۱۹٬۶۶۴
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
جز (جایگزینی متن - '↵↵|' به ' |') |
||
| (۷ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشد) | |||
| خط ۱۵: | خط ۱۵: | ||
| مکان نشر =قاهره - مصر | | مکان نشر =قاهره - مصر | ||
| سال نشر = 1392 ق | | سال نشر = 1392 ق | ||
| کد اتوماسیون =AUTOMATIONCODE00017AUTOMATIONCODE | | کد اتوماسیون =AUTOMATIONCODE00017AUTOMATIONCODE | ||
| چاپ =1 | | چاپ =1 | ||
| تعداد جلد =1 | | تعداد جلد =1 | ||
| کتابخانۀ دیجیتال نور = | | کتابخانۀ دیجیتال نور =00017 | ||
| کتابخوان همراه نور =00017 | | کتابخوان همراه نور =00017 | ||
| کد پدیدآور = | | کد پدیدآور = | ||
| خط ۴۲: | خط ۴۱: | ||
مؤلف، در مقدمه به جايگاه زمین پرداخته و همین باب را هم در سه فصل به گفتوگو گذاشته است. در اولین فصل این باب مدلولات اصطلاحى كلمه ارض را از ديد اهل لغت، قرآن، سنت، فقه و نظريه خود بررسى كرده است. او به لحاظ لغوى ارض را اسم جنس مىداند كه دلالت بر تأنيث مىكند. جمعهایى قياسى و غير قياسى برای كلمه ارض بيان شده، مثل ارضون، اروض، آراض و...<ref>[https://noorlib.ir/book/view/17/%D8%A5%D8%AD%DB%8C%D8%A7%D8%A1-%D8%A7%D9%84%D8%A3%D8%B1%D8%A7%D8%B6%D9%8A-%D8%A7%D9%84%D9%85%D9%88%D8%A7%D8%AA?pageNumber=75&viewType=html ر.ک: همان، ص75]</ref> | مؤلف، در مقدمه به جايگاه زمین پرداخته و همین باب را هم در سه فصل به گفتوگو گذاشته است. در اولین فصل این باب مدلولات اصطلاحى كلمه ارض را از ديد اهل لغت، قرآن، سنت، فقه و نظريه خود بررسى كرده است. او به لحاظ لغوى ارض را اسم جنس مىداند كه دلالت بر تأنيث مىكند. جمعهایى قياسى و غير قياسى برای كلمه ارض بيان شده، مثل ارضون، اروض، آراض و...<ref>[https://noorlib.ir/book/view/17/%D8%A5%D8%AD%DB%8C%D8%A7%D8%A1-%D8%A7%D9%84%D8%A3%D8%B1%D8%A7%D8%B6%D9%8A-%D8%A7%D9%84%D9%85%D9%88%D8%A7%D8%AA?pageNumber=75&viewType=html ر.ک: همان، ص75]</ref> | ||
در قرآن كريم، بيش از چهار صد مورد، كلمه ارض تكرار شده است كه در چهار موضع كاربرد داشته است: 1- سيارهاى كه انسان بر روى آن زندگى مىكند، مثل آيه 4 سوره سجده: '''«الله الذى خلق السماوات و الارض و ما بينهما في سته أيام»'''. 2- قسمتى از زمین يا جهتى خاص از روى زمین مثل آيه 34 سوره لقمان: '''«و ما تدرى نفس بأى ارض تموت»'''. 3- مطلق سطح، اعم از سطح این كره خاک ى يا سطح بهشت يا هر جاى ديگرى مثل آيه 74 سوره زمر: '''«و قالوا الحمد لله الذى صدقنا وعده و اورثنا الارض نتبوأ من الجنه حيث نشاء»'''. 4- لايه روئين زمین كه در آن | در قرآن كريم، بيش از چهار صد مورد، كلمه ارض تكرار شده است كه در چهار موضع كاربرد داشته است: 1- سيارهاى كه انسان بر روى آن زندگى مىكند، مثل آيه 4 سوره سجده:'''«الله الذى خلق السماوات و الارض و ما بينهما في سته أيام»'''. 2- قسمتى از زمین يا جهتى خاص از روى زمین مثل آيه 34 سوره لقمان:'''«و ما تدرى نفس بأى ارض تموت»'''. 3- مطلق سطح، اعم از سطح این كره خاک ى يا سطح بهشت يا هر جاى ديگرى مثل آيه 74 سوره زمر:'''«و قالوا الحمد لله الذى صدقنا وعده و اورثنا الارض نتبوأ من الجنه حيث نشاء»'''. 4- لايه روئين زمین كه در آن گیاهان مىرویند و به خاک معروف است، مانند آيه 27 سوره احزاب:'''«وارئكم ارضهم و ديارهم و أموالهم و ارضا لم تطؤها»'''.<ref>[https://noorlib.ir/book/view/17/%D8%A5%D8%AD%DB%8C%D8%A7%D8%A1-%D8%A7%D9%84%D8%A3%D8%B1%D8%A7%D8%B6%D9%8A-%D8%A7%D9%84%D9%85%D9%88%D8%A7%D8%AA?pageNumber=17&viewType=html ر.ک: همان، ص17]</ref> | ||
در سنت نيز بيشترين كاربرد این كلمه در همین معنى چهارم؛ يعنى پوسته زمین مىباشد كه در روى آن زراعت و بنا و... انجام مىشود؛ برای مثال رواياتى داريم كه از محضر امام(ع) سؤال شده شخصى زمینى را از فلان كس خريدارى كرده، اندازهاش هم فلان مقدار است، آيا آنچه از درخت و غيره در آن زمین است نيز مال خريدار مىشود يا نه؟ حضرت در جواب مىفرمايند: اگر زمین را خريده پس هر چه روى زمین است از آن خريدار خواهد بود، لكن از روايت ديگر استفاده مىشود كه آنچه روى زمین قرار گرفته، مانند آنچه ذكر شد از آن خريدار يا هر مالك ديگر است، اما آنچه در درون زمین قرار دارد، مانند معادن، گنج و امثالها حكمش جدا خواهد بود. در كلمات فقها نيز همین معنا به چشم مىخورد كه طبيعى هم هست، زيرا آنچه در فقه آمده برگرفته از متن روايات مىباشد<ref>[https://noorlib.ir/book/view/17/%D8%A5%D8%AD%DB%8C%D8%A7%D8%A1-%D8%A7%D9%84%D8%A3%D8%B1%D8%A7%D8%B6%D9%8A-%D8%A7%D9%84%D9%85%D9%88%D8%A7%D8%AA?pageNumber=18&viewType=html ر.ک: همان، ص18]</ref>. لكن فقهاى اهل سنت از حنفيه، شافعيه، حنابله و بعضى از امامیه آنچه را داخل زمین است نيز مشمول كلمه ارض و متعلق به مالكش مىدانند. | در سنت نيز بيشترين كاربرد این كلمه در همین معنى چهارم؛ يعنى پوسته زمین مىباشد كه در روى آن زراعت و بنا و... انجام مىشود؛ برای مثال رواياتى داريم كه از محضر امام(ع) سؤال شده شخصى زمینى را از فلان كس خريدارى كرده، اندازهاش هم فلان مقدار است، آيا آنچه از درخت و غيره در آن زمین است نيز مال خريدار مىشود يا نه؟ حضرت در جواب مىفرمايند: اگر زمین را خريده پس هر چه روى زمین است از آن خريدار خواهد بود، لكن از روايت ديگر استفاده مىشود كه آنچه روى زمین قرار گرفته، مانند آنچه ذكر شد از آن خريدار يا هر مالك ديگر است، اما آنچه در درون زمین قرار دارد، مانند معادن، گنج و امثالها حكمش جدا خواهد بود. در كلمات فقها نيز همین معنا به چشم مىخورد كه طبيعى هم هست، زيرا آنچه در فقه آمده برگرفته از متن روايات مىباشد<ref>[https://noorlib.ir/book/view/17/%D8%A5%D8%AD%DB%8C%D8%A7%D8%A1-%D8%A7%D9%84%D8%A3%D8%B1%D8%A7%D8%B6%D9%8A-%D8%A7%D9%84%D9%85%D9%88%D8%A7%D8%AA?pageNumber=18&viewType=html ر.ک: همان، ص18]</ref>. لكن فقهاى اهل سنت از حنفيه، شافعيه، حنابله و بعضى از امامیه آنچه را داخل زمین است نيز مشمول كلمه ارض و متعلق به مالكش مىدانند. | ||
| خط ۵۸: | خط ۵۷: | ||
3- ملكيت مشاعى نسبت به زمین، از آنجا كه سعى و تلاش هيچ فردى در پيدايش زمین دخيل نبوده بنا بر این معنا ندارد كه زمین ملك طلق فردى خاص گردد، بنا بر این مالكيت فردى و خصوصى نسبت به زمین منتفى است و همه افراد به گونه مشاع مالك آن مىباشند<ref>[https://noorlib.ir/book/view/17/%D8%A5%D8%AD%DB%8C%D8%A7%D8%A1-%D8%A7%D9%84%D8%A3%D8%B1%D8%A7%D8%B6%D9%8A-%D8%A7%D9%84%D9%85%D9%88%D8%A7%D8%AA?pageNumber=34&viewType=html ر.ک: همان، ص34]</ref>. | 3- ملكيت مشاعى نسبت به زمین، از آنجا كه سعى و تلاش هيچ فردى در پيدايش زمین دخيل نبوده بنا بر این معنا ندارد كه زمین ملك طلق فردى خاص گردد، بنا بر این مالكيت فردى و خصوصى نسبت به زمین منتفى است و همه افراد به گونه مشاع مالك آن مىباشند<ref>[https://noorlib.ir/book/view/17/%D8%A5%D8%AD%DB%8C%D8%A7%D8%A1-%D8%A7%D9%84%D8%A3%D8%B1%D8%A7%D8%B6%D9%8A-%D8%A7%D9%84%D9%85%D9%88%D8%A7%D8%AA?pageNumber=34&viewType=html ر.ک: همان، ص34]</ref>. | ||
4- ملكيت وظيفهاى اجتماعى است كه حكومت بر عهده اشخاص مىگذارد<ref>[https://noorlib.ir/book/view/17/%D8%A5%D8%AD%DB%8C%D8%A7%D8%A1-%D8%A7%D9%84%D8%A3%D8%B1%D8%A7%D8%B6%D9%8A-%D8%A7%D9%84%D9%85%D9%88%D8%A7%D8%AA?pageNumber=37&viewType=html ر.ک: همان، ص37]</ref>، مانند آنچه در ماده 802 قانون مدنى مصر بدان تأكيد شده است. مبحث دوم این فصل به روىكردهاى فقهاى اسلامى درباره زمین پرداخته است كه در اينجا هم دو نوع نگرش وجود دارد: اول اينكه ملكيت بر زمین، ملكيت خاصه است كه ادلهاى از کتاب و سنت نيز با آن همراهى مىكند. دوم ملكيت اجتماعى بر زمین يا ملكيت دولت، این نظريه با اينكه نظريه غير مشهورى است ولى طرفدارانى دارد كه به ادلهاى هم استناد كردهاند، مانند آيه 10 سوره الرحمن: '''«و الارض وضعها للانام»'''. | 4- ملكيت وظيفهاى اجتماعى است كه حكومت بر عهده اشخاص مىگذارد<ref>[https://noorlib.ir/book/view/17/%D8%A5%D8%AD%DB%8C%D8%A7%D8%A1-%D8%A7%D9%84%D8%A3%D8%B1%D8%A7%D8%B6%D9%8A-%D8%A7%D9%84%D9%85%D9%88%D8%A7%D8%AA?pageNumber=37&viewType=html ر.ک: همان، ص37]</ref>، مانند آنچه در ماده 802 قانون مدنى مصر بدان تأكيد شده است. مبحث دوم این فصل به روىكردهاى فقهاى اسلامى درباره زمین پرداخته است كه در اينجا هم دو نوع نگرش وجود دارد: اول اينكه ملكيت بر زمین، ملكيت خاصه است كه ادلهاى از کتاب و سنت نيز با آن همراهى مىكند. دوم ملكيت اجتماعى بر زمین يا ملكيت دولت، این نظريه با اينكه نظريه غير مشهورى است ولى طرفدارانى دارد كه به ادلهاى هم استناد كردهاند، مانند آيه 10 سوره الرحمن:'''«و الارض وضعها للانام»'''. | ||
باب اول | باب اول | ||
| خط ۶۶: | خط ۶۵: | ||
فصل اول این باب در مورد طبيعت اراضى موات مىباشد<ref>[https://noorlib.ir/book/view/17/%D8%A5%D8%AD%DB%8C%D8%A7%D8%A1-%D8%A7%D9%84%D8%A3%D8%B1%D8%A7%D8%B6%D9%8A-%D8%A7%D9%84%D9%85%D9%88%D8%A7%D8%AA?pageNumber=80&viewType=html ر.ک: همان، ص80]</ref>؛ دو قول در این فصل مطرح شده كه اولى، قول به ملكيت دولت بر زمینهاى موات است<ref>[https://noorlib.ir/book/view/17/%D8%A5%D8%AD%DB%8C%D8%A7%D8%A1-%D8%A7%D9%84%D8%A3%D8%B1%D8%A7%D8%B6%D9%8A-%D8%A7%D9%84%D9%85%D9%88%D8%A7%D8%AA?pageNumber=81&viewType=html ر.ک: همان، ص81]</ref> و قول دوم، اباحه است<ref>[https://noorlib.ir/book/view/17/%D8%A5%D8%AD%DB%8C%D8%A7%D8%A1-%D8%A7%D9%84%D8%A3%D8%B1%D8%A7%D8%B6%D9%8A-%D8%A7%D9%84%D9%85%D9%88%D8%A7%D8%AA?pageNumber=84&viewType=html ر.ک: همان، ص84]</ref>. مؤلف مىگوید: رأى راجح در نظر من همان قول اول مىباشد، زيرا مدلول اخبار نيز همین است؛ مانند روايات [[الکافی|كافى]] و صحيحه كلبى و عمر بن يزيد. اخبار ديگرى هم كه با آيه انفال تأييد مىگردند، بر همین مضمون دلالت دارند<ref>[https://noorlib.ir/book/view/17/%D8%A5%D8%AD%DB%8C%D8%A7%D8%A1-%D8%A7%D9%84%D8%A3%D8%B1%D8%A7%D8%B6%D9%8A-%D8%A7%D9%84%D9%85%D9%88%D8%A7%D8%AA?pageNumber=84&viewType=html ر.ک: همان، ص84-85]</ref>. | فصل اول این باب در مورد طبيعت اراضى موات مىباشد<ref>[https://noorlib.ir/book/view/17/%D8%A5%D8%AD%DB%8C%D8%A7%D8%A1-%D8%A7%D9%84%D8%A3%D8%B1%D8%A7%D8%B6%D9%8A-%D8%A7%D9%84%D9%85%D9%88%D8%A7%D8%AA?pageNumber=80&viewType=html ر.ک: همان، ص80]</ref>؛ دو قول در این فصل مطرح شده كه اولى، قول به ملكيت دولت بر زمینهاى موات است<ref>[https://noorlib.ir/book/view/17/%D8%A5%D8%AD%DB%8C%D8%A7%D8%A1-%D8%A7%D9%84%D8%A3%D8%B1%D8%A7%D8%B6%D9%8A-%D8%A7%D9%84%D9%85%D9%88%D8%A7%D8%AA?pageNumber=81&viewType=html ر.ک: همان، ص81]</ref> و قول دوم، اباحه است<ref>[https://noorlib.ir/book/view/17/%D8%A5%D8%AD%DB%8C%D8%A7%D8%A1-%D8%A7%D9%84%D8%A3%D8%B1%D8%A7%D8%B6%D9%8A-%D8%A7%D9%84%D9%85%D9%88%D8%A7%D8%AA?pageNumber=84&viewType=html ر.ک: همان، ص84]</ref>. مؤلف مىگوید: رأى راجح در نظر من همان قول اول مىباشد، زيرا مدلول اخبار نيز همین است؛ مانند روايات [[الکافی|كافى]] و صحيحه كلبى و عمر بن يزيد. اخبار ديگرى هم كه با آيه انفال تأييد مىگردند، بر همین مضمون دلالت دارند<ref>[https://noorlib.ir/book/view/17/%D8%A5%D8%AD%DB%8C%D8%A7%D8%A1-%D8%A7%D9%84%D8%A3%D8%B1%D8%A7%D8%B6%D9%8A-%D8%A7%D9%84%D9%85%D9%88%D8%A7%D8%AA?pageNumber=84&viewType=html ر.ک: همان، ص84-85]</ref>. | ||
فصل دوم این باب مراحل عملى برای انتقال زمینهاى موات به افراد مىباشد كه به سه صورت تحجير، احيا و استثمار مىباشند. اولى به معنى گذاشتن علامت و زدن تابلوهایى است مبنى بر اينكه نگهدارى و انتفائات این زمین مربوط به من است. احيا نيز به معنى قرار دادن چيز قابل رشد و نمو در زمین مىباشد، مانند بذر پاشى و غيره. استثمار مفهومى خارج از احيا نبوده و به بعضى از اعمال داخل در مفهوم احيا اطلاق مىشود. | فصل دوم این باب مراحل عملى برای انتقال زمینهاى موات به افراد مىباشد <ref>[https://noorlib.ir/book/view/17/%D8%A5%D8%AD%DB%8C%D8%A7%D8%A1-%D8%A7%D9%84%D8%A3%D8%B1%D8%A7%D8%B6%D9%8A-%D8%A7%D9%84%D9%85%D9%88%D8%A7%D8%AA?pageNumber=87&viewType=html ر.ک: همان، ص 87]</ref>كه به سه صورت تحجير، احيا و استثمار مىباشند. اولى به معنى گذاشتن علامت و زدن تابلوهایى است مبنى بر اينكه نگهدارى و انتفائات این زمین مربوط به من است<ref>[https://noorlib.ir/book/view/17/%D8%A5%D8%AD%DB%8C%D8%A7%D8%A1-%D8%A7%D9%84%D8%A3%D8%B1%D8%A7%D8%B6%D9%8A-%D8%A7%D9%84%D9%85%D9%88%D8%A7%D8%AA?pageNumber=88&viewType=html ر.ک: همان، ص88]</ref>. احيا نيز به معنى قرار دادن چيز قابل رشد و نمو در زمین مىباشد، مانند بذر پاشى و غيره<ref>[https://noorlib.ir/book/view/17/%D8%A5%D8%AD%DB%8C%D8%A7%D8%A1-%D8%A7%D9%84%D8%A3%D8%B1%D8%A7%D8%B6%D9%8A-%D8%A7%D9%84%D9%85%D9%88%D8%A7%D8%AA?pageNumber=95&viewType=html ر.ک: همان، ص95]</ref>. استثمار مفهومى خارج از احيا نبوده و به بعضى از اعمال داخل در مفهوم احيا اطلاق مىشود<ref>[https://noorlib.ir/book/view/17/%D8%A5%D8%AD%DB%8C%D8%A7%D8%A1-%D8%A7%D9%84%D8%A3%D8%B1%D8%A7%D8%B6%D9%8A-%D8%A7%D9%84%D9%85%D9%88%D8%A7%D8%AA?pageNumber=97&viewType=html ر.ک: همان، ص97]</ref>. | ||
باب دوم: باب دوم در شروط احيا مىباشد. منظور از این شروط، شروطى هستند كه باعث پيدايش حق احيا مىشوند. این شروط در دو فصل بيان شدهاند كه فصل اول مربوط به شروط لازمه و فصل دوم مربوط به شروط غير لازمه مىباشد. شروط لازمه عبارتند از: اذن امام، نبودن ساير حقوق بر روى آن زمین و حريم عامر نبودن زمینهاى موات. در مورد هر یک از این شروط توضيحات و فروعاتى بيان شده كه تفصيلش در کتاب آمده است. در فصل دوم هم كه سخن از شروط غير لازمه است سه شرط مطرح گرديده كه عبارتند از: نزدیک به عامر نبودن، انتفاء ملكيت پيشين، قصد. | باب دوم: باب دوم در شروط احيا مىباشد<ref>[https://noorlib.ir/book/view/17/%D8%A5%D8%AD%DB%8C%D8%A7%D8%A1-%D8%A7%D9%84%D8%A3%D8%B1%D8%A7%D8%B6%D9%8A-%D8%A7%D9%84%D9%85%D9%88%D8%A7%D8%AA?pageNumber=105&viewType=html ر.ک: همان، ص105]</ref>. منظور از این شروط، شروطى هستند كه باعث پيدايش حق احيا مىشوند. این شروط در دو فصل بيان شدهاند كه فصل اول مربوط به شروط لازمه<ref>[https://noorlib.ir/book/view/17/%D8%A5%D8%AD%DB%8C%D8%A7%D8%A1-%D8%A7%D9%84%D8%A3%D8%B1%D8%A7%D8%B6%D9%8A-%D8%A7%D9%84%D9%85%D9%88%D8%A7%D8%AA?pageNumber=109&viewType=html ر.ک: همان، ص109]</ref> و فصل دوم مربوط به شروط غير لازمه مىباشد<ref>[https://noorlib.ir/book/view/17/%D8%A5%D8%AD%DB%8C%D8%A7%D8%A1-%D8%A7%D9%84%D8%A3%D8%B1%D8%A7%D8%B6%D9%8A-%D8%A7%D9%84%D9%85%D9%88%D8%A7%D8%AA?pageNumber=129&viewType=html ر.ک: همان، ص129]</ref>. شروط لازمه عبارتند از: اذن امام، نبودن ساير حقوق بر روى آن زمین و حريم عامر نبودن زمینهاى موات. در مورد هر یک از این شروط توضيحات و فروعاتى بيان شده كه تفصيلش در کتاب آمده است. در فصل دوم هم كه سخن از شروط غير لازمه است سه شرط مطرح گرديده كه عبارتند از: نزدیک به عامر نبودن، انتفاء ملكيت پيشين، قصد. | ||
باب سوم: احكام احيا و متعلقات آن عنوان باب سوم است كه داراى شش فصل مىباشد. این فصول عبارتند از: 1- سابقه احيا؛ فقها در جواز احياى زمینهاى [[بکری، عبدالله بن عبدالعزیز|بكرى]] كه هنوز به هيچ فردى منتقل نشدهاند، اختلافى ندارند اما در مورد زمینهاى غير بكر چند نوع نظريه هست كه در کتاب ذكر شده است. 2- موقعيت فرد در دولت اسلامى نسبت به حق احيا. 3- اجازه دولت به افراد در مورد احياى زمینهاى موات. 4- آيا میزان و ملاكى برای تصرف در چنين زمینهایى وجود دارد يا هركس هر قدر كه بخواهد مىتواند از این زمینها را تصاحب كند؟ 5- مالياتهاى مترتب بر احيا. 6- انواع زمینهاى موات كه به چهار نوع از آنها اشاره شده است: الف- سواحل رودها و جزيرهها. ب- زمینهاى موقوفه خراب شده. ج- عرصههاى متروكه. د- زمینهاى معدنى. باب چهارم: چهارمین باب کتاب در مورد اقطاع مىباشد. در مورد مفهوم اقطاع، اختلافاتى بين فقها وجود دارد كه ما حصل آن این است: به زمینهایى گفته مىشود كه توسط امام تصرف مىشوند يا زمینهایى هستند كه امام شخصى خاص را مالك آنها قرار مىدهد و يا زمینهایى هستند كه دولت اسلامى طبق صلاحديد به افراد توانمند برای احيا واگذار مىكند. مؤلف در بخش دوم این باب به اقطاعاتى كه در زمانهاى مختلف صورت | باب سوم: احكام احيا و متعلقات آن عنوان باب سوم است<ref>[https://noorlib.ir/book/view/17/%D8%A5%D8%AD%DB%8C%D8%A7%D8%A1-%D8%A7%D9%84%D8%A3%D8%B1%D8%A7%D8%B6%D9%8A-%D8%A7%D9%84%D9%85%D9%88%D8%A7%D8%AA?pageNumber=139&viewType=html ر.ک: همان، ص139]</ref> كه داراى شش فصل مىباشد. این فصول عبارتند از: 1- سابقه احيا؛ فقها در جواز احياى زمینهاى [[بکری، عبدالله بن عبدالعزیز|بكرى]] كه هنوز به هيچ فردى منتقل نشدهاند، اختلافى ندارند اما در مورد زمینهاى غير بكر چند نوع نظريه هست كه در کتاب ذكر شده است<ref>[https://noorlib.ir/book/view/17/%D8%A5%D8%AD%DB%8C%D8%A7%D8%A1-%D8%A7%D9%84%D8%A3%D8%B1%D8%A7%D8%B6%D9%8A-%D8%A7%D9%84%D9%85%D9%88%D8%A7%D8%AA?pageNumber=143&viewType=html ر.ک: همان، ص143]</ref>. 2- موقعيت فرد در دولت اسلامى نسبت به حق احيا.<ref>[https://noorlib.ir/book/view/17/%D8%A5%D8%AD%DB%8C%D8%A7%D8%A1-%D8%A7%D9%84%D8%A3%D8%B1%D8%A7%D8%B6%D9%8A-%D8%A7%D9%84%D9%85%D9%88%D8%A7%D8%AA?pageNumber=155&viewType=html ر.ک: همان، ص155]</ref> 3- اجازه دولت به افراد در مورد احياى زمینهاى موات<ref>[https://noorlib.ir/book/view/17/%D8%A5%D8%AD%DB%8C%D8%A7%D8%A1-%D8%A7%D9%84%D8%A3%D8%B1%D8%A7%D8%B6%D9%8A-%D8%A7%D9%84%D9%85%D9%88%D8%A7%D8%AA?pageNumber=171&viewType=html ر.ک: همان، ص 171]</ref>. 4- آيا میزان و ملاكى برای تصرف در چنين زمینهایى وجود دارد يا هركس هر قدر كه بخواهد مىتواند از این زمینها را تصاحب كند؟<ref>[https://noorlib.ir/book/view/17/%D8%A5%D8%AD%DB%8C%D8%A7%D8%A1-%D8%A7%D9%84%D8%A3%D8%B1%D8%A7%D8%B6%D9%8A-%D8%A7%D9%84%D9%85%D9%88%D8%A7%D8%AA?pageNumber=178&viewType=html ر.ک: همان، ص178]</ref> 5- مالياتهاى مترتب بر احيا<ref>[https://noorlib.ir/book/view/17/%D8%A5%D8%AD%DB%8C%D8%A7%D8%A1-%D8%A7%D9%84%D8%A3%D8%B1%D8%A7%D8%B6%D9%8A-%D8%A7%D9%84%D9%85%D9%88%D8%A7%D8%AA?pageNumber=187&viewType=html ر.ک: همان، ص187]</ref>. 6- انواع زمینهاى موات كه به چهار نوع از آنها اشاره شده است<ref>[https://noorlib.ir/book/view/17/%D8%A5%D8%AD%DB%8C%D8%A7%D8%A1-%D8%A7%D9%84%D8%A3%D8%B1%D8%A7%D8%B6%D9%8A-%D8%A7%D9%84%D9%85%D9%88%D8%A7%D8%AA?pageNumber=221&viewType=html ر.ک: همان، ص 221]</ref>: الف- سواحل رودها و جزيرهها<ref>[https://noorlib.ir/book/view/17/%D8%A5%D8%AD%DB%8C%D8%A7%D8%A1-%D8%A7%D9%84%D8%A3%D8%B1%D8%A7%D8%B6%D9%8A-%D8%A7%D9%84%D9%85%D9%88%D8%A7%D8%AA?pageNumber=221&viewType=html ر.ک: همان]</ref>. ب- زمینهاى موقوفه خراب شده. ج- عرصههاى متروكه<ref>[https://noorlib.ir/book/view/17/%D8%A5%D8%AD%DB%8C%D8%A7%D8%A1-%D8%A7%D9%84%D8%A3%D8%B1%D8%A7%D8%B6%D9%8A-%D8%A7%D9%84%D9%85%D9%88%D8%A7%D8%AA?pageNumber=242&viewType=html ر.ک: همان، ص 242]</ref>. د- زمینهاى معدنى<ref>[https://noorlib.ir/book/view/17/%D8%A5%D8%AD%DB%8C%D8%A7%D8%A1-%D8%A7%D9%84%D8%A3%D8%B1%D8%A7%D8%B6%D9%8A-%D8%A7%D9%84%D9%85%D9%88%D8%A7%D8%AA?pageNumber=248&viewType=html ر.ک: همان، ص 248]</ref>. باب چهارم: چهارمین باب کتاب در مورد اقطاع مىباشد<ref>[https://noorlib.ir/book/view/17/%D8%A5%D8%AD%DB%8C%D8%A7%D8%A1-%D8%A7%D9%84%D8%A3%D8%B1%D8%A7%D8%B6%D9%8A-%D8%A7%D9%84%D9%85%D9%88%D8%A7%D8%AA?pageNumber=263&viewType=html ر.ک: همان، ص 263]</ref>. در مورد مفهوم اقطاع، اختلافاتى بين فقها وجود دارد كه ما حصل آن این است: به زمینهایى گفته مىشود كه توسط امام تصرف مىشوند يا زمینهایى هستند كه امام شخصى خاص را مالك آنها قرار مىدهد و يا زمینهایى هستند كه دولت اسلامى طبق صلاحديد به افراد توانمند برای احيا واگذار مىكند. مؤلف در بخش دوم این باب به اقطاعاتى كه در زمانهاى مختلف صورت گرفته<ref>[https://noorlib.ir/book/view/17/%D8%A5%D8%AD%DB%8C%D8%A7%D8%A1-%D8%A7%D9%84%D8%A3%D8%B1%D8%A7%D8%B6%D9%8A-%D8%A7%D9%84%D9%85%D9%88%D8%A7%D8%AA?pageNumber=307&viewType=html ر.ک: همان، ص307]</ref>، اشاراتى دارد؛ ابتدا به اقطاعات پيامبر(ص) پرداخته و سپس اقطاعات خلفاى راشدين<ref>[https://noorlib.ir/book/view/17/%D8%A5%D8%AD%DB%8C%D8%A7%D8%A1-%D8%A7%D9%84%D8%A3%D8%B1%D8%A7%D8%B6%D9%8A-%D8%A7%D9%84%D9%85%D9%88%D8%A7%D8%AA?pageNumber=310&viewType=html ر.ک: همان، ص 310]</ref>، خلفاى اموى<ref>[https://noorlib.ir/book/view/17/%D8%A5%D8%AD%DB%8C%D8%A7%D8%A1-%D8%A7%D9%84%D8%A3%D8%B1%D8%A7%D8%B6%D9%8A-%D8%A7%D9%84%D9%85%D9%88%D8%A7%D8%AA?pageNumber=322&viewType=html ر.ک: همان، ص322]</ref> و خلفاى عباسى را مورد بررسى قرار داده است<ref>[https://noorlib.ir/book/view/17/%D8%A5%D8%AD%DB%8C%D8%A7%D8%A1-%D8%A7%D9%84%D8%A3%D8%B1%D8%A7%D8%B6%D9%8A-%D8%A7%D9%84%D9%85%D9%88%D8%A7%D8%AA?pageNumber=329&viewType=html ر.ک: همان، ص329]</ref>. | ||
==خاتمه== | ==خاتمه== | ||
خاتمه کتاب در مورد اصلاحات زراعى مىباشد كه در واقع تصمیم دولت برای دادن نظم به زمینها و تقسيم صحيح آن مىباشد. اينها قوانينى هستند كه برای اولین بار در اروپا وضع و اجرا شدهاند. این قانونها در كشورهایى مانند عراق نيز به مورد اجرا درآمدهاند كه مؤلف اشارهاى تفصيلى بدان نيز نموده است. | خاتمه کتاب در مورد اصلاحات زراعى مىباشد كه در واقع تصمیم دولت برای دادن نظم به زمینها و تقسيم صحيح آن مىباشد. اينها قوانينى هستند كه برای اولین بار در اروپا وضع و اجرا شدهاند. این قانونها در كشورهایى مانند عراق نيز به مورد اجرا درآمدهاند كه مؤلف اشارهاى تفصيلى بدان نيز نموده است. | ||
==پانويس == | |||
<references /> | |||
==منابع مقاله== | |||
مقدمه و متن کتاب | |||
==وابستهها== | ==وابستهها== | ||
| خط ۸۶: | خط ۹۳: | ||
[[رده:مباحث خاص فقه]] | [[رده:مباحث خاص فقه]] | ||
[[رده:معاملات]] | [[رده:معاملات]] | ||
[[رده:اردیبهشت (1401)]] | |||
ویرایش