۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۵۶: | خط ۵۶: | ||
نویسنده در خصوص شیوهی زبانی [[مولانا]] میگوید: شیوهی [[مولانا]] که به نظر من جامع همهی مشربهای پیش از او است میشود گفت که لُبّ لُباب همهی عرفان و تصوّف اسلامیاست، یعنی [[مولانا]] هم [[حلاج]] است، و هم [[شبلی]] است. هم [[جنید بغدادی، جنید بن محمد|جنید]] است و هم [[بایزید بسطامی|بایزید]]، و هم همهی اسلاف بزرگ، و مشایخِ سلوک عرفان اسلامیاست. او هم صحرای فـراخِ «صحو» اسـت و هـم اقیـانوسِ ژرف و بـیکران «سکر». بر همین مبنا [[مولانا]] زبانی را انتخاب کرده است که نه «بفهمند» و نه «نفهمند» و یکی از هنرنماییهای سترگ و ستودنیِ [[مولانا]] هم، همین است. و او میخواهد با این شیوه، و با این زبان، همه را مات و مبهوت، و در واقع متحیّر نگه دارد<ref>متن، ص 78</ref>. | نویسنده در خصوص شیوهی زبانی [[مولانا]] میگوید: شیوهی [[مولانا]] که به نظر من جامع همهی مشربهای پیش از او است میشود گفت که لُبّ لُباب همهی عرفان و تصوّف اسلامیاست، یعنی [[مولانا]] هم [[حلاج]] است، و هم [[شبلی]] است. هم [[جنید بغدادی، جنید بن محمد|جنید]] است و هم [[بایزید بسطامی|بایزید]]، و هم همهی اسلاف بزرگ، و مشایخِ سلوک عرفان اسلامیاست. او هم صحرای فـراخِ «صحو» اسـت و هـم اقیـانوسِ ژرف و بـیکران «سکر». بر همین مبنا [[مولانا]] زبانی را انتخاب کرده است که نه «بفهمند» و نه «نفهمند» و یکی از هنرنماییهای سترگ و ستودنیِ [[مولانا]] هم، همین است. و او میخواهد با این شیوه، و با این زبان، همه را مات و مبهوت، و در واقع متحیّر نگه دارد<ref>متن، ص 78</ref>. | ||
نویسنده در صفحهی 85 به بعد ماجرای [[علامه | نویسنده در صفحهی 85 به بعد ماجرای [[علامه قطبالدین شیرازی]] را روایت میکند که به سراغ [[مولانا]] آمد و حیران شده بود که راه کدام است و چه باید کرد؟ این پرسش و این سرگردانی در او ریشه دوانیده بود و در مجلس ذکر و سماع بود که [[مولانا]] در قالب یک رباعی پاسخ این دانشمند را داد که: | ||
{{شعر}} | |||
{{ب|''گفتم چه کنم؟ گفت همین که چه کنم''|2=''گفتم به از این چاره ببین که چه کنم''}} | {{ب|''گفتم چه کنم؟ گفت همین که چه کنم''|2=''گفتم به از این چاره ببین که چه کنم''}} | ||
{{ب|''رو کرده به من گفت که ای طالب دین''|2=''پیوسته بر این باش، بر این که چه کنم''<ref>متن، صص 88-87</ref>}}. | {{ب|''رو کرده به من گفت که ای طالب دین''|2=''پیوسته بر این باش، بر این که چه کنم''<ref>متن، صص 88-87</ref>}}. | ||
{{پایان شعر}} | {{پایان شعر}} | ||
آخرین فصل کتاب که در بارهی شخصیّت مولانا است با غزل مشهور مولانا که شاید آخرین غزلش باشد آغاز شده است: {{شعر}} | آخرین فصل کتاب که در بارهی شخصیّت مولانا است با غزل مشهور مولانا که شاید آخرین غزلش باشد آغاز شده است: | ||
{{شعر}} | |||
{{ب|''رو سر بنه به بالین تنها مرا رها کن''|2=''ترک من خراب شبگرد مبتلا کن''}} | {{ب|''رو سر بنه به بالین تنها مرا رها کن''|2=''ترک من خراب شبگرد مبتلا کن''}} | ||
{{ب|''ماییم و موج سودا شب تا به روز تنها''|2=''خواهی بیا ببخشا خواهی برو جفا کن...''<ref>متن، صص 102-101</ref>}} | {{ب|''ماییم و موج سودا شب تا به روز تنها''|2=''خواهی بیا ببخشا خواهی برو جفا کن...''<ref>متن، صص 102-101</ref>}} |
ویرایش