۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'صنعت پنهان' به 'صنعت پنهان (مولانا و اندیشهی ملال)') |
جز (جایگزینی متن - 'بایزید بسطامی' به 'بایزید بسطامی') |
||
خط ۲۸: | خط ۲۸: | ||
مراد از ساختگی بودن انسان یا انسان ساختگی، غیر واقعی بودن یا چنانکه مشهور است جعلی بودن است. چهرهی ناراست و دروغین داشتن و به نوعی خود را در پس نقاب پنهان کردن و چیزی غیر از خود را به نمایش در آوردن که تا مراحلی عامداً و ارادی صورت میگیرد و بعد از چندی فرد هویّت و واقعیّتِ خود را هم گم میکند و در بلاتکلیفی و ندانم کاریِ عمیق واقع میشود. رباعیِ نویسنده که در آغاز کتاب دیده میشود راه دشوار بحث را معلوم میکند، زیرا از انسان نوینِ غیر واقعی سخن میگوید که به این صنعتِ ساختگی نه تنها خو گرفته بلکه دلباختهی آن نیز شده است. پیرو آن چنانکه از متن رباعی پیداست دور شدن از اصل و نهایتاً باختنِ عمر و هستی است <ref>مقدّمه، ص 7</ref>. | مراد از ساختگی بودن انسان یا انسان ساختگی، غیر واقعی بودن یا چنانکه مشهور است جعلی بودن است. چهرهی ناراست و دروغین داشتن و به نوعی خود را در پس نقاب پنهان کردن و چیزی غیر از خود را به نمایش در آوردن که تا مراحلی عامداً و ارادی صورت میگیرد و بعد از چندی فرد هویّت و واقعیّتِ خود را هم گم میکند و در بلاتکلیفی و ندانم کاریِ عمیق واقع میشود. رباعیِ نویسنده که در آغاز کتاب دیده میشود راه دشوار بحث را معلوم میکند، زیرا از انسان نوینِ غیر واقعی سخن میگوید که به این صنعتِ ساختگی نه تنها خو گرفته بلکه دلباختهی آن نیز شده است. پیرو آن چنانکه از متن رباعی پیداست دور شدن از اصل و نهایتاً باختنِ عمر و هستی است <ref>مقدّمه، ص 7</ref>. | ||
نویسنده در همان آغاز به دو واژهی اصل و کپی اشاره کرده که نشان میدهد مبنای بحث چه میتواند باشد. برخی کپیها در صورت داشتن اصل، میتواند با تشخیص درست کپی برابر با اصل باشد و برخی نیز کاملاً ناراست و جعلی است. امّا چنانکه در طول متن خواهیم دید در خصوص انسان هیچ کپیای برابر با اصل نیست، اصل همان است که در خود انسان و در درون او پنهان است و کار اصلی نیز آن است که به تعبیر [[بایزید | نویسنده در همان آغاز به دو واژهی اصل و کپی اشاره کرده که نشان میدهد مبنای بحث چه میتواند باشد. برخی کپیها در صورت داشتن اصل، میتواند با تشخیص درست کپی برابر با اصل باشد و برخی نیز کاملاً ناراست و جعلی است. امّا چنانکه در طول متن خواهیم دید در خصوص انسان هیچ کپیای برابر با اصل نیست، اصل همان است که در خود انسان و در درون او پنهان است و کار اصلی نیز آن است که به تعبیر [[بایزید بسطامی]] فرد همان باشد که مینماید و یا آنچه که مینماید باشد و این کاری است هم بسیار آسان و هم بسیار دشوار <ref>مقدّمه، ص 7</ref>. | ||
خط ۴۷: | خط ۴۷: | ||
در راستای همین الفاظ و واژگان، و یا به تعبیری دینی «کلمه» یا «کلمات» از جمله مواردی است که نویسنده آن را در ادیان توحیدی اسلام، یهود و مسیحیّت و نیز در متون قدسیِ قرآن و تورات و انجیل مورد نظر قرار میدهد. آیات مشهور قرآن در سوره بقره که از آفرینش انسان و ماجرای خلافت او سخن میگوید مبنای آغازین بحث نویسنده است و بعد از آن با دیدی انتقادی به تورات و انجیل پرداخته و اختلافات ماهوی در فهم کلمه و بازتاب و گسترهی آن را تحلیل کرده است. توجّه به نامگذاری عمومی که مرسوم انسان و جوامع انسانی است بخشی که در همین فصل میتوان دید. دقّت به مقولهی طبیعت و طبیعی یکی دیگر از زمینههای بسط دادن بحث منظور شده است. و بازگشت به خویش را نشانه رفته و سادگی را که تئوری پنهان و اصلیِ کتاب انسان ساختگی است را مدّ نظر قرار داده است. بحث در فضیلت و این که آیا سادگی فضیلت است بسار مهم است که باید از آن غافل نبود و از آن مهمتر تحلیل و تبیین بحث «ساختگی» و «پیچیدگی» است که با تطویلی که در آن وجود دارد فصل دوّم پایان میپذیرد. | در راستای همین الفاظ و واژگان، و یا به تعبیری دینی «کلمه» یا «کلمات» از جمله مواردی است که نویسنده آن را در ادیان توحیدی اسلام، یهود و مسیحیّت و نیز در متون قدسیِ قرآن و تورات و انجیل مورد نظر قرار میدهد. آیات مشهور قرآن در سوره بقره که از آفرینش انسان و ماجرای خلافت او سخن میگوید مبنای آغازین بحث نویسنده است و بعد از آن با دیدی انتقادی به تورات و انجیل پرداخته و اختلافات ماهوی در فهم کلمه و بازتاب و گسترهی آن را تحلیل کرده است. توجّه به نامگذاری عمومی که مرسوم انسان و جوامع انسانی است بخشی که در همین فصل میتوان دید. دقّت به مقولهی طبیعت و طبیعی یکی دیگر از زمینههای بسط دادن بحث منظور شده است. و بازگشت به خویش را نشانه رفته و سادگی را که تئوری پنهان و اصلیِ کتاب انسان ساختگی است را مدّ نظر قرار داده است. بحث در فضیلت و این که آیا سادگی فضیلت است بسار مهم است که باید از آن غافل نبود و از آن مهمتر تحلیل و تبیین بحث «ساختگی» و «پیچیدگی» است که با تطویلی که در آن وجود دارد فصل دوّم پایان میپذیرد. | ||
در فصل آخر هم چنان که بیان شد به مانند دیگر آثار این نویسنده عرفان و دین را با محوریّت انسان نشانه رفته است. و در همین فصل به سه مورد اشاره و تحلیل فلسفی میشود، نخست: انسان طبیعی و توصیف این که انسان طبیعی چیست و چگونه میتوان با آن مواجه شد. دوّم: عرفان و انسان طبیعی که در واقع راهکارهای بزرگان عرفان برای طبیعی ساختن اسنان و خارج کردن او در سلوک از ساختگی و جعلی بودن است. در همین راستا توجّهات مهمّی به [[بایزید | در فصل آخر هم چنان که بیان شد به مانند دیگر آثار این نویسنده عرفان و دین را با محوریّت انسان نشانه رفته است. و در همین فصل به سه مورد اشاره و تحلیل فلسفی میشود، نخست: انسان طبیعی و توصیف این که انسان طبیعی چیست و چگونه میتوان با آن مواجه شد. دوّم: عرفان و انسان طبیعی که در واقع راهکارهای بزرگان عرفان برای طبیعی ساختن اسنان و خارج کردن او در سلوک از ساختگی و جعلی بودن است. در همین راستا توجّهات مهمّی به [[بایزید بسطامی]]، [[جنید بغدادی، جنید بن محمد|جنید بغدادی]]، [[ابوسعید ابوالخیر]]، [[نجمالدین کبری، احمد بن عمر|نجمالدّین کبری]]، [[نجم الدین رازی]]، [[مولانا]] و [[علاءالدّوله سمنانی]] و نحوهی زندگی و سلوک ایشان مبذول شده است. و سوّم: دین و انسان طبیعی است که راهکارهای مهمّی را در خارج کردن انسان از ساختگی بودن و تلاش برای طبیعی ساختن انسان را از منظر دین مورد توجّه قرار میدهد و آیات نغزی را در تبیین این مسئله به کار میگیرد. | ||
این نگارش (انسان ساختگی) هر چند شاید به زعم برخی خوش نباشد و تلخ به نظر آید ولی از آنجا که صادقانه به نگارش در آمده، این تلخی را برای برخی دیگر شیرین کرده و این نقد را تمهیدی نقد برای بهبود فهم انسان تلقّی خواهند کرد. نگارنده بر این است که نقد جامعهی انسانی که از هویّت انسانی تهی شده و راه انسانیت در آن تاریک و تیره گشته است همواره میتواند کارساز باشد. و لذا در این راستا فیلسوفان و اندیشمندانی که به راستی در راه کمالِ فکر و اندیشه گام میزنند و به اعتلای انسان و فکر انسان و زندگیِ معنوی او میاندیشند خواهی نخواهی به نقد وضع موجود میکوشند، طبیعی است که از وضع انسان امروز که وضعی نامناسب و دور از حقیقت دارد ناخرسندند و برای فهم انسان در شناخت این وضعیت نیز تلاشی بی وقفه دارند. | این نگارش (انسان ساختگی) هر چند شاید به زعم برخی خوش نباشد و تلخ به نظر آید ولی از آنجا که صادقانه به نگارش در آمده، این تلخی را برای برخی دیگر شیرین کرده و این نقد را تمهیدی نقد برای بهبود فهم انسان تلقّی خواهند کرد. نگارنده بر این است که نقد جامعهی انسانی که از هویّت انسانی تهی شده و راه انسانیت در آن تاریک و تیره گشته است همواره میتواند کارساز باشد. و لذا در این راستا فیلسوفان و اندیشمندانی که به راستی در راه کمالِ فکر و اندیشه گام میزنند و به اعتلای انسان و فکر انسان و زندگیِ معنوی او میاندیشند خواهی نخواهی به نقد وضع موجود میکوشند، طبیعی است که از وضع انسان امروز که وضعی نامناسب و دور از حقیقت دارد ناخرسندند و برای فهم انسان در شناخت این وضعیت نیز تلاشی بی وقفه دارند. |
ویرایش