ارشاد در معرفت و وعظ و اخلاق: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۴۷: خط ۴۷:




«ارشاد در معرفت و وعظ و اخلاق»، اثر عبدالله بن محمد بن ابى‌بكر قلانسى نسفى (اوايل قرن ششم هجرى) است كه آن را دكتر عارف نوشاهى (متولد پاكستان، 1334ش)، تصحيح و با افزودن مقدمه و تعليقاتى عالمانه منتشر كرده است.
'''ارشاد در معرفت و وعظ و اخلاق'''، اثر [[قلانسی نسفی، عبدالله بن محمد|عبدالله بن محمد بن ابى‌بكر قلانسى نسفى]] (اوايل قرن ششم هجرى) است كه آن را [[دكتر عارف نوشاهى]] (متولد پاكستان، 1334ش)، تصحيح و با افزودن مقدمه و تعليقاتى عالمانه منتشر كرده است.


در اين اثر، مسائل اخلاق دينى و عرفانى با استفاده از آيات، روايات، سخنان مشايخ، اشعار و... به‌صورت موعظه‌اى، توضيح داده شده است.
در اين اثر، مسائل اخلاق دينى و عرفانى با استفاده از آيات، روايات، سخنان مشايخ، اشعار و... به‌صورت موعظه‌اى، توضيح داده شده است.
خط ۶۲: خط ۶۲:
مصحح در مورد منابع مؤلف يادآور شده است: مؤلف، كتاب را به روش وعاظ نوشته است و از آيات قرآنى، احاديث قدسى، احاديث نبوى، اخبار انبيا و مشايخ، اشعار فارسى، تازى، شنيده‌ها و نوشته‌هايى از پدر و جدّ، استادان و معاصران استفاده كرده است. در بعضى موارد از كسى كه خبرى و اثرى را شنيده، نام مى‌برد و در برخى موارد نام نمى‌برد و فقط مى‌نويسد: «به‌حكايت شنيدم از پيرى»، ولى آنچه از ميان منابع مكتوب - غير از كتب آسمانى - مورد استفاده مؤلف بوده است، بدين شرح است:
مصحح در مورد منابع مؤلف يادآور شده است: مؤلف، كتاب را به روش وعاظ نوشته است و از آيات قرآنى، احاديث قدسى، احاديث نبوى، اخبار انبيا و مشايخ، اشعار فارسى، تازى، شنيده‌ها و نوشته‌هايى از پدر و جدّ، استادان و معاصران استفاده كرده است. در بعضى موارد از كسى كه خبرى و اثرى را شنيده، نام مى‌برد و در برخى موارد نام نمى‌برد و فقط مى‌نويسد: «به‌حكايت شنيدم از پيرى»، ولى آنچه از ميان منابع مكتوب - غير از كتب آسمانى - مورد استفاده مؤلف بوده است، بدين شرح است:


1. امثال، احتمالا تأليف محمد بن على حكيم ترمذى؛
#امثال، احتمالا تأليف محمد بن على حكيم ترمذى؛
 
#تنبيه الغافلين، تأليف ابوالليث نصر بن محمد بن احمد سمرقندى، معروف به «امام الهدى»، فقيه حنفى (م: 373ق)؛
2. تنبيه الغافلين، تأليف ابوالليث نصر بن محمد بن احمد سمرقندى، معروف به «امام الهدى»، فقيه حنفى (م: 373ق)؛
#فروق، شايد كتاب الفروق و معنى الترادف، تأليف ابوعبد الله محمد بن على الحكيم الترمذى باشد؛
 
#فقه الأكبر، تأليف ابوحنيفه؛
3. فروق، شايد كتاب الفروق و معنى الترادف، تأليف ابوعبد الله محمد بن على الحكيم الترمذى باشد؛
#فوائد، تأليف خواجه امام ابواسحاق بشاغرى؛
 
#لؤلئيات، تأليف ابوالمعين محمد بن مكحول بن الفضل النسفى؛
4. فقه الأكبر، تأليف ابوحنيفه؛
#مصون، اين كتاب شناخته نشد؛
 
#معانى اخبار، نوشته حكيم ترمذى؛ هرچند در فهرست آثار خواجه حكيم ترمذى چنين كتابى ديده نمى‌شود؛
5. فوائد، تأليف خواجه امام ابواسحاق بشاغرى؛
#نوادر الأصول، نوشته حكيم ترمذى؛ اگرچه مؤلف نامى از اين منبع نبرده است، اما مطابقت برخى احاديث و اخبار ارشاد با نوادر الأصول، تأييد مى‌كند كه مؤلف، اين كتاب را نيز در دست داشته است <ref>ر.ك: مقدمه كتاب، ص شصت و شش-هفتاد</ref>. همچنين مصحح تأكيد كرده است كه: «آنچه در صفحات آتى عرضه مى‌شود، تحرير نسخه  T  است كه با نسخه  P  مقابله گرديده است. تفاوت‌هاى اين دو تحرير - خرد و كلان، حذف و اضافه - در پاورقى‌ها ضبط شده است... <ref>ر.ك: مقدمه كتاب، ص هشتاد و نه</ref>.
 
6. لؤلئيات، تأليف ابوالمعين محمد بن مكحول بن الفضل النسفى؛
 
7. مصون، اين كتاب شناخته نشد؛
 
8. معانى اخبار، نوشته حكيم ترمذى؛ هرچند در فهرست آثار خواجه حكيم ترمذى چنين كتابى ديده نمى‌شود؛
 
9. نوادر الأصول، نوشته حكيم ترمذى؛ اگرچه مؤلف نامى از اين منبع نبرده است، اما مطابقت برخى احاديث و اخبار ارشاد با نوادر الأصول، تأييد مى‌كند كه مؤلف، اين كتاب را نيز در دست داشته است <ref>ر.ك: مقدمه كتاب، ص شصت و شش-هفتاد</ref>. همچنين مصحح تأكيد كرده است كه: «آنچه در صفحات آتى عرضه مى‌شود، تحرير نسخه  T  است كه با نسخه  P  مقابله گرديده است. تفاوت‌هاى اين دو تحرير - خرد و كلان، حذف و اضافه - در پاورقى‌ها ضبط شده است... <ref>ر.ك: مقدمه كتاب، ص هشتاد و نه</ref>.


== گزارش محتوا ==
== گزارش محتوا ==
خط ۸۵: خط ۷۷:
هرچند درباره محتواى اين اثر سودمند، گفتنى‌ها فراوان است، ولى به جهت ضيق مجال، به ذكر نمونه‌هايى كوتاه و گويا از مطالب آن اكتفا مى‌شود:
هرچند درباره محتواى اين اثر سودمند، گفتنى‌ها فراوان است، ولى به جهت ضيق مجال، به ذكر نمونه‌هايى كوتاه و گويا از مطالب آن اكتفا مى‌شود:


1. نويسنده در مقدمه‌اش كه زمان و مكان و مشخصات نگارش آن را معلوم نساخته، يادآور شده است: بعضى از دوستان و ياران از من درخواست كردند تا دانسته‌هاى خود را در زمينه اخلاق و موعظه و عرفان - كه از پدرم خواجه امام ابوبكر بن محمد قلانسى (ره) و از استادان خويش (رض) آموخته‌ام - براى آنان املا كنم تا بهره‌مند شوند و مرا دعا كنند. بنده هرچند اهليت نداشتم، ولى اجابت كردم و از خداى تعالى توفيق اتمام و عصمت از خطا و زلت طلبيدم كه او بر آنچه خواهد، تواناست <ref>ر.ك: مقدمه كتاب، ص1</ref>.
#نويسنده در مقدمه‌اش كه زمان و مكان و مشخصات نگارش آن را معلوم نساخته، يادآور شده است: بعضى از دوستان و ياران از من درخواست كردند تا دانسته‌هاى خود را در زمينه اخلاق و موعظه و عرفان - كه از پدرم خواجه امام ابوبكر بن محمد قلانسى (ره) و از استادان خويش (رض) آموخته‌ام - براى آنان املا كنم تا بهره‌مند شوند و مرا دعا كنند. بنده هرچند اهليت نداشتم، ولى اجابت كردم و از خداى تعالى توفيق اتمام و عصمت از خطا و زلت طلبيدم كه او بر آنچه خواهد، تواناست <ref>ر.ك: مقدمه كتاب، ص1</ref>.
 
#از جمله مطالب جالب نويسنده اين است: «ببايد دانستن كه علم، بامنفعت بود و بى‌منفعت بود. دليل بر آن است كه رسول(ص) فرموده است: «اللهم ارزقني علما نافعا»؛ «فرمود: اى بار خدايا مرا روزى كن علم سودمند» و مطلق نگفت كه: «يا رب مرا علم بسيار ده». اگر علم، چيزى سودمند نبودى، معنى نداشتى كه گفت: «علم سودمند ده» و دليل ديگر آنكه فرمود: «نعوذ بالله من علم لا ينفع»؛ «فرمود: به خداى مى‌اندخسم از علم ناسودمند»» <ref>متن كتاب، ص127</ref>. «مى‌اندخسم»؛ يعنى پناه مى‌برم.
2. از جمله مطالب جالب نويسنده اين است: «ببايد دانستن كه علم، بامنفعت بود و بى‌منفعت بود. دليل بر آن است كه رسول(ص) فرموده است: «اللهم ارزقني علما نافعا»؛ «فرمود: اى بار خدايا مرا روزى كن علم سودمند» و مطلق نگفت كه: «يا رب مرا علم بسيار ده». اگر علم، چيزى سودمند نبودى، معنى نداشتى كه گفت: «علم سودمند ده» و دليل ديگر آنكه فرمود: «نعوذ بالله من علم لا ينفع»؛ «فرمود: به خداى مى‌اندخسم از علم ناسودمند»» <ref>متن كتاب، ص127</ref>. «مى‌اندخسم»؛ يعنى پناه مى‌برم.
#همان‌طوركه مصحح يادآور شده، مؤلف معمولا درباره موضوعات طرح‌شده، از ابراز نظر شخصى خوددارى كرده است و فقط در يك مورد، اختلاف نظر خود را اظهار داشته است: «آن كسان كه چنين پنداشته‌اند كه شرط توكل آن است كه دست از كسب بازدارى، گفته‌اند كه توكل به حق عيال و ستور و مهمان درست نيايد و اين سخن به نزد من درست نيست؛ چه، توكّل به همه جاى‌ها فريضه است و لكن بايد كه به باطن، دل بر كسب بندى، نه آنكه دست از كسب بازدارى؛ چه خواجه حكيم - رحمه اللّه - چنين گفته است كه كسب، حصار توكل است؛ چون دست از كسب بازدارى، توكل، ويران شود و همين خواجه گفته است: اگر از اسباب به ظاهر دست بازدارى، ظاهرت هلاك شود و به باطن اگر بر كسب و اسباب چفسى [بچسبى]، باطنت هلاك شود. ميانه رفتن، آن بود كه دست به اسباب، اندرزده دارى و باطن از اسباب جدا دارى...» <ref>ر.ك: مقدمه كتاب، ص سى و نه و متن كتاب، ص152-153</ref>.
 
#نويسنده، يادآور شده است: «خواجه حكيم را - رحمه الله - پرسيدند كه مرد پيش دل خويش غم‌ها بيند؛ به چه داند كه اين غم‌هاى دينى است يا دنيايى؟ گفت: غم دينى، روشنايى دارد و بى‌پژمانى و هرچند غم دينى بيش شود، بنده را زارى به درِ مولى عز و جل بيشتر شود و غم دين، با بَر بود و چون مدتى غم خورد، بَرِ وى پديد آيد؛ يعنى حال باطن وى بهتر شود و غم دنيايى تاريكى دارد و تنگى و پژمانى...» <ref>همان، ص273</ref>. منظور از «به درِ مولى»، به درگاه اوست و «با بَر»؛ يعنى با فايده.
3. همان‌طوركه مصحح يادآور شده، مؤلف معمولا درباره موضوعات طرح‌شده، از ابراز نظر شخصى خوددارى كرده است و فقط در يك مورد، اختلاف نظر خود را اظهار داشته است: «آن كسان كه چنين پنداشته‌اند كه شرط توكل آن است كه دست از كسب بازدارى، گفته‌اند كه توكل به حق عيال و ستور و مهمان درست نيايد و اين سخن به نزد من درست نيست؛ چه، توكّل به همه جاى‌ها فريضه است و لكن بايد كه به باطن، دل بر كسب بندى، نه آنكه دست از كسب بازدارى؛ چه خواجه حكيم - رحمه اللّه - چنين گفته است كه كسب، حصار توكل است؛ چون دست از كسب بازدارى، توكل، ويران شود و همين خواجه گفته است: اگر از اسباب به ظاهر دست بازدارى، ظاهرت هلاك شود و به باطن اگر بر كسب و اسباب چفسى [بچسبى]، باطنت هلاك شود. ميانه رفتن، آن بود كه دست به اسباب، اندرزده دارى و باطن از اسباب جدا دارى...» <ref>ر.ك: مقدمه كتاب، ص سى و نه و متن كتاب، ص152-153</ref>.
 
4. نويسنده، يادآور شده است: «خواجه حكيم را - رحمه الله - پرسيدند كه مرد پيش دل خويش غم‌ها بيند؛ به چه داند كه اين غم‌هاى دينى است يا دنيايى؟ گفت: غم دينى، روشنايى دارد و بى‌پژمانى و هرچند غم دينى بيش شود، بنده را زارى به درِ مولى عز و جل بيشتر شود و غم دين، با بَر بود و چون مدتى غم خورد، بَرِ وى پديد آيد؛ يعنى حال باطن وى بهتر شود و غم دنيايى تاريكى دارد و تنگى و پژمانى...» <ref>همان، ص273</ref>. منظور از «به درِ مولى»، به درگاه اوست و «با بَر»؛ يعنى با فايده.


== وضعيت كتاب ==
== وضعيت كتاب ==
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش