درر الفوائد، تعلیقة علی شرح المنظومة للسبزواری: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'شيخ اشراق' به 'شيخ اشراق'
جز (جایگزینی متن - 'ابن سينا' به 'ابن سينا')
جز (جایگزینی متن - 'شيخ اشراق' به 'شيخ اشراق')
خط ۵۰: خط ۵۰:
2- با آنكه زبان اين شرح، عربى است ولى شارح محترم افزون بر اشعار عربى، به وفور به اشعار فارسى نيز استناد و استشهاد كرده است و گاه نيز تعليقه‌اش را نيز به زبان فارسى نوشته است (متن كتاب، ج 2، ص 324- 325).
2- با آنكه زبان اين شرح، عربى است ولى شارح محترم افزون بر اشعار عربى، به وفور به اشعار فارسى نيز استناد و استشهاد كرده است و گاه نيز تعليقه‌اش را نيز به زبان فارسى نوشته است (متن كتاب، ج 2، ص 324- 325).


3- شارح در بحث اصالت وجود و اينكه هر ممكنى، زوجى تركيبى از ماهيت و وجود است، به برخى از آيات قرآن كريم استشهاد كرده است؛ آياتى مانند: ''' «وَ مِنْ كُلِّ شَىْءٍ خَلَقْنا زوجين لعَلَّكُمْ تَذَكَّرُون» '''(ذاريات/ 49) و ''' «سُبْحانَ الَّذى خَلَقَ الْأَزْواجَ كُلَّها مِمَّا تُنْبِتُ الْأَرْضُ وَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ وَ مِمَّا لا يَعْلَمُون» '''(يس/ 36). و بعد افزوده است كه بساطت و احديت، اختصاص به خداى تعالى دارد و اوست كه هيچ شريكى در احديتش ندارد؛ همچنان كه در واحديتش نيز هيچ شريكى ندارد. ايشان سپس مطلبش را چنين تكميل كرده است: اگر كسى بگويد: «تركيب هر ممكنى از ماهيت و وجود» در نزد مشائيان ثابت است ولى در نزد اشراقيان و اصحاب حكمت متعاليه چنين نيست زيرا نفوس و موجودات برتر از آن، «انيّات محضه» و «وجودات بحته» بدون ماهيت هستند و به تعبير شيخ اشراق، انوار صرف بدون ظلمت هستند و او نفس را «نور مدبّر» و عقل را «نور مفارق» و خداى تعالى را «نورالأنوار» ناميده است. پاسخش اين است: مقصود آنان از اينكه نفوس و مافوق آن، وجود صِرف هستند اين است كه حكم وجود در آن موجودات غالب است و حكم ماهيت در آن‌ها مغلوب. گويى مانند آن است كه در حقيقت هيچ ماهيتى براى آن نيست. آرى چگونه مى‌توان گفت كه ممكن، ماهيت ندارد! در حالى كه ماهيت از حدّ وجود محدود، انتزاع مى‌شود و ممكن هرگونه كه باشد محدودالوجود است و وجودى كه حدّى ندارد عبارت از واجبى است كه مقتضاى وجوبش حدّ نداشتن اوست. (همان، ج 1، ص 23- 24).
3- شارح در بحث اصالت وجود و اينكه هر ممكنى، زوجى تركيبى از ماهيت و وجود است، به برخى از آيات قرآن كريم استشهاد كرده است؛ آياتى مانند: ''' «وَ مِنْ كُلِّ شَىْءٍ خَلَقْنا زوجين لعَلَّكُمْ تَذَكَّرُون» '''(ذاريات/ 49) و ''' «سُبْحانَ الَّذى خَلَقَ الْأَزْواجَ كُلَّها مِمَّا تُنْبِتُ الْأَرْضُ وَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ وَ مِمَّا لا يَعْلَمُون» '''(يس/ 36). و بعد افزوده است كه بساطت و احديت، اختصاص به خداى تعالى دارد و اوست كه هيچ شريكى در احديتش ندارد؛ همچنان كه در واحديتش نيز هيچ شريكى ندارد. ايشان سپس مطلبش را چنين تكميل كرده است: اگر كسى بگويد: «تركيب هر ممكنى از ماهيت و وجود» در نزد مشائيان ثابت است ولى در نزد اشراقيان و اصحاب حكمت متعاليه چنين نيست زيرا نفوس و موجودات برتر از آن، «انيّات محضه» و «وجودات بحته» بدون ماهيت هستند و به تعبير [[سهروردی، یحیی بن حبش|شيخ اشراق]]، انوار صرف بدون ظلمت هستند و او نفس را «نور مدبّر» و عقل را «نور مفارق» و خداى تعالى را «نورالأنوار» ناميده است. پاسخش اين است: مقصود آنان از اينكه نفوس و مافوق آن، وجود صِرف هستند اين است كه حكم وجود در آن موجودات غالب است و حكم ماهيت در آن‌ها مغلوب. گويى مانند آن است كه در حقيقت هيچ ماهيتى براى آن نيست. آرى چگونه مى‌توان گفت كه ممكن، ماهيت ندارد! در حالى كه ماهيت از حدّ وجود محدود، انتزاع مى‌شود و ممكن هرگونه كه باشد محدودالوجود است و وجودى كه حدّى ندارد عبارت از واجبى است كه مقتضاى وجوبش حدّ نداشتن اوست. (همان، ج 1، ص 23- 24).


4- شارح در مبحث تعريف و تقسيم حدوث و قدم، تعريف حكيم سبزوارى را تعريفى جامع دانسته كه شامل مطلق قدم مى‌شود و آن، أعمّ از ذاتى، زمانى، حقيقى و اضافى است. و بعد افزوده است كه حدوث زمانى عبارت از مسبوقيت وجود حادث به عدم زمانى است كه با وجودش در زمان جمع نمى‌شود و جهان طبيعى، بنا بر حركت جوهرى همه‌اش حادث زمانى است و حدوث دهرى كه محقق داماد ابراز كرده، تفاوتش با حدوث زمانى در اين است كه عدم سابق در حدوث زمانى، زمانى و در افق زمان است ولى در حدوث دهرى، در افق دهر و در طول زمان واقع شده است (همان، ج 1، ص251- 252).
4- شارح در مبحث تعريف و تقسيم حدوث و قدم، تعريف حكيم سبزوارى را تعريفى جامع دانسته كه شامل مطلق قدم مى‌شود و آن، أعمّ از ذاتى، زمانى، حقيقى و اضافى است. و بعد افزوده است كه حدوث زمانى عبارت از مسبوقيت وجود حادث به عدم زمانى است كه با وجودش در زمان جمع نمى‌شود و جهان طبيعى، بنا بر حركت جوهرى همه‌اش حادث زمانى است و حدوث دهرى كه محقق داماد ابراز كرده، تفاوتش با حدوث زمانى در اين است كه عدم سابق در حدوث زمانى، زمانى و در افق زمان است ولى در حدوث دهرى، در افق دهر و در طول زمان واقع شده است (همان، ج 1، ص251- 252).
خط ۷۰: خط ۷۰:
|} (همان، ص 474).
|} (همان، ص 474).


10- شارح محترم در پايان كتاب شرح‌حال تعداد 43 نفر از متكلمان و فيلسوفان را به صورت مختصر و به ترتيب زمانى ذكر كرده است. ايشان از ذيمقراطيس آغاز كرده و با سقراط و افلاطون و ارسطو و فرفوريوس ادامه داده و بعد كسانى مانند [[فارابی، محمد بن محمد|فارابى]] و بوعلى سينا و شيخ اشراق و حكيم ملاصدراى شيرازى را آورده و سرانجام حكيم سبزوارى را معرفى كرده است (همان، ص 475- 483). ايشان درباره [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن سينا]] نوشته است كه در مورد مذهبش اختلاف است ولى به نظر من با توجه به نام خودش و اجدادش تشيع او آشكار مى‌شود و البته خدا داناست (همان، ص 476). هم‌او در مورد صدرالمتألهين شيرازى نوشته است كه وى نسبت به حكماى الهى قبل از خودش برترى داشت و مادر روزگار حكيمى همانند او نياورده است (همان، ص 481).
10- شارح محترم در پايان كتاب شرح‌حال تعداد 43 نفر از متكلمان و فيلسوفان را به صورت مختصر و به ترتيب زمانى ذكر كرده است. ايشان از ذيمقراطيس آغاز كرده و با سقراط و افلاطون و ارسطو و فرفوريوس ادامه داده و بعد كسانى مانند [[فارابی، محمد بن محمد|فارابى]] و بوعلى سينا و [[سهروردی، یحیی بن حبش|شيخ اشراق]] و حكيم ملاصدراى شيرازى را آورده و سرانجام حكيم سبزوارى را معرفى كرده است (همان، ص 475- 483). ايشان درباره [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن سينا]] نوشته است كه در مورد مذهبش اختلاف است ولى به نظر من با توجه به نام خودش و اجدادش تشيع او آشكار مى‌شود و البته خدا داناست (همان، ص 476). هم‌او در مورد صدرالمتألهين شيرازى نوشته است كه وى نسبت به حكماى الهى قبل از خودش برترى داشت و مادر روزگار حكيمى همانند او نياورده است (همان، ص 481).


== منابع مقاله ==
== منابع مقاله ==
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش