۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار علیهمالسلام' به 'بحارالأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار علیهمالسلام') |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۳۹: | خط ۳۹: | ||
کتاب در دو بخش «درآمد» (در 121 صفحه) و مسند عبدالعظيم حسنى (در 132 صفحه)، سامان يافته است<ref>[https://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/172/46 رحمان ستايش، محمدكاظم، ص46]</ref>. | کتاب در دو بخش «درآمد» (در 121 صفحه) و مسند عبدالعظيم حسنى (در 132 صفحه)، سامان يافته است<ref>[https://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/172/46 رحمان ستايش، محمدكاظم، ص46]</ref>. | ||
در مجموع 118 حديث همراه با ترجمه فارسى آنها در اين کتاب گردآمدهاند. مؤلفان کوشيدهاند حتىالامکان روايات را از مصادر اصلى حديث نقل کنند و کمتر از [[بحارالأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار علیهمالسلام|بحار الانوار]] يا ساير جوامع روايى نقل حديث کردهاند<ref>[https://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/172/46 همان]، متن كتاب ص 121</ref>. | در مجموع 118 حديث همراه با ترجمه فارسى آنها در اين کتاب گردآمدهاند. مؤلفان کوشيدهاند حتىالامکان روايات را از مصادر اصلى حديث نقل کنند و کمتر از [[بحارالأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار علیهمالسلام|بحار الانوار]] يا ساير جوامع روايى نقل حديث کردهاند<ref>[https://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/172/46 همان]، [https://noorlib.ir/book/view/20966?pageNumber=121&viewType=html متن كتاب ص 121]</ref>. | ||
در احاديث کتاب تکرارهايى به چشم مىخورد که غالباً ً ناشى از ذکر تقطيعات حديث است؛ براى نمونه، حديث 39 مسند، گفتوگوى حضرت موسى بن عمران(ع) با خداوند را به تفصيل نقل مىکند و احاديث 40 تا 46 هم فقراتى از همان گفتوگو را نقل مىکند<ref>[https://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/172/46 رحمان ستايش، محمدكاظم، ص46]</ref>. | در احاديث کتاب تکرارهايى به چشم مىخورد که غالباً ً ناشى از ذکر تقطيعات حديث است؛ براى نمونه، حديث 39 مسند، گفتوگوى حضرت موسى بن عمران(ع) با خداوند را به تفصيل نقل مىکند و احاديث 40 تا 46 هم فقراتى از همان گفتوگو را نقل مىکند<ref>[https://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/172/46 رحمان ستايش، محمدكاظم، ص46]</ref>. | ||
با آنکه اين اثر به شکل مستقل درباره مسند عبدالعظيم(ع) نبوده و به شرح زندگانى وى هم پرداخته است، ولى در آنجا که به احاديث رسيده از حضرت عبدالعظيم(ع) مىپردازد، بسيار نيکو روايات ايشان را جمعآورى و تبويب مىکند ولى از آن روى که روايات تقطيع شده را غالباً ً، مستقل و جدا مىانگارد، تعداد روايات کتابش زياد شده است<ref>متن كتاب، ص121</ref>. | با آنکه اين اثر به شکل مستقل درباره مسند عبدالعظيم(ع) نبوده و به شرح زندگانى وى هم پرداخته است، ولى در آنجا که به احاديث رسيده از حضرت عبدالعظيم(ع) مىپردازد، بسيار نيکو روايات ايشان را جمعآورى و تبويب مىکند ولى از آن روى که روايات تقطيع شده را غالباً ً، مستقل و جدا مىانگارد، تعداد روايات کتابش زياد شده است<ref>[https://noorlib.ir/book/view/20966?pageNumber=121&viewType=html متن كتاب، ص121]</ref>. | ||
== گزارش محتوا == | == گزارش محتوا == | ||
نويسندگان در ابتدا بحثهاى مقدماتى، معناى مسند، تاريخچه مسندنويسى و تاريخ زندگانى حضرت عبدالعظيم(ع) را ذکر کرده و سپس، به معرفى چهل نفر از مشايخ و راويان حضرت عبدالعظيم پرداختهاند<ref>[https://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/172/46 رحمان ستايش، محمدكاظم، ص46]</ref>. | نويسندگان در ابتدا بحثهاى مقدماتى، معناى مسند، تاريخچه مسندنويسى و تاريخ زندگانى حضرت عبدالعظيم(ع) را ذکر کرده و سپس، به معرفى چهل نفر از مشايخ و راويان حضرت عبدالعظيم پرداختهاند<ref>[https://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/172/46 رحمان ستايش، محمدكاظم، ص46]</ref>. | ||
همچنين در ابتداى کتاب، به اين نکته اشاره دارند که مجموعههاى حديثى، گوناگون مىباشند؛ برخى از آنها به «صحيح» مشهورند (مثل صحاح سته) و بعضى به «اصول» (مثل اصول أربعمأة)، دستهاى «سنن» ناميده مىشوند (مانند [[سنن ترمذى]] و [[سنن أبيداود|سنن ابوداود]]) و گروهى نيز عنوان «جامع» دارند (مثل جامع الأحاديث [[ابن قولویه، جعفر بن محمد|جعفر بن احمد قمى]] و الجامع الصغير [[سیوطی، عبدالرحمن بن ابیبکر|سيوطى]]). برخى عناوين ديگر اين مجموعهها، عبارتند از: «معجم»، «مستدرک»، «مستخرج» و «جزء». گونهاى از مجموعههى حديثى هم «مسند» نام دارد. گفتنى است که گاه چند نام از نامهاى ذکر شده، يکجا و در کنار هم، عنوان يک اثر واقع مىشوند؛ چنانچه [[ابن کثیر، اسماعیل بن عمر|ابن کثير]] کتابش را «جامع المسانيد و السنن» ناميده است<ref>متن كتاب، ص9</ref>. | همچنين در ابتداى کتاب، به اين نکته اشاره دارند که مجموعههاى حديثى، گوناگون مىباشند؛ برخى از آنها به «صحيح» مشهورند (مثل صحاح سته) و بعضى به «اصول» (مثل اصول أربعمأة)، دستهاى «سنن» ناميده مىشوند (مانند [[سنن ترمذى]] و [[سنن أبيداود|سنن ابوداود]]) و گروهى نيز عنوان «جامع» دارند (مثل جامع الأحاديث [[ابن قولویه، جعفر بن محمد|جعفر بن احمد قمى]] و الجامع الصغير [[سیوطی، عبدالرحمن بن ابیبکر|سيوطى]]). برخى عناوين ديگر اين مجموعهها، عبارتند از: «معجم»، «مستدرک»، «مستخرج» و «جزء». گونهاى از مجموعههى حديثى هم «مسند» نام دارد. گفتنى است که گاه چند نام از نامهاى ذکر شده، يکجا و در کنار هم، عنوان يک اثر واقع مىشوند؛ چنانچه [[ابن کثیر، اسماعیل بن عمر|ابن کثير]] کتابش را «جامع المسانيد و السنن» ناميده است<ref>[https://noorlib.ir/book/view/20966?pageNumber=9&viewType=html متن كتاب، ص9]</ref>. | ||
«سند» نزد حديثشناسان، طريق متن يا زنجيره به هم پيوسته راويان است که يکى پس از ديگرى، حديث را روايت مىکنند تا به معصوم(ع) برسد و نيز به منزله ستونى است که متن حديث بر آن استوار است. نويسندگان معتقدند اگر «مسند» را اسم ابزار بدانيم، حديث مسند، حديثى است که به آن استناد و بر آن، اعتماد مىشود و دليل به حساب مىآيد. در اين صورت، به قول [[زمخشری، محمود بن عمر|زمخشرى]]، لفظ «مسند» در مجاز استعمال شده است. اما اگر آن را اسم مفعول باب افعال بگيريم، حديث مسند، حديثى خواهد بود که زنجيره راويانش تا به اولين گوينده، رسانيده شده است. در اين صورت، استعمال «مسند» در حقيقت است و نه بر مجاز. گاهى هم «مسند» به صورت مصدر ميمى و به معناى «اسناد دادن» به کار مىرود<ref>همان، ص10</ref>. | «سند» نزد حديثشناسان، طريق متن يا زنجيره به هم پيوسته راويان است که يکى پس از ديگرى، حديث را روايت مىکنند تا به معصوم(ع) برسد و نيز به منزله ستونى است که متن حديث بر آن استوار است. نويسندگان معتقدند اگر «مسند» را اسم ابزار بدانيم، حديث مسند، حديثى است که به آن استناد و بر آن، اعتماد مىشود و دليل به حساب مىآيد. در اين صورت، به قول [[زمخشری، محمود بن عمر|زمخشرى]]، لفظ «مسند» در مجاز استعمال شده است. اما اگر آن را اسم مفعول باب افعال بگيريم، حديث مسند، حديثى خواهد بود که زنجيره راويانش تا به اولين گوينده، رسانيده شده است. در اين صورت، استعمال «مسند» در حقيقت است و نه بر مجاز. گاهى هم «مسند» به صورت مصدر ميمى و به معناى «اسناد دادن» به کار مىرود<ref>[https://noorlib.ir/book/view/20966?pageNumber=10&viewType=html همان، ص10]</ref>. | ||
حديث مسند که به آن موصول و متصل نيز گويند، در برابر حديث مرسل، منقطع، مرفوع، موقوف و معضل است. يعنى اگر سلسله سند حديث تا گوينده اصلى آن کاملاً ياد شود، آن حديث مسند وگرنه مرسل خواهد بود<ref>همان، ص11</ref>. | حديث مسند که به آن موصول و متصل نيز گويند، در برابر حديث مرسل، منقطع، مرفوع، موقوف و معضل است. يعنى اگر سلسله سند حديث تا گوينده اصلى آن کاملاً ياد شود، آن حديث مسند وگرنه مرسل خواهد بود<ref>[https://noorlib.ir/book/view/20966?pageNumber=11&viewType=html همان، ص11]</ref>. | ||
در نظر شيعه، اگر يک حديث نبوى (با سند متصل) به يکى از معصومين(ع) برسد، مسند محسوب مىشود و نيازى به ذکر سند امام معصوم(ع) تا پيامبر(ص) نيست؛ زيرا در ديدگاه شيعه، سخنان پيامبر(ص) و امامان معصوم(ع) از حيث حجيت، تفاوتى ندارند و آنان، نور واحد شمرده مىشوند<ref>همان</ref>. | در نظر شيعه، اگر يک حديث نبوى (با سند متصل) به يکى از معصومين(ع) برسد، مسند محسوب مىشود و نيازى به ذکر سند امام معصوم(ع) تا پيامبر(ص) نيست؛ زيرا در ديدگاه شيعه، سخنان پيامبر(ص) و امامان معصوم(ع) از حيث حجيت، تفاوتى ندارند و آنان، نور واحد شمرده مىشوند<ref>[https://noorlib.ir/book/view/20966?pageNumber=11&viewType=html همان]</ref>. | ||
عبدالعظيم حسنى(ع) شخصيتى است که روايات بسيارى از طريق او نقل شده است. با اينکه پيش از اين کتاب، مسند عبدالعظيم حسنى(ع)، به شکل مستقل و جدا تدوين نشده است، ولى در کتابهايى که در شرح حال ايشان نگارش شدهاند، بخشهايى را مىتوان ديد که به جمع روايات عبدالعظيم(ع) اختصاص داده شده است<ref>همان، ص18-19</ref>. | عبدالعظيم حسنى(ع) شخصيتى است که روايات بسيارى از طريق او نقل شده است. با اينکه پيش از اين کتاب، مسند عبدالعظيم حسنى(ع)، به شکل مستقل و جدا تدوين نشده است، ولى در کتابهايى که در شرح حال ايشان نگارش شدهاند، بخشهايى را مىتوان ديد که به جمع روايات عبدالعظيم(ع) اختصاص داده شده است<ref>[https://noorlib.ir/book/view/20966?pageNumber=18&viewType=html همان، ص18-19]</ref>. | ||
نویسنده در اين رابطه، به اشخاص و کتب زير اشاره نموده است: ملا [[اسماعيل فدايى كزازى|اسماعيل فدايى کزازى]] (م 1263ق) در کتاب «[[جنات النعيم]]» شصت روايت را گردآورى کرده است؛ ملا [[محمدباقر کجورى]] (م 1313ق) در کتاب «[[روح و ريحان]]» 57 روايت و [[محمدابراهيم کلباسى]] (م 1362ق) در «[[التذکرة العظيمية]]» 40 روايت و [[عطاردی قوچانی، عزیزالله|عطاردى]] در کتاب «عبدالعظيم الحسني حياته و مسنده» 78 روايت از عبدالعظيم(ع) را جمعآورى کرده است<ref>همان، ص19</ref>. | نویسنده در اين رابطه، به اشخاص و کتب زير اشاره نموده است: ملا [[اسماعيل فدايى كزازى|اسماعيل فدايى کزازى]] (م 1263ق) در کتاب «[[جنات النعيم]]» شصت روايت را گردآورى کرده است؛ ملا [[محمدباقر کجورى]] (م 1313ق) در کتاب «[[روح و ريحان]]» 57 روايت و [[محمدابراهيم کلباسى]] (م 1362ق) در «[[التذکرة العظيمية]]» 40 روايت و [[عطاردی قوچانی، عزیزالله|عطاردى]] در کتاب «عبدالعظيم الحسني حياته و مسنده» 78 روايت از عبدالعظيم(ع) را جمعآورى کرده است<ref>[https://noorlib.ir/book/view/20966?pageNumber=19&viewType=html همان، ص19]</ref>. | ||
در اثر حاضر، کوشش شده است تا کتب مختلف روايى جستجو شده و از امکانات رايانهاى هم استفاده شود. نتيجه اين جستار، دست يافتن به حدود 120 روايت است که ناقل آنها عبدالعظيم حسنى(ع) است<ref>همان</ref>. | در اثر حاضر، کوشش شده است تا کتب مختلف روايى جستجو شده و از امکانات رايانهاى هم استفاده شود. نتيجه اين جستار، دست يافتن به حدود 120 روايت است که ناقل آنها عبدالعظيم حسنى(ع) است<ref>[https://noorlib.ir/book/view/20966?pageNumber=19&viewType=html همان]</ref>. | ||
اولين روايتى که در اين بخش ذکر گرديده روايتى است که در آن، عبدالعظيم حسنى(ع) از امام جواد(ع) پيرامون آيه شريفه «ما اهِّل به لغير الله» پرسيده و حضرت در پاسخ فرموده است: مقصود ذبيحهاى است که براى بتها و يا درختى ذبح مىشد، خداوند اين نوع ذبيحهها را حرام نموده همچنانکه ميته و خون و گوشت خوک را حرام کرده است، پس کسى که مضطر گردد و چاره نداشته باشد (در صورتى که «ياغى» يعنى راهزن و سارق و همچنين «عادى» يعنى براى شکار و تفريح سفر نکرده که اضطرار حاصل شود) مىتواند از گوشت ميته براى سد رمق استفاده کند<ref>همان، ص123</ref>. | اولين روايتى که در اين بخش ذکر گرديده روايتى است که در آن، عبدالعظيم حسنى(ع) از امام جواد(ع) پيرامون آيه شريفه «ما اهِّل به لغير الله» پرسيده و حضرت در پاسخ فرموده است: مقصود ذبيحهاى است که براى بتها و يا درختى ذبح مىشد، خداوند اين نوع ذبيحهها را حرام نموده همچنانکه ميته و خون و گوشت خوک را حرام کرده است، پس کسى که مضطر گردد و چاره نداشته باشد (در صورتى که «ياغى» يعنى راهزن و سارق و همچنين «عادى» يعنى براى شکار و تفريح سفر نکرده که اضطرار حاصل شود) مىتواند از گوشت ميته براى سد رمق استفاده کند<ref>[https://noorlib.ir/book/view/20966?pageNumber=123&viewType=html همان، ص123]</ref>. | ||
== وضعيت کتاب == | == وضعيت کتاب == |
ویرایش