۱۰۶٬۲۵۳
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'الشيعة الامامية و نشأة العلوم الاسلامية' به 'الشيعة الإمامية و نشأة العلوم الإسلامية') |
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - 'ن الدوله ' به 'نالدوله ') برچسبها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه |
||
(۲۱ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۶ کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{جعبه اطلاعات زندگینامه | |||
| عنوان = ابن سینا | |||
| تصویر = NUR00560.jpg | |||
| | | اندازه تصویر = | ||
| توضیح تصویر = | |||
| نام کامل = ابن سینا، حسین بن عبدالله | |||
|نامهای دیگر | | نامهای دیگر = {{فهرست جعبه عمودی | ابوعلی سینا | بوعلی سینا | شیخالرئیس | شیخالرئیس ابوعلی سینا}} | ||
| لقب = | |||
| نسب = | |||
بوعلی سینا | | تخلص = | ||
| نام پدر = عبدالله | |||
شیخالرئیس | | ولادت = 370ق | ||
| محل تولد = بخارا | |||
شیخالرئیس ابوعلی سینا | | کشور تولد = | ||
| | | محل زندگی = | ||
|نام پدر | | رحلت = نخستين جمعهٔ رمضان 428ق | ||
| | | شهادت = | ||
| | | مدفن = همدان، ایران | ||
| | | طول عمر = | ||
| | | نام همسر = | ||
| | | فرزندان = | ||
| | | خویشاوندان = | ||
| | | دین = | ||
| | | مذهب = | ||
| | | پیشه = | ||
| | | منصب = | ||
| | | پس از = | ||
| | | پیش از = | ||
| | | اساتید = ابوعبداللّه (حسين بن ابراهیم الطبرى) ناتلى | ||
| | | مشایخ = | ||
| | | معاصرین = | ||
| | | شاگردان = | ||
| اجازه اجتهاد از = | |||
[[ظفرنامه]] | | درجه علمی = | ||
| دانشگاه = | |||
[[طبیعیات دانشنامه علایی]] | | حوزه = | ||
| | | علایق پژوهشی = | ||
|کد مؤلف | | سبک نوشتاری = | ||
| آثار = {{فهرست جعبه عمودی | [[مجربات ابن سینا الروحانیه]] | [[ظفرنامه]] | [[طبیعیات دانشنامه علایی]] }} | |||
| وبگاه = | |||
| امضا = | |||
| کد مؤلف = AUTHORCODE00560AUTHORCODE | |||
}} | |||
'''ابن سینا، ابوعلی حسین بن عبدالله بن سینا''' (۳۷۰-۴۲۸ق)، بزرگترین فیلسوف مشایی و پزشک نامدار ایران در جهان اسلام. | '''ابن سینا، ابوعلی حسین بن عبدالله بن سینا''' (۳۷۰-۴۲۸ق)، بزرگترین فیلسوف مشایی و پزشک نامدار ایران در جهان اسلام. | ||
==ولادت== | ==ولادت== | ||
در حدود 370ق برابر با 980م در بخارا زاده شد. پدرش از اهالى بلخ بود و در دوران فرمانروايى نوح بن منصور سامانى (366-387 ق) به بخارا رفت و در آنجا در یکى از | در حدود 370ق برابر با 980م در بخارا زاده شد. پدرش از اهالى بلخ بود و در دوران فرمانروايى نوح بن منصور سامانى (366-387 ق) به بخارا رفت و در آنجا در یکى از مهمترين قريهها به نام خرمثين در دستگاه ادارى به كار پرداخت. او از قريهاى در نزدیکى آنجا، به نام افشنه زنى ستاره نام را به همسرى گرفت و در آنجا اقامت گزيد. | ||
ابن سينا در آنجا به جهان چشم گشود. پنج سال پس از آن برادر كهترش به نام محمود به دنيا آمد. | ابن سينا در آنجا به جهان چشم گشود. پنج سال پس از آن برادر كهترش به نام محمود به دنيا آمد. | ||
خط ۵۴: | خط ۵۵: | ||
در این هنگام دانشمندى به نام ابوعبداللّه (حسين بن ابراهیم الطبرى) ناتلى كه مدعى فلسفه دانى بود، به بخارا آمد. پدر ابن سينا وى را در خانۀ خود جاى داد و ابن سينا نزد او به آموختن فلسفه پرداخت. وى پيش از آمدن ناتلى به بخارا، نزد مردى به نام اسماعيل زاهد فقه آموخته و در این زمینه سخت جویا و پویا و با همۀ شيوههاى اعتراض، به روش فقيهان آشنا شده بود. | در این هنگام دانشمندى به نام ابوعبداللّه (حسين بن ابراهیم الطبرى) ناتلى كه مدعى فلسفه دانى بود، به بخارا آمد. پدر ابن سينا وى را در خانۀ خود جاى داد و ابن سينا نزد او به آموختن فلسفه پرداخت. وى پيش از آمدن ناتلى به بخارا، نزد مردى به نام اسماعيل زاهد فقه آموخته و در این زمینه سخت جویا و پویا و با همۀ شيوههاى اعتراض، به روش فقيهان آشنا شده بود. | ||
آنگاه ابن سينا نزد ناتلى به خواندن «مدخل منطق [[ارسطو]]» (ايساگوگه ايساغوجى) اثر پرفوريوس فيلسوف نوافلاطونى (234-301 يا 305 م) پرداخت و در این راه تا بدانجا پيش رفت كه نكات تازهاى كشف مىكرد و سبب شگفتى بسيار استادش مىشد چنانكه وى پدر ابن سينا را وادار ساخت كه فرزندش را یکباره و تنها در راه دانش مشغول كند. ابن سينا بخشهاى سادۀ منطق را نزد ناتلى فرا گرفت، اما او را در بارۀ دقايق این دانش ناآگاه يافت، از این رو به خواندن کتابهاى منطق [[ارسطو]] و مطالعۀ شرحهاى ديگران بر آنها پرداخت، تا اينكه در این دانش چيره دست شد. وى همزمان کتاب «عناصر يا اصول هندسه» اثر اقليدس (يوكلايدس) رياضىدان مشهور يونانى (سدۀ 4 و 3ق م) را اندكى نزد ناتلى خواند و سپس بقيۀ مسائل کتاب را نزد خود خواند و آنها را حل كرد. سپس خواندن کتاب معروف المجسطى ( | آنگاه ابن سينا نزد ناتلى به خواندن «مدخل منطق [[ارسطو]]» (ايساگوگه ايساغوجى) اثر پرفوريوس فيلسوف نوافلاطونى (234-301 يا 305 م) پرداخت و در این راه تا بدانجا پيش رفت كه نكات تازهاى كشف مىكرد و سبب شگفتى بسيار استادش مىشد چنانكه وى پدر ابن سينا را وادار ساخت كه فرزندش را یکباره و تنها در راه دانش مشغول كند. ابن سينا بخشهاى سادۀ منطق را نزد ناتلى فرا گرفت، اما او را در بارۀ دقايق این دانش ناآگاه يافت، از این رو به خواندن کتابهاى منطق [[ارسطو]] و مطالعۀ شرحهاى ديگران بر آنها پرداخت، تا اينكه در این دانش چيره دست شد. وى همزمان کتاب «عناصر يا اصول هندسه» اثر اقليدس (يوكلايدس) رياضىدان مشهور يونانى (سدۀ 4 و 3ق م) را اندكى نزد ناتلى خواند و سپس بقيۀ مسائل کتاب را نزد خود خواند و آنها را حل كرد. سپس خواندن کتاب معروف المجسطى (مگیسته سونتاکسیس) اثر بطلمیوس (كلاوديوس پتولمايوس) ستاره شناس بزرگ يونانى (ثلث دوم سدۀ 2ق م) را نزد ناتلى آغاز كرد و پس از خواندن مقدمات و رسيدن به شكلهاى هندسى آن، ناتلى به وى گفت كه بقيۀ کتاب را خودش بخواند و مسائل آن را حل كند و مشكلات را از وى بپرسد، اما به این كار نپرداخت و ابن سينا نزد خودش مسائل آن را حل كرد، چنانكه بسيارى از مشكلها را ناتلى نمىدانست، مگر پس از آنكه ابن سينا آنها را برای وى توضيح مىداد. در این هنگام، ناتلى بخارا را به قصد گرگانج و رسيدن به دربار ابوعلى مأمون بن محمد خوارزمشاه، ترك كرد. | ||
در این میان ابن سينا نزد خود به خواندن و آموختن متون و شرحهاى کتابهایى در طبیعیات و الهيات پرداخت تا به گفتۀ خودش «درهاى دانش به رویش گشوده شد». آنگاه به دانش پزشكى گرايش يافت و خواندن کتابهایى را در این زمینه آغاز كرد. وى پزشكى را دانشى مىشمارد كه دشوار نيست و بدين سان مىگوید كه وى در اندك زمانى در آن مبرّز شده، چنانكه پزشكان برجسته نزد او آموختن پزشكى را آغاز كردند. | در این میان ابن سينا نزد خود به خواندن و آموختن متون و شرحهاى کتابهایى در طبیعیات و الهيات پرداخت تا به گفتۀ خودش «درهاى دانش به رویش گشوده شد». آنگاه به دانش پزشكى گرايش يافت و خواندن کتابهایى را در این زمینه آغاز كرد. وى پزشكى را دانشى مىشمارد كه دشوار نيست و بدين سان مىگوید كه وى در اندك زمانى در آن مبرّز شده، چنانكه پزشكان برجسته نزد او آموختن پزشكى را آغاز كردند. | ||
خط ۷۹: | خط ۸۰: | ||
ابن سينا به 22 سالگى رسيده بود كه پدرش درگذشت. بيهقى، على، 44 وى در این میان برخى كارهاى دولتى امیر سامانى عبدالملك دوم را بر عهده گرفته بود. | ابن سينا به 22 سالگى رسيده بود كه پدرش درگذشت. بيهقى، على، 44 وى در این میان برخى كارهاى دولتى امیر سامانى عبدالملك دوم را بر عهده گرفته بود. | ||
از سوى ديگر، در این فاصله، سركردۀ خاندان قراخانيان ايلك نصر بن على به بخارا هجوم آورد و آن را تصرف كرد و در ذيقعدۀ 389 عبدالملك بن نوح، يعنى آخرين فرمانرواى سامانى را زندانى كرد و به اوزگند فرستاد. بدين سان ابن سينا بايستى ظاهرا در حدود دو سال در دربار عبدالملك بن نوح به سربرده باشد، يعنى از زمان مرگ نوح بن منصور (387 ق) تا پایان كار عبدالملك. نك:بارتولد، 268، 267 این دگرگونيهاى سياسى و سقوط فرمانروايى سامانيان در بخارا، | از سوى ديگر، در این فاصله، سركردۀ خاندان قراخانيان ايلك نصر بن على به بخارا هجوم آورد و آن را تصرف كرد و در ذيقعدۀ 389 عبدالملك بن نوح، يعنى آخرين فرمانرواى سامانى را زندانى كرد و به اوزگند فرستاد. بدين سان ابن سينا بايستى ظاهرا در حدود دو سال در دربار عبدالملك بن نوح به سربرده باشد، يعنى از زمان مرگ نوح بن منصور (387 ق) تا پایان كار عبدالملك. نك:بارتولد، 268، 267 این دگرگونيهاى سياسى و سقوط فرمانروايى سامانيان در بخارا، انگیزۀ آن شد كه ابن سينا بار سفر بر بندد و به گفتۀ خودش «ضرورت وى را بر آن داشت كه بخارا را ترك گوید.» | ||
وى در حدود 392ق در جامۀ فقيهان با طيلسان و تحت الحنك از بخارا به گرگانج در شمال غربى خوارزم رفت و در آنجا به حضور على ابن مأمون بن محمد خوارزمشاه، از فرمانروايان آل مأمون (تا ح 387-399 ق) معرفى شد. در این هنگام ابوالحسين سهيلى كه به گفتۀ خود ابن سينا «دوستدار این گونه دانشها» بوده مقام وزارت را بر عهده داشته است. | وى در حدود 392ق در جامۀ فقيهان با طيلسان و تحت الحنك از بخارا به گرگانج در شمال غربى خوارزم رفت و در آنجا به حضور على ابن مأمون بن محمد خوارزمشاه، از فرمانروايان آل مأمون (تا ح 387-399 ق) معرفى شد. در این هنگام ابوالحسين سهيلى كه به گفتۀ خود ابن سينا «دوستدار این گونه دانشها» بوده مقام وزارت را بر عهده داشته است. | ||
خط ۸۹: | خط ۹۰: | ||
تنى چند از ايشان، از جمله [[ابوریحان بیرونی، محمد بن احمد|ابوريحان بيرونى]]، به این سفر رضايت دادند، اما ابن سينا و دانشمند ديگرى به نام ابوسهل مسيحى از رفتن سر باز زدند و ناگزير شدند كه گرگانج را ترك گویند. | تنى چند از ايشان، از جمله [[ابوریحان بیرونی، محمد بن احمد|ابوريحان بيرونى]]، به این سفر رضايت دادند، اما ابن سينا و دانشمند ديگرى به نام ابوسهل مسيحى از رفتن سر باز زدند و ناگزير شدند كه گرگانج را ترك گویند. | ||
در این داستان مىتوان بذرى از حقيقت را يافت. محمود غزنوى سنى مذهب متعصبى بوده است، در حالى كه ابن سينا، بنا بر سنت | در این داستان مىتوان بذرى از حقيقت را يافت. محمود غزنوى سنى مذهب متعصبى بوده است، در حالى كه ابن سينا، بنا بر سنت خانوادگیش شيعى مذهب بوده است (چنانكه ديديم پدرش به اسماعيليان گرویده بود). | ||
محمود غزنوى همچنين با فلسفه و فيلسوفان میانۀ خوشى نداشته است، چنانكه وى را در هجوم به رى در 420ق مىيابيم كه در آن شهر «مقدار 50 خروار دفتر روافض و باطنيان و فلاسفه، از سراهاى ايشان بيرون آورد و زير درختهاى آویختگان (يعنى كسانى كه ايشان را بر درختان به دار آویخته بودند) بفرمود سوختن.» مجمل التواريخ و القصص، 404 با وجود این نمىتوان | محمود غزنوى همچنين با فلسفه و فيلسوفان میانۀ خوشى نداشته است، چنانكه وى را در هجوم به رى در 420ق مىيابيم كه در آن شهر «مقدار 50 خروار دفتر روافض و باطنيان و فلاسفه، از سراهاى ايشان بيرون آورد و زير درختهاى آویختگان (يعنى كسانى كه ايشان را بر درختان به دار آویخته بودند) بفرمود سوختن.» مجمل التواريخ و القصص، 404 با وجود این نمىتوان انگیزۀ اصلى ابن سينا را برای ترك گرگانج معين كرد و به حقيقت تاريخى این «ضرورت» پىبرد. | ||
به هر حال در حدود 402ق ابن سينا از راه شهرهاى نسا، ابيورد (يا باورد)، طوس، سمنگان (سمنقان) به جاجرم سرحد نهایى خراسان رفت و سپس به شهر گرگان رسيد. به گفتۀ خود ابن سينا، قصد وى از این سفر پيوستن به دربار شمس المعالى قابوس بن | به هر حال در حدود 402ق ابن سينا از راه شهرهاى نسا، ابيورد (يا باورد)، طوس، سمنگان (سمنقان) به جاجرم سرحد نهایى خراسان رفت و سپس به شهر گرگان رسيد. به گفتۀ خود ابن سينا، قصد وى از این سفر پيوستن به دربار شمس المعالى قابوس بن وشمگیر (حك 367-402 ق) فرمانرواى زيارى گرگان بوده است. اما در این میان، سپاهيان قابوس بر وى شوريده و او را خلع و زندانى كرده بودند. | ||
وى در 403ق درگذشت. جانشين قابوس، پسرش منوچهر، خود را دست نشاندۀ محمود غزنوى اعلام كرد و دختر او را به همسرى گرفت. روشن است كه ابن سينا نمىتوانست با وى از در سازش در آيد و بار ديگر ناگزير شد كه گرگان را ترك گوید. | وى در 403ق درگذشت. جانشين قابوس، پسرش منوچهر، خود را دست نشاندۀ محمود غزنوى اعلام كرد و دختر او را به همسرى گرفت. روشن است كه ابن سينا نمىتوانست با وى از در سازش در آيد و بار ديگر ناگزير شد كه گرگان را ترك گوید. | ||
خط ۱۰۱: | خط ۱۰۲: | ||
از اينجا به بعد، جوزجانى به تكمیل بقيۀ زندگانى و سرگذشت ابن سينا مىپردازد و مىگوید كه در گرگان مردى بود به نام ابومحمد شيرازى كه دوستدار دانشها بود و در همسايگى خود، برای ابن سينا خانهاى خريد و او را در آنجا مسكن داد. | از اينجا به بعد، جوزجانى به تكمیل بقيۀ زندگانى و سرگذشت ابن سينا مىپردازد و مىگوید كه در گرگان مردى بود به نام ابومحمد شيرازى كه دوستدار دانشها بود و در همسايگى خود، برای ابن سينا خانهاى خريد و او را در آنجا مسكن داد. | ||
در حدود 404ق ابن سينا گرگان (جرجان) را به قصد رى ترك كرد. وى در رى به خدمت سيّده (با نام شيرين دختر سپهبد شروین و ملقب به امّ الملوك ( | در حدود 404ق ابن سينا گرگان (جرجان) را به قصد رى ترك كرد. وى در رى به خدمت سيّده (با نام شيرين دختر سپهبد شروین و ملقب به امّ الملوك (متوفای 419 ق) بيوۀ فخر الدوله على بویه (متوفای 387 ق) و مادر مجد الدوله ابوطالب رستم بن فخر الدوله) پيوست. | ||
مادر و فرزند، ابن سينا را بنا بر توصيههایى كه همراه آورده بود، گرامى داشتند. در این میان ابن سينا مجد الدوله را كه دچار بيمارى سوداء (ماليخولیا) شده بود، درمان كرد. وى همچنان در رى ماند تا هنگامى كه شمس الدوله ابوطاهر پسر ديگر فخر الدوله كه پس از مرگ پدرش در 387ق فرمانرواى همدان و قرمیسن (کرمانشاه) شده بود، در 405ق به رى حمله آورد. این حمله پس از | مادر و فرزند، ابن سينا را بنا بر توصيههایى كه همراه آورده بود، گرامى داشتند. در این میان ابن سينا مجد الدوله را كه دچار بيمارى سوداء (ماليخولیا) شده بود، درمان كرد. وى همچنان در رى ماند تا هنگامى كه شمس الدوله ابوطاهر پسر ديگر فخر الدوله كه پس از مرگ پدرش در 387ق فرمانرواى همدان و قرمیسن (کرمانشاه) شده بود، در 405ق به رى حمله آورد. این حمله پس از درگیرى وى با هلال بن بدر بن حسنویه روى داد. | ||
وى از دودمان كردهاى فرمانروا بر نواحى جبل و قرمیسن بوده است. هلال بن بدر كه از سوى | وى از دودمان كردهاى فرمانروا بر نواحى جبل و قرمیسن بوده است. هلال بن بدر كه از سوى سلطانالدوله (متوفای 412 ق) در بغداد زندانى شده بود، آزادى خود را باز يافته و از سوى سلطانالدوله لشكرى در اختيارش نهاده شده بود تا با شمس الدوله كه در این میان بر سرزمینهاى ديگرى نيز دست يافته بود، به جنگ برخیزد. | ||
در نبردى كه در ذيقعدۀ 405 میان ايشان درگرفت، هلال بن بدر كشته شد و سپاهيان | در نبردى كه در ذيقعدۀ 405 میان ايشان درگرفت، هلال بن بدر كشته شد و سپاهيان سلطانالدوله ناچار شدند كه به بغداد بازگردند. [[ابن اثیر، علی بن محمد|ابن اثير]]، حوادث سال 405 ق | ||
به گفتۀ جوزجانى، در این هنگام «حوادثى روى داد كه ابن سينا را ناگزير ساخت كه رى را ترك كند.» اما وى در بارۀ ماهيت این حوادث چيزى نمىگوید. به هر حال مىتوان گمان برد كه این بار نيز اوضاع سياسى و اجتماعى رى چنان شده بود كه ابن سينا ديگر نمىتوانست بيشتر در آن شهر بماند. | به گفتۀ جوزجانى، در این هنگام «حوادثى روى داد كه ابن سينا را ناگزير ساخت كه رى را ترك كند.» اما وى در بارۀ ماهيت این حوادث چيزى نمىگوید. به هر حال مىتوان گمان برد كه این بار نيز اوضاع سياسى و اجتماعى رى چنان شده بود كه ابن سينا ديگر نمىتوانست بيشتر در آن شهر بماند. | ||
خط ۱۱۵: | خط ۱۱۶: | ||
در این میان شمس الدوله به بيمارى قولنج دچار شد. ابن سينا را به كاخ وى بردند و او به معالجه پرداخت تا شمس الدوله بهبود يافت. ابن سينا چهل روز را در كاخ گذرانيد و در پایان خلعتهاى فراوان گرفت و به خانۀ خود بازگشت، در حالى كه در شمار نزدیک ان و همنشينان شمس الدوله در آمده بود. پس از چندى شمس الدوله برای نبرد با عنّاز به سوى قرمیسن لشكر كشيد. | در این میان شمس الدوله به بيمارى قولنج دچار شد. ابن سينا را به كاخ وى بردند و او به معالجه پرداخت تا شمس الدوله بهبود يافت. ابن سينا چهل روز را در كاخ گذرانيد و در پایان خلعتهاى فراوان گرفت و به خانۀ خود بازگشت، در حالى كه در شمار نزدیک ان و همنشينان شمس الدوله در آمده بود. پس از چندى شمس الدوله برای نبرد با عنّاز به سوى قرمیسن لشكر كشيد. | ||
حسامالدين ابوشوك فارس بن محمد بن عنّاز سركردۀ قبيلۀ كرد شاذنجان بود كه در دو سوى رشته | حسامالدين ابوشوك فارس بن محمد بن عنّاز سركردۀ قبيلۀ كرد شاذنجان بود كه در دو سوى رشته كوههاى میان کرمانشاه و قصر شيرين كنونى فرمانروايى داشت. پس از شكست هلال بن بدر به دست شمس الدوله و از دست رفتن سرزمینهایش، عنّاز كه همسايۀ دورتر او بود، بر آن شد كه آن سرزمینها را تصرف كند. | ||
بنا براین شمس الدوله برای | بنا براین شمس الدوله برای پيشگیرى از دست اندازيهاى عناز به جنگ وى رفت، در حالى كه ابن سينا نيز همراه او بود. در این نبرد، شمس الدوله شكست خورد و به همدان بازگشت. این واقعه در 406ق بود. | ||
در این هنگام شمس الدوله ابن سينا را به وزارت خود گماشت. اما پس از چندى میان ابن سينا و سپاهيان شمس الدوله كه تركيبى از پياده نظام ديلمى و سواره نظام ترك بودند، | در این هنگام شمس الدوله ابن سينا را به وزارت خود گماشت. اما پس از چندى میان ابن سينا و سپاهيان شمس الدوله كه تركيبى از پياده نظام ديلمى و سواره نظام ترك بودند، درگیرى روى داد. سپاهيان كه شايد از شكست خوردن از عنّاز ناآرامتر شده بودند و برای خود از سوى ابن سينا احساس خطر میكردند، بر وى شوريدند، خانهاش را محاصره كردند و پس از دستگیرى وى همۀ دارایى او را به تاراج بردند. افزون بر این از شمس الدوله خواستار كشتن وى شدند، اما شمس الدوله از این كار سر باز زد و برای آرام كردن سپاهيان، ابن سينا را فقط از دستگاه دولت دور كرد. ابن سينا متوارى شد و 40 روز را در خانۀ مردى به نام ابوسعد (يا ابوسعيد) بن دخدول (يا دخدوك) به سر برد. | ||
در این هنگام، شمس الدوله بار ديگر دچار بيمارى قولنج شد و ابن سينا را احضار كرد و از وى بسيار پوزش خواست. ابن سينا به معالجۀ وى پرداخت تا بهبود يافت. شمس الدوله بار ديگر وزارت را به وى سپرد. بنا بر گزارش جوزجانى، شمس الدوله در این میان از ابن سينا خواسته بود كه شرحى بر نوشتههاى [[ارسطو]] بنویسد، اما ابن سينا به وى گفته بود كه فراغتى برای این كار ندارد، اما اگر وى راضى شود، به نوشتن کتابى در بارۀ دانشهاى فلسفى (بى آنكه در آن با مخالفان مناظره يا عقايد ايشان را رد كند) خواهد پرداخت و بدين سان تأليف کتاب شفا را از «طبیعیات» آن آغاز كرد. | در این هنگام، شمس الدوله بار ديگر دچار بيمارى قولنج شد و ابن سينا را احضار كرد و از وى بسيار پوزش خواست. ابن سينا به معالجۀ وى پرداخت تا بهبود يافت. شمس الدوله بار ديگر وزارت را به وى سپرد. بنا بر گزارش جوزجانى، شمس الدوله در این میان از ابن سينا خواسته بود كه شرحى بر نوشتههاى [[ارسطو]] بنویسد، اما ابن سينا به وى گفته بود كه فراغتى برای این كار ندارد، اما اگر وى راضى شود، به نوشتن کتابى در بارۀ دانشهاى فلسفى (بى آنكه در آن با مخالفان مناظره يا عقايد ايشان را رد كند) خواهد پرداخت و بدين سان تأليف کتاب شفا را از «طبیعیات» آن آغاز كرد. | ||
خط ۱۲۵: | خط ۱۲۶: | ||
وى کتاب اول قانون در پزشكى را پيش از آن تأليف كرده بود. در این میان چنين مىنمايد كه ابن سينا از زندگانى آرامى برخوردار بوده است، زيرا بنا بر گزارش جوزجانى، روزها را به كارهاى وزارت شمس الدوله مىگذراند و شبها دانشجویان بر وى گرد مىآمدند و از کتاب شفا و قانون مىخواندند. | وى کتاب اول قانون در پزشكى را پيش از آن تأليف كرده بود. در این میان چنين مىنمايد كه ابن سينا از زندگانى آرامى برخوردار بوده است، زيرا بنا بر گزارش جوزجانى، روزها را به كارهاى وزارت شمس الدوله مىگذراند و شبها دانشجویان بر وى گرد مىآمدند و از کتاب شفا و قانون مىخواندند. | ||
چند سالى بدين سان گذشت، تا هنگامى كه شمس الدوله برای جنگ با امیر طارم برخاست. طارم ناحيهاى بود در كوهستانهاى میان قزوین و | چند سالى بدين سان گذشت، تا هنگامى كه شمس الدوله برای جنگ با امیر طارم برخاست. طارم ناحيهاى بود در كوهستانهاى میان قزوین و گیلان. امیر آن در هنگام حملۀ شمس الدوله به آنجا (412 ق) ابراهیم بن مرزبان بن اسماعيل بن وهسودان بود كه پس از مرگ فخر الدوله (387 ق) شهرهایى را در ناحيۀ طارم به تصرف خود در آورده بود و آنها را تا 420ق كه محمود غزنوى به جبال هجوم آورد، در دست داشت ([[ابن اثیر، علی بن محمد|ابن اثير]]، حوادث سال 420 ق). این فرمانروا از خاندان وهسودان و از سلسلهاى بوده است كه به آل افراسياب (يا سالاريان با كنگريان) معروف است. | ||
اما در نزدیکى طارم، شمس الدوله دوباره به سختى دچار بيمارى قولنج شد كه بيماريهاى ديگرى را نيز به همراه داشت. سپاهيان از مرگ وى بيمناك شدند و او را در تخت روان به سوى همدان بازگرداندند، اما او در راه درگذشت. (412 ق) | اما در نزدیکى طارم، شمس الدوله دوباره به سختى دچار بيمارى قولنج شد كه بيماريهاى ديگرى را نيز به همراه داشت. سپاهيان از مرگ وى بيمناك شدند و او را در تخت روان به سوى همدان بازگرداندند، اما او در راه درگذشت. (412 ق) | ||
خط ۱۳۱: | خط ۱۳۲: | ||
پس از مرگ شمس الدوله، پسرش سماء الدوله ابوالحسن به جاى او نشست و از ابن سينا خواست كه وزارت او را بپذيرد، اما ابن سينا از پذيرفتن این مقام سر باز زد. سماء الدوله از 412ق دو سال مستقلا فرمانروايى كرد و سپس زير فرمانروايى علاء الدوله قرار گرفت و از 421ق كه علاء الدوله فرماندارى برای همدان منصوب كرد، خبرى از وى در دست نيست. همو، حوادث سال 421ق در این میان روزگار آل بویه به سر آمده بود و نشانههاى انحطاط و فرو ريزش دولت آنان آشكار مىشد. | پس از مرگ شمس الدوله، پسرش سماء الدوله ابوالحسن به جاى او نشست و از ابن سينا خواست كه وزارت او را بپذيرد، اما ابن سينا از پذيرفتن این مقام سر باز زد. سماء الدوله از 412ق دو سال مستقلا فرمانروايى كرد و سپس زير فرمانروايى علاء الدوله قرار گرفت و از 421ق كه علاء الدوله فرماندارى برای همدان منصوب كرد، خبرى از وى در دست نيست. همو، حوادث سال 421ق در این میان روزگار آل بویه به سر آمده بود و نشانههاى انحطاط و فرو ريزش دولت آنان آشكار مىشد. | ||
ابن سينا صلاح خود را در آن ديد كه كناره | ابن سينا صلاح خود را در آن ديد كه كناره گیرد. جوزجانى گزارش مىدهد كه «روزگار ضربات خود را فرود مىآورد و آن ملك به ویرانى مىگراييد. وى (ابن سينا) ترجيح داد كه ديگر در آن دولت نماند و به آن خدمت ادامه ندهد و مطمئن شد كه احتياط در آن است كه برای رسيدن به دلخواه خود، پنهان بزيد و منتظر فرصتى باشد تا از آن ديار دور شود.» نك:جوزجانى، 2 | ||
بدين سان ابن سينا چندى متوارى بود و در خانۀ مردى به نام ابوغالب عطار پنهان مىزيست و نوشتن بقيۀ کتاب شفا را از سر گرفت و پس از پایان دادن به همۀ بخشهاى «طبیعیات» (جز کتاب «الحيوان») و «الهيات» آن، بخش «منطق» را آغاز كرد و برخى از آن را نوشت. | بدين سان ابن سينا چندى متوارى بود و در خانۀ مردى به نام ابوغالب عطار پنهان مىزيست و نوشتن بقيۀ کتاب شفا را از سر گرفت و پس از پایان دادن به همۀ بخشهاى «طبیعیات» (جز کتاب «الحيوان») و «الهيات» آن، بخش «منطق» را آغاز كرد و برخى از آن را نوشت. | ||
خط ۱۳۷: | خط ۱۳۸: | ||
در این میان ظاهرا ابن سينا نهانى با علاء الدوله (بو جعفر محمد بن دشمنزار يا دشمنزيار معروف به ابن كاكویه) فرمانرواى اصفهان مكاتبه مىكرده است. علاء الدوله را سيّده از 398ق به حكومت اصفهان منصوب كرده بود. علاء الدوله خویشاوند دور آل بویه و پدرش دايى يا خالوى (كاكوى) سيّده مادر مجد الدوله و شمس الدوله بوده است. وى تا سال مرگش (431 ق) -جز برای مدت كوتاهى كه سرداران سلطان مسعود غزنوى، وى را از آنجا بيرون راندند-بر اصفهان حكومت مىكرد. از سوى ديگر، بنا بر گزارش [[بیهقی، علی بن زید|على بن زيد بيهقى]] (ص 50) علاء الدوله خود مكاتبه با ابن سينا را آغاز كرده و از وى خواسته است كه به اصفهان و دربار وى برود. | در این میان ظاهرا ابن سينا نهانى با علاء الدوله (بو جعفر محمد بن دشمنزار يا دشمنزيار معروف به ابن كاكویه) فرمانرواى اصفهان مكاتبه مىكرده است. علاء الدوله را سيّده از 398ق به حكومت اصفهان منصوب كرده بود. علاء الدوله خویشاوند دور آل بویه و پدرش دايى يا خالوى (كاكوى) سيّده مادر مجد الدوله و شمس الدوله بوده است. وى تا سال مرگش (431 ق) -جز برای مدت كوتاهى كه سرداران سلطان مسعود غزنوى، وى را از آنجا بيرون راندند-بر اصفهان حكومت مىكرد. از سوى ديگر، بنا بر گزارش [[بیهقی، علی بن زید|على بن زيد بيهقى]] (ص 50) علاء الدوله خود مكاتبه با ابن سينا را آغاز كرده و از وى خواسته است كه به اصفهان و دربار وى برود. | ||
به هر روى، پس از چندى تاج الملك كوهى (ابونصر ابراهیم بن بهرام) كه بنا بر گزارش [[ابن اثیر، علی بن محمد|ابن اثير]] (حوادث سال 411 ق) ظاهرا پس از امتناع ابن سينا از پذيرفتن وزارت شمس الدوله برای بار دوم، وزير وى شده بود، ابن سينا را متهم كرد كه با علاء الدوله نهانى نامه نگارى مىكند. سپس كسان را به جست و جوى وى | به هر روى، پس از چندى تاج الملك كوهى (ابونصر ابراهیم بن بهرام) كه بنا بر گزارش [[ابن اثیر، علی بن محمد|ابن اثير]] (حوادث سال 411 ق) ظاهرا پس از امتناع ابن سينا از پذيرفتن وزارت شمس الدوله برای بار دوم، وزير وى شده بود، ابن سينا را متهم كرد كه با علاء الدوله نهانى نامه نگارى مىكند. سپس كسان را به جست و جوى وى برانگیخت. | ||
دشمنان ابن سينا نهانگاه وى (خانۀ ابوغالب عطار) را نشان دادند و وى را يافتند و | دشمنان ابن سينا نهانگاه وى (خانۀ ابوغالب عطار) را نشان دادند و وى را يافتند و دستگیر كردند و به قلعهاى به نام فردجان فرستادند و در آنجا زندانى كردند. قلعۀ فردجان كه همچنين برهان يا براهان (فراهان) نامیده مىشده است، به گفتۀ ياقوت (870/3) در 15 فرسنگى همدان در ناحيۀ جرّا قرار داشته و اكنون پردگان نامیده مىشود و در 110 كيلومترى راه میان همدان و اصفهان قرار دارد. نك:[[ابن اثیر، علی بن محمد|ابن اثير]]، حوادث سال 421ق ابن سينا 4 ماه را در آن قلعه سپرى كرد. | ||
بنا بر گزارش [[ابن اثیر، علی بن محمد|ابن اثير]]، در نبردى كه در 411ق میان سربازان كرد و ترك شمس الدوله در همدان در گرفته بود، تاج الملك سركردۀ سربازان كرد بوده است.همو، حوادث سال 411ق وى از علاء الدوله برای سركوب سربازان ترك يارى خواست، اما سه سال بعد، يعنى در 414 ق، سماء الدوله پسر شمس الدوله بروجرد را به محاصره در آورد و فرماندار آنجا فرهاد بن مرداویج از علاء الدوله يارى خواست و هر دو همدان را محاصره كردند، اما كمبود خواربار ايشان را ناچار به عقب نشينى كرد. سپس در نبردى با تاج الملك، علاء الدوله نخست به جرفاذقان (گلپايگان) عقب نشست، بار ديگر به همدان هجوم برد. در نبردى سماء الدوله شكست خورد و تسليم شد. | بنا بر گزارش [[ابن اثیر، علی بن محمد|ابن اثير]]، در نبردى كه در 411ق میان سربازان كرد و ترك شمس الدوله در همدان در گرفته بود، تاج الملك سركردۀ سربازان كرد بوده است.همو، حوادث سال 411ق وى از علاء الدوله برای سركوب سربازان ترك يارى خواست، اما سه سال بعد، يعنى در 414 ق، سماء الدوله پسر شمس الدوله بروجرد را به محاصره در آورد و فرماندار آنجا فرهاد بن مرداویج از علاء الدوله يارى خواست و هر دو همدان را محاصره كردند، اما كمبود خواربار ايشان را ناچار به عقب نشينى كرد. سپس در نبردى با تاج الملك، علاء الدوله نخست به جرفاذقان (گلپايگان) عقب نشست، بار ديگر به همدان هجوم برد. در نبردى سماء الدوله شكست خورد و تسليم شد. | ||
خط ۱۵۱: | خط ۱۵۲: | ||
دوستان ابن سينا و نيز ياران و نديمان علاء الدوله كه از آمدن ابن سينا آگاه شده بودند به پيشواز وى آمدند و جامهها و مركوبهاى ویژه به همراه آوردند. وى در اصفهان در خانۀ مردى به نام عبداللّه بن بى بى در محلهاى به نام كوى گنبد فرود آمد. آن خانه اثاثه و فرش و وسايل كافى داشته است. از این هنگام به بعد (414 ق) دوران چهارده پانزده سالۀ زندگى آرام و خلاّق ابن سينا آغاز مىشود. وى اكنون از نزدیک ان و همنشينان علاء الدوله بود كه مردى دانش دوست و دانشمند پرور به شمار مىرفت. | دوستان ابن سينا و نيز ياران و نديمان علاء الدوله كه از آمدن ابن سينا آگاه شده بودند به پيشواز وى آمدند و جامهها و مركوبهاى ویژه به همراه آوردند. وى در اصفهان در خانۀ مردى به نام عبداللّه بن بى بى در محلهاى به نام كوى گنبد فرود آمد. آن خانه اثاثه و فرش و وسايل كافى داشته است. از این هنگام به بعد (414 ق) دوران چهارده پانزده سالۀ زندگى آرام و خلاّق ابن سينا آغاز مىشود. وى اكنون از نزدیک ان و همنشينان علاء الدوله بود كه مردى دانش دوست و دانشمند پرور به شمار مىرفت. | ||
شبهاى جمعه مجلس مناظرهاى در حضور وى تشكيل مىشد كه ابن سينا و دانشمندان ديگر در آن شركت میكردند، ابن سينا در همۀ دانشها سرآمد ايشان بود. وى در اصفهان کتاب شفا را با نوشتن بخشهاى «منطق»، «مجسطى»، «اقليدس»، «رياضيات» و «موسيقى» به پایان رسانيد، جز دو بخش | شبهاى جمعه مجلس مناظرهاى در حضور وى تشكيل مىشد كه ابن سينا و دانشمندان ديگر در آن شركت میكردند، ابن سينا در همۀ دانشها سرآمد ايشان بود. وى در اصفهان کتاب شفا را با نوشتن بخشهاى «منطق»، «مجسطى»، «اقليدس»، «رياضيات» و «موسيقى» به پایان رسانيد، جز دو بخش «گیاهان» و «جانوران» (كه آنها را هنگامى كه علاء الدوله به شاپورخواست، واقع در جنوب همدان و غرب اصفهان، حمله كرد و ابن سينا نيز همراه وى بود، در میان راه نوشت). کتاب النجاة نيز در همین سفر و در میان راه نوشته شده بود. | ||
بنا بر گزارش [[ابن اثیر، علی بن محمد|ابن اثير]]، علاء الدوله چند بار به شاپورخواست حمله كرده بود، از جمله در سالهاى 417ق و 421ق و 423ق نك:حوادث این سالها، اما از سوى ديگر جوزجانى مىگوید كه ابن سينا هنگام به پایان رساندن کتاب شفا چهل ساله بوده است. (ص 3) اكنون اگر سال تولد ابن سينا را 370ق بدانيم تاريخ پایان نوشتن شفا 410ق مىشود، مگر اينكه فرض كنيم كه مقصود جوزجانى پایان بخشهاى «نبات» و «حيوان» شفا بوده است كه چنانكه اشاره شد، ابن سينا نوشتن آنها را در همراهى علاء الدوله در یکى از حملههاى او به شاپورخواست، و احتمالا در 421 ق/ در میان راه به پایان رسانده بوده است. | بنا بر گزارش [[ابن اثیر، علی بن محمد|ابن اثير]]، علاء الدوله چند بار به شاپورخواست حمله كرده بود، از جمله در سالهاى 417ق و 421ق و 423ق نك:حوادث این سالها، اما از سوى ديگر جوزجانى مىگوید كه ابن سينا هنگام به پایان رساندن کتاب شفا چهل ساله بوده است. (ص 3) اكنون اگر سال تولد ابن سينا را 370ق بدانيم تاريخ پایان نوشتن شفا 410ق مىشود، مگر اينكه فرض كنيم كه مقصود جوزجانى پایان بخشهاى «نبات» و «حيوان» شفا بوده است كه چنانكه اشاره شد، ابن سينا نوشتن آنها را در همراهى علاء الدوله در یکى از حملههاى او به شاپورخواست، و احتمالا در 421 ق/ در میان راه به پایان رسانده بوده است. | ||
خط ۱۷۱: | خط ۱۷۲: | ||
در بارۀ سرگذشت ابن سينا، در آن بخشى كه خودش آن را برای شاگردش جوزجانى تقرير كرده است و مىتوان آن را «اتوبيوگرافى» وى نامید، نكات مبهمى وجود دارد كه شايسته است به آنها اشاره شود. | در بارۀ سرگذشت ابن سينا، در آن بخشى كه خودش آن را برای شاگردش جوزجانى تقرير كرده است و مىتوان آن را «اتوبيوگرافى» وى نامید، نكات مبهمى وجود دارد كه شايسته است به آنها اشاره شود. | ||
از یک سو، ابن سينا هنگامى كه به یکى از رویدادهاى زندگیش اشاره مىكند، به | از یک سو، ابن سينا هنگامى كه به یکى از رویدادهاى زندگیش اشاره مىكند، به انگیزههاى عينى و ذهنى آن نمىپردازد و زمینۀ تاريخى و زمانى آن را توضيح نمىدهد، بلكه با اشارهاى كوتاه از كنار آن مىگذرد و به ویژه، گویى تعمّد دارد كه پيوند میان انگیزههاى عينى، يعنى سياسى-اجتماعى یک رویداد زندگیش را با انگیزههاى درونى تصمیم خودش، برای خواننده مبهم گذارد و مكررا به تعبيرهایى مانند «ضرورت مرا بر آن داشت كه...» اكتفا مىكند و نمىگوید كه آن چه «ضرورتى» بوده است. از سوى ديگر گویى زندگى و سرگذشت انديشهاى و علمى برای ابن سينا برای او از زندگى بيرونيش از اهمیت بيشترى برخوردار بوده است. بنا براین رویدادهاى درونى و تاريخ روحى و عقلى او برایش از «بعد زمان» بيرون بوده است. از اينجاست كه شايد بتوان گمان برد كه چرا وى از تصريح به «تاريخ» (سالهاى) رویدادهاى بيرونى زندگیش خوددارى مىكرده است.(در اينباره نك:لولینگ،، 513-/496 III | ||
==كتب و رسالات ابن سينا== | ==كتب و رسالات ابن سينا== | ||
خط ۱۷۸: | خط ۱۷۹: | ||
ابن سينا، على رغم زندگانى ناآرام و پر حادثۀ خود، انديشمند و نویسندهاى پركار بوده است. آنچه از نوشتههاى خرد و كلان وى بر جاى مانده است، نمايندۀ ذهنى فعال و پویاست كه گویى در هر شرايطى، حتى در سخت ترين و توان فرساترين آنها، از فعاليت و خلاقيت باز نمىايستاده است. | ابن سينا، على رغم زندگانى ناآرام و پر حادثۀ خود، انديشمند و نویسندهاى پركار بوده است. آنچه از نوشتههاى خرد و كلان وى بر جاى مانده است، نمايندۀ ذهنى فعال و پویاست كه گویى در هر شرايطى، حتى در سخت ترين و توان فرساترين آنها، از فعاليت و خلاقيت باز نمىايستاده است. | ||
استعداد وى در | استعداد وى در فراگیرى و حفظ خواندهها و آموختهها زبانزد همگان بوده است و چنانكه در سرگذشتش ديديم، خود او نيز به توانايى شگرف خویش در يادگیرى در دوران نوجوانيش اشاره مىكند. حافظۀ نيرومند وى كار تأليف را نيز بر او آسان مىساخت. شاگردش جوزجانى مىگوید هنگامى كه-چنانكه ديديم-ابن سينا متواريا در خانۀ ابوغالب عطّار به سر مىبرد، از او خواسته بود كه نوشتن بقيۀ کتاب شفا را به پایان رساند و سپس مىافزايد كه در این هنگام، ابن سينا هيچ کتابى يا مرجعى در اختيار نداشت؛هر روز 50 ورق مىنوشت، تا اينكه همۀ «طبیعیات» و «الهيات» شفا و سپس بخشى از «منطق» را به پایان آورد. گلمن، 58 | ||
جوزجانى در جاى ديگرى از سرگذشت ابن سينا مىگوید «من بيست و پنج سال در خدمت و مصاحبت او بودم و هرگز نديدم كه هرگاه کتاب تازهاى به دستش مىرسيد، آن را از آغاز تا پایان بخواند، بلكه یک باره به قسمتهاى دشوار و مسائل پيچيدۀ آن و نظريات نویسندۀ کتاب مىپرداخت تا به مرتبۀ وى در آن دانش و درجۀ فهم او پى ببرد.» همو، 68 | جوزجانى در جاى ديگرى از سرگذشت ابن سينا مىگوید «من بيست و پنج سال در خدمت و مصاحبت او بودم و هرگز نديدم كه هرگاه کتاب تازهاى به دستش مىرسيد، آن را از آغاز تا پایان بخواند، بلكه یک باره به قسمتهاى دشوار و مسائل پيچيدۀ آن و نظريات نویسندۀ کتاب مىپرداخت تا به مرتبۀ وى در آن دانش و درجۀ فهم او پى ببرد.» همو، 68 | ||
خط ۱۸۶: | خط ۱۸۷: | ||
==تأليفات عربى== | ==تأليفات عربى== | ||
#الشفاء:از این مهمترين اثر فلسفى ابن سينا، بخشهاى «طبیعیات» و «الهيات» برای نخستين بار یک چاپ سنگى در تهران (1303 ق1886/ م) منتشر شده است. بخش «منطق» و همۀ بخشهاى ديگر آن از 1952 تا 1983م به مناسبت هزارۀ تولد ابن سينا، زير نظر ابراهیم مذكور و به كوشش شمارى از محققان ديگر در قاهره منتشر شده است. بخش «برهان» از «منطق» شفا، جداگانه به كوشش عبدالرحمن بدوى در قاهره، 1954م (چاپ دوم 1966 م) منتشر شده است. متن عربى و ترجمۀ فرانسوى بخش روان شناسى (کتاب النفس) شفا را، يان باكوش در دو جلد، در 1956م در پراگ و متن عربى آن را فضل الرحمن در آكسفورد (انگلستان) منتشر كرده است. ترجمۀ قديمى لاتينى آن نيز برای نخستين بار در 1508م در ونيز ايتاليا و چاپ انتقادى جديد آن ترجمه به كوشش سيمون فان ريت در دو جلد زير عنوان «ابن سيناى لاتينى، کتاب در بارۀ روان» در لوون سویس در سالهاى 1968 و 1972م همراه مقدمهاى در بارۀ نظريات روان شناسى ابن سينا از ج. وربكه منتشر شده است. چاپ انتقادى جديد ترجمۀ لاتينى «الهيات» شفا نيز به كوشش سيمون فان ريت، با مقدمهاى از وربكه در دو جلد (ج 1، مقاله 4-1 و ج 2، مقاله 10-5 را در بر مىگیرد) در سالهاى 1977 و 1980م در لوون سویس انتشار يافته است. | |||
#الشفاء:از این | |||
#النّجاة:اين کتاب كه مطالب آن مختصر و گزيدهاى از مطالب شفا است، از مهمترين نوشتههاى ابن سيناست كه فشردۀ فلسفۀ وى را در بر دارد. نخستين بار در 1331 ق1913/ م، به كوشش محيىالدين صبرى الكردى و بار دوم در 1357 ق1938/ م، در قاهره منتشر شد. چاپ ديگرى از آن به كوشش محمدتقى دانش پژوه در 1364ش در تهران انتشار يافته است. بخش «الهيات» آن به وسيلۀ نعمت اللّه كرم به لاتينى ترجمه و در 1926م در رم منتشر شده است. ترجمۀ انگليسى بخش «نفس» (روان شناسى) آن نيز به وسيله فضل الرحمن در کتابش به عنوان «روان شناسى ابن سينا» نخست در 1952م و بار دوم در 1981م در لندن منتشر شده است. | #النّجاة:اين کتاب كه مطالب آن مختصر و گزيدهاى از مطالب شفا است، از مهمترين نوشتههاى ابن سيناست كه فشردۀ فلسفۀ وى را در بر دارد. نخستين بار در 1331 ق1913/ م، به كوشش محيىالدين صبرى الكردى و بار دوم در 1357 ق1938/ م، در قاهره منتشر شد. چاپ ديگرى از آن به كوشش محمدتقى دانش پژوه در 1364ش در تهران انتشار يافته است. بخش «الهيات» آن به وسيلۀ نعمت اللّه كرم به لاتينى ترجمه و در 1926م در رم منتشر شده است. ترجمۀ انگليسى بخش «نفس» (روان شناسى) آن نيز به وسيله فضل الرحمن در کتابش به عنوان «روان شناسى ابن سينا» نخست در 1952م و بار دوم در 1981م در لندن منتشر شده است. | ||
#الاشارات و التنبيهات:ظاهرا آخرين نوشتۀ ابن سينا و از برجستهترين آثار اوست. نثر عربى ادبى شيوا از ویژگیهاى آن است. نخستين بار به كوشش ژ. فورژه در 1892م در ليدن و دومین بار در سه جلد (چهار بخش) همراه با شرح [[نصیرالدین طوسی، محمد بن محمد|نصيرالدين طوسى]] بر آن، به كوشش سليمان دنيا میان سالهاى 1957-1960م در قاهره منتشر شده است. ترجمۀ فرانسوى آن به وسيلۀ ابن سينا شناس فرانسوى، آن مارى گواشون در 1951م در پاريس انتشار يافته است. | #الاشارات و التنبيهات:ظاهرا آخرين نوشتۀ ابن سينا و از برجستهترين آثار اوست. نثر عربى ادبى شيوا از ویژگیهاى آن است. نخستين بار به كوشش ژ. فورژه در 1892م در ليدن و دومین بار در سه جلد (چهار بخش) همراه با شرح [[نصیرالدین طوسی، محمد بن محمد|نصيرالدين طوسى]] بر آن، به كوشش سليمان دنيا میان سالهاى 1957-1960م در قاهره منتشر شده است. ترجمۀ فرانسوى آن به وسيلۀ ابن سينا شناس فرانسوى، آن مارى گواشون در 1951م در پاريس انتشار يافته است. | ||
خط ۱۹۵: | خط ۱۹۵: | ||
#عيون الحكمة، به كوشش عبدالرحمن بدوى، قاهره، 1954 م، كویت، 1978 م. | #عيون الحكمة، به كوشش عبدالرحمن بدوى، قاهره، 1954 م، كویت، 1978 م. | ||
#تسع رسائل في الحكمة و الطبيعيات، قاهره، 1326 ق1908/م كه این نوشتهها را در بر دارد: «رسالة في الحدود»، «رسالة في اقسام العلوم العقلية»، «رسالة في اثبات النبوّات»، «رسالة النيروزيّة»، «فى الطبیعیات من عيون الحكمة»، «فى الاجرام العلویة»، «فى القوى الانسانية و ادراكاتها»، «فى العهد» و «فى علم الاخلاق». | #تسع رسائل في الحكمة و الطبيعيات، قاهره، 1326 ق1908/م كه این نوشتهها را در بر دارد: «رسالة في الحدود»، «رسالة في اقسام العلوم العقلية»، «رسالة في اثبات النبوّات»، «رسالة النيروزيّة»، «فى الطبیعیات من عيون الحكمة»، «فى الاجرام العلویة»، «فى القوى الانسانية و ادراكاتها»، «فى العهد» و «فى علم الاخلاق». | ||
#ا. ف. مرن از 1889 تا 1899م برخى از نوشتههاى ابن سينا را در چهار جزء زير عنوان «رسائل عرفانى ابن سينا»، همراه ترجمۀ آزاد فرانسوى، تدوین و در ليدن منتشر كرده است. در این مجموعه، این نوشتهها يافت مىشود: «رسالة حى بن يقظان» (در جزء یکم)، «رسالة الطير» (در جزء دوم)، «رسالة في ماهيّة العشق»، «رسالة في ماهيّة الصلاة»، «رسالة في معنى الزيارة» (هر سه در جزء سوم) و «رسالة في القدر» (در جزء چهارم). افزون بر اينها، مجموعهاى از رسائل ابن سينا با عنوان جامع البدايع در 1335 ق1917/م در قاهره منتشر شد كه علاوه بر رسالۀ «شرح سورة الاخلاص» شش رساله را كه در مجموعههاى مرن يافت مىشود، نيز در بر دارد. در 1354 ق1935/م نيز مجموعهاى با عنوان مجموعة رسائل الشيخ الرئيس به كوشش عبداللّه بن احمد العلوى در حيدر آباد منتشر شد كه افزون بر برخى از رسائل نامبرده در بالا، «رسالة في السعادة» و «رسالة في الذكر» را نيز در بر | #ا. ف. مرن از 1889 تا 1899م برخى از نوشتههاى ابن سينا را در چهار جزء زير عنوان «رسائل عرفانى ابن سينا»، همراه ترجمۀ آزاد فرانسوى، تدوین و در ليدن منتشر كرده است. در این مجموعه، این نوشتهها يافت مىشود: «رسالة حى بن يقظان» (در جزء یکم)، «رسالة الطير» (در جزء دوم)، «رسالة في ماهيّة العشق»، «رسالة في ماهيّة الصلاة»، «رسالة في معنى الزيارة» (هر سه در جزء سوم) و «رسالة في القدر» (در جزء چهارم). افزون بر اينها، مجموعهاى از رسائل ابن سينا با عنوان جامع البدايع در 1335 ق1917/م در قاهره منتشر شد كه علاوه بر رسالۀ «شرح سورة الاخلاص» شش رساله را كه در مجموعههاى مرن يافت مىشود، نيز در بر دارد. در 1354 ق1935/م نيز مجموعهاى با عنوان مجموعة رسائل الشيخ الرئيس به كوشش عبداللّه بن احمد العلوى در حيدر آباد منتشر شد كه افزون بر برخى از رسائل نامبرده در بالا، «رسالة في السعادة» و «رسالة في الذكر» را نيز در بر مىگیرد. در 1953 م، حلمى ضيا اولكن نيز مجموعهاى از رسائل ابن سينا را با عنوان رسائل ابن سينا 2، در استانبول منتشر كرده است كه این نوشتهها را در بر مىگیرد: «جواب ستّ عشرة مسألة لابى ريحان»، «اجوبة مسائل سأل عنها ابوريحان»، «مكاتبة لابى على بن سينا»، «رسالة في ابطال احكام النجوم»، «مسائل عن احوال الروح»، «اجوبة عن عشرة مسائل»، «رسالة في النفس و بقائها و معادها» و «الجواب لبعض المتكلّمین». رسالۀ حى بن يقظان بار ديگر در 1952م به كوشش [[کربن، هانری|هانرى كربن]] تدوین و همراه ترجمه و شرح قديم فارسی و ترجمۀ فرانسوى آن در تهران منتشر شد. وى سپس در 1954م در نوشتۀ ديگرى با عنوان «ابن سينا و تمثيل عرفانى، مطالعهاى در بارۀ سلسله تمثيلهاى ابن سينا» به تحليل و پژوهش در بارۀ رسائل عرفانى ابن سينا پرداخت. آ. م. گواشون نيز در 1959 م، ترجمۀ فرانسوى و شرح و پژوهشى در بارۀ رسالۀ حى بن يقظان را در پاريس منتشر ساخت. | ||
#فى معانى کتاب ريطوريقا، به كوشش م. س. سليم، قاهره، 1950 م. | #فى معانى کتاب ريطوريقا، به كوشش م. س. سليم، قاهره، 1950 م. | ||
#رسالة في الاکسیر، به كوشش احمد آتش، استانبول، 1953 م. | #رسالة في الاکسیر، به كوشش احمد آتش، استانبول، 1953 م. | ||
خط ۲۰۵: | خط ۲۰۵: | ||
==آثار فارسی== | ==آثار فارسی== | ||
ابن سينا چند نوشته به فارسی دارد كه | ابن سينا چند نوشته به فارسی دارد كه مهمترين آنها دانشنامۀ علائى است. وى آن را برای علاء الدوله كاكویه و به درخواست او نوشته و به وى تقديم كرده است. در کتاب نزهت نامۀ علائى نكتۀ توجه انگیزى آمده است كه مىگوید: «شنودم كه خداوند ماضى علاء الدوله قدّس اللّه روحه... خواجه رئيس [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابوعلى سينا]] را گفت: اگر علوم اوائل به عبارت پارسى بودى، مىتوانستمى دانستن، بدين سبب به حكم فرمان دانشنامۀ علائى بساخت، و چون بپرداخت و عرضه كرد، از آن هيچ نتوانست دريافتن.» نك:شهمردان، 22، متن | ||
بخش «منطق» و «الهيات» دانشنامه نخستين بار به كوشش احمد خراسانى در 1315ش در تهران منتشر شد. سپس به مناسبت هزارۀ تولد ابن سينا بخش «الهيات» آن به كوشش محمد معين در 1331ش و بخش «طبیعیات» آن به كوشش [[مشکوة، سید محمد|سيد محمد مشكوة]] در همان سال در تهران انتشار يافت. ترجمۀ فرانسوى بخشهاى «طبیعیات» و «رياضيات» به وسيلۀ محمد آشنا و هانرى ماسه در دو جلد در سالهاى 1955 و 1956م در پاريس منتشر شد. بخش «الهيات» آن را پرویز مروج با شرح و حواشى به انگليسى ترجمه كرده و در 1973م در نيویورك منتشر كرده است. افزون بر اينها، رسالۀ «رگ شناسى» از ابن سينا نيز به كوشش [[مشکوة، سید محمد|سيد محمد مشكوة]] در 1330ش و بخش «رياضيات» دانشنامه به وسيلۀ [[مینوی، مجتبی|مجتبى مینوى]] در 1331ش در تهران منتشر شده است. همچنين رسالۀ فارسی كنوز المعزمین و رسالۀ جرّثقيل از ابن سينا هر دو به كوشش جلالالدين همايى در 1331ش در تهران انتشار يافته است. | بخش «منطق» و «الهيات» دانشنامه نخستين بار به كوشش احمد خراسانى در 1315ش در تهران منتشر شد. سپس به مناسبت هزارۀ تولد ابن سينا بخش «الهيات» آن به كوشش محمد معين در 1331ش و بخش «طبیعیات» آن به كوشش [[مشکوة، سید محمد|سيد محمد مشكوة]] در همان سال در تهران انتشار يافت. ترجمۀ فرانسوى بخشهاى «طبیعیات» و «رياضيات» به وسيلۀ محمد آشنا و هانرى ماسه در دو جلد در سالهاى 1955 و 1956م در پاريس منتشر شد. بخش «الهيات» آن را پرویز مروج با شرح و حواشى به انگليسى ترجمه كرده و در 1973م در نيویورك منتشر كرده است. افزون بر اينها، رسالۀ «رگ شناسى» از ابن سينا نيز به كوشش [[مشکوة، سید محمد|سيد محمد مشكوة]] در 1330ش و بخش «رياضيات» دانشنامه به وسيلۀ [[مینوی، مجتبی|مجتبى مینوى]] در 1331ش در تهران منتشر شده است. همچنين رسالۀ فارسی كنوز المعزمین و رسالۀ جرّثقيل از ابن سينا هر دو به كوشش جلالالدين همايى در 1331ش در تهران انتشار يافته است. | ||
{{ | {{فیلسوفان شیعه}} | ||
{{منطق}} | |||
{{ابن سینا}} | |||
==وابستهها== | ==وابستهها== | ||
{{وابستهها}} | {{وابستهها}} | ||
خط ۴۰۰: | خط ۴۰۱: | ||
[[القانون في الطب (طبع بیروت)]] | [[القانون في الطب (طبع بیروت)]] | ||
[[مجموعه هشت رساله طبی از ابن سینا (مجموعة | [[مجموعه هشت رساله طبی از ابن سینا (مجموعة ثمانیرسائل طبیة من ابن سینا)]] | ||
[[ترجمه فارسی دفع مضار الکلیه ابن سینا و الطب الفلسفی]] | [[ترجمه فارسی دفع مضار الکلیه ابن سینا و الطب الفلسفی]] | ||
[[فراسوی نیایش: تصحیح، تحقیق و ترجمه اسرار الصلاة حکیم ابوعلی سینا]] | [[فراسوی نیایش: تصحیح، تحقیق و ترجمه اسرار الصلاة حکیم ابوعلی سینا]] | ||
[[رباعیات حکیم خیام، طربخانه یار احمد رشیدی، رساله سلسلة الترتیب، خطبه تمجید ابن سینا]] | |||
[[القانون فی الطب (طبع بولاق)]] | [[القانون فی الطب (طبع بولاق)]] | ||
خط ۴۲۴: | خط ۴۲۷: | ||
[[برهان قویم در عظمت طب قدیم از گفتار بوعلی]] | [[برهان قویم در عظمت طب قدیم از گفتار بوعلی]] | ||
[[دروس شرح اشارات و تنبیهات ( | [[دروس شرح اشارات و تنبیهات (ابن سینا)]] | ||
[[قانون کوچک (ترجمه القانون الصغیر في الطب)]] | [[قانون کوچک (ترجمه القانون الصغیر في الطب)]] | ||
خط ۴۳۷: | خط ۴۴۰: | ||
[[رسالتان في المنطق و الفلسفة: نهج التقديس و اسئلة و اجوبة]] | [[رسالتان في المنطق و الفلسفة: نهج التقديس و اسئلة و اجوبة]] | ||
[[النجاة في المنطق و الإلهیات]] | |||
[[النجاة في الحکمة المنطقية و الطبیعیة و الإلهية]] | [[النجاة في الحکمة المنطقية و الطبیعیة و الإلهية]] | ||
خط ۴۴۲: | خط ۴۴۷: | ||
[[القانون في الطب (نسخه مجلس)]] | [[القانون في الطب (نسخه مجلس)]] | ||
[[شرح | [[شرح الجیلانیعلی قانون ابن سينا (شرح الکتاب الأول)]] | ||
[[شرح القرشي علی القانون (نسخه مجلس)]] | [[شرح القرشي علی القانون (نسخه مجلس)]] | ||
خط ۴۸۶: | خط ۴۹۱: | ||
[[ترجمه انگلیسی کتاب اول قانون]] | [[ترجمه انگلیسی کتاب اول قانون]] | ||
[[مجموعه بيست رساله طبي، فلسفي، | [[مجموعه بيست رساله طبي، فلسفي، عرفانیو کلامی]] | ||
[[حل مشکلات کتاب الاشارات و التنبیهات، مشهور به شرح اشارات]] | [[حل مشکلات کتاب الاشارات و التنبیهات، مشهور به شرح اشارات]] |