۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'جـ' به 'ج') |
جز (جایگزینی متن - 'مـ' به 'م') |
||
| خط ۳۱: | خط ۳۱: | ||
==گزارش محتوا== | ==گزارش محتوا== | ||
ابوحامد محمد بن | ابوحامد محمد بن محمد غـزالی، متکلم، فقیه، اصولی و منطقدان قرن پنجم هجری، به پیروی از ابن سینا از روش ارسطو و یونانیان در تدوین نُهبخشی علم منطق عدول کرده و علاوه بر بسط و گسترش برخی از نوآوریهای ابن سینا، از آرای منطقی خـاصی بـرخوردار است. او پس از فارابی و ابن سینا سومین منطقدان مسلمان است که با ابتکارات منطقی خود، نقش مهمی در تحول و گسترش منطق ارسطویی در جهان اسلام ایفا کرده است. [[غزالی، محمد بن محمد|غزالی]] نخستین دانشمندی است کـه قـواعد منطقی را بهصورت روشمند، وارد علوم اسـلامی کـرده اسـت، با این هدف که هم منطق را از انزوا در میان متشرعان خارج کند و هم آموزش علوم اسلامی را احیا نماید؛ چراکه از نظر او، منطق تـنها راه دسـتیابی به معرفت حقیقی در تمامی علوم از جمله علم کـلام و اصـول فقه است. | ||
او ابتکارات و آرای متعددی در علم | او ابتکارات و آرای متعددی در علم منطق دارد که مهمترین آنها، استخراج قیاسهای منطقی از قرآن کریم و درآمیختن قواعد منطقی با اصطلاحات ابتکاری جدید و مثالهای اصولی و اسـلامی، جهت خـارج ساختن علم منطق از مهجوریت و دفع بدبینی برخی از علمای تندرو نسبت بـه منطق فلاسفه است که ملاصدرا هم در برخی از تألیفات خود به تبیین آنها میپردازد<ref>ر.ک: علیمحمدی، کریم؛ فایدیی، اکبر، ص122</ref>. | ||
[[غزالی، محمد بن محمد|غزالی]] نخستین دانشمند اسلامی است که آشکارا منطق صوری ارسطویی را با علوم اسلامی درآمیخته است. او روش تعریف و استنباط منطقی را وارد علم اصول و علم کلام کرد و تحول شگرفی را در این دو عـلم پدیـد آورد. هدف [[غزالی، محمد بن محمد|غزالی]] این بود که با معرفی منطق به علوم اسلامی، نظام آموزش علوم دینی را احیا کند. یکی از ابزارهایی که برای احیای علوم دینی بهکار برد، این بـود کـه ادعا کرد که منطق در قرآن پیدا شده است و این دیدگاه منطقی، موجب توسعه منطق صوری ارسطویی در جهان اسلام شد<ref>ر.ک: همان، ص124</ref>. | [[غزالی، محمد بن محمد|غزالی]] نخستین دانشمند اسلامی است که آشکارا منطق صوری ارسطویی را با علوم اسلامی درآمیخته است. او روش تعریف و استنباط منطقی را وارد علم اصول و علم کلام کرد و تحول شگرفی را در این دو عـلم پدیـد آورد. هدف [[غزالی، محمد بن محمد|غزالی]] این بود که با معرفی منطق به علوم اسلامی، نظام آموزش علوم دینی را احیا کند. یکی از ابزارهایی که برای احیای علوم دینی بهکار برد، این بـود کـه ادعا کرد که منطق در قرآن پیدا شده است و این دیدگاه منطقی، موجب توسعه منطق صوری ارسطویی در جهان اسلام شد<ref>ر.ک: همان، ص124</ref>. | ||
| خط ۴۸: | خط ۴۸: | ||
باب دوم کتاب با عنوان خلفیات منطقی [[غزالی، محمد بن محمد|غزالی]] در سه فصل: مفهوم، علاقهها و معانی و اصول اسلامی مطرح شده است. | باب دوم کتاب با عنوان خلفیات منطقی [[غزالی، محمد بن محمد|غزالی]] در سه فصل: مفهوم، علاقهها و معانی و اصول اسلامی مطرح شده است. | ||
[[غزالی، محمد بن محمد|غزالی]] برای تحکیم | [[غزالی، محمد بن محمد|غزالی]] برای تحکیم مبانی منطقی و ایجاد بستر لازم جهت مقبولیت آن در میان متشرعان زمان خود، رویکرد اصولی و قرآنی به مسائل منطق پیدا کرده<ref>ر.ک: همان، ص257</ref> و ضمن درآمیختن قواعد منطقی با اصطلاحات ابتکاری جدید و مثالهای اصولی و اسلامی، به استخراج قـیاسهای منطقی از قرآن کریم پرداخته و جایگاه واقـعی آن را تبیین نموده است<ref>ر.ک: علیمحمدی، کریم، فایدیی، اکبر، ص124</ref>. | ||
او در بخشی از مباحث کتاب، از استناد علمای حنفی به استحسان و علمای مالکی و حنبلی به استصلاح سخن گفته است. استحسان را نوعی از قیاس و استصلاح را نوعی از رأی مبتنی بر مصلحت دانسته است. سپس در صفحات بعد به مخالفت با قائلین به حسن و قبح شرعی برخاسته، میگوید: «کسی که قائل به حسن و قبح شرعی است باب اجتهاد را تنگ نموده است و کتاب و سنت را تمام شرع قرار داده است». از دیدگاه او کسانی که حسن و قبح عقلی را پذیرفتهاند در حقیقت باب اجتهاد را توسعه داده و منادی استحسان و استصلاح خواهند بود<ref>ر.ک: متن کتاب، ص261 و 262 و 265</ref>. | او در بخشی از مباحث کتاب، از استناد علمای حنفی به استحسان و علمای مالکی و حنبلی به استصلاح سخن گفته است. استحسان را نوعی از قیاس و استصلاح را نوعی از رأی مبتنی بر مصلحت دانسته است. سپس در صفحات بعد به مخالفت با قائلین به حسن و قبح شرعی برخاسته، میگوید: «کسی که قائل به حسن و قبح شرعی است باب اجتهاد را تنگ نموده است و کتاب و سنت را تمام شرع قرار داده است». از دیدگاه او کسانی که حسن و قبح عقلی را پذیرفتهاند در حقیقت باب اجتهاد را توسعه داده و منادی استحسان و استصلاح خواهند بود<ref>ر.ک: متن کتاب، ص261 و 262 و 265</ref>. | ||
ویرایش