا در سال‌هاى 1290ق1873/م، 1297ق1880/م و 1306ق1889/م جزو همراهان شاه بود و در سفر سوم سمت ايشيك آقاسى‌باشى گرى (رياست تشريفات) را برعهده داشت. به‌اين ترتيب، او بيش از 25 سال مداوم، همنشين ناصرالدين شاه بود و هر روز ساعت‌ها با او گفت‌وگو داشت و روزنامه‌هاى فرانسوى را برايش مى‌خواند و او را در جريان اخبار جهان قرار مى‌داد.


او در دنياى دانش و ادب، فكرى مترقى و روشن داشت. نوع آثارى كه خود تأليف يا ترجمه كرد و يا ديگران را بدان ترغيب نمود، خواه ناخواه تحولى در انديشه‌ها پديد آورد، اما گفته‌اند كه بسيارى از كتاب‌هايى كه به نام او شهرت يافته، اثر ديگران و به خصوص اعضاى انجمن دارالتأليف و دارالترجمه است. محمد قزوينى مى‌گويد كه اعتمادالسلطنه با آن‌كه زبان فرانسه را به خوبى مى‌دانست، اما از علوم اسلامى، عربيت، تاريخ اسلام و دانش‌هاى مشابه آن به كلى بى‌بهره بود و كارهايى كه به نام او شهرت دارد، بيشتر موضوع آن‌ها را وى معين كرده است و چون ديگران تأليف آن را به انجام مى‌رساندند، به نام خودش منتشر مى‌كرد. [[براون، ادوارد گرانویل|ادوارد براون]] نيز به تبع قزوينى به اين نكته اشاره مى‌كند و محيط طباطبايى هم او را بزرگ‌ترين استثمارگر علما و فضلاى عصر خويش مى‌شمارد. با نشر خاطرات روزانه اعتمادالسلطنه و اعتراف او به اين‌كه برخى كتاب‌ها، از جمله «المآثر و الآثار» را شمس‌العلماء نوشته، اكنون ديگر جاى شبهه نيست كه اعتمادالسلطنه بيشتر اين آثار را شخصاً تأليف نكرده است. به هرحال، به گفته مينورسكى افتخار فراهم آوردن اين‌همه كتاب‌هاى متنوع نصيب او شده، ولو آن‌كه همه را خود پديد نياورده باشد.
او در دنياى دانش و ادب، فكرى مترقى و روشن داشت. نوع آثارى كه خود تأليف يا ترجمه كرد و يا ديگران را بدان ترغيب نمود، خواه ناخواه تحولى در انديشه‌ها پديد آورد، اما گفته‌اند كه بسيارى از کتاب‌هايى كه به نام او شهرت يافته، اثر ديگران و به خصوص اعضاى انجمن دارالتأليف و دارالترجمه است. محمد قزوينى مى‌گويد كه اعتمادالسلطنه با آن‌كه زبان فرانسه را به خوبى مى‌دانست، اما از علوم اسلامى، عربيت، تاريخ اسلام و دانش‌هاى مشابه آن به كلى بى‌بهره بود و كارهايى كه به نام او شهرت دارد، بيشتر موضوع آن‌ها را وى معين كرده است و چون ديگران تأليف آن را به انجام مى‌رساندند، به نام خودش منتشر مى‌كرد. [[براون، ادوارد گرانویل|ادوارد براون]] نيز به تبع قزوينى به اين نكته اشاره مى‌كند و محيط طباطبايى هم او را بزرگ‌ترين استثمارگر علما و فضلاى عصر خويش مى‌شمارد. با نشر خاطرات روزانه اعتمادالسلطنه و اعتراف او به اين‌كه برخى کتاب‌ها، از جمله «المآثر و الآثار» را شمس‌العلماء نوشته، اكنون ديگر جاى شبهه نيست كه اعتمادالسلطنه بيشتر اين آثار را شخصاً تأليف نكرده است. به هرحال، به گفته مينورسكى افتخار فراهم آوردن اين‌همه کتاب‌هاى متنوع نصيب او شده، ولو آن‌كه همه را خود پديد نياورده باشد.


ميرزا رضا كرمانى قاتل ناصرالدين شاه وى را آدم مزوّرى خوانده كه به دروغ خود را جزو هواخواهان سيد جمال‌الدين اسدآبادى معرفى كرده است. اعتمادالسلطنه خود نيز گاه به ضعف‌هاى اخلاقى خويش اشاره كرده است؛ از جمله در جايى از خاطراتش اشاره مى‌كند كه براى افزايش حقوق، تملق شاه را گفته است.
ميرزا رضا كرمانى قاتل ناصرالدين شاه وى را آدم مزوّرى خوانده كه به دروغ خود را جزو هواخواهان سيد جمال‌الدين اسدآبادى معرفى كرده است. اعتمادالسلطنه خود نيز گاه به ضعف‌هاى اخلاقى خويش اشاره كرده است؛ از جمله در جايى از خاطراتش اشاره مى‌كند كه براى افزايش حقوق، تملق شاه را گفته است.


او در سال‌هاى پايانى زندگى خود در فكر افتاد وقايع و حوادث روزانه زندگى خود و دربار قاجار را به شكل خاطرات تنظيم نمايد. او چون از ثبت علنى پاره‌اى اخبار محرمانه واهمه داشت، پنهانى به تدوين آن‌ها پرداخت؛ بدين ترتيب كتاب روزنامه خاطرات پديد آمد كه از مهم‌ترين منابع تاريخ ايران در اواسط دوره قاجاريه است. وى را در اين كار، همسرش اشرف‌السلطنه نيز يارى مى‌رساند و گفته‌هاى شوهر را مى‌نوشت.
او در سال‌هاى پايانى زندگى خود در فكر افتاد وقايع و حوادث روزانه زندگى خود و دربار قاجار را به شكل خاطرات تنظيم نمايد. او چون از ثبت علنى پاره‌اى اخبار محرمانه واهمه داشت، پنهانى به تدوين آن‌ها پرداخت؛ بدين ترتيب کتاب روزنامه خاطرات پديد آمد كه از مهم‌ترين منابع تاريخ ايران در اواسط دوره قاجاريه است. وى را در اين كار، همسرش اشرف‌السلطنه نيز يارى مى‌رساند و گفته‌هاى شوهر را مى‌نوشت.


وى سرانجام در 53 سالگى و حدود يك ماه پيش از كشته شدن ناصرالدين شاه، در 13 نوروز، پس از بازگشت از سياحت و زيارت حضرت عبدالعظيم(ع)، به سكته قلبى درگذشت. گروهى مرگ او را مشكوك اعلام كرده و گفته‌اند كه امين‌السلطان وى را مسموم ساخته است، اما ترديد نيست كه او از بيمارى‌هاى گوناگون چون قند، چاقى و ناراحتى قلبى رنج مى‌برده است. پيكرش را چندى بعد در وادى السلام نجف به خاك سپردند. بر طبق وصيت او، همه دارايى و كتابخانه‌اش را ناصرالدين شاه متصرف شد، اما بخشى از آن را به همسرش بازگرداند و اشرف‌السلطنه مخصوصاً پاره‌اى از كتاب‌هاى وى چون نسخه خطى روزنامه خاطرات را به كتابخانه آستان قدس رضوى تقديم كرد.
وى سرانجام در 53 سالگى و حدود يك ماه پيش از كشته شدن ناصرالدين شاه، در 13 نوروز، پس از بازگشت از سياحت و زيارت حضرت عبدالعظيم(ع)، به سكته قلبى درگذشت. گروهى مرگ او را مشكوك اعلام كرده و گفته‌اند كه امين‌السلطان وى را مسموم ساخته است، اما ترديد نيست كه او از بيمارى‌هاى گوناگون چون قند، چاقى و ناراحتى قلبى رنج مى‌برده است. پيكرش را چندى بعد در وادى السلام نجف به خاك سپردند. بر طبق وصيت او، همه دارايى و کتابخانه‌اش را ناصرالدين شاه متصرف شد، اما بخشى از آن را به همسرش بازگرداند و اشرف‌السلطنه مخصوصاً پاره‌اى از کتاب‌هاى وى چون نسخه خطى روزنامه خاطرات را به کتابخانه آستان قدس رضوى تقديم كرد.


== آثار==
== آثار==
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش