مقالات (ایروانی‌زاده): تفاوت میان نسخه‌ها

هیچ تغییری در اندازه به وجود نیامده‌ است. ،  ‏۱ فوریهٔ ۲۰۲۲
جز
جایگزینی متن - 'نهج‌البلاغه' به 'نهج‌البلاغة'
جز (جایگزینی متن - 'الاسلامی' به 'الاسلامي')
جز (جایگزینی متن - 'نهج‌البلاغه' به 'نهج‌البلاغة')
خط ۳۳: خط ۳۳:
در مقاله، «تصویر ایرانیان در آثار ابوحیان توحیدی» چنین بیان شده است: ابوحیان توحیدی در آثار خویش توجه خاص و ویژه‌ای به ایرانیان و زبان پارسی مبذول داشته است و می‌توان گفت مسائل مربوط به ایرانیان و روابط آنان با اعراب، در آثار او در چند زمینه، قابل بررسی است. بررسی حاکمان و قدرت‌مداران ایرانی و ارتباط آنان با فرهنگ اسلامی و بررسی اخلاق و رفتار و نقد آنان، مسئله دوم مربوط به توصیف دانشمندان، خردورزان ایرانی از زبان توحیدی، مسئله سوم پدیده کشمکش فرهنگی زبانی میان ایرانیان و اعراب است. توحیدی به مظاهر پیوند و همبستگی میان اعراب و ایرانیان نیز می‌پردازد که نشان‌دهنده دیدگاه بی‌طرفانه و افق دید بلند اوست و مظاهر پیوند تمدنی میان این دو ملت ریشه‌دار را از آغاز اسلام تا دوران خویش، مورد بررسی قرار می‌دهد. به اعتقاد نویسنده، می‌توان گفت برجسته‌ترین مظهر پیوند دو ملت، زبان فارسی است که زبان فارسی، به‌گونه‌ای در زبان عربی رخنه کرده که گستره نفوذ آن از دوران جاهلیت آغاز گردید و تا دروان حاضر، تداوم داشت. توحیدی بیان می‌کند که گستره نفوذ واژه‌های زبان فارسی تا حدی بوده که جزئی جدایی‌ناپذیر از زبان عربی گردیده و معنای آن‌ها، نیازی به توضیح بیشتر نداشته است و عادات و آداب‌ورسوم ایرانی به‌گونه‌ای در میان آنان رواج داشته که با فرهنگ و باورهای آنان، عجین گردیده است<ref>ر.ک: همان، ص37</ref>.
در مقاله، «تصویر ایرانیان در آثار ابوحیان توحیدی» چنین بیان شده است: ابوحیان توحیدی در آثار خویش توجه خاص و ویژه‌ای به ایرانیان و زبان پارسی مبذول داشته است و می‌توان گفت مسائل مربوط به ایرانیان و روابط آنان با اعراب، در آثار او در چند زمینه، قابل بررسی است. بررسی حاکمان و قدرت‌مداران ایرانی و ارتباط آنان با فرهنگ اسلامی و بررسی اخلاق و رفتار و نقد آنان، مسئله دوم مربوط به توصیف دانشمندان، خردورزان ایرانی از زبان توحیدی، مسئله سوم پدیده کشمکش فرهنگی زبانی میان ایرانیان و اعراب است. توحیدی به مظاهر پیوند و همبستگی میان اعراب و ایرانیان نیز می‌پردازد که نشان‌دهنده دیدگاه بی‌طرفانه و افق دید بلند اوست و مظاهر پیوند تمدنی میان این دو ملت ریشه‌دار را از آغاز اسلام تا دوران خویش، مورد بررسی قرار می‌دهد. به اعتقاد نویسنده، می‌توان گفت برجسته‌ترین مظهر پیوند دو ملت، زبان فارسی است که زبان فارسی، به‌گونه‌ای در زبان عربی رخنه کرده که گستره نفوذ آن از دوران جاهلیت آغاز گردید و تا دروان حاضر، تداوم داشت. توحیدی بیان می‌کند که گستره نفوذ واژه‌های زبان فارسی تا حدی بوده که جزئی جدایی‌ناپذیر از زبان عربی گردیده و معنای آن‌ها، نیازی به توضیح بیشتر نداشته است و عادات و آداب‌ورسوم ایرانی به‌گونه‌ای در میان آنان رواج داشته که با فرهنگ و باورهای آنان، عجین گردیده است<ref>ر.ک: همان، ص37</ref>.


مقاله «دریچه‌ای بر نقد اجتماعی در قرآن (جامعه جاهلی و بخشش)»، دریچه‌ای است بر نقد اجتماعی در موضوع بخشش و سخاوت در دوران جاهلیت در قرآن کریم. به اعتقاد نویسنده، نگاهی گذرا به قرآن کریم، به نیکی روشن می‌سازد که برخی از آیاتش، در نقد جامعه جاهلی، هم‌زمان با آن نازل شده است؛ نقدی که از کاستی‌ها و عیوب نقد انسانی پاک است. نویسنده بر این باور است که در قرآن کریم انواع متعددی از نقد- چون نقد اجتماعی، ادبی، تاریخی و روان‌شناسه‌گانه- دیده می‌شود و این به ما امکان می‌دهد که قرآن را اولین کتاب مسلمانان بنامیم و گرچه اسامی بسیاری از انواع نقدهای یاد شده، جدید و نوظهورند، اما به‌راستی ریشه بیشتر آن‌ها، در قرآن وجود دارد. این مقاله، نگاهی است بر مهم‌ترین ویژگی‌های نقد اجتماعی در قرآن و تفاوت‌های آن با نقد از نوع انسانی و نیز بیان شیوه‌های مختلف قرآن در بررسی رفتارهای جامعه جاهلی و اسلامی آن زمان. نویسنده در این مقاله، به بررسی موضوع کرم و بخشش نزد عرب جاهلی پرداخته و به این نتیجه رسیده است که ظاهراً صفت بخشندگی آن‌ها به آن اندازه که زبانزد گشته نیست و در نسبت دادن آن به اعراب، پیش از اسلام تا حد زیادی غلو شده است. دلایل نگارنده بر این مدعا، نوشته‌های برخی از مورخان، نهج‌البلاغه، اندیشه و رفتار گروه صعالیک و از همه مهم‌تر، استناد به آیات قرآن کریم است. به این معنا که برخلاف شعر جاهلی که معمولاً اعراب را بسیار بخشنده معرفی می‌کند، تأکید قرآن بر لزوم انفاق، به شیوه موازنه معکوس، نوعی تناقض را برای خواننده معاصر آشکار می‌کند<ref>ر.ک: همان، ص63</ref>.
مقاله «دریچه‌ای بر نقد اجتماعی در قرآن (جامعه جاهلی و بخشش)»، دریچه‌ای است بر نقد اجتماعی در موضوع بخشش و سخاوت در دوران جاهلیت در قرآن کریم. به اعتقاد نویسنده، نگاهی گذرا به قرآن کریم، به نیکی روشن می‌سازد که برخی از آیاتش، در نقد جامعه جاهلی، هم‌زمان با آن نازل شده است؛ نقدی که از کاستی‌ها و عیوب نقد انسانی پاک است. نویسنده بر این باور است که در قرآن کریم انواع متعددی از نقد- چون نقد اجتماعی، ادبی، تاریخی و روان‌شناسه‌گانه- دیده می‌شود و این به ما امکان می‌دهد که قرآن را اولین کتاب مسلمانان بنامیم و گرچه اسامی بسیاری از انواع نقدهای یاد شده، جدید و نوظهورند، اما به‌راستی ریشه بیشتر آن‌ها، در قرآن وجود دارد. این مقاله، نگاهی است بر مهم‌ترین ویژگی‌های نقد اجتماعی در قرآن و تفاوت‌های آن با نقد از نوع انسانی و نیز بیان شیوه‌های مختلف قرآن در بررسی رفتارهای جامعه جاهلی و اسلامی آن زمان. نویسنده در این مقاله، به بررسی موضوع کرم و بخشش نزد عرب جاهلی پرداخته و به این نتیجه رسیده است که ظاهراً صفت بخشندگی آن‌ها به آن اندازه که زبانزد گشته نیست و در نسبت دادن آن به اعراب، پیش از اسلام تا حد زیادی غلو شده است. دلایل نگارنده بر این مدعا، نوشته‌های برخی از مورخان، نهج‌البلاغة، اندیشه و رفتار گروه صعالیک و از همه مهم‌تر، استناد به آیات قرآن کریم است. به این معنا که برخلاف شعر جاهلی که معمولاً اعراب را بسیار بخشنده معرفی می‌کند، تأکید قرآن بر لزوم انفاق، به شیوه موازنه معکوس، نوعی تناقض را برای خواننده معاصر آشکار می‌کند<ref>ر.ک: همان، ص63</ref>.


در مقاله «سیر تحولات «توقیعات» و تأثیر آن در ادبیات عربی»، به بررسی سیر تحولات توقیعات و تأثیر آن در ادبیات عربی پرداخته شده است. توقیعات، فن نثری متداول در دوره‌های گوناگون است که در صدر اسلام، زایش و در عصر اموی، انتشار یافت و در عصر عباسی، به شکوفایی رسید، به اندلس انتقال یافت و سپس در گستره گیتی پراکنده شد و در فرجام کار، پس از تهاجم سراسر خون‌بار مغول، همچون سایر انواع ادبی، رو به اضمحلال نهاد و اثری از آن باقی نماند؛ اما در زمان حکومت مملوکان و عثمانی‌ها، جامه‌ای نو بر تن کرد و بانام نگارش انشایی، رویشی دوباره یافت. نویسنده معتقد است توقیعات در عصر عباسی، در اسلوب، چندان تفاوتی با توقیعات عصر اموی ندارد؛ چراکه در اسلوب، مبتنی بر تمرکز و وضوح تفکر، ایجاز، کوتاه‌گویی در شکل و زیبایی تصویر و لطافت اشاره است. باوجود شکوفایی توقیعات در عصر عباسی، اواخر این دوران، نثر فنی به آرایه‌های ادبی و درازگویی، متمایل شد؛ اگرچه پایه و شالوده توقیعات، ایجاز و تمرکز بود. به اعتقاد نویسنده، دلایلی که به رواج و تداوم این فن در عصر عباسی منجر گردید، به‌طور خلاصه، عبارت است از تنوع امور حکومتی و نیاز شدید مردم و درخواست‌های آنان از حاکمان و طبیعت تظلم‌خواهی‌هایی که متضمن پاسخ سریع و دقت نظر رهبران و گستره فرهنگ آنان بود. این مقاله با روش توصیفی- تحلیلی، به ارائه تاریخچه مختصری از سیر تحولات توقیعات و میزان تأثیرگذاری آن در پیشرفت و شکوفایی ادب عربی، پرداخته است<ref>ر.ک: همان، ص40</ref>.
در مقاله «سیر تحولات «توقیعات» و تأثیر آن در ادبیات عربی»، به بررسی سیر تحولات توقیعات و تأثیر آن در ادبیات عربی پرداخته شده است. توقیعات، فن نثری متداول در دوره‌های گوناگون است که در صدر اسلام، زایش و در عصر اموی، انتشار یافت و در عصر عباسی، به شکوفایی رسید، به اندلس انتقال یافت و سپس در گستره گیتی پراکنده شد و در فرجام کار، پس از تهاجم سراسر خون‌بار مغول، همچون سایر انواع ادبی، رو به اضمحلال نهاد و اثری از آن باقی نماند؛ اما در زمان حکومت مملوکان و عثمانی‌ها، جامه‌ای نو بر تن کرد و بانام نگارش انشایی، رویشی دوباره یافت. نویسنده معتقد است توقیعات در عصر عباسی، در اسلوب، چندان تفاوتی با توقیعات عصر اموی ندارد؛ چراکه در اسلوب، مبتنی بر تمرکز و وضوح تفکر، ایجاز، کوتاه‌گویی در شکل و زیبایی تصویر و لطافت اشاره است. باوجود شکوفایی توقیعات در عصر عباسی، اواخر این دوران، نثر فنی به آرایه‌های ادبی و درازگویی، متمایل شد؛ اگرچه پایه و شالوده توقیعات، ایجاز و تمرکز بود. به اعتقاد نویسنده، دلایلی که به رواج و تداوم این فن در عصر عباسی منجر گردید، به‌طور خلاصه، عبارت است از تنوع امور حکومتی و نیاز شدید مردم و درخواست‌های آنان از حاکمان و طبیعت تظلم‌خواهی‌هایی که متضمن پاسخ سریع و دقت نظر رهبران و گستره فرهنگ آنان بود. این مقاله با روش توصیفی- تحلیلی، به ارائه تاریخچه مختصری از سیر تحولات توقیعات و میزان تأثیرگذاری آن در پیشرفت و شکوفایی ادب عربی، پرداخته است<ref>ر.ک: همان، ص40</ref>.
۶٬۵۹۱

ویرایش