مناظرات فخرالدين الرازي في بلاد ماوراء النهر: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۲۸: خط ۲۸:
}}
}}


'''مناظرات فخرالدين الرازي في بلاد ماوراء النهر'''، اثر فخرالدین محمد بن عمر خطیب رازی، معروف به فخر رازی (متوفی 606ق)، کتابی است دربردارنده مناظرات فخرالدین رازی با علمای منطقه خوارزم و ماوراءالنهر که با تحقیق فتح‌الله خلیف به چاپ رسیده است.
'''مناظرات فخرالدين الرازي في بلاد ماوراء النهر'''، اثر [[فخر رازی، محمد بن عمر|فخرالدین محمد بن عمر خطیب رازی]]، معروف به [[فخر رازی، محمد بن عمر|فخر رازی]] (متوفی 606ق)، کتابی است دربردارنده مناظرات فخرالدین رازی با علمای منطقه خوارزم و ماوراءالنهر که با تحقیق [[فتح‌الله خلیف]] به چاپ رسیده است.


==ساختار==
==ساختار==
خط ۳۶: خط ۳۶:
در مقدمه محقق، به اقدامات محقق، اشاره گردیده است<ref>ر.ک: مقدمه، ص5-‌6</ref>.
در مقدمه محقق، به اقدامات محقق، اشاره گردیده است<ref>ر.ک: مقدمه، ص5-‌6</ref>.


امام فخر رازی، متکلم، متفکر و مفسر بزرگ اسلامی، در نیمه دوم قرن ششم قمری/ دوازدهم میلادی در منطقه خوارزم و ماوراءالنهر، به مدت شش سال به فعالیت‌های علمی و کلامی اشتغال داشته است. این سرزمین، از نظر بینش فکری و مدرسه عقلی، تنها منطقه‌ای در شرق عالم اسلام بود که با جدیت تمام از آموزه‌های کلامی و معارف عقلی دفاع می‌کرده است؛ همچنین نظر به امنیت سیاسی و ثبات اجتماعی توأم با پیشرفت مادی و بالا بودن سطح مناظرات و مباحثات کلامی، از چنان جذابیتی بهره‌مند بود که دانشمندانی مانند امام فخر رازی را به‌سوی خود جذب و جلب نمود<ref>باوفا دلیوند، ابراهیم، ص1</ref>.
[[فخر رازی، محمد بن عمر|امام فخر رازی]]، متکلم، متفکر و مفسر بزرگ اسلامی، در نیمه دوم قرن ششم قمری/ دوازدهم میلادی در منطقه خوارزم و ماوراءالنهر، به مدت شش سال به فعالیت‌های علمی و کلامی اشتغال داشته است. این سرزمین، از نظر بینش فکری و مدرسه عقلی، تنها منطقه‌ای در شرق عالم اسلام بود که با جدیت تمام از آموزه‌های کلامی و معارف عقلی دفاع می‌کرده است؛ همچنین نظر به امنیت سیاسی و ثبات اجتماعی توأم با پیشرفت مادی و بالا بودن سطح مناظرات و مباحثات کلامی، از چنان جذابیتی بهره‌مند بود که دانشمندانی مانند [[فخر رازی، محمد بن عمر|امام فخر رازی]] را به‌سوی خود جذب و جلب نمود<ref>باوفا دلیوند، ابراهیم، ص1</ref>.


وی در این منطقه، ابتدا به بخارا رفته و پس از دیدار و مناظره با علمای آن دیار، به سمرقند، خجند، بناکت و غزنه و پس از آن، به هندوستان رفته و در هریک از این شهرها، مناظراتی را ترتیب داده است. وی در بخارا، با چندین نفر، مناظره کرده است که از جمله آنها، عالمی است حنفی‌مذهب، به نام رضی نیشابوری که او را مردی مستقیم الخاطر و به‌دور از اعوجاج، درعین‌حال، ثقیل الفهم، کلیل الخاطر و محتاج به تفکر زیاد در تحصیل کلام قلیل، توصیف کرده است<ref>ر.ک: متن کتاب، ص7</ref>.
وی در این منطقه، ابتدا به بخارا رفته و پس از دیدار و مناظره با علمای آن دیار، به سمرقند، خجند، بناکت و غزنه و پس از آن، به هندوستان رفته و در هریک از این شهرها، مناظراتی را ترتیب داده است. وی در بخارا، با چندین نفر، مناظره کرده است که از جمله آنها، عالمی است حنفی‌مذهب، به نام رضی نیشابوری که او را مردی مستقیم الخاطر و به‌دور از اعوجاج، درعین‌حال، ثقیل الفهم، کلیل الخاطر و محتاج به تفکر زیاد در تحصیل کلام قلیل، توصیف کرده است<ref>ر.ک: متن کتاب، ص7</ref>.


فرد دیگری که فخر رازی در این شهر، با وی به مناظره پرداخته است، نورالدین احمد بن محمود بن بکر صابونی بخاری، می‌باشد که وی نیز، از علمای حنفی‌مذهب بوده و فخر رازی از مناظره خود با او، در بخارا خبر داده است. طبق این گزارش، صابونی در هنگام حضور فخر رازی در بخارا، به تازگی از سفر مکه بازگشته بود و روی منبر در حضور جمعیتی انبوه، که شمار فراوانی از اهل خراسان و عراق نیز در‌ میان آنان بودند، گفت که در سفر از بخارا تا مکه و در بازگشت، چشمم به کسی نخورد که شایسته نام انسان باشد؛ زیرا آنان در نهایت دوری از فهم و درک بودند<ref>ر.ک: همان، ص14؛ ر.ک: بی‌نام</ref>.
فرد دیگری که [[فخر رازی، محمد بن عمر|فخر رازی]] در این شهر، با وی به مناظره پرداخته است، [[صابونی، نورالدین احمد|نورالدین احمد بن محمود بن بکر صابونی بخاری]]، می‌باشد که وی نیز، از علمای حنفی‌مذهب بوده و [[فخر رازی، محمد بن عمر|فخر رازی]] از مناظره خود با او، در بخارا خبر داده است. طبق این گزارش، [[صابونی، نورالدین احمد|صابونی]] در هنگام حضور [[فخر رازی، محمد بن عمر|فخر رازی]] در بخارا، به تازگی از سفر مکه بازگشته بود و روی منبر در حضور جمعیتی انبوه، که شمار فراوانی از اهل خراسان و عراق نیز در‌ میان آنان بودند، گفت که در سفر از بخارا تا مکه و در بازگشت، چشمم به کسی نخورد که شایسته نام انسان باشد؛ زیرا آنان در نهایت دوری از فهم و درک بودند<ref>ر.ک: همان، ص14؛ ر.ک: بی‌نام</ref>.


این سخن، خراسانیان و عراقیان را آزرده کرد و آنان نزد فخر رازی رفتند و گفتند که وی اهل خراسان و اهل عراق را نادان و کم‌فهم خوانده است. در این اثنا، صابونی به دیدار فخر رازی رفت و این دو شخصیت برجسته اشعری و ماتریدی، دربار رؤیت الهی مناظره‌ کردند، که به شکست صابونی انجامید. پس از چند روز، فخر به دیدار صابونی رفت و با هم بر سر تکوین و مکون (یکی از مباحث مهم در کلام ماتریدیه) مناظره کردند، که بازهم به شکست صابونی انجامید. برادر صابونی، پس از مناظره دوم، فخر رازی را به خانه خود دعوت می‌کند و در آنجا نیز میان فخر و صابونی مناظره‌ای درمی‌گیرد درباره صفت بقا و اینکه آیا بقا صفتی غیر از اصل وجود امر باقی است یا عین آن. این بار نیز صابونی شکست می‌خورد و سرانجام، در حضور فخر رازی به عجز خود در علم کلام اعتراف می‌کند و از وی می‌خواهد که بیش از این در آشکار ساختن قصورات وی نکوشد<ref>ر.ک: همان، ص14-‌24؛ همان</ref>.
این سخن، خراسانیان و عراقیان را آزرده کرد و آنان نزد [[فخر رازی، محمد بن عمر|فخر رازی]] رفتند و گفتند که وی اهل خراسان و اهل عراق را نادان و کم‌فهم خوانده است. در این اثنا، [[صابونی، نورالدین احمد|صابونی]] به دیدار [[فخر رازی، محمد بن عمر|فخر رازی]] رفت و این دو شخصیت برجسته اشعری و ماتریدی، دربار رؤیت الهی مناظره‌ کردند، که به شکست [[صابونی، نورالدین احمد|صابونی]] انجامید. پس از چند روز، فخر به دیدار [[صابونی، نورالدین احمد|صابونی]] رفت و با هم بر سر تکوین و مکون (یکی از مباحث مهم در کلام ماتریدیه) مناظره کردند، که بازهم به شکست [[صابونی، نورالدین احمد|صابونی]] انجامید. برادر صابونی، پس از مناظره دوم، [[فخر رازی، محمد بن عمر|فخر رازی]] را به خانه خود دعوت می‌کند و در آنجا نیز میان [[فخر رازی، محمد بن عمر|فخر]] و [[صابونی، نورالدین احمد|صابونی]] مناظره‌ای درمی‌گیرد درباره صفت بقا و اینکه آیا بقا صفتی غیر از اصل وجود امر باقی است یا عین آن. این بار نیز [[صابونی، نورالدین احمد|صابونی]] شکست می‌خورد و سرانجام، در حضور [[فخر رازی، محمد بن عمر|فخر رازی]] به عجز خود در علم کلام اعتراف می‌کند و از وی می‌خواهد که بیش از این در آشکار ساختن قصورات وی نکوشد<ref>ر.ک: همان، ص14-‌24؛ همان</ref>.


فخر رازی در پایان گزارش مناظره سوم، از صابونی نقل کرده که گفته است که من کتاب «تبصرة الأدلة» ابومعین نسفی را خوانده و بر آن بودم که در تحقیق و تدقیق، چیزی بیش از این کتاب یافته نمی‌شود<ref>ر.ک: همان، ص23؛ همان</ref>.
[[فخر رازی، محمد بن عمر|فخر رازی]] در پایان گزارش مناظره سوم، از [[صابونی، نورالدین احمد|صابونی]] نقل کرده که گفته است که من کتاب «[[تبصرة الأدلة في أصول‌الدين علی طريقة الإمام أبي‌منصور الماتريدي|تبصرة الأدلة]]» [[نسفی، میمون بن محمد|ابومعین نسفی]] را خوانده و بر آن بودم که در تحقیق و تدقیق، چیزی بیش از این کتاب یافته نمی‌شود<ref>ر.ک: همان، ص23؛ همان</ref>.


از گزارش مناظرات فخر رازی در این کتاب، می‌توان دریافت که صابونی در عصر خود مقام علمی والایی داشته و مهم‌ترین متکلم و اصولی حنفیان در بخارا بشمار می‌آمده؛ چنان‌که فخر رازی در معرفی وی نوشته است که در بخارا مردی بود که به وی «نور صابونی» می‌گفتند و او گمان می‌کرد متکلم آن قوم و اصولی ایشان است<ref>ر.ک: متن کتاب، ص14</ref>.
از گزارش مناظرات [[فخر رازی، محمد بن عمر|فخر رازی]] در این کتاب، می‌توان دریافت که صابونی در عصر خود مقام علمی والایی داشته و مهم‌ترین متکلم و اصولی حنفیان در بخارا بشمار می‌آمده؛ چنان‌که [[فخر رازی، محمد بن عمر|فخر رازی]] در معرفی وی نوشته است که در بخارا مردی بود که به وی «نور صابونی» می‌گفتند و او گمان می‌کرد متکلم آن قوم و اصولی ایشان است<ref>ر.ک: متن کتاب، ص14</ref>.


فخر رازی در کتاب خود گزارش داده که به شهر غزنه نیز رفته و با قاضی آن شهر که وی را مردی حسود و کم‌دانش توصیف نموده، مناظره کرده است<ref>ر.ک: همان، ص21</ref>.
[[فخر رازی، محمد بن عمر|فخر رازی]] در کتاب خود گزارش داده که به شهر غزنه نیز رفته و با قاضی آن شهر که وی را مردی حسود و کم‌دانش توصیف نموده، مناظره کرده است<ref>ر.ک: همان، ص21</ref>.


از دیگر کسانی که فخر رازی به مناظره با ایشان پرداخته است، عبارتند از: رکن قزوینی که شافعی‌مذهب و از شاگردان رضی نیشابوری بوده<ref>ر.ک: همان، ص24</ref>؛ شرف‌الدین محمد بن مسعود مسعودی<ref>ر.ک: همان، ص31</ref>؛ شیخ رضی نیشابوری<ref>ر.ک: همان، ص34</ref> و فرید غیلانی<ref>ر.ک: همان، ص59</ref>.
از دیگر کسانی که [[فخر رازی، محمد بن عمر|فخر رازی]] به مناظره با ایشان پرداخته است، عبارتند از: رکن قزوینی که شافعی‌مذهب و از شاگردان رضی نیشابوری بوده<ref>ر.ک: همان، ص24</ref>؛ شرف‌الدین محمد بن مسعود مسعودی<ref>ر.ک: همان، ص31</ref>؛ شیخ رضی نیشابوری<ref>ر.ک: همان، ص34</ref> و فرید غیلانی<ref>ر.ک: همان، ص59</ref>.


در پایان کتاب، ترجمه لاتین مطالب، قرار گرفته است.
در پایان کتاب، ترجمه لاتین مطالب، قرار گرفته است.
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش