حق‌شناس، عبدالکریم: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۹: خط ۹:
|-
|-
|نام پدر  
|نام پدر  
| data-type="authorfatherName" |
| data-type="authorfatherName" |علی
|-
|-
|متولد  
|متولد  
| data-type="authorbirthDate" |1298 ش
| data-type="authorbirthDate" |1298ش
|-
|-
|محل تولد
|محل تولد
| data-type="authorBirthPlace" |
| data-type="authorBirthPlace" |تهران
|-
|-
|رحلت  
|رحلت  
| data-type="authorDeathDate" |1386 ش یا 1428 ق یا 2007 م
| data-type="authorDeathDate" |دوم مرداد ماه سال 1386ش یا 1428 ق یا 2007 م
|-
|-
|اساتید
|اساتید
| data-type="authorTeachers" |
| data-type="authorTeachers" |[[بروجردی، سید حسین|آیت‌الله بروجردى]]
 
[[حجت کوه‌کمری، سید محمد|آيت‌الله حجت]]
 
[[خویی، ابوالقاسم|سيد ابوالقاسم خويى]]
|-
|-
|برخی آثار
|برخی آثار
خط ۳۱: خط ۳۵:
</div>
</div>


'''ميرزا عبدالكريم حق‌شناس تهرانى''' در سال 1338ق1298/ش در تهران، در خانواده‌اى مذهبى، ديده به جهان گشود.
'''ميرزا عبدالكريم حق‌شناس تهرانى  '''(۱۲۹۸-۱۳۸۶ش)، فقیه، استاد بزرگ اخلاق و عرفان در تهران
 
== ولادت ==
در سال 1338ق برابر با 1298ش در تهران، در خانواده‌اى مذهبى، ديده به جهان گشود. نام پدرش علی یکی از صاحب‌منصبان فرمانداری تهران بود و از این رو به علیخان شهرت داشت.


وى تحصيلات مقدماتى و ادبيات را در محضر آيت‌الله حاج شيخ محمدرضا تنكابنى فرا گرفت و عرفان را نيز از محضر آيت‌الله شاه آبادى تلمّذ نمود. ظاهراً بخشى از معقول را نيز غير از درس آيت‌الله شاه‌آبادى، از محضر آيت‌الله ميرزا مهدى آشتيانى، مدرس بزرگ حكمت و فلسفه آموخت؛ زيرا روزى در بين سخنانشان فرموند: «ايشان- ميزرا مهدى آشتيانى- بخش وجود ذهنى را كه مى‌فرمودند، با عباراتى بسيار مغلق و خراباتى بيان می‌كردند.» كه دال بر استفاده ايشان از محضر آن حكيم بزرگ است، اما مدت اين كسب فيض مشخص نيست.  
== تحصیلات ==
وى تحصيلات مقدماتى و ادبيات را در محضر آيت‌الله حاج شيخ محمدرضا تنكابنى فرا گرفت و عرفان را نيز از محضر آيت‌الله شاه آبادى تلمّذ نمود. ظاهراً بخشى از معقول را نيز غير از درس آيت‌الله شاه‌آبادى، از محضر [[آيت‌الله ميرزا مهدى آشتيانى]]، مدرس بزرگ حكمت و فلسفه آموخت؛ زيرا روزى در بين سخنانشان فرموند: «ايشان- ميزرا مهدى آشتيانى- بخش وجود ذهنى را كه مى‌فرمودند، با عباراتى بسيار مغلق و خراباتى بيان می‌كردند.» كه دال بر استفاده ايشان از محضر آن حكيم بزرگ است، اما مدت اين كسب فيض مشخص نيست.  


ايشان همچنين دروس فقه و اصول را در هجرتى كه به سال 1358ق به قم داشت، از محضر بزرگانى چون آيت‌الله حجت، خوانسارى و بروجردى فرا گرفت. مدتى نيز از محضر فقه و اصول [[امام خمينى(ره)|امام خمينى]](ره) بهره‌مند شد و البته مراوداتى در بحث اخلاق با امام راحل(ره) نيز داشت.
ايشان همچنين دروس فقه و اصول را در هجرتى كه به سال 1358ق به قم داشت، از محضر بزرگانى چون [[حجت کوه‌کمری، سید محمد|آيت‌الله حجت]]، [[خوانساری، محمدتقی|خوانسارى]] و [[بروجردی، سید حسین|بروجردى]] فرا گرفت. مدتى نيز از محضر فقه و اصول [[امام خمينى(ره)|امام خمينى]](ره) بهره‌مند شد و البته مراوداتى در بحث اخلاق با امام راحل(ره) نيز داشت.


وى اجازه اجتهاد خود را از بزرگانى چون آيت‌الله [[خویی، ابوالقاسم|سيد ابوالقاسم خويى]]، آيت‌الله سيد محمد حجت، شيخ [[عراقی، عبدالنبی|عبدالنبى عراقى]] و آيت‌الله شاه آبادى دريافت كرد.ايشان از شاگردان آيت‌الله سيد على حائرى، ميرزاى تنكابنى و شيخ محمدحسین زاهد بود. وى افزون بر زبان عربى، به زبان‌هاى فرانسه و انگليسى هم مسلط بود.
وى اجازه اجتهاد خود را از بزرگانى چون آيت‌الله [[خویی، ابوالقاسم|سيد ابوالقاسم خويى]]، [[حجت کوه‌کمری، سید محمد|آيت‌الله سيد محمد حجت]]، شيخ [[عراقی، عبدالنبی|عبدالنبى عراقى]] و آيت‌الله شاه آبادى دريافت كرد.ايشان از شاگردان آيت‌الله سيد على حائرى، ميرزاى تنكابنى و شيخ محمدحسین زاهد بود. وى افزون بر زبان عربى، به زبان‌هاى فرانسه و انگليسى هم مسلط بود.


در سال 1373ق كه جناب حاج شيخ محمدحسین زاهد تهرانى، معروف به زاهد نفت‌فروش كه در مسجد امين‌الدوله واقع در بازار وفات كردند، بنا به درخواست اهل مسجد و محل، [[بروجردی، حسین|آيت‌الله بروجردى]]، به آيت‌الله حق‌شناس دستور دادند تا براى حل مشكلات دينى و رسيدگى به امور شرعى آن مسجد، به تهران عزيمت كنند.  
در سال 1373ق كه جناب حاج شيخ محمدحسین زاهد تهرانى، معروف به زاهد نفت‌فروش كه در مسجد امين‌الدوله واقع در بازار وفات كردند، بنا به درخواست اهل مسجد و محل، [[بروجردی، حسین|آيت‌الله بروجردى]]، به آيت‌الله حق‌شناس دستور دادند تا براى حل مشكلات دينى و رسيدگى به امور شرعى آن مسجد، به تهران عزيمت كنند.  


در اين زمينه ايشان خود مى‌فرمايند: «مردم به قم آمدند و تقاضاى كسى را فرمودند. مرحوم [[امام خمينى(ره)|امام خمينى]](ره) كه آن روز در محضر آقاى بروجردى بودند و نسبتشان به حقير چون پدرى به فرزند بود، به من فرمودند شما برويد و از [[بروجردی، حسین|آيت‌الله بروجردى]] هم درخواست كردند كه ايشان هم حكم كنند. ايشان هم حكم فرمودند. حس كنجكاوى و مقام گستاخى فرزند به پدر باعث شد كه عرضه داشتم: آقا چرا خودتان تشريف نمى‌بريد؟ [[خمینی، سید روح‌الله|حضرت امام]](ره) فرمودند: مردم گفته‌اند عبدالكريم. (عين عبارت ايشان است) به جدّم اگر مى‌گفتند روح‌الله من پيشقدم مى‌شدم.»
در اين زمينه ايشان خود مى‌فرمايند: «مردم به قم آمدند و تقاضاى كسى را فرمودند. مرحوم [[امام خمينى(ره)|امام خمينى]](ره) كه آن روز در محضر آقاى [[بروجردی، سید حسین|بروجردى]] بودند و نسبتشان به حقير چون پدرى به فرزند بود، به من فرمودند شما برويد و از [[بروجردی، حسین|آيت‌الله بروجردى]] هم درخواست كردند كه ايشان هم حكم كنند. ايشان هم حكم فرمودند. حس كنجكاوى و مقام گستاخى فرزند به پدر باعث شد كه عرضه داشتم: آقا چرا خودتان تشريف نمى‌بريد؟ [[خمینی، سید روح‌الله|حضرت امام]](ره) فرمودند: مردم گفته‌اند عبدالكريم. (عين عبارت ايشان است) به جدّم اگر مى‌گفتند روح‌الله من پيشقدم مى‌شدم.»


بالاخره ايشان به تهران آمدند و تا پايان عمر، به تهذيب نفس جوانان، اهل علم، طلاب و كسبه مشغول بودند. ايشان مدتى نيز رئيس مدرسه فيلسوف‌الدوله و سپهسالار قديم (شهيد بهشتى فعلى) بودند و در آنجا به تدريس [[كتاب المكاسب|مكاسب]] و كفايه در فقه و اصول و منظومه سبزوارى در حكمت همت داشتند.
بالاخره ايشان به تهران آمدند و تا پايان عمر، به تهذيب نفس جوانان، اهل علم، طلاب و كسبه مشغول بودند. ايشان مدتى نيز رئيس مدرسه فيلسوف‌الدوله و سپهسالار قديم (شهيد بهشتى فعلى) بودند و در آنجا به تدريس [[كتاب المكاسب|مكاسب]] و كفايه در فقه و اصول و منظومه سبزوارى در حكمت همت داشتند.
خط ۴۹: خط ۵۷:
ايشان مى‌فرمودند: «با شروع جنگ تحميلى، اين شبهه براى من ايجاد شد كه مبادا در جبهه به من نياز باشد. به خدمت امام راحل(ره) مشرف شدم. آيت‌الله شهيد صدوقى هم در مجلس حضور داشتند. من دو وجبى زعيم عاليقدر بودم گفتم: بنده مدرس حوزه و امام جماعت مسجد امين‌الدوله هستم. اگر چنانچه وظيفه طور ديگر است دستور مى‌فرماييد به جبهه بروم. امام فرمودند: مگر تو مى‌توانى تفنگ بلند كنى؟ گفتم: بنده يكبار تفنگ بلند كردم و گلنگدن را كشيدم و ماشه را چكاندم به جاى اين كه من تفنگ را نگه دارم تفنگ مرا مسافتى عقب برد. امام تبسمی‎كردند و اظهار داشتند: جبهه تو همان مدرسه است و مسجد امين‌الدوله.»
ايشان مى‌فرمودند: «با شروع جنگ تحميلى، اين شبهه براى من ايجاد شد كه مبادا در جبهه به من نياز باشد. به خدمت امام راحل(ره) مشرف شدم. آيت‌الله شهيد صدوقى هم در مجلس حضور داشتند. من دو وجبى زعيم عاليقدر بودم گفتم: بنده مدرس حوزه و امام جماعت مسجد امين‌الدوله هستم. اگر چنانچه وظيفه طور ديگر است دستور مى‌فرماييد به جبهه بروم. امام فرمودند: مگر تو مى‌توانى تفنگ بلند كنى؟ گفتم: بنده يكبار تفنگ بلند كردم و گلنگدن را كشيدم و ماشه را چكاندم به جاى اين كه من تفنگ را نگه دارم تفنگ مرا مسافتى عقب برد. امام تبسمی‎كردند و اظهار داشتند: جبهه تو همان مدرسه است و مسجد امين‌الدوله.»


== وفات ==
اين عالم ربانى در نهايت، در سن 88 سالگى، دار فانى را وداع گفت و پيكرشان، در دوم مرداد ماه سال 1386ش، در حرم حضرت عبدالعظيم حسنى(ع) به خاک سپرده شد.
اين عالم ربانى در نهايت، در سن 88 سالگى، دار فانى را وداع گفت و پيكرشان، در دوم مرداد ماه سال 1386ش، در حرم حضرت عبدالعظيم حسنى(ع) به خاک سپرده شد.


۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش