معارج القدس فی مدارج معرفة النفس: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۲۶: خط ۲۶:
}}
}}


'''معارج القدس فی مدارج معرفه النفس'''، نوشته امام محمد غزالی (450-505ق)،  کتابی است به زبان عربی که در آن موضوع نفس و مراتب آن و مراتب عقل و ارتباط آن با شرع مورد بررسی قرار گرفته است.   
'''معارج القدس فی مدارج معرفه النفس'''، نوشته [[غزالی، محمد بن محمد|امام محمد غزالی]] (450-505ق)،  کتابی است به زبان عربی که در آن موضوع نفس و مراتب آن و مراتب عقل و ارتباط آن با شرع مورد بررسی قرار گرفته است.   


==ساختار==
==ساختار==
خط ۳۴: خط ۳۴:


==گزارش محتوا==
==گزارش محتوا==
غزالی در خطبه کتاب، هدف از نگارش کتاب را این‌گونه توضیح می‌دهد: «ما در این کتاب از مدارج معرفت نفس به معرفت حق جل‌جلاله عروج می‌کنیم... سپس آنگاه‌که فصول معرفت نفس را به پایان رساندیم به معرفت حق جل‌جلاله می‌پردازیم؛ زیرا همه علوم مقدمات و وسائل شناخت اولیه حق جل‌جلاله هستند...پس کسی که خود را بشناسد خدای خود را شناخته و مراتب عالم و مراتب ملائکه و رسالت و نبوت و کیفیت وحی و سرای آخرت و سعادت و شقاوت آن و غایت سعادت که همانا لقاءالله تعالی است را می‌شناسد»<ref>ر.ک: خطبه کتاب، ص7-6</ref>‏.   
[[غزالی، محمد بن محمد|غزالی]] در خطبه کتاب، هدف از نگارش کتاب را این‌گونه توضیح می‌دهد: «ما در این کتاب از مدارج معرفت نفس به معرفت حق جل‌جلاله عروج می‌کنیم... سپس آنگاه‌که فصول معرفت نفس را به پایان رساندیم به معرفت حق جل‌جلاله می‌پردازیم؛ زیرا همه علوم مقدمات و وسائل شناخت اولیه حق جل‌جلاله هستند...پس کسی که خود را بشناسد خدای خود را شناخته و مراتب عالم و مراتب ملائکه و رسالت و نبوت و کیفیت وحی و سرای آخرت و سعادت و شقاوت آن و غایت سعادت که همانا لقاءالله تعالی است را می‌شناسد»<ref>ر.ک: خطبه کتاب، ص7-6</ref>‏.   


در انتهای خطبه، حل مشکلات و رسیدن به کمال را در تفکر طولانی و دوراندیشی و کمک گرفتن از خلوت و فراغ بال و قیام به واجبات می‌داند.<ref>ر.ک: همان، ص8</ref>‏  
در انتهای خطبه، حل مشکلات و رسیدن به کمال را در تفکر طولانی و دوراندیشی و کمک گرفتن از خلوت و فراغ بال و قیام به واجبات می‌داند.<ref>ر.ک: همان، ص8</ref>‏  
خط ۴۰: خط ۴۰:
وی سپس ترتیب مطالب کتاب<ref>ر.ک: ترتیب کتاب، ص9</ref>‏  را این‌گونه ذکر می‌کند:
وی سپس ترتیب مطالب کتاب<ref>ر.ک: ترتیب کتاب، ص9</ref>‏  را این‌گونه ذکر می‌کند:
#  مقدمه کتاب؛ الفاظ چهارگانه نفس، قلب، روح و عقل مترادف هستند.<ref>ر.ک: مقدمه، ص15</ref>‏   
#  مقدمه کتاب؛ الفاظ چهارگانه نفس، قلب، روح و عقل مترادف هستند.<ref>ر.ک: مقدمه، ص15</ref>‏   
# بیان اثبات نفس؛ غزالی معتقد است نفس روشن‌تر از آن است که نیاز به دلیلی برای اثباتش باشد؛ چراکه خطابات شرع متوجه معدوم نیست، بلکه متوجه موجود زنده‌ای است که خطاب را می‌فهمد. او سپس در مقام توضیح نفوس سه‌گانه نباتی، حیوانی و انسانی برآمده و کمال هر یک را توضیح می‌دهد.<ref>ر.ک:  متن کتاب، ص19</ref>‏.  وی که عمده نظراتش را پیرامون‌ نفس‌ در این کتاب ارائه داده است، نفس را مانند ارسطو به سه نوع نباتی، حیوانی و انسانی تقسیم می‌کند و هر سه را کمال اول برای جسم‌ طبیعی‌ آلی می‌شناسد. نباتی از‌ جهت‌ تغذیه و نمو و تولیدمثل، حیوانی از جهت مدرک جزئیات و متحرک به اراده بودن، انسانی از جهت انجام افعالی از روی اختیار عقلی و استنباط بالرأی و ادراک امور کلی. <ref>ر.ک:  جواهرفروش‌زاده، عبدالرحیم، ص 19؛ متن کتاب، ص22-19</ref>‏.     
# بیان اثبات نفس؛ [[غزالی، محمد بن محمد|غزالی]] معتقد است نفس روشن‌تر از آن است که نیاز به دلیلی برای اثباتش باشد؛ چراکه خطابات شرع متوجه معدوم نیست، بلکه متوجه موجود زنده‌ای است که خطاب را می‌فهمد. او سپس در مقام توضیح نفوس سه‌گانه نباتی، حیوانی و انسانی برآمده و کمال هر یک را توضیح می‌دهد.<ref>ر.ک:  متن کتاب، ص19</ref>‏.  وی که عمده نظراتش را پیرامون‌ نفس‌ در این کتاب ارائه داده است، نفس را مانند ارسطو به سه نوع نباتی، حیوانی و انسانی تقسیم می‌کند و هر سه را کمال اول برای جسم‌ طبیعی‌ آلی می‌شناسد. نباتی از‌ جهت‌ تغذیه و نمو و تولیدمثل، حیوانی از جهت مدرک جزئیات و متحرک به اراده بودن، انسانی از جهت انجام افعالی از روی اختیار عقلی و استنباط بالرأی و ادراک امور کلی. <ref>ر.ک:  جواهرفروش‌زاده، عبدالرحیم، ص 19؛ متن کتاب، ص22-19</ref>‏.     
# بیان اینکه نفس جوهر است؛ همه خطابات شرع دلالت بر آن دارد که نفس جوهر است و همچنین عقوباتی که در شرع برای پس از مرگ ذکر شده دلالت بر جوهر بودن نفس دارد. در ادامه دو بیان عقلی نیز بر جوهر بودن نفس اقامه می‌کند.<ref>ر.ک: همان، ص23</ref>‏.   
# بیان اینکه نفس جوهر است؛ همه خطابات شرع دلالت بر آن دارد که نفس جوهر است و همچنین عقوباتی که در شرع برای پس از مرگ ذکر شده دلالت بر جوهر بودن نفس دارد. در ادامه دو بیان عقلی نیز بر جوهر بودن نفس اقامه می‌کند.<ref>ر.ک: همان، ص23</ref>‏.   
# بیان اینکه جوهر مقدار و کمیت ندارد؛ غزالی پنج برهان بر این مطلب اقامه کرده است<ref>ر.ک: همان، ص32-27</ref>‏.   
# بیان اینکه جوهر مقدار و کمیت ندارد؛ [[غزالی، محمد بن محمد|غزالی]] پنج برهان بر این مطلب اقامه کرده است<ref>ر.ک: همان، ص32-27</ref>‏.   
# بیان قوای حیوانی و تقسیمش به محرک و مدرک؛
# بیان قوای حیوانی و تقسیمش به محرک و مدرک؛
# بیان قوای مخصوص نفس انسانی از عقل نظری و عملی؛
# بیان قوای مخصوص نفس انسانی از عقل نظری و عملی؛
خط ۵۰: خط ۵۰:
# بیان حقیقت ادراک و مراتب آن در تجرید و 16 سؤال درخور فصول گذشته. <ref>ر.ک: ترتیب کتاب، ص11-9</ref>‏.
# بیان حقیقت ادراک و مراتب آن در تجرید و 16 سؤال درخور فصول گذشته. <ref>ر.ک: ترتیب کتاب، ص11-9</ref>‏.


غزالی در کتاب معارج القدس در خصوص تمانع تعقل و سیاست به بحث می‌پردازد، از نظر او افعال نفس در دو قلمرو‌ متفاوت سیر می‌کند: «نفس همواره دو نوع فعل انجام می‌دهد: نوع اول افعالی است که نسبت به بدن انجام می‌دهد، این‌گونه افعال سیاست نام دارند‌ و نوع‌ دوم، افعالی است که نسبت به ذات خود و مبادی خود انجام می‌دهد؛  این‌گونه افعال تعقل نامیده می‌شود. که این دو‌ معاند‌ یکدیگرند و هرگاه فرد به یکی‌ از‌ این دو مشغول شود از دیگری فرو می‌ماند و جمع میان آن دو مشکل است».  
[[غزالی، محمد بن محمد|غزالی]] در کتاب معارج القدس در خصوص تمانع تعقل و سیاست به بحث می‌پردازد، از نظر او افعال نفس در دو قلمرو‌ متفاوت سیر می‌کند: «نفس همواره دو نوع فعل انجام می‌دهد: نوع اول افعالی است که نسبت به بدن انجام می‌دهد، این‌گونه افعال سیاست نام دارند‌ و نوع‌ دوم، افعالی است که نسبت به ذات خود و مبادی خود انجام می‌دهد؛  این‌گونه افعال تعقل نامیده می‌شود. که این دو‌ معاند‌ یکدیگرند و هرگاه فرد به یکی‌ از‌ این دو مشغول شود از دیگری فرو می‌ماند و جمع میان آن دو مشکل است».  


به نظر می‌رسد غزالی در‌ کتاب‌ مذکور عقول نظری و عملی‌ را‌ به ترتیب تحت عنوان تعقل و سیاست مطرح کرده است. در نظر او نفس دارای دو وجه است که یکی تعقل و دیگری سیاست است. نفس به‌واسطه تعقل از مافوق خود که‌ مبادی‌ عالیه به شمار می‌آیند، استفاده کرده و بهره‌مند می‌شود و نسبت به وجه دیگر که سیاست خوانده شده، پیوسته فعال بوده و به تدبیر امور می‌پردازد. غزالی سیاست را‌ در‌ حوزه عقل‌ عملی در مقابل تعقل، که در حوزه عقل نظری است، قرار می‌دهد. از نظر او عقل عملی‌ از جنس علم و ادراک نیست و آن را صرفاً یک قوه تلقی‌ می‌کند‌ و این‌ شاید از اعتبار کمتر سیاست نزد وی باشد<ref>ر.ک: احمدوند، شجاع، ص34-33</ref>‏.   
به نظر می‌رسد [[غزالی، محمد بن محمد|غزالی]] در‌ کتاب‌ مذکور عقول نظری و عملی‌ را‌ به ترتیب تحت عنوان تعقل و سیاست مطرح کرده است. در نظر او نفس دارای دو وجه است که یکی تعقل و دیگری سیاست است. نفس به‌واسطه تعقل از مافوق خود که‌ مبادی‌ عالیه به شمار می‌آیند، استفاده کرده و بهره‌مند می‌شود و نسبت به وجه دیگر که سیاست خوانده شده، پیوسته فعال بوده و به تدبیر امور می‌پردازد. [[غزالی، محمد بن محمد|غزالی]] سیاست را‌ در‌ حوزه عقل‌ عملی در مقابل تعقل، که در حوزه عقل نظری است، قرار می‌دهد. از نظر او عقل عملی‌ از جنس علم و ادراک نیست و آن را صرفاً یک قوه تلقی‌ می‌کند‌ و این‌ شاید از اعتبار کمتر سیاست نزد وی باشد<ref>ر.ک: احمدوند، شجاع، ص34-33</ref>‏.   


مصنف سپس حقیقت ادراک و مراتب آن را بیان کرده و سؤالات شانزده‌گانه را مطرح و پاسخ می‌دهد.
مصنف سپس حقیقت ادراک و مراتب آن را بیان کرده و سؤالات شانزده‌گانه را مطرح و پاسخ می‌دهد.


فضائل و رذائل، عقل مفارق فعال، نبوت و رسالت، ترتیب افعال الله و اقسام آن و نظام اسباب و مسببات از موضوعاتی است که غزالی در ارتباط با نفس به آنها می‌پردازد.
فضائل و رذائل، عقل مفارق فعال، نبوت و رسالت، ترتیب افعال الله و اقسام آن و نظام اسباب و مسببات از موضوعاتی است که [[غزالی، محمد بن محمد|غزالی]] در ارتباط با نفس به آنها می‌پردازد.


کتاب با دو قصیده بلند هائیه و تائیه به پایان رسیده است. غزالی قصیده تائیه‌اش را با این موضوع شگفت آغاز کرده که خداوند دورترین از دید ماست و هرگز نمی‌توان او را مشاهده نمود اما با هر نگاه به نور تجلی او در مظاهر خلقتش او را در نزدیکی خود می‌بینیم:  
کتاب با دو قصیده بلند هائیه و تائیه به پایان رسیده است. [[غزالی، محمد بن محمد|غزالی]] قصیده تائیه‌اش را با این موضوع شگفت آغاز کرده که خداوند دورترین از دید ماست و هرگز نمی‌توان او را مشاهده نمود اما با هر نگاه به نور تجلی او در مظاهر خلقتش او را در نزدیکی خود می‌بینیم:  


'''بنور تجلی وجه قدسک دهشتی***و فیک علی ان لا خفاً بک حیرتی'''
'''بنور تجلی وجه قدسک دهشتی***و فیک علی ان لا خفاً بک حیرتی'''
خط ۶۹: خط ۶۹:


==وضعیت کتاب==
==وضعیت کتاب==
در اولین صفحه از کتاب چنین می‌خوانیم: این طبع از کتاب از روی نسخه خطی منقول از احمد بن شعبان بن یحیی اندلسی معروف به  امیر ابن عبدالعزیز به تاریخ پانزدهم رجب 1066ق تحقیق شده و با نسخه دیگری نیز به تاریخ 923ق که در تونس نگهداری می‌شود مقابله شده است. دو قصیده آخر کتاب نیز از نسخه خطی دیگری به تاریخ پانزدهم ربیع‌الآخر 882ق نقل شده است<ref>ر.ک: همان، صفحه 4</ref>‏.  
در اولین صفحه از کتاب چنین می‌خوانیم: این طبع از کتاب از روی نسخه خطی منقول از [[احمد بن شعبان بن یحیی اندلسی]] معروف به  امیر ابن عبدالعزیز به تاریخ پانزدهم رجب 1066ق تحقیق شده و با نسخه دیگری نیز به تاریخ 923ق که در تونس نگهداری می‌شود مقابله شده است. دو قصیده آخر کتاب نیز از نسخه خطی دیگری به تاریخ پانزدهم ربیع‌الآخر 882ق نقل شده است<ref>ر.ک: همان، صفحه 4</ref>‏.  


پاورقی کتاب نیز بیشتر به آدرس آیات متن اختصاص دارد.
پاورقی کتاب نیز بیشتر به آدرس آیات متن اختصاص دارد.
خط ۷۶: خط ۷۶:
    
    
==پانویس ==
==پانویس ==
<references/>
<references />
==منابع مقاله==
==منابع مقاله==
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش