۶۱٬۱۸۹
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'افسهگانه' به 'افسانه') برچسبها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه |
جز (جایگزینی متن - ' ؛' به '؛') برچسبها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه |
||
خط ۸۰: | خط ۸۰: | ||
از سوى ديگر، وى با بزرگان علوى و هاشمى بسيار نزدیک بوده، چنانكه خود گفته است: این بزرگان در منزل او گرد مىآمدند. با اينهمه، در هيچ جا به نظر نرسيده كه از این خانواده، كسى جز ابوالفرج به تشيع گراييده باشد و بعيد نيست كه سبب دوستى آنان با علویان آن روزگار، كينۀ مشتركى بوده باشد كه از عباسيان در دل داشتهاند. ابوالفرج بارها از طريق عمویش حسن، از نيايش محمد رواياتى نقل كرده است. علاوه بر این دو تن، از پسر عمویش احمد، دوبار و از عموى پدرش عبدالعزيز نيز 10 بار روايت كرده است. این روايات، گاه از طريق عبدالعزيز، به مشاهيرى چون رياشى، ثعلب، احمد بن حارث خرّاز و زبير بن بكار مىرسد. از آنجا كه بنابر قول [[ابن حزم، علی بن احمد|ابن حزم]] مىدانيم كه حسن و عبدالعزيز و اصولا همۀ این خاندان در سامره مىزيستهاند، ناچار حضور ابوالفرج در سامره محتملتر به نظر مىرسد، تا در اصفهان. | از سوى ديگر، وى با بزرگان علوى و هاشمى بسيار نزدیک بوده، چنانكه خود گفته است: این بزرگان در منزل او گرد مىآمدند. با اينهمه، در هيچ جا به نظر نرسيده كه از این خانواده، كسى جز ابوالفرج به تشيع گراييده باشد و بعيد نيست كه سبب دوستى آنان با علویان آن روزگار، كينۀ مشتركى بوده باشد كه از عباسيان در دل داشتهاند. ابوالفرج بارها از طريق عمویش حسن، از نيايش محمد رواياتى نقل كرده است. علاوه بر این دو تن، از پسر عمویش احمد، دوبار و از عموى پدرش عبدالعزيز نيز 10 بار روايت كرده است. این روايات، گاه از طريق عبدالعزيز، به مشاهيرى چون رياشى، ثعلب، احمد بن حارث خرّاز و زبير بن بكار مىرسد. از آنجا كه بنابر قول [[ابن حزم، علی بن احمد|ابن حزم]] مىدانيم كه حسن و عبدالعزيز و اصولا همۀ این خاندان در سامره مىزيستهاند، ناچار حضور ابوالفرج در سامره محتملتر به نظر مىرسد، تا در اصفهان. | ||
ابوالفرج از طريق مادر، به خاندان بزرگ ابن ثوابه وابسته بود. او از نياى مادريش يحيى بن محمد بن ثوابه بارها نام برده و از کتابش رواياتى نقل كرده است. ابوالفرج در شرح حال بحترى نيز از قول عباس بن احمد بن محمد بن ثوابه ماجرايى را كه در آن بحترى پدرش احمد بن ثوابه راهجا گفته بود، آورده | ابوالفرج از طريق مادر، به خاندان بزرگ ابن ثوابه وابسته بود. او از نياى مادريش يحيى بن محمد بن ثوابه بارها نام برده و از کتابش رواياتى نقل كرده است. ابوالفرج در شرح حال بحترى نيز از قول عباس بن احمد بن محمد بن ثوابه ماجرايى را كه در آن بحترى پدرش احمد بن ثوابه راهجا گفته بود، آورده است؛ اما شايد خویشاوندى با او موجب شده است كه از ذكر هجاهاى بحترى چشم بپوشد و باز شايد به همین جهت باشد كه در باب شعر بحترى گوید: در همۀ انواع شعر، جز هجا زبردست است. | ||
چنانكه اشاره شد، این دو خاندان در سامره و گاه در بغداد مىزيستهاند، بنا بر این تولد ابوالفرج در اصفهان بسيار غريب مىنمايد، مگر اينكه بپنداريم پدر و مادرش، زمانى چند اصفهان رفتهاند و ابوالفرج در آنجا به دنيا آمده است. ظاهرا موضوعى كه همگان را به اصفهانى بودن او معتقد مىكند، نسبت «اصفهانى» اوست. اما گویى این لفظ به صورت نوعى لقب بر اكثر افراد خاندان او اطلاق مىشده است: پدرش حسین، عمویش حسن، پسر عمویش احمد و جدش محمد همه اصفهانى خوانده شدهاند. | چنانكه اشاره شد، این دو خاندان در سامره و گاه در بغداد مىزيستهاند، بنا بر این تولد ابوالفرج در اصفهان بسيار غريب مىنمايد، مگر اينكه بپنداريم پدر و مادرش، زمانى چند اصفهان رفتهاند و ابوالفرج در آنجا به دنيا آمده است. ظاهرا موضوعى كه همگان را به اصفهانى بودن او معتقد مىكند، نسبت «اصفهانى» اوست. اما گویى این لفظ به صورت نوعى لقب بر اكثر افراد خاندان او اطلاق مىشده است: پدرش حسین، عمویش حسن، پسر عمویش احمد و جدش محمد همه اصفهانى خوانده شدهاند. | ||
خط ۱۸۶: | خط ۱۸۶: | ||
ابوالفرج علاوه بر استناد وسيع و همه جانبه به روايات شفاهى و سلسله سندهاى طولانى، از کتابهایى كه در دسترس داشت، نيز روگردان نبود و [[ابن ندیم، محمد بن اسحاق|ابن نديم]] بر این امر تصريح مىكند. اما نوبختى (د 402 ق) روايات او را ناديده گرفته، مىگوید: او دروغگوترين مردمان بود؛به بازار کتابفروشان كه بسيار پر رونق بود، مىرفت؛ کتابهایى مىخريد و به خانه مىبرد؛همۀ رواياتش از آنهاست. | ابوالفرج علاوه بر استناد وسيع و همه جانبه به روايات شفاهى و سلسله سندهاى طولانى، از کتابهایى كه در دسترس داشت، نيز روگردان نبود و [[ابن ندیم، محمد بن اسحاق|ابن نديم]] بر این امر تصريح مىكند. اما نوبختى (د 402 ق) روايات او را ناديده گرفته، مىگوید: او دروغگوترين مردمان بود؛به بازار کتابفروشان كه بسيار پر رونق بود، مىرفت؛ کتابهایى مىخريد و به خانه مىبرد؛همۀ رواياتش از آنهاست. | ||
تخصص ديگر ابوالفرج، موسيقى بود. اما دانش او در این زمینه، به دانش نظرى مختصر مىگرديد و ظاهرا نه آوازى خوش داشت و نه سازى مىنواخت. اطلاعات نظرى او از کتابهاى متعددى كه در اختيار داشت، به دست آمده بود؛آثار اسحاق موصلى؛آثار استادش جحظه از جمله اخبار ابى حشيشة كه آن را نزد همو خوانده بود؛کتابى كه ابوالفضل عباس بن احمد بن ثوابه به او داده بود و انبوهى کتابهاى ديگر. اما او خود در آغاز اغانى به صراحت مىگوید: در بيان كيفيت سرودهها و ترانهها منحصرا از شيوۀ اسحاق موصلى پيروى كردهام، زيرا امروزه شيوۀ او معمول گرديده است، نه شيوۀ كسانى چون ابراهیم بن مهدى و مخارق و علّویه.... او نسبت به این موسيقىدان بزرگ كه حدود یک سده و نيم پيش از او مىزيسته است، اعتقادى خاص داشت؛شرح حالى كه به او اختصاص داده،خود کتابى كه نسبتا مفصل است كه به 167 صفحه مىرسد. ابوالفرج در آغاز این کتاب، برخلاف شيوۀ خود، به شرح فضائل و دانش و پارسايى و هنرمندى او پرداخته و او را يگانۀ همۀ دورانها معرفى كرده | تخصص ديگر ابوالفرج، موسيقى بود. اما دانش او در این زمینه، به دانش نظرى مختصر مىگرديد و ظاهرا نه آوازى خوش داشت و نه سازى مىنواخت. اطلاعات نظرى او از کتابهاى متعددى كه در اختيار داشت، به دست آمده بود؛آثار اسحاق موصلى؛آثار استادش جحظه از جمله اخبار ابى حشيشة كه آن را نزد همو خوانده بود؛کتابى كه ابوالفضل عباس بن احمد بن ثوابه به او داده بود و انبوهى کتابهاى ديگر. اما او خود در آغاز اغانى به صراحت مىگوید: در بيان كيفيت سرودهها و ترانهها منحصرا از شيوۀ اسحاق موصلى پيروى كردهام، زيرا امروزه شيوۀ او معمول گرديده است، نه شيوۀ كسانى چون ابراهیم بن مهدى و مخارق و علّویه.... او نسبت به این موسيقىدان بزرگ كه حدود یک سده و نيم پيش از او مىزيسته است، اعتقادى خاص داشت؛شرح حالى كه به او اختصاص داده،خود کتابى كه نسبتا مفصل است كه به 167 صفحه مىرسد. ابوالفرج در آغاز این کتاب، برخلاف شيوۀ خود، به شرح فضائل و دانش و پارسايى و هنرمندى او پرداخته و او را يگانۀ همۀ دورانها معرفى كرده است؛ اما در مقابل، از اينكه بر استاد ديگرش جحظه خرده بگيرد، ابايى نداشت و با آنكه کتابى در احوال و اخبار او تأليف كرده است، باز یک بار پس از دو روايت مىگوید: او را در کتاب الطنبوريين عادت بر این است كه از اهل صناعت موسيقى به زشتترين كلمات بدگویى كند، حال آنكه عكس این عمل شايسته است. | ||
وى با استادان ديگرى چون حرمى بن ابى العلاء، ابراهیم ابن زرزور، ابوعيسى بن متوكل نيز مىتوانست در بسيارى جاها با موسيقى و موسيقى دانان همساز گردد: در میخانهها، در مجالس اعيان، در خانۀ استادش نفطویه كه گویند كنيزكان آواز خوانش شهرت تمام داشتهاند، در سراى آل منجم و به خصوص يحيى بن على بن منجم كه خود اهل موسيقى و شعر بود.حاصل این اطلاعات، چندين کتاب به غير از اغانى بود-مثلا: ادب السماع-كه اينك از دست رفته است. | وى با استادان ديگرى چون حرمى بن ابى العلاء، ابراهیم ابن زرزور، ابوعيسى بن متوكل نيز مىتوانست در بسيارى جاها با موسيقى و موسيقى دانان همساز گردد: در میخانهها، در مجالس اعيان، در خانۀ استادش نفطویه كه گویند كنيزكان آواز خوانش شهرت تمام داشتهاند، در سراى آل منجم و به خصوص يحيى بن على بن منجم كه خود اهل موسيقى و شعر بود.حاصل این اطلاعات، چندين کتاب به غير از اغانى بود-مثلا: ادب السماع-كه اينك از دست رفته است. | ||
خط ۲۰۶: | خط ۲۰۶: | ||
شعر او شعر نوخاستگان عصر عباسى است. وى هنگامى كه ابن معتز و شيوۀ شعر سرايى او را مىستايد، پندارى از روش دلخواه خود سخن مىگوید. او مىداند كه در محيط بغداد، در سراهاى با شكوه و میان نديمان و كنيزكان و گلهاى بنفشه و نرگس، ديگر جاى آن نيست كه شاعرى بر اطلال و دمن زار بگريد و به وصف بيابان و ماده شتر و آهو و شتر مرغ بپردازد، يا در شعر الفاظ نا مأنوس بيابانى به كار برد. | شعر او شعر نوخاستگان عصر عباسى است. وى هنگامى كه ابن معتز و شيوۀ شعر سرايى او را مىستايد، پندارى از روش دلخواه خود سخن مىگوید. او مىداند كه در محيط بغداد، در سراهاى با شكوه و میان نديمان و كنيزكان و گلهاى بنفشه و نرگس، ديگر جاى آن نيست كه شاعرى بر اطلال و دمن زار بگريد و به وصف بيابان و ماده شتر و آهو و شتر مرغ بپردازد، يا در شعر الفاظ نا مأنوس بيابانى به كار برد. | ||
اعجابى كه ابوالفرج نسبت به ابن معتز ابراز داشته است،خود نشان مىدهد كه تا چه حد از او تأثير پذيرفته است. شايد بتوان پا را از این فراتر نهاد و گفت: شعر او-هنگامى كه وى به زندگانى مادى و ملموس مىپردازد-از شعر ابن معتز نيز گيراتر است؛سخنش صمیمى و بىپيرايه است؛هم معانى و هم الفاظ را از متن زندگانى بر مىگيرد و به وسيلۀ آنها شعر خود را جان مىبخشد؛حتى گاه از استعمال برخى الفاظ عامیانه نيز ابا | اعجابى كه ابوالفرج نسبت به ابن معتز ابراز داشته است،خود نشان مىدهد كه تا چه حد از او تأثير پذيرفته است. شايد بتوان پا را از این فراتر نهاد و گفت: شعر او-هنگامى كه وى به زندگانى مادى و ملموس مىپردازد-از شعر ابن معتز نيز گيراتر است؛سخنش صمیمى و بىپيرايه است؛هم معانى و هم الفاظ را از متن زندگانى بر مىگيرد و به وسيلۀ آنها شعر خود را جان مىبخشد؛حتى گاه از استعمال برخى الفاظ عامیانه نيز ابا ندارد؛ هيچ یک از اشعار او، مقدمه ندارد؛همیشه ترجيح مىدهد كه بىدرنگ به اصل موضوع بپردازد؛حتى در شعرى كه گویند 100 بيت بوده و در هجاى بريدى سروده شده، از همان بيت اول، حملهاى تند و آشكار بر او آغاز كرده است. | ||
ابوالفرج مردى سخت حساس و تند مزاج | ابوالفرج مردى سخت حساس و تند مزاج بود؛ عيب ديگر مردمان را به آسانى مىديد و به آسانى آنان را به استهزا مىگرفت، چندانكه به گفتۀ ياقوت، هجايش از شعرهاى ديگرش بهتر بود و مردم از زخم زبانش بيمناك بودند. مثلاًگزاف گویى جهنى، محتسب بصره را برنتافت و نزد همگان شرمسارش گردانيد. حتى چنانكه اشاره شد، ولى نعمت خود، وزير مهلبى را نيز هجا مىگفت. | ||
با اينهمه دو قطعهاى كه وى دربارۀ موش و گربه و در رثاى خروس سروده، به گمان ما زيباترين اشعار اوست. مرثيۀ خروس وى چندان ابن شاكر را شيفته ساخت كه به سبب زيبايى وصف و استوارى كلام و دل آویزى الفاظ و بديع بودن معانى هر 39 بيت آن را نقل كرده است. | با اينهمه دو قطعهاى كه وى دربارۀ موش و گربه و در رثاى خروس سروده، به گمان ما زيباترين اشعار اوست. مرثيۀ خروس وى چندان ابن شاكر را شيفته ساخت كه به سبب زيبايى وصف و استوارى كلام و دل آویزى الفاظ و بديع بودن معانى هر 39 بيت آن را نقل كرده است. |
ویرایش