۱۰۰٬۹۷۶
ویرایش
جز (افزودن ناوبری) |
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - 'مشهور به'''' به 'مشهور به '''') برچسبها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه |
||
(۲۹ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۹ کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{جعبه اطلاعات | {{جعبه اطلاعات امام | ||
| عنوان | | عنوان = امام حسن عسکری علیهالسلام | ||
| تصویر | | تصویر = NUR02327.jpg | ||
| اندازه تصویر | | اندازه تصویر = | ||
| توضیح تصویر | | توضیح تصویر = مرقد مطهر امام حسن عسکری(ع)، سامرا | ||
| | | نامهای دیگر = {{فهرست جعبه عمودی | حسن بن علی(ع) | امام یازدهم | ابومحمدحسن بن على}} | ||
| | | نام پدر = امام هادی علیهالسلام | ||
| | | نام مادر = | ||
| | | تاریخ ولادت = ماه ربيعالاول يا ربيع الآخر سال 231 يا 232ق | ||
| محل ولادت = مدینه | |||
| تاریخ شهادت = 8 ربیع الاول 260 ق | |||
|نام | | محل شهادت = سامرا | ||
|ولادت | | کنیهها = ابا محمد | ||
|محل | | القاب = {{فهرست جعبه افقی | الصامت | الهادی | الرفیق | الزکی | السراج | الخالص | النقی}} | ||
| | | مدت امامت = ۲۹ سال | ||
| همسر = | |||
| فرزندان = امام مهدی علیهالسلام | |||
| | | مدفن = سامرا در کنار پدر گرامیشان امام هادی علیهالسلام | ||
| آثار = {{فهرست جعبه عمودی | [[تفسير فاتحة الكتاب از امام حسن عسکری سلاماللهعلیه و پژوهشی پیرامون آن]] | [[التفسير المنسوب إلى الإمام أبيمحمد الحسن بن علي العسكري عليهمالسلام]]}} | |||
| | | کد مؤلف = | ||
| | |||
| | |||
| | |||
| | |||
| | |||
| | |||
| | |||
| | |||
| | |||
| | |||
| | |||
| | |||
| | |||
| | |||
| | |||
}} | }} | ||
'''ابومحمد حسن بن على بن محمد''' مشهور به '''امام حسن عسکری(ع)''' (232-260 ق) امام يازدهم از ائمۀ اثنیعشر(ع) و سيزدهمين معصوم از چهارده معصوم(ع) است. او در سال 254ق، پس از شهادت امام هادی(ع) به امامت رسید، بیشتر دوران امامت آن حضرت در اردوگاه نظامی در سامرا و تحت کنترل شدید خلفای عباسی سپری گردید. شیعیان تنها از طریق وکلای خاص میتوانستند با امام در ارتباط باشند. | '''ابومحمد حسن بن على بن محمد''' مشهور به '''امام حسن عسکری(ع)''' (232-260 ق) امام يازدهم از ائمۀ اثنیعشر(ع) و سيزدهمين معصوم از چهارده معصوم(ع) است. او در سال 254ق، پس از شهادت امام هادی(ع) به امامت رسید، بیشتر دوران امامت آن حضرت در اردوگاه نظامی در سامرا و تحت کنترل شدید خلفای عباسی سپری گردید. شیعیان تنها از طریق وکلای خاص میتوانستند با امام در ارتباط باشند. | ||
خط ۴۶: | خط ۲۷: | ||
پدر بزرگوارش امام هادى(ع) هنگام تولد فرزند، شانزده سال و چند ماه بيشتر نداشت. مادرش بانويى صالحه و عارفه به نام سوسن يا حديثه يا سليل نام داشت. | پدر بزرگوارش امام هادى(ع) هنگام تولد فرزند، شانزده سال و چند ماه بيشتر نداشت. مادرش بانويى صالحه و عارفه به نام سوسن يا حديثه يا سليل نام داشت. | ||
کنیه امام حسن عسکری(ع)، ابا محمد است و القابشان: الصامت، الهادی، الرفیق، الزکی، السراج، الخالص و النقی، | کنیه امام حسن عسکری(ع)، ابا محمد است و القابشان: الصامت، الهادی، الرفیق، الزکی، السراج، الخالص و النقی، ابن الرضا میباشد.ایشان و پدرشان امام هادی و پدر بزرگشان امام جواد(ع)، هر کدام در زمانهی خود، معروف به ابن الرضا بودهاند. | ||
22 يا 23 سال داشت كه پس از شهادت پدر بزرگوارش امام هادى(ع)(254 ه.ق) به امامت رسيد. | 22 يا 23 سال داشت كه پس از شهادت پدر بزرگوارش امام هادى(ع)(254 ه.ق) به امامت رسيد. | ||
خط ۷۲: | خط ۵۳: | ||
دوره امامت حضرت عسکری(ع) با قدرت ظاهری بنیعباس رو در روی بود. خلفایی که به تقلید هارون در نشان دادن نیروی خود بلندپروازیهایی داشتند. | دوره امامت حضرت عسکری(ع) با قدرت ظاهری بنیعباس رو در روی بود. خلفایی که به تقلید هارون در نشان دادن نیروی خود بلندپروازیهایی داشتند. | ||
امام حسن عسکری(ع) از شش سال دوران | امام حسن عسکری(ع) از شش سال دوران امامتش، سه سال را در زندان گذرانید. زندانبان آن حضرت صالح بن وصیف دو غلام ستمکار را بر امام گماشته بود، تا بتواند آن حضرت را – به وسیله آن دو غلام – آزار بیشتری دهد، اما آن دو غلام که خود از نزدیک ناظر حال و حرکات امام بودند تحت تأثیر آن امام بزرگوار قرار گرفته به صلاح و خوش رفتاری گراییده بودند. | ||
وقتی از این غلامان جویای حال امام شدند، میگفتند این زندانی روزها روزه دار است و شبها تا بامداد به عبادت و راز و نیاز با معبود خود سرگرم است و با کسی سخن نمیگوید. | وقتی از این غلامان جویای حال امام شدند، میگفتند این زندانی روزها روزه دار است و شبها تا بامداد به عبادت و راز و نیاز با معبود خود سرگرم است و با کسی سخن نمیگوید. | ||
عبیدالله خاقان وزیر معتمد عباسی با همه غروری که داشت وقتی با حضرت عسکری ملاقات میکرد به احترام آن حضرت برمی خاست، و آن حضرت را بر مسند خود مینشانید. پیوسته میگفت: در سامره کسی را مانند آن حضرت | عبیدالله خاقان وزیر معتمد عباسی با همه غروری که داشت وقتی با حضرت عسکری ملاقات میکرد به احترام آن حضرت برمی خاست، و آن حضرت را بر مسند خود مینشانید. پیوسته میگفت: در سامره کسی را مانند آن حضرت ندیدهام، وی زاهدترین و داناترین مردم روزگار است. | ||
زاهدترین و داناترین مردم روزگار است. | |||
پسر عبیدالله خاقان میگفت: من پیوسته احوال آن حضرت را از مردم میپرسیدم. مردم را نسبت به او متواضع مییافتم. میدیدم همه مردم به بزرگواریش معترفند و دوستدار او میباشند. | پسر عبیدالله خاقان میگفت: من پیوسته احوال آن حضرت را از مردم میپرسیدم. مردم را نسبت به او متواضع مییافتم. میدیدم همه مردم به بزرگواریش معترفند و دوستدار او میباشند. | ||
خط ۸۶: | خط ۶۵: | ||
از جمله مسائل روزگار امام حسن عسکری(ع) یکی نیز این بود که از طرف خلافت وقت، اموال و اوقات شیعه، به دست کسانی سپرده میشد که دشمن آل محمد(ص) و جریانهای شیعی بودند، تا بدین گونه بنیه مالی نهضت تقویت نشود.چنانکه نوشتهاند که احمد بن عبیدالله بن خاقان از جانب خلفا، والی اوقاف و صدقات بود در قم، و او نسبت به اهل بیت رسالت، نهایت مرتبه عداوت را داشت. | از جمله مسائل روزگار امام حسن عسکری(ع) یکی نیز این بود که از طرف خلافت وقت، اموال و اوقات شیعه، به دست کسانی سپرده میشد که دشمن آل محمد(ص) و جریانهای شیعی بودند، تا بدین گونه بنیه مالی نهضت تقویت نشود.چنانکه نوشتهاند که احمد بن عبیدالله بن خاقان از جانب خلفا، والی اوقاف و صدقات بود در قم، و او نسبت به اهل بیت رسالت، نهایت مرتبه عداوت را داشت. | ||
نیز اصحاب امام حسن عسکری، متفرق بودند و امکان تمرکز برای آنان نبود، کسانی چون ابوعلی احمد بن اسحاق اشعری در قم و ابوسهل اسماعیل نوبختی در بغداد میزیستند، فشار و مراقبتی که دستگاه خلافت عباسی، پس از شهادت حضرت رضا(ع) معمول داشت، چنان دامن گسترده بود که جناح مقابل را با | نیز اصحاب امام حسن عسکری، متفرق بودند و امکان تمرکز برای آنان نبود، کسانی چون ابوعلی احمد بن اسحاق اشعری در قم و ابوسهل اسماعیل نوبختی در بغداد میزیستند، فشار و مراقبتی که دستگاه خلافت عباسی، پس از شهادت حضرت رضا(ع) معمول داشت، چنان دامن گسترده بود که جناح مقابل را با سختترین نوع درگیری واداشته بود. این جناح نیز طبق ایمان به حق و دعوت به اصول عدالت کلی، این همه سختی را تحمل میکرد، و لحظهای از حراست (و نگهبانی) موضع غفلت نمیکرد. | ||
اینکه حضرت هادی(ع) و حضرت امام حسن عسکری(ع) هم از سوی دستگاه خلافت تحت مراقبت شدید و ممنوع از ملاقات با مردم بودند و هم امامان بزرگوار ما – جز با یاران خاص و کسانی که برای حل مشکلات زندگی مادی و دینی خود به آنها مراجعه مینمودند – کمتر معاشرت میکردند به جهت آن بود که دوران غیبت حضرت مهدی (ع) نزدیک بود، و مردم میبایست کم کم بدان خو گیرند، و جهت سیاسی و حل مشکلات خود را از اصحاب خاص که پرچمداران مرزهای مذهبی بودند بخواهند، و پیش آمدن دوران غیبت در نظر آنان عجیب نیاید. | اینکه حضرت هادی(ع) و حضرت امام حسن عسکری(ع) هم از سوی دستگاه خلافت تحت مراقبت شدید و ممنوع از ملاقات با مردم بودند و هم امامان بزرگوار ما – جز با یاران خاص و کسانی که برای حل مشکلات زندگی مادی و دینی خود به آنها مراجعه مینمودند – کمتر معاشرت میکردند به جهت آن بود که دوران غیبت حضرت مهدی (ع) نزدیک بود، و مردم میبایست کم کم بدان خو گیرند، و جهت سیاسی و حل مشکلات خود را از اصحاب خاص که پرچمداران مرزهای مذهبی بودند بخواهند، و پیش آمدن دوران غیبت در نظر آنان عجیب نیاید. | ||
باری، امام حسن عسکری(ع) بیش از ۲۹سال عمر نکرد ولی در مدت شش سال امامت و ریاست روحانی اسلامی، آثار مهمی از تفسیر قرآن و نشر احکام و بیان مسائل فقهی و جهت دادن به حرکت انقلابی شیعیانی که از | باری، امام حسن عسکری(ع) بیش از ۲۹سال عمر نکرد ولی در مدت شش سال امامت و ریاست روحانی اسلامی، آثار مهمی از تفسیر قرآن و نشر احکام و بیان مسائل فقهی و جهت دادن به حرکت انقلابی شیعیانی که از راههای دور برای کسب فیض به محضر امام(ع) میرسیدند بر جای گذاشت. | ||
در زمان امام یازدهم تعلیمات عالیه قرآنی و نشر احکام الهی و مناظرات کلامی جنبش علمی خاصی را تجدید کرد، و فرهنگ شیعی – که تا آن زمان شناخته شده بود – در رشتههای دیگر نیز مانند فلسفه و کلام باعث ظهور مردان بزرگی چون یعقوب بن اسحاق کندی، که خود معاصر امام حسن عسکری بود و تحت تعلیمات آن امام، گردید. | در زمان امام یازدهم تعلیمات عالیه قرآنی و نشر احکام الهی و مناظرات کلامی جنبش علمی خاصی را تجدید کرد، و فرهنگ شیعی – که تا آن زمان شناخته شده بود – در رشتههای دیگر نیز مانند فلسفه و کلام باعث ظهور مردان بزرگی چون یعقوب بن اسحاق کندی، که خود معاصر امام حسن عسکری بود و تحت تعلیمات آن امام، گردید. | ||
خط ۱۰۱: | خط ۸۰: | ||
آن حضرت مدتى از ايام حبس خود را نزد شخصى به نام على بن اوتاميش(كه در تلفظ آن اختلاف است) گذراند و اين مرد با همۀ شدت بغض و عداوت به آل محمد پس از يك روز از مشاهدۀ احوال امام از پيروان و معتقدان ايشان گشت.مىگويند عباسيان و منحرفان از آل محمد(ص) بر صالح بن وصيف فشار آوردند كه بر امام در زندان سخت بگيرد و او گفت دو تن از شريرترين افراد را مأمور اين كار كرده است اما با ديدن حسن بن على تحول يافته و روى به عبادت و نماز آوردهاند.وقتى علت اين تغيير حالت را از ايشان پرسيدم گفتند از فيض ديدار امام به اين سعادت رسيدهايم، او تمام روزها را روزه مىگيرد و هر شب تا بامداد به نماز ايستاده است، با هيچكس سخن نمىگويد و جز عبادت به كارى ديگر نمىپردازد، مهابت او بدان حد است كه وقتى به ما نگاه مىكند به لرزه مىافتيم و خود را به كلى مىبازيم. | آن حضرت مدتى از ايام حبس خود را نزد شخصى به نام على بن اوتاميش(كه در تلفظ آن اختلاف است) گذراند و اين مرد با همۀ شدت بغض و عداوت به آل محمد پس از يك روز از مشاهدۀ احوال امام از پيروان و معتقدان ايشان گشت.مىگويند عباسيان و منحرفان از آل محمد(ص) بر صالح بن وصيف فشار آوردند كه بر امام در زندان سخت بگيرد و او گفت دو تن از شريرترين افراد را مأمور اين كار كرده است اما با ديدن حسن بن على تحول يافته و روى به عبادت و نماز آوردهاند.وقتى علت اين تغيير حالت را از ايشان پرسيدم گفتند از فيض ديدار امام به اين سعادت رسيدهايم، او تمام روزها را روزه مىگيرد و هر شب تا بامداد به نماز ايستاده است، با هيچكس سخن نمىگويد و جز عبادت به كارى ديگر نمىپردازد، مهابت او بدان حد است كه وقتى به ما نگاه مىكند به لرزه مىافتيم و خود را به كلى مىبازيم. | ||
جماعتى روايت كردند كه در مجلس احمد بن عبيداللّه بن خاقان عامل خراج و رئيس املاك شهر قم صحبت از آل على(ع) كه در سامرا به سر مىبردند به ميان آمد.او گفت: از علويان كسى را در عفاف و حسن سيرت و رفتار و شرف و احترام در خاندان خود و بنى هاشم و نزد خليفه چون حسن بن على بن محمد(ع) نديدم.او بر قاطبۀ بنى هاشم مقدم بود و مقام و منزلتى والاتر از ساير مشايخ قريش و دولتمردان و سران سپاه و وزيران و كارمندان دولت و همۀ مردم سامرا داشت و همه با او به حرمت رفتار میكردند.روزى در مجلس رسمى پدرم ايستاده بودم كه پردهداران گفتند:ابومحمد | جماعتى روايت كردند كه در مجلس احمد بن عبيداللّه بن خاقان عامل خراج و رئيس املاك شهر قم صحبت از آل على(ع) كه در سامرا به سر مىبردند به ميان آمد.او گفت: از علويان كسى را در عفاف و حسن سيرت و رفتار و شرف و احترام در خاندان خود و بنى هاشم و نزد خليفه چون حسن بن على بن محمد(ع) نديدم.او بر قاطبۀ بنى هاشم مقدم بود و مقام و منزلتى والاتر از ساير مشايخ قريش و دولتمردان و سران سپاه و وزيران و كارمندان دولت و همۀ مردم سامرا داشت و همه با او به حرمت رفتار میكردند. روزى در مجلس رسمى پدرم ايستاده بودم كه پردهداران گفتند:ابومحمد ابن الرضا بر در است.پدرم با بانگ بلند گفت:راه را باز كنيد تا بيايد.من تعجب كردم كه چطور جرأت كردند از كسى با كنيه نزد پدرم نام ببرند.جز خليفه و ولیعهد او يا كسانى كه از خليفه دربارۀ آنها امر صادر شده بود هيچكس را با كنيه نزد پدرم نام نمىبردند.پس مرد جوانى با چهرهاى گندمگون و چشمانى درشت و سياه و قامتى معتدل و رويى زيبا از در درآمد.او را هيأتى نيكو و جلالى چشمگير بود.پدرم تا او را ديد از جاى برخاست و به سوى او رفت.نديده بودم چنين رفتارى با كسى كرده باشد.وقتى به او رسيد در آغوشش كشيد و روى و سينه و شانههایش را بوسيد و دستش را گرفته بر مصلاى خود نشانيد و خود پهلوى او در حاليكه رويش به او بود نشست.هنگام خطاب به او مىگفت جان من و پدر و مادرم فداى تو باد و من از رفتار او تعجب مىكردم. | ||
ناگاه حاجب درآمد و گفت الموفق - برادر معتمد - از راه رسيد.رسم اين بود كه وقتى موفق پيش پدرم مىآمد ابتدا مأموران تشريفات و محافظان او داخل مىشدند و در دو صف مىايستادند تا وارد شود.پدرم مشغول صحبت بود كه چشمش به غلامان ولیعهد افتاد.پس عرض كرد خدا مرا فداى تو كند آيا ميل داريد و اجازه مىدهيد(از ولیعهد پذيرايى كنم)؟ پس به حاجبان گفت ابومحمد را از پشت صفها راهنمايى كنيد كه اين مرد - يعنى ولیعهد - را نبيند.آنگاه هر دو از جاى برخاستند.پدرم ابومحمد را در بر گرفت و توديع كرد و او از مجلس بيرون رفت.بعد از نماز عشا كه پدرم كارها و گزارشهاى خود را براى خليفه مرتب نمود من در برابرش نشستم.پرسيد آيا كارى دارى؟ گفتم آرى اگر اجازت دهى.گفت اجازه دادم.گفتم مردى كه امروز صبح اين همه به او جلال و احترام مىنمودى و خود و پدر و مادرت را فداى او مىكردى كيست؟ گفت اى پسرك من اين امام رافضيان حسن بن على معروف به ابن الرضا است و بعد از اندكى سكوت گفت اگر خلافت از دست بنى عباس برود در بنى هاشم هيچكس شايستهتر از او براى خلافت نيست.او به خاطر فضل و عفاف و خويشتندارى و زهد و عبادت و اخلاق پسنديده و صلاح شايستۀ اين مقام است.پدرش نيز مردى بزرگ و كريم و بخشنده و اصيل(جزل) و نبيل و فاضل بود. | ناگاه حاجب درآمد و گفت الموفق - برادر معتمد - از راه رسيد. رسم اين بود كه وقتى موفق پيش پدرم مىآمد ابتدا مأموران تشريفات و محافظان او داخل مىشدند و در دو صف مىايستادند تا وارد شود.پدرم مشغول صحبت بود كه چشمش به غلامان ولیعهد افتاد.پس عرض كرد خدا مرا فداى تو كند آيا ميل داريد و اجازه مىدهيد(از ولیعهد پذيرايى كنم)؟ پس به حاجبان گفت ابومحمد را از پشت صفها راهنمايى كنيد كه اين مرد - يعنى ولیعهد - را نبيند.آنگاه هر دو از جاى برخاستند.پدرم ابومحمد را در بر گرفت و توديع كرد و او از مجلس بيرون رفت.بعد از نماز عشا كه پدرم كارها و گزارشهاى خود را براى خليفه مرتب نمود من در برابرش نشستم.پرسيد آيا كارى دارى؟ گفتم آرى اگر اجازت دهى.گفت اجازه دادم.گفتم مردى كه امروز صبح اين همه به او جلال و احترام مىنمودى و خود و پدر و مادرت را فداى او مىكردى كيست؟ گفت اى پسرك من اين امام رافضيان حسن بن على معروف به ابن الرضا است و بعد از اندكى سكوت گفت اگر خلافت از دست بنى عباس برود در بنى هاشم هيچكس شايستهتر از او براى خلافت نيست.او به خاطر فضل و عفاف و خويشتندارى و زهد و عبادت و اخلاق پسنديده و صلاح شايستۀ اين مقام است.پدرش نيز مردى بزرگ و كريم و بخشنده و اصيل(جزل) و نبيل و فاضل بود. | ||
احمد بن عبيداللّه افزود از هر يك از بنى هاشم و سران سپاه و دولتمردان و قضات و فقها و ساير مردم كه دربارۀ ابومحمد سؤال مىكردم همان پاسخ را مىشنيدم و دوست و دشمن در ستايش او متفق القول بودند.يك تن از اشعريان پرسيد برادرش جعفر چه جور آدمى است؟احمد گفت:جعفر چه ارزشى دارد كه دربارۀ او سؤال يا با ابومحمد مقايسه شود؟ | احمد بن عبيداللّه افزود از هر يك از بنى هاشم و سران سپاه و دولتمردان و قضات و فقها و ساير مردم كه دربارۀ ابومحمد سؤال مىكردم همان پاسخ را مىشنيدم و دوست و دشمن در ستايش او متفق القول بودند.يك تن از اشعريان پرسيد برادرش جعفر چه جور آدمى است؟احمد گفت:جعفر چه ارزشى دارد كه دربارۀ او سؤال يا با ابومحمد مقايسه شود؟ | ||
خط ۱۱۵: | خط ۹۴: | ||
== شهادت == | == شهادت == | ||
در هشتم ربيعالاول سال 260ق | در هشتم ربيعالاول سال 260ق بهوسیله زهری که به دستور معتمد عباسی به ایشان خورانده شد به شهادت رسیدند، سن ایشان در هنگام شهادت، حدود 28 يا 29 سال بود و در خانۀ خود و درجوار قبر پدر خويش در سامرا به خاک سپرده شدند. | ||
==آثار == | ==آثار == | ||
خط ۱۳۶: | خط ۱۱۵: | ||
#پایگاه الکوثر | #پایگاه الکوثر | ||
{{امام حسن عسکری علیهالسلام}} | {{امام حسن عسکری علیهالسلام}} | ||
{{شهیدان}} | |||
==وابستهها== | ==وابستهها== | ||
{{وابستهها}} | {{وابستهها}} | ||
خط ۱۵۲: | خط ۱۳۴: | ||
[[تفسیر فاتحة الکتاب (امینی، عبدالحسین)]] | [[تفسیر فاتحة الکتاب (امینی، عبدالحسین)]] | ||
[[جواهر | [[جواهر الايمان في ترجمه تفسير القرآن]] | ||
[[رده:زندگینامه]] | [[رده:زندگینامه]] | ||
[[رده:امامان شیعه]] | |||
[[رده:امام حسن عسکری(ع)]] | [[رده:امام حسن عسکری(ع)]] | ||
[[رده:شهیدان]] |