۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
(صفحهای تازه حاوی «{{جعبه اطلاعات کتاب | تصویر =NUR10473J1.jpg | عنوان =شجون المسجون و فنون المفتون | عنوا...» ایجاد کرد) |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۳۰: | خط ۳۰: | ||
}} | }} | ||
'''شجون المسجون و فنون المفتون'''، منسوب به محیالدین بن عربی(متوفی 638ق) کتابی است پیرامون برخی از مطالب عرفانی و بیان حالات عرفا که نویسنده مطالبش را با زبان قصه، نصیحت، شعر و مثل، بیان میکند. تحقیق این اثر را علی ابراهیم کردی بر عهده گرفته است. | '''شجون المسجون و فنون المفتون'''، منسوب به [[ابن عربی، محمد بن علی|محیالدین بن عربی]](متوفی 638ق) کتابی است پیرامون برخی از مطالب عرفانی و بیان حالات عرفا که نویسنده مطالبش را با زبان قصه، نصیحت، شعر و مثل، بیان میکند. تحقیق این اثر را [[کردی، علی ابراهیم|علی ابراهیم کردی]] بر عهده گرفته است. | ||
==ساختار== | ==ساختار== | ||
خط ۳۶: | خط ۳۶: | ||
==گزارش محتوا== | ==گزارش محتوا== | ||
در مقدمه محقق، ابتدا به شرححال | در مقدمه محقق، ابتدا به شرححال [[ابن عربی، محمد بن علی|ابن عربی]] پرداخته شده<ref>مقدمه محقق، ص5</ref> و سپس، ضمن توضیح چگونگی نگارش کتاب<ref>همان، ص36</ref>، نسخ خطی آن را توصیف نموده و روش خود در تحقیق کتاب را شرح داده است<ref>همان، ص38</ref>. | ||
ابن عربی در مقدمه کتاب، به این موضوع اشاره دارد که پس از ابتلا به بیماری سختی که گمان میکرد هیچگاه بار دیگر از آن بیماری بهبود نمییابد، شروع به تألیف کتابی کرد که در آن تلاش کند تا به فهم معانی قرآن بپردازد. در این حین والی او را خواست و با شتاب دستگیر کرد و مدت یک سال وی را به زندان افکند. وی در زندان، به تألیف کتاب حاضر پرداخت و آن را «شجون المسجون و فنون المفتون» یعنی (اندوههای زندانی و هنرهای مرد شیفته) نامید<ref>ر.ک: مقدمه محقق، ص36</ref>. برخی معتقدند: وجود داستان زندانی شدن، سبب شک در انتساب این کتاب به مؤلف شده است زیرا ابن عربی در عمر خود زندان نرفته است<ref>یحیی، عثمان ص387</ref>. | [[ابن عربی، محمد بن علی|ابن عربی]] در مقدمه کتاب، به این موضوع اشاره دارد که پس از ابتلا به بیماری سختی که گمان میکرد هیچگاه بار دیگر از آن بیماری بهبود نمییابد، شروع به تألیف کتابی کرد که در آن تلاش کند تا به فهم معانی قرآن بپردازد. در این حین والی او را خواست و با شتاب دستگیر کرد و مدت یک سال وی را به زندان افکند. وی در زندان، به تألیف کتاب حاضر پرداخت و آن را «شجون المسجون و فنون المفتون» یعنی (اندوههای زندانی و هنرهای مرد شیفته) نامید<ref>ر.ک: مقدمه محقق، ص36</ref>. برخی معتقدند: وجود داستان زندانی شدن، سبب شک در انتساب این کتاب به مؤلف شده است زیرا [[ابن عربی، محمد بن علی|ابن عربی]] در عمر خود زندان نرفته است<ref>یحیی، عثمان ص387</ref>. | ||
خودش در مقدمه کتاب، به این موضوع اشاره کرده و میگوید: «آنگاه، خدا مرا از آن بیماری شفا داد. پس به آنچه باور داشتم بازگشتم که همان اجتهاد در فهم معانی کتاب خدا، بدون بازگشت به تقلید یا گرایش به چیزی جز آن، میباشد و زمانی که به آن دست یافتم، حاکم وقت مرا تحتفشار و سختی، به همراه گروهی، از مسافتی به طول 15 روز، مرا فراخوانده و از من دانشی خواست که بدان دست نداشتم. آنگاه مرا یک سال به زندان افکند. پس برای خود بر آنچه بر من گذشته بود، تذکرهای گرد آوردم و آن را «شجون المسجون و فنون المفتون» نامیدم و ترتیب و نظم کلام را بر طبق خرد و آنگونه که بایسته است رعایت نکردم. بلکه چون گردآورنده هیزم، آن را گرد آوردم»<ref>مقدمه محقق، ص36</ref>. | خودش در مقدمه کتاب، به این موضوع اشاره کرده و میگوید: «آنگاه، خدا مرا از آن بیماری شفا داد. پس به آنچه باور داشتم بازگشتم که همان اجتهاد در فهم معانی کتاب خدا، بدون بازگشت به تقلید یا گرایش به چیزی جز آن، میباشد و زمانی که به آن دست یافتم، حاکم وقت مرا تحتفشار و سختی، به همراه گروهی، از مسافتی به طول 15 روز، مرا فراخوانده و از من دانشی خواست که بدان دست نداشتم. آنگاه مرا یک سال به زندان افکند. پس برای خود بر آنچه بر من گذشته بود، تذکرهای گرد آوردم و آن را «شجون المسجون و فنون المفتون» نامیدم و ترتیب و نظم کلام را بر طبق خرد و آنگونه که بایسته است رعایت نکردم. بلکه چون گردآورنده هیزم، آن را گرد آوردم»<ref>مقدمه محقق، ص36</ref>. | ||
خط ۴۴: | خط ۴۴: | ||
وی مطالب کتاب خود را در سه بخش عمل (با عناوین و مطالبی مانند: موعظه و علاج؛ ایضاح و وصیه؛ مثل و تفهیم و...)<ref>متن کتاب، ص53- 89</ref>، عامل (با موضوعاتی مانند: صله؛ بیان؛ حالت نفس؛ زهد؛ تعلیم؛ شیطان؛ تهذیب؛ معراج؛ معرفت؛ شکر و...)<ref>همان، ص91- 137</ref> و معمول له(با عناوینی مانند: سلامت؛ عبودیت؛ تنزیه؛ دعا و...) تنظیم نموده است<ref>همان، 139- 164</ref>. | وی مطالب کتاب خود را در سه بخش عمل (با عناوین و مطالبی مانند: موعظه و علاج؛ ایضاح و وصیه؛ مثل و تفهیم و...)<ref>متن کتاب، ص53- 89</ref>، عامل (با موضوعاتی مانند: صله؛ بیان؛ حالت نفس؛ زهد؛ تعلیم؛ شیطان؛ تهذیب؛ معراج؛ معرفت؛ شکر و...)<ref>همان، ص91- 137</ref> و معمول له(با عناوینی مانند: سلامت؛ عبودیت؛ تنزیه؛ دعا و...) تنظیم نموده است<ref>همان، 139- 164</ref>. | ||
از جمله مطالب کتاب، تفسیر آیه 7 تا 11 سوره مبارکه واقعه: «وَ كُنْتُمْ أَزْوَاجًا ثَلَاثَةً ﴿٧﴾فَأَصْحَابُ الْمَيْمَنَةِ مَا أَصْحَابُ الْمَيْمَنَةِ ﴿٨﴾وَ أَصْحَابُ الْمَشْأَمَةِ مَا أَصْحَابُ الْمَشْأَمَةِ ﴿٩﴾وَ السَّابِقُونَ السَّابِقُونَ ﴿١٠﴾أُولَٰئِكَ الْمُقَرَّبُونَ ﴿١١﴾» میباشد. ابن عربی درباره این آیه میگوید: پس اصحاب مشامه به وسیله خیرات فانی اختبار و آزمایش میشوند و در حال استدراجند درحالیکه نمیدانند و به شرور دانی و پست مفتونند شاید که برگردند و متذکر شوند. خداوند در حق اینها در آیه 21سوره سجده میگوید: «و لنذیقنهم من العذاب الادنى دون العذاب الاکبر لعلهم یرجعون» و شرور اصحاب شمال نقمت و نقص است و خیرات آنها حجاب و بلبال یعنی شدت هم و وسواس میباشد و آیه «لو یواخذ الله الناس بما کسبوا» در حق ایشان است. اما اصحاب یمین٬ مفتون به خیرات هستند برای رغبت در عمل صالح و بهوسیله شرور مختلف امتحان میشوند که باعث تکفیر یعنی محو سیئات آنها میشود و در حق اینها آمده در آیه 155 سوره بقره آمده است: «و لنبلونّکم بشىء من الخوف و الجوع و نقص من الأموال و الأنفس و الثمرات و بشّر الصابرین» و شرور آنها تکفیر و تمحیص یعنی ابتلا و اختبار است و خیرات آنها کمک به خیرات است و در حق آنهاست که در آیه 30 شوری آمده: «و ما اصابکم من مصیبه فبما کسبت ایدیکم و یعفو عن کثیر» که از باب تکفیر است نه عقاب بر عکس اصحاب شمال. اما مقربین و سابقون به خیرات آزمایش میشوند تا شاکر باشند و به شرور تا صابر باشند. و در حق اینهاست که «و لنبلوکم حتى نعلم المجاهدین منکم و الصابرین» (محمد/۳۱) و شرور آنها نعمت و تخلیص است و خیرات آنها مواهب و فضل است. مصیبت اهل اصحاب شمال خسارت و سرنگونیست و مصیبت اصحاب یمین پاک شدن و تکفیر است و مصیبت سابقون توفیر و وقار است و در آیه زیر بین مصیبت تکفیر و توفیر خداوند فرق نهاده و اصحاب یمین را از سابقون تمیز داده است: «اولما اصابتکم مصیبة قد اصبتم مثلیها قلتم انی هذا قل هو من عند انفسکم ان الله علی کل شیء قدیر» (آلعمران/۱۶۵) یعنی یا هنگامی که به شما مصیبتی رسید که دو برابر آن به دشمن وارد کردید، گفتید: مصیبت از کجاست؟ بگو (پیامبر) او از نزد خود شماست خداوند بر هر چیزی قادر است. پس توفیر مصیبت است که خداوند بدانها استناد داده و بهوسیله مصیبت آن را افزون کرده است. اما ابن عربی میگوید که اینجا فرقانیست در این آیه بین اصحاب شمال و سابقون که جز خبیر آن را نداند<ref>همان، ص47- 50</ref>. | از جمله مطالب کتاب، تفسیر آیه 7 تا 11 سوره مبارکه واقعه: «وَ كُنْتُمْ أَزْوَاجًا ثَلَاثَةً ﴿٧﴾فَأَصْحَابُ الْمَيْمَنَةِ مَا أَصْحَابُ الْمَيْمَنَةِ ﴿٨﴾وَ أَصْحَابُ الْمَشْأَمَةِ مَا أَصْحَابُ الْمَشْأَمَةِ ﴿٩﴾وَ السَّابِقُونَ السَّابِقُونَ ﴿١٠﴾أُولَٰئِكَ الْمُقَرَّبُونَ ﴿١١﴾» میباشد. [[ابن عربی، محمد بن علی|ابن عربی]] درباره این آیه میگوید: پس اصحاب مشامه به وسیله خیرات فانی اختبار و آزمایش میشوند و در حال استدراجند درحالیکه نمیدانند و به شرور دانی و پست مفتونند شاید که برگردند و متذکر شوند. خداوند در حق اینها در آیه 21سوره سجده میگوید: «و لنذیقنهم من العذاب الادنى دون العذاب الاکبر لعلهم یرجعون» و شرور اصحاب شمال نقمت و نقص است و خیرات آنها حجاب و بلبال یعنی شدت هم و وسواس میباشد و آیه «لو یواخذ الله الناس بما کسبوا» در حق ایشان است. اما اصحاب یمین٬ مفتون به خیرات هستند برای رغبت در عمل صالح و بهوسیله شرور مختلف امتحان میشوند که باعث تکفیر یعنی محو سیئات آنها میشود و در حق اینها آمده در آیه 155 سوره بقره آمده است: «و لنبلونّکم بشىء من الخوف و الجوع و نقص من الأموال و الأنفس و الثمرات و بشّر الصابرین» و شرور آنها تکفیر و تمحیص یعنی ابتلا و اختبار است و خیرات آنها کمک به خیرات است و در حق آنهاست که در آیه 30 شوری آمده: «و ما اصابکم من مصیبه فبما کسبت ایدیکم و یعفو عن کثیر» که از باب تکفیر است نه عقاب بر عکس اصحاب شمال. اما مقربین و سابقون به خیرات آزمایش میشوند تا شاکر باشند و به شرور تا صابر باشند. و در حق اینهاست که «و لنبلوکم حتى نعلم المجاهدین منکم و الصابرین» (محمد/۳۱) و شرور آنها نعمت و تخلیص است و خیرات آنها مواهب و فضل است. مصیبت اهل اصحاب شمال خسارت و سرنگونیست و مصیبت اصحاب یمین پاک شدن و تکفیر است و مصیبت سابقون توفیر و وقار است و در آیه زیر بین مصیبت تکفیر و توفیر خداوند فرق نهاده و اصحاب یمین را از سابقون تمیز داده است: «اولما اصابتکم مصیبة قد اصبتم مثلیها قلتم انی هذا قل هو من عند انفسکم ان الله علی کل شیء قدیر» (آلعمران/۱۶۵) یعنی یا هنگامی که به شما مصیبتی رسید که دو برابر آن به دشمن وارد کردید، گفتید: مصیبت از کجاست؟ بگو (پیامبر) او از نزد خود شماست خداوند بر هر چیزی قادر است. پس توفیر مصیبت است که خداوند بدانها استناد داده و بهوسیله مصیبت آن را افزون کرده است. اما [[ابن عربی، محمد بن علی|ابن عربی]] میگوید که اینجا فرقانیست در این آیه بین اصحاب شمال و سابقون که جز خبیر آن را نداند<ref>همان، ص47- 50</ref>. | ||
از دیگر موضوعاتی که در کتاب، مطرح شده، مبحث جبر و اختیار است. ابن عربی دیدگاه کسانی که اختیار انسان را تحت جبر الهی میدانند، از نظر عقل و شرع محال دانسته و نظر خویش را اینطور بیان میکند: خداوند اراده کرده انسان کاملاً مختار باشد و او میداند انسان چه چیزی را اختیار میکند و البته از وقوع آن نیز ممانعت نمیکند. در این صورت، همان چیزی که منظور خداوند بود، محقق میشود، زیرا او میدانست انسان چه انتخابی میکند و درعینحال از او ممانعت نکرد. از سوی دیگر بنده مراد پروردگار را نمیداند و با اختیار خود انتخاب میکند، پس او در حقیقت فعل را کسب میکند. بنابراین افعال انسان اموری مشترک بین او و خالق است و نمیتوان فعل انسان را بهطورکلی به یک جانب نسبت داد؛ پس اگر بگویی فعل خداست، صحیح است و اگر بگویی متعلق به مخلوق است، بازهم درست است و اگر اینطور نباشد، تکلیف انسان و اضافه کردن عمل به عبد صحیح نخواهد بود<ref>ر.ک: همان، ص75</ref>. | از دیگر موضوعاتی که در کتاب، مطرح شده، مبحث جبر و اختیار است. [[ابن عربی، محمد بن علی|ابن عربی]] دیدگاه کسانی که اختیار انسان را تحت جبر الهی میدانند، از نظر عقل و شرع محال دانسته و نظر خویش را اینطور بیان میکند: خداوند اراده کرده انسان کاملاً مختار باشد و او میداند انسان چه چیزی را اختیار میکند و البته از وقوع آن نیز ممانعت نمیکند. در این صورت، همان چیزی که منظور خداوند بود، محقق میشود، زیرا او میدانست انسان چه انتخابی میکند و درعینحال از او ممانعت نکرد. از سوی دیگر بنده مراد پروردگار را نمیداند و با اختیار خود انتخاب میکند، پس او در حقیقت فعل را کسب میکند. بنابراین افعال انسان اموری مشترک بین او و خالق است و نمیتوان فعل انسان را بهطورکلی به یک جانب نسبت داد؛ پس اگر بگویی فعل خداست، صحیح است و اگر بگویی متعلق به مخلوق است، بازهم درست است و اگر اینطور نباشد، تکلیف انسان و اضافه کردن عمل به عبد صحیح نخواهد بود<ref>ر.ک: همان، ص75</ref>. | ||
از مهمترین خصوصیات کتاب این است که ابنعربی با حس ثقل حیات و با تحمل مشقات جانفرسا، حکمتها و مضامین عرفانی را در قالب شعر و پند آورده است. یعنی یک قبضنامه کامل؛ یعنی باید دقت کرد که یک عارف در یک سال قبض، به چه میاندیشیده و چه میکرده است. | از مهمترین خصوصیات کتاب این است که ابنعربی با حس ثقل حیات و با تحمل مشقات جانفرسا، حکمتها و مضامین عرفانی را در قالب شعر و پند آورده است. یعنی یک قبضنامه کامل؛ یعنی باید دقت کرد که یک عارف در یک سال قبض، به چه میاندیشیده و چه میکرده است. |
ویرایش