۱۰۶٬۳۱۲
ویرایش
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - ' ،' به '،') |
|||
(۶ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۱۲: | خط ۱۲: | ||
[[اصفهانی، محمود بن عبدالرحمن]] (شارح) | [[اصفهانی، محمود بن عبدالرحمن]] (شارح) | ||
|زبان | |زبان | ||
| زبان = | | زبان =عربی | ||
| کد کنگره = | | کد کنگره = | ||
| موضوع = اصول فقه اهل سنت - قرن 7 ق. | | موضوع = اصول فقه اهل سنت - قرن 7 ق. | ||
|ناشر | |ناشر | ||
| ناشر =دار | | ناشر =دار المدنی | ||
| مکان نشر =عربستان | | مکان نشر =عربستان | ||
| سال نشر =1406ق. = 1986م. | | سال نشر =1406ق. = 1986م. | ||
خط ۲۴: | خط ۲۴: | ||
| شابک = | | شابک = | ||
| تعداد جلد =3 | | تعداد جلد =3 | ||
| کتابخانۀ دیجیتال نور = | | کتابخانۀ دیجیتال نور =56880 | ||
| کتابخوان همراه نور = | | کتابخوان همراه نور = | ||
| کد پدیدآور =45323 | | کد پدیدآور =45323 | ||
خط ۳۰: | خط ۳۰: | ||
| پیش از = | | پیش از = | ||
}} | }} | ||
'''بيان المختصر'''، اثر [[اصفهانی، محمود بن عبدالرحمن|شمسالدین ابوالثناء محمود بن عبدالرحمن بن احمد اصفهانی]] (متوفی 749ق)، شرحی است بر کتاب «مختصر ابن الحاجب في الأٌصول المسمی مختصر منتهی السؤل والأمل في علم الأصول والجدل» [[ابن حاجب، عثمان بن عمر|ابوعمرو جمالالدین عثمان بن عمر]]، معروف به [[ابن حاجب، عثمان بن عمر|ابن حاجب]] (570-646ق) که با تحقیق محمد مظهر بقا، به چاپ رسیده است. | |||
'''بيان المختصر'''، اثر [[شمسالدین ابوالثناء محمود بن عبدالرحمن بن احمد اصفهانی]] (متوفی 749ق)، شرحی است بر کتاب «مختصر ابن الحاجب في الأٌصول المسمی مختصر منتهی السؤل والأمل في علم الأصول والجدل» [[ابن حاجب، عثمان بن عمر|ابوعمرو جمالالدین عثمان بن عمر]]، معروف به [[ابن حاجب، عثمان بن عمر|ابن حاجب]] (570-646ق) که با تحقیق محمد مظهر بقا، به چاپ رسیده است. | |||
==اهمیت کتاب== | ==اهمیت کتاب== | ||
خط ۳۷: | خط ۳۶: | ||
==نسبت شرح به شارح== | ==نسبت شرح به شارح== | ||
در صحت انتساب «بيان المختصر» به [[محمود اصفهانی]]، شکی وجود نداشته و تقریبا در تمام مراجع و منابعی که به شرح حال وی، پرداختهاند، به وجود چنین کتابی برای او، اشاره شده است. اما در صحت این مطلب که اثر حاضر، همان «بيان المختصر» منسوب به اصفهانی میباشد یا نه، محقق به دو شاهد، اشاره کرده است: | در صحت انتساب «بيان المختصر» به [[اصفهانی، محمود بن عبدالرحمن|محمود اصفهانی]]، شکی وجود نداشته و تقریبا در تمام مراجع و منابعی که به شرح حال وی، پرداختهاند، به وجود چنین کتابی برای او، اشاره شده است. اما در صحت این مطلب که اثر حاضر، همان «بيان المختصر» منسوب به اصفهانی میباشد یا نه، محقق به دو شاهد، اشاره کرده است: | ||
# قول [[محمد بن احمد بن عبدالعزیز بن علی فتوحی حنبلی|ابن نجار]] در شرح «[[الكوكب المنير]]»، در مسئله اباحه، که گفته است: «قال الإصفهاني في شرح المختصر: والحق أن النزاع لفظي وذلك لأنه إن أريد بالمباح المأذون فقط، فلا شك أنه مشترك وغيره؛ فيكون واجبا وإن يكون بالمباح المأذون مع عدم المنع من الترك، فلا شك أنه يكون نوعا مباينا للواجب، ولا يكون جنسا» که عین این عبارت، با همین کلمات و حروف، در اثر حاضر، موجود است. | # قول [[محمد بن احمد بن عبدالعزیز بن علی فتوحی حنبلی|ابن نجار]] در شرح «[[الكوكب المنير]]»، در مسئله اباحه، که گفته است: «قال الإصفهاني في شرح المختصر: والحق أن النزاع لفظي وذلك لأنه إن أريد بالمباح المأذون فقط، فلا شك أنه مشترك وغيره؛ فيكون واجبا وإن يكون بالمباح المأذون مع عدم المنع من الترك، فلا شك أنه يكون نوعا مباينا للواجب، ولا يكون جنسا» که عین این عبارت، با همین کلمات و حروف، در اثر حاضر، موجود است. | ||
# بابرتی که شرح اصفهانی را اساس شرح خود، معرفی نموده و کرمانی که ملتزم به نقل آراء مخصوص شارحین دهگانه - که اصفهانی نیز از جمله آنهاست - میباشد، در بسیاری از موارد، مطالب خود را به اقوال و آرای اصفهانی، منتسب نمودهاند که بسیاری از آن موارد را بهصورت نقل به معنا و یا نقل به لفظ، میتوان در «بيان المختصر» دید، ولذا میتوان تأکید نمود که نسبت «بيان المختصر» به اصفهانی، نسبت صحیحی بوده و اثر حاضر، همان «بيان المختصر» اصفهانی است<ref>ر.ک: همان، ص25</ref>. | # بابرتی که شرح اصفهانی را اساس شرح خود، معرفی نموده و کرمانی که ملتزم به نقل آراء مخصوص شارحین دهگانه - که اصفهانی نیز از جمله آنهاست - میباشد، در بسیاری از موارد، مطالب خود را به اقوال و آرای اصفهانی، منتسب نمودهاند که بسیاری از آن موارد را بهصورت نقل به معنا و یا نقل به لفظ، میتوان در «بيان المختصر» دید، ولذا میتوان تأکید نمود که نسبت «بيان المختصر» به اصفهانی، نسبت صحیحی بوده و اثر حاضر، همان «بيان المختصر» اصفهانی است<ref>ر.ک: همان، ص25</ref>. | ||
خط ۵۰: | خط ۴۹: | ||
# ارائه تحلیل منطقی برای مسائل و دلایل. | # ارائه تحلیل منطقی برای مسائل و دلایل. | ||
# تحریر محل نزاع و تفصیل اقوال، در صورت متشعب بودن مسائل و موضوعات. | # تحریر محل نزاع و تفصیل اقوال، در صورت متشعب بودن مسائل و موضوعات. | ||
# تبیین لفظی بودن نزاع و اختلاف، در موارد مربوط به آن؛ بهعنوان مثال، در مسئله حکم شرعی بودن یا حکم شرعی نبودن | # تبیین لفظی بودن نزاع و اختلاف، در موارد مربوط به آن؛ بهعنوان مثال، در مسئله حکم شرعی بودن یا حکم شرعی نبودن اباحه، چنین عبارتی آمده است: «والحق أنه نزاع لفظي». | ||
# در صورتی که عبارت متن، دارای احتمالات مختلف بوده، به ذکر آن احتمالات، پرداخته شده است؛ بهعنوان مثال، ابن حاجب در مسئلهای، چنین گفته است: «إذا أفتی واحد، وعرفوا به ولم ينكره أحد قبل استقرار المذاهب، فإجماع أو حجة وعن الشافعي: ليس إجماعا ولاحجة وعنه خلافه» که شارح به احتمالات موجود در مورد واژه «خلافه»، با این عبارت، اشاره کرده است: «إجماع وحجة وإجماع لا حجة وحجة لا إجماع». در صورتی که در شرح العضد، این مطلب رها گردیده و فقط به عبارت «روي عنه خلافه»، اکتفا شده است. | # در صورتی که عبارت متن، دارای احتمالات مختلف بوده، به ذکر آن احتمالات، پرداخته شده است؛ بهعنوان مثال، ابن حاجب در مسئلهای، چنین گفته است: «إذا أفتی واحد، وعرفوا به ولم ينكره أحد قبل استقرار المذاهب، فإجماع أو حجة وعن الشافعي: ليس إجماعا ولاحجة وعنه خلافه» که شارح به احتمالات موجود در مورد واژه «خلافه»، با این عبارت، اشاره کرده است: «إجماع وحجة وإجماع لا حجة وحجة لا إجماع». در صورتی که در شرح العضد، این مطلب رها گردیده و فقط به عبارت «روي عنه خلافه»، اکتفا شده است. | ||
# در مواردی که [[ابن حاجب، عثمان بن عمر|ابن حاجب]]، از عبارات مخل به مقصود، استفاده کرده، شارح آن را تذکر داده است؛ بهعنوان مثال، در عبارت متن، چنین آمده است: «الحقيقة: اللفظ المستعمل في وضع أول» و شارح، به تساهل موجود در این عبارت، چنین اشاره کرده است: «وقوله: «في وضع»، أي في ما وضع له وفيه تساهل، يتناول ما وضع له لغة وعرفا وشرعا والمفهوم المجازي؛ لأنه يصدق علی كل منها أنه موضوعله». | # در مواردی که [[ابن حاجب، عثمان بن عمر|ابن حاجب]]، از عبارات مخل به مقصود، استفاده کرده، شارح آن را تذکر داده است؛ بهعنوان مثال، در عبارت متن، چنین آمده است: «الحقيقة: اللفظ المستعمل في وضع أول» و شارح، به تساهل موجود در این عبارت، چنین اشاره کرده است: «وقوله: «في وضع»، أي في ما وضع له وفيه تساهل، يتناول ما وضع له لغة وعرفا وشرعا والمفهوم المجازي؛ لأنه يصدق علی كل منها أنه موضوعله». |