۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - '== وابستهها ==' به '== وابستهها == {{وابستهها}}') |
جز (جایگزینی متن - 'ابن خلدون' به 'ابن خلدون') |
||
خط ۴۴: | خط ۴۴: | ||
== ويژگى اخلاقى== | == ويژگى اخلاقى== | ||
از ويژگىهاى اخلاقى او، افزون بر تواضع و شجاعت، صداقت و صراحتش بود؛ دكتر جعفر آل ياسين، از دانشگاه آكسفورد برگشت درحالىكه استادى برجسته بود و در اين زمان دكتر على الوردى مجموعه ورقههايى را به وى تقديم كرد كه تحت عنوان (المنطق عند ابن خلدون) نوشته بود و آن عبارت از بحثى بود كه على الوردى در كنگره بزرگداشت ابن خلدون در قاهره ارائه داده بود. روزى ديگر، دكتر الوردى به او گفت: دكتر آل ياسين! نظر شما درباره بحث ما چيست؟ او پاسخ داد: آيا ضرورى است كه رأى مرا بشنوى؟ دكتر الوردى جواب داد: بله و براى من مهمّ است. پس آل ياسين پاسخ داد: «و الله وجدت فيه كل شيء ماعدا المنطق»؛ يعنى: «به خدا قسم در آن هر چيزى يافتم بهجز منطق». الوردى هم فوراً گفت: «و الله لم أجد قط أجمل من هذا التقييم»؛ يعنى: «به خدا قسم هرگز زيباتر از اين سنجش نيافتم». روشن است كه منطق يكى از حلقههاى علوم فلسفى است و از شاخههاى جامعهشناسى نيست كه دكتر الوردى متخصص آن است. از اين خاطره، صراحت و حلم دكتر آل ياسين آشكار مىشود. | از ويژگىهاى اخلاقى او، افزون بر تواضع و شجاعت، صداقت و صراحتش بود؛ دكتر جعفر آل ياسين، از دانشگاه آكسفورد برگشت درحالىكه استادى برجسته بود و در اين زمان دكتر على الوردى مجموعه ورقههايى را به وى تقديم كرد كه تحت عنوان (المنطق عند [[ابن خلدون]]) نوشته بود و آن عبارت از بحثى بود كه على الوردى در كنگره بزرگداشت [[ابن خلدون]] در قاهره ارائه داده بود. روزى ديگر، دكتر الوردى به او گفت: دكتر آل ياسين! نظر شما درباره بحث ما چيست؟ او پاسخ داد: آيا ضرورى است كه رأى مرا بشنوى؟ دكتر الوردى جواب داد: بله و براى من مهمّ است. پس آل ياسين پاسخ داد: «و الله وجدت فيه كل شيء ماعدا المنطق»؛ يعنى: «به خدا قسم در آن هر چيزى يافتم بهجز منطق». الوردى هم فوراً گفت: «و الله لم أجد قط أجمل من هذا التقييم»؛ يعنى: «به خدا قسم هرگز زيباتر از اين سنجش نيافتم». روشن است كه منطق يكى از حلقههاى علوم فلسفى است و از شاخههاى جامعهشناسى نيست كه دكتر الوردى متخصص آن است. از اين خاطره، صراحت و حلم دكتر آل ياسين آشكار مىشود. | ||
همچنين فرزندش خانم دكتر «لقاء جعفر آل ياسين»، نقل كرده است كه روزى چند دقيقه قبل از وقت مقرر به اتاقش رفتم تا او را با خودم به دانشكده ببرم. او به من گفت كه ساعتش از كار افتاده و به همين جهت ساعتى ديگر درآورد و به دستش بست كه براى احتياط آماده كرده بود. وقتى ساعت جديد را ديدم زود لبخند زدم؛ زيرا بر روى آن تصوير «احمد حسن البكر» بود و در زير آن نوشته شده بود: هديه رئيس جمهور احمد حسن البكر. پس وقتى كه متوجه لبخند من شد، ساعت را با دستش نگه داشت و بر روى صندلى نزديك خودش كنار من نشست و گفت: بهزودى داستان اين ساعت را براى تو شرح خواهم داد و بلافاصله چنين ادامه داد: من عضو هيئت داورى يك پاياننامه كارشناسى ارشد بودم و دانشجو يك نظامى بعثى بود و استاد راهنمايش، استاد مدنى صالح. وقتى رساله را بررسى كردم مطلب مفيدى در آن نديدم تا تشكر كنم؛ درحالىكه ما در جامعهاى زندگى مىكنيم كه علم را ارزشمند مىشمارد. پس نقد و بررسى را طولانى كردم و كلمهبهكلمه آن را زير ذرهبين گذاشتم و اصرار كردم كه بايد مطالب اين رساله، در موارد لازم، حذف، اضافه و تعديل شود و آنقدر بحث و بررسى طولانى شد كه زمان اين نقد و داورى به هشت ساعت پياپى رسيد و در راديو بغداد برنامهاى بود به نام «پاياننامههاى دانشگاهى» و همه اين مطالب در آن بهصورت كامل در چند قسمت پخش شد و ظاهرا رئيس جمهور اين مباحث را شنيده و پيگيرى كرده بود. در منزلم بهصدا درآمد و وقتى در را گشودم با شگفتى رئيس دانشگاه، مسئول دانشكده و رئيس گروه فلسسفه را ديدم كه از من دعوت مىكردند لباسم را بپوشم تا فورى به ديدار رئيس جمهور برويم؛ چون ايشان من را دعوت كرده است. به آنها گفتم: نمىآيم. شگفتزده شدند و خواهش خودشان را تكرار كردند تا شايد راضى شوم، ولى كوشش آنان بىفايده بود. وقتى يقين كردند كه نمىروم، گفتند: آيا اجازه مىدهيد كه به رئيس جمهور بگوييم كه مريض هستى؟ گفتم: خود دانيد. آنان رفتند. روز بعد براى من واقعه را نقل كردند كه رئيس جمهور پرسيده: دكتر آل ياسين كجاست؟ و وقتى جواب را شنيده، فقط يك كلام گفته: «سمعت كامل المناقشة لرسالة الماجستير تلك و بعد سماعي لها، أحب أن أخبركم بأني الآن مطمئن على مستقبل الدراسات العليا في بلادي»؛ يعنى: «من همه آن جلسه داورى رساله كارشناسى ارشد را شنيدم و بعد از گوش دادن به آن دوست دارم كه به شما خبر دهم كه من به آينده تحصيلات تكميلى در كشورمان مطمئن هستم» و در پايان به هركدام از حاضران ساعت مچى هديه مىكند كه از جمله آن همين ساعتى است كه در دست من است. خانم دكتر «لقاء جعفر آل ياسين» مىافزايد: در كشور عراق كه مشهور است گردن زدن در نزد حاكمان آن كار مشكلى نيست، اين امتناع يك استاد دانشگاه از قبول دعوت رئيس جمهور، شجاعت بزرگى است كه شجاعتى بزرگتر از آن نيست. | همچنين فرزندش خانم دكتر «لقاء جعفر آل ياسين»، نقل كرده است كه روزى چند دقيقه قبل از وقت مقرر به اتاقش رفتم تا او را با خودم به دانشكده ببرم. او به من گفت كه ساعتش از كار افتاده و به همين جهت ساعتى ديگر درآورد و به دستش بست كه براى احتياط آماده كرده بود. وقتى ساعت جديد را ديدم زود لبخند زدم؛ زيرا بر روى آن تصوير «احمد حسن البكر» بود و در زير آن نوشته شده بود: هديه رئيس جمهور احمد حسن البكر. پس وقتى كه متوجه لبخند من شد، ساعت را با دستش نگه داشت و بر روى صندلى نزديك خودش كنار من نشست و گفت: بهزودى داستان اين ساعت را براى تو شرح خواهم داد و بلافاصله چنين ادامه داد: من عضو هيئت داورى يك پاياننامه كارشناسى ارشد بودم و دانشجو يك نظامى بعثى بود و استاد راهنمايش، استاد مدنى صالح. وقتى رساله را بررسى كردم مطلب مفيدى در آن نديدم تا تشكر كنم؛ درحالىكه ما در جامعهاى زندگى مىكنيم كه علم را ارزشمند مىشمارد. پس نقد و بررسى را طولانى كردم و كلمهبهكلمه آن را زير ذرهبين گذاشتم و اصرار كردم كه بايد مطالب اين رساله، در موارد لازم، حذف، اضافه و تعديل شود و آنقدر بحث و بررسى طولانى شد كه زمان اين نقد و داورى به هشت ساعت پياپى رسيد و در راديو بغداد برنامهاى بود به نام «پاياننامههاى دانشگاهى» و همه اين مطالب در آن بهصورت كامل در چند قسمت پخش شد و ظاهرا رئيس جمهور اين مباحث را شنيده و پيگيرى كرده بود. در منزلم بهصدا درآمد و وقتى در را گشودم با شگفتى رئيس دانشگاه، مسئول دانشكده و رئيس گروه فلسسفه را ديدم كه از من دعوت مىكردند لباسم را بپوشم تا فورى به ديدار رئيس جمهور برويم؛ چون ايشان من را دعوت كرده است. به آنها گفتم: نمىآيم. شگفتزده شدند و خواهش خودشان را تكرار كردند تا شايد راضى شوم، ولى كوشش آنان بىفايده بود. وقتى يقين كردند كه نمىروم، گفتند: آيا اجازه مىدهيد كه به رئيس جمهور بگوييم كه مريض هستى؟ گفتم: خود دانيد. آنان رفتند. روز بعد براى من واقعه را نقل كردند كه رئيس جمهور پرسيده: دكتر آل ياسين كجاست؟ و وقتى جواب را شنيده، فقط يك كلام گفته: «سمعت كامل المناقشة لرسالة الماجستير تلك و بعد سماعي لها، أحب أن أخبركم بأني الآن مطمئن على مستقبل الدراسات العليا في بلادي»؛ يعنى: «من همه آن جلسه داورى رساله كارشناسى ارشد را شنيدم و بعد از گوش دادن به آن دوست دارم كه به شما خبر دهم كه من به آينده تحصيلات تكميلى در كشورمان مطمئن هستم» و در پايان به هركدام از حاضران ساعت مچى هديه مىكند كه از جمله آن همين ساعتى است كه در دست من است. خانم دكتر «لقاء جعفر آل ياسين» مىافزايد: در كشور عراق كه مشهور است گردن زدن در نزد حاكمان آن كار مشكلى نيست، اين امتناع يك استاد دانشگاه از قبول دعوت رئيس جمهور، شجاعت بزرگى است كه شجاعتى بزرگتر از آن نيست. |
ویرایش