۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۴۵: | خط ۴۵: | ||
خلاصهاى از مطالب بخشهاى مختلف كتاب: | خلاصهاى از مطالب بخشهاى مختلف كتاب: | ||
#بغداد: [[یعقوبی، احمد بن اسحاق|يعقوبى]]، مباحث جغرافيايى خود را از بغداد شروع مىكند و در توجيه اين كار خود، چنين مىنويسد: «تنها بدان جهت ابتدا به عراق كردم كه عراق، وسط دنيا و ناف زمين است و بغداد را بدان جهت ذكر كردم كه وسط عراق واقع است و نيز همان شهر بزرگى است كه از نظر وسعت و بزرگى و عمران و آبادى و فراوانى آبها و خوبى هوا، در خاور و باختر زمين بىنظير است...» | |||
#:بايد گفت كه [[یعقوبی، احمد بن اسحاق|يعقوبى]]، از جمله نويسندگانى است كه او را متعلق به «مكتب عراقى» مىدانند، زيرا در آن زمان، عراق، مركز تعليم و تعلم جغرافيا بوده است و بسيارى از علماى جغرافيا، از آنجا برخاسته بودند. در اين مكتب، گروهى بيان مطلب و تأليف كتاب را بر مبناى چهار جهت شمال، جنوب، شرق و غرب قرار داده و بغداد را مركز جهان به شمار آوردهاند. | |||
بايد گفت كه [[یعقوبی، احمد بن اسحاق|يعقوبى]]، از جمله نويسندگانى است كه او را متعلق به «مكتب عراقى» مىدانند، زيرا در آن زمان، عراق، مركز تعليم و تعلم جغرافيا بوده است و بسيارى از علماى جغرافيا، از آنجا برخاسته بودند. در اين مكتب، گروهى بيان مطلب و تأليف كتاب را بر مبناى چهار جهت شمال، جنوب، شرق و غرب قرار داده و بغداد را مركز جهان به شمار آوردهاند. | #:مؤلف، سپس، به بيان تاريخچه بغداد و چگونگى شهر شدنش و اسامى خلفاى عباسى كه بر آن حكومت كردهاند، پرداخته است. | ||
#سر من راى: «سرمن راى» يا «سامرا»، دومين شهر بزرگ عباسيان و مقر حكومت هشت خليفه عباسى بوده است. معتصم كه از زمان خلافت مأمون علاقه زيادى به خريد غلامان ترك داشت، آنچنان در اين كار زيادهروى كرد كه سپاه بىشمارى از ايشان را در بغداد گرد آورد. سپاهيان ترك، اسباب آزار و اذيت و نارضايتى مردم را فراهم آوردند. اين امر سبب شد كه معتصم تصميم به خروج از بغداد بگيرد. او پس از بررسى چند جا به محل سامرا رسيد و شهر را همانجا بساخت. سامرا با الگوبردارى از بغداد طراحى شد و راههاى آبى و خاکى مورد بهرهبردارى قرار گرفتند. | |||
مؤلف، سپس، به بيان تاريخچه بغداد و چگونگى شهر شدنش و اسامى خلفاى عباسى كه بر آن حكومت كردهاند، پرداخته است. | #بخش مشرق: منظور از بخش مشرق، كليه سرزمينهاى اسلامى است كه در شرق بغداد واقع شده است؛ از ايالات جبال(عراق عجم) و آذربايجان و قزوين و زنجان و قم و اصفهان و رى و طبرستان و گرگان و سيستان و خراسان گرفته تا آنچه به خراسان پيوسته است، مانند تبت و تركستان را شامل مىشده است. | ||
#بخش قبله: [[یعقوبی، احمد بن اسحاق|يعقوبى]] در اين قسمت به بيان شهرها و مناطقى پرداخته كه در مسير راه بغداد به سمت قبله واقع شده بودند و شامل كوفه، مدينة النبى(ص)، مكه، طائف و يمن مىباشد. | |||
#:وى، در مورد مدينه، چنين مىنگارد: «مدينه، چنانكه رسول خدا(ص) آن را نام نهاد، شهرى است پاکيزه (طيبه)، در زمين هموار و سازگار كه هم بيابانى است و هم كوهستانى... و بيشتر دارایى مردم مدينه درخت خرماست و زندگى و خوراكشان از آن تأمين مىشود... و درياى اعظم تا مدينه سه روز راه فاصله دارد و ساحل مدينه جايى است به نام جار و كشتىهاى بازرگانان و كشتىهایى كه از مصر خواروبار حمل مىكند، آنجا پهلو مىگيرند.» | |||
#:[[یعقوبی، احمد بن اسحاق|يعقوبى]]، فاصله ميان مدينه و مكه را 225 ميل؛ يعنى حدود 362 كيلومتر ذكر كرده كه تقريباً دقيق است(به نقل از دايرةالعمارف مصاحب، مكه، در 400 كيلومترى جنوب مدينه واقع شده است). | |||
#بخش جربى (شمال): در اين بخش، مؤلف، به شرح و تفصيل مشخصات شهرها و مناطق واقع در «ربع شمال» زمين پرداخته و از مدائن و بصره و دمشق و... سخن مىگويد. [[یعقوبی، احمد بن اسحاق|يعقوبى]]، در خصوص مدائن، مىنويسد: «آن را تا بغداد هفت فرسخ فاصله است و مدائن پايتخت پادشاهان پارس است و نخستين كسى كه در آن منزل گزيد، انوشيروان بود و آن، چندين شهر است در دو طرف دجله، از جمله شهر اسبانر در سمت شرقى دجله كه ايوان عظيم كسرى با هشتاد ذراع ارتفاع(حدود 53 متر) در آن قرار گرفته است». | |||
#:پس از آن، مؤلف، به دمشق، اردن و فلسطين پرداخته، مىگويد: «فتح سرزمين فلسطين در سال شانزده[ق] بعد از محاصره طولانى به انجام رسيد تا خود عمر بن خطاب رهسپار شد و با اهل كورهى ايليا كه همان بيتالمقدس است صلح كرد.» | |||
#:نویسنده، شهر اسكندريه را مكانى باعظمت و باشكوه كه از حيث وسعت و شكوه و بسيارى آثار مانده از پيشينيان به توصيف در نيايد، دانسته و مىافزايد: «از آثار بسى شگفتى كه در آن است، منارهاى است كه بر ساحل درياست، بر دهانهى لنگرگاه بزرگ و آن منارهاى است استوار و محكم كه درازاى آن صد و هفتاد و پنج ذراع است و بر آن آتشدانهایى است كه در آنها آتش افروخته مىشود... و بر آن نوشتهاى است كهن و آثار و عجايب آن بسيار است.» | |||
#:مؤلف، سپس، به توصيف «مغرب» مىپردازد و منظورش از مغرب، سرزمينهایى است كه در غرب مصر واقع شده، مانند برقه، ودان، اطرابلس، قيروان و اندلس. [[یعقوبی، احمد بن اسحاق|يعقوبى]]، برقه را از شهرهاى بزرگ با اقليمهاى بسيار مىداند كه طوايف بربر (ساكنان آفريقاى شمالى) و قومى از روميان قديم در آن سكونت دارند. | |||
وى، در مورد مدينه، چنين مىنگارد: «مدينه، چنانكه رسول خدا(ص) آن را نام نهاد، شهرى است پاکيزه (طيبه)، در زمين هموار و سازگار كه هم بيابانى است و هم كوهستانى... و بيشتر دارایى مردم مدينه درخت خرماست و زندگى و خوراكشان از آن تأمين مىشود... و درياى اعظم تا مدينه سه روز راه فاصله دارد و ساحل مدينه جايى است به نام جار و كشتىهاى بازرگانان و كشتىهایى كه از مصر خواروبار حمل مىكند، آنجا پهلو مىگيرند.» | #:[[یعقوبی، احمد بن اسحاق|يعقوبى]]، از اندلس و شهرهاى آن و فتحش به دست طارق بن زياد ياد كرده، مىگويد: «بنىاميه، در آن فرمانروايى مىكنند»، سپس قرطبه و اشبيليه را از شهرهاى مهم آن دانسته، مىافزايد: «روسها، درسال 229ق، به شهر اخير آمده و به قتل و غارت پرداختند». | ||
#:مؤلف، در خاتمه، به ذكر اوصاف شهر تاهرت پرداخته، مىنويسد: «در اين ناحيه، شهرى است كه مدينة العلويين كه همان شهر علويان باشد، ناميده مىشود و اين، غير از كشور ادريسيان است». كتاب [[یعقوبی، احمد بن اسحاق|يعقوبى]]، با بيان اينكه سوس اقصى، آخرين شهر و مرز آبى ادريسيان در غرب است و يادآورى دادوستد گسترده دريايى ايشان با اقوام مختلف، از جمله چينىها به پایان مىرسد. | |||
[[یعقوبی، احمد بن اسحاق|يعقوبى]]، فاصله ميان مدينه و مكه را 225 ميل؛ يعنى حدود 362 كيلومتر ذكر كرده كه تقريباً دقيق است(به نقل از دايرةالعمارف مصاحب، مكه، در 400 كيلومترى جنوب مدينه واقع شده است). | #ملحقات: اين بخش، همانگونه كه پيشتر گفته شد به مثابه كشكولى انباشته از اطلاعات تاريخى - جغرافيايى پراكنده و توضيح برخى لغات و اصطلاحات است. توصيف شهر شيراز، ذكر مساجد بصره، بيان اوصاف شهر تفليس، ذكر تقسيمبندى ارمنستان، توضيح و تشريح انواع و اقسام مشگ و عنبر و گياهان خوشبو، گزارش چگونگى ساخت مسجد جامع توسط احمد بن طولون در شهر سمرقند، موضوعاتى است كه در بخش ملحقات توضيح داده شده است. | ||
پس از آن، مؤلف، به دمشق، اردن و فلسطين پرداخته، مىگويد: «فتح سرزمين فلسطين در سال شانزده[ق] بعد از محاصره طولانى به انجام رسيد تا خود عمر بن خطاب رهسپار شد و با اهل كورهى ايليا كه همان بيتالمقدس است صلح كرد.» | |||
نویسنده، شهر اسكندريه را مكانى باعظمت و باشكوه كه از حيث وسعت و شكوه و بسيارى آثار مانده از پيشينيان به توصيف در نيايد، دانسته و مىافزايد: «از آثار بسى شگفتى كه در آن است، منارهاى است كه بر ساحل درياست، بر دهانهى لنگرگاه بزرگ و آن منارهاى است استوار و محكم كه درازاى آن صد و هفتاد و پنج ذراع است و بر آن آتشدانهایى است كه در آنها آتش افروخته مىشود... و بر آن نوشتهاى است كهن و آثار و عجايب آن بسيار است.» | |||
مؤلف، سپس، به توصيف «مغرب» مىپردازد و منظورش از مغرب، سرزمينهایى است كه در غرب مصر واقع شده، مانند برقه، ودان، اطرابلس، قيروان و اندلس. [[یعقوبی، احمد بن اسحاق|يعقوبى]]، برقه را از شهرهاى بزرگ با اقليمهاى بسيار مىداند كه طوايف بربر (ساكنان آفريقاى شمالى) و قومى از روميان قديم در آن سكونت دارند. | |||
[[یعقوبی، احمد بن اسحاق|يعقوبى]]، از اندلس و شهرهاى آن و فتحش به دست طارق بن زياد ياد كرده، مىگويد: «بنىاميه، در آن فرمانروايى مىكنند»، سپس قرطبه و اشبيليه را از شهرهاى مهم آن دانسته، مىافزايد: «روسها، درسال 229ق، به شهر اخير آمده و به قتل و غارت پرداختند». | |||
مؤلف، در خاتمه، به ذكر اوصاف شهر تاهرت پرداخته، مىنويسد: «در اين ناحيه، شهرى است كه مدينة العلويين كه همان شهر علويان باشد، ناميده مىشود و اين، غير از كشور ادريسيان است». كتاب [[یعقوبی، احمد بن اسحاق|يعقوبى]]، با بيان اينكه سوس اقصى، آخرين شهر و مرز آبى ادريسيان در غرب است و يادآورى دادوستد گسترده دريايى ايشان با اقوام مختلف، از جمله چينىها به پایان مىرسد. | |||
== وضعيت كتاب == | == وضعيت كتاب == |
ویرایش