۱۴۴٬۷۱۹
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'رده:25 مهر الی 24 آبان' به '') |
Hbaghizadeh (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - 'ه ای»' به 'های»') |
||
| (۲ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشد) | |||
| خط ۱۸: | خط ۱۸: | ||
| شابک =964-5625-45-9 | | شابک =964-5625-45-9 | ||
| تعداد جلد =1 | | تعداد جلد =1 | ||
| کتابخانۀ دیجیتال نور = | | کتابخانۀ دیجیتال نور =13847 | ||
| کتابخوان همراه نور =13847 | | کتابخوان همراه نور =13847 | ||
| کد پدیدآور = | | کد پدیدآور = | ||
| خط ۶۷: | خط ۶۷: | ||
کتاب یازدهم (کاپا): از دیر زمان در میان ارسطوشناسان درباره اصالت این رساله، اختلافنظر وجود داشته است. بعضی آن را نوشته خود میدانند و برخی دیگر بر آنند که مطالب آن بهوسیله یکی از شاگردان یا پیروان ارسطو گردآوری شده است؛ و در آن از یکسو مطالب رسالههای دیگر این مجموعه (بتا، گاما، اپسیلن) و از سوی دیگر مطالبی از کتابهای 3 و 5 فیزیک ارسطو بر هم نهاده و گونهای متن آموزشی مباحث بنیادی «فلسفه نخستین» ساخته شده است؛ اما [[ارسطو]] شناسانی مانند یگر و راس، فصلهای یکم تا هشتم آن را نوشته اصیل ارسطو میدانند. زمینه آن بحث درباره مفاهیم بنیادی فلسفه طبیعت و بهویژه قوه و فعل است<ref>همان</ref>. | کتاب یازدهم (کاپا): از دیر زمان در میان ارسطوشناسان درباره اصالت این رساله، اختلافنظر وجود داشته است. بعضی آن را نوشته خود میدانند و برخی دیگر بر آنند که مطالب آن بهوسیله یکی از شاگردان یا پیروان ارسطو گردآوری شده است؛ و در آن از یکسو مطالب رسالههای دیگر این مجموعه (بتا، گاما، اپسیلن) و از سوی دیگر مطالبی از کتابهای 3 و 5 فیزیک ارسطو بر هم نهاده و گونهای متن آموزشی مباحث بنیادی «فلسفه نخستین» ساخته شده است؛ اما [[ارسطو]] شناسانی مانند یگر و راس، فصلهای یکم تا هشتم آن را نوشته اصیل ارسطو میدانند. زمینه آن بحث درباره مفاهیم بنیادی فلسفه طبیعت و بهویژه قوه و فعل است<ref>همان</ref>. | ||
پسازاین کتاب، لامبدا قرار میگیرد که آن هم رسالهای کاملاً مستقل است و هیچ ارجاعی به قبل و بعد خود ندارد و حتی به لحاظ محتوا، رسالهای تمام و کامل است<ref>مازیار، | پسازاین کتاب، لامبدا قرار میگیرد که آن هم رسالهای کاملاً مستقل است و هیچ ارجاعی به قبل و بعد خود ندارد و حتی به لحاظ محتوا، رسالهای تمام و کامل است<ref>مازیار، امیر، ص74</ref>. | ||
این رساله که از جهاتی آن را مهمترین نوشته در مجموعه متافیزیک ارسطو بشمار میآورند، بهویژه از این لحاظ مهم است که اندیشهها و نظریات ارسطو را درباره «خداشناسی و الهیات» به معنای اخص و نیز جهانشناسی متافیزیکی وی را دربر دارد. موضوع اصلی آن درباره اوسیا (جوهر) و بهویژه «جوهرهای نامتحرک و جاویدان» یعنی مبادی حرکت است. این رساله یکی از نخستین نوشتههای ارسطو و رسالهای مستقل است که وی آن را در زمان حضورش در مدرسه افلاطون نوشته بوده است و میتوان آن را متن یک درس یا تقریرات مستقل و کامل درباره فلسفه مبادی یا اصلهای نخستین دانست. این کتاب پیوند آشکاری با کتاب یکم فیزیک [[ارسطو]] دارد و احتمالاً از نظر زمان مقدم بر آن و همچنین مقدم بر کتاب هشتم فیزیک است<ref>خراسانی، شرفالدین، ص601</ref>. | این رساله که از جهاتی آن را مهمترین نوشته در مجموعه متافیزیک ارسطو بشمار میآورند، بهویژه از این لحاظ مهم است که اندیشهها و نظریات ارسطو را درباره «خداشناسی و الهیات» به معنای اخص و نیز جهانشناسی متافیزیکی وی را دربر دارد. موضوع اصلی آن درباره اوسیا (جوهر) و بهویژه «جوهرهای نامتحرک و جاویدان» یعنی مبادی حرکت است. این رساله یکی از نخستین نوشتههای ارسطو و رسالهای مستقل است که وی آن را در زمان حضورش در مدرسه افلاطون نوشته بوده است و میتوان آن را متن یک درس یا تقریرات مستقل و کامل درباره فلسفه مبادی یا اصلهای نخستین دانست. این کتاب پیوند آشکاری با کتاب یکم فیزیک [[ارسطو]] دارد و احتمالاً از نظر زمان مقدم بر آن و همچنین مقدم بر کتاب هشتم فیزیک است<ref>خراسانی، شرفالدین، ص601</ref>. | ||
| خط ۷۹: | خط ۷۹: | ||
بنیادیترین مسئله متافیزیک ارسطو، مسئله هستی (وجود) است. این مسئله بهطور سنتی و تاریخی و نیز هماکنون انگیزه مجادلات حاد و اختلافنظرهای حاد و اختلافنظرهای بسیار در میان پژوهشگران شده است. آیا ارسطو بنیانگذار یک «هستیشناسی» ویژه خود است؟ آیا در این نوشتههای او متافیزیکی «عام» و متافیزیکی «خاص» یافت میشود؟ به هر روی یک نکته مسلم است و آن این است که مسئله هستی یا وجود هست یا موجود در همه مراحل گسترش فلسفیش برای ارسطو ـ هر چند نه به یک نحو ـ مطرح بوده است. این مسئله در متافیزیک به شکلی گسترده و مشخص بیان میشود، مشخصترین شکل آن در جایی است که گفته میشود: در واقع آنچه از دیرباز و اکنون و همیشه جستوجو شده، این است که موجود چیست؟ و این بدان معناست که اوسیا (جوهر) چیست؟<ref>همان، ص602-603</ref>. | بنیادیترین مسئله متافیزیک ارسطو، مسئله هستی (وجود) است. این مسئله بهطور سنتی و تاریخی و نیز هماکنون انگیزه مجادلات حاد و اختلافنظرهای حاد و اختلافنظرهای بسیار در میان پژوهشگران شده است. آیا ارسطو بنیانگذار یک «هستیشناسی» ویژه خود است؟ آیا در این نوشتههای او متافیزیکی «عام» و متافیزیکی «خاص» یافت میشود؟ به هر روی یک نکته مسلم است و آن این است که مسئله هستی یا وجود هست یا موجود در همه مراحل گسترش فلسفیش برای ارسطو ـ هر چند نه به یک نحو ـ مطرح بوده است. این مسئله در متافیزیک به شکلی گسترده و مشخص بیان میشود، مشخصترین شکل آن در جایی است که گفته میشود: در واقع آنچه از دیرباز و اکنون و همیشه جستوجو شده، این است که موجود چیست؟ و این بدان معناست که اوسیا (جوهر) چیست؟<ref>همان، ص602-603</ref>. | ||
ارسطو دانش ویژهای را به این کاوش اختصاص میدهد و میگوید: دانشی هست که به وجود چونان موجود (بما هو موجود) و متعلقات یا لواحق آن بهخودیخود نگرش دارد، اما هیچیک از آن [دانشهایی] نیست که پاره دانش نامیده میشوند، زیرا هیچیک از دانشهای دیگر موجود چونان موجود را در کلیت آن بررسی نمیکنند، بلکه پارهای از موجود را جدا کرده، به بررسی اعراض آن میپردازد. همه آنها دانشها «فلان موجود» و «فلان جنس» را مشخص میکنند و به آن اشتغال میورزند، اما نه «موجود» بهطور مطلق را، یا موجود چونان موجود (بما هو موجود) را. پس دیگر پرسش این نیست که فلان چیز چیست؟ بلکه این است که هستی یا بودن چیست؟ از سوی دیگر، هستی امری بدیهی است؛ اما درباره این پرسش نیز که چرا چیزی خودش است، هیچگونه جستوجویی لازم نیست؛ زیرا این «که هست» یا | ارسطو دانش ویژهای را به این کاوش اختصاص میدهد و میگوید: دانشی هست که به وجود چونان موجود (بما هو موجود) و متعلقات یا لواحق آن بهخودیخود نگرش دارد، اما هیچیک از آن [دانشهایی] نیست که پاره دانش نامیده میشوند، زیرا هیچیک از دانشهای دیگر موجود چونان موجود را در کلیت آن بررسی نمیکنند، بلکه پارهای از موجود را جدا کرده، به بررسی اعراض آن میپردازد. همه آنها دانشها «فلان موجود» و «فلان جنس» را مشخص میکنند و به آن اشتغال میورزند، اما نه «موجود» بهطور مطلق را، یا موجود چونان موجود (بما هو موجود) را. پس دیگر پرسش این نیست که فلان چیز چیست؟ بلکه این است که هستی یا بودن چیست؟ از سوی دیگر، هستی امری بدیهی است؛ اما درباره این پرسش نیز که چرا چیزی خودش است، هیچگونه جستوجویی لازم نیست؛ زیرا این «که هست» یا «کهای» و هستی همچون موجود باید بدیهی باشند. پس هستی را باید چیزی موجود و داشته بگیریم<ref>همان، ص603</ref>. | ||
از سوی دیگر ارسطو میگوید که واژه موجود در معناهای بسیار به کار میرود، اما همه آن معانی به اصل یا مبدأ یگانه باز میگردند؛ زیرا برخی چیزها، موجود نامیده میشوند، چون اوسیا یا جوهرند و برخی چون عوارض جوهرند و بعضی چون راه بهسوی جوهرند، یا چون کیفیاتند، یا سازنده و مولد جوهر یا چیزهایی هستند که در پیوند با جوهرند<ref>همان</ref>. | از سوی دیگر ارسطو میگوید که واژه موجود در معناهای بسیار به کار میرود، اما همه آن معانی به اصل یا مبدأ یگانه باز میگردند؛ زیرا برخی چیزها، موجود نامیده میشوند، چون اوسیا یا جوهرند و برخی چون عوارض جوهرند و بعضی چون راه بهسوی جوهرند، یا چون کیفیاتند، یا سازنده و مولد جوهر یا چیزهایی هستند که در پیوند با جوهرند<ref>همان</ref>. | ||
| خط ۱۰۱: | خط ۱۰۱: | ||
==وابستهها== | ==وابستهها== | ||
{{وابستهها}} | |||
[[رده:کتابشناسی]] | [[رده:کتابشناسی]] | ||